May 11
هدایت شده از اندیشکده اصطناعت
پرزنت_حکمت_کودکان_محمد_شهر_کرج.aac
12.35M
معرفی دوره حکمت و استراتژی کودکان توسط استاد تارخ در محمد شهر کرج
https://eitaa.com/koodakanetamadonsaz
#دختران_اصیلا_ برگزار میکند
#پروژه_ی_استانی_دخترِ_ماه
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/asmasaraeii
مربیان جوان
طلبه های خوش فکر و عزیز
طول مدت پروژه #دوماه
وبه صورت #تلفنی میباشد.
https://eitaa.com/koodakanetamadonsaz
10.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 تا ثریا میرود دیوار کج ...
✍ حمید رسایی:
🔹 برنامه کف زدن و بالا و پایین پریدن خانمها در مراسم جشنی در قم را که دیدم، یاد خاطره رهبر انقلاب از سید قطب افتادم. این مسیر ادامه پیدا کند، آنچه رهبری هشدار دادند در اماکن مذهبی و به اسم بچههای مذهبی محقق میشود!
🔹 آقایان! صورتی بازی در آوردن و رنگ گرفتن از نقشی که آنها برای ما تعریف کردهاند، کم کم شما را میکشاند به جایی که در زمین آنها بازی کنید.
⚠️ تذکرات امام جامعه را جدی نگیرید، تا ثریا میرود دیوار کج...
@Hasanabbasi_students
https://eitaa.com/koodakanetamadonsaz
حکمت و استراتژی برای کودکان و نوجوانان(آموزگار خانم تارخ):
استراتژی برای کودکان (1) بررسی اجمالی طرح ابک (استراتژی برای کودکان)
« هو الحکیم »
چکیده
طرح استراتژی برای کودکان یکی از اصلیترین طرحهای اجرایی اندیشکده یقین است؛ که حدود پنج سال از اجرای آن در مدارس و مراکز آموزشی استان تهران میگذرد. سرعت گسترش و همهگیر شدن این طرح در کشور و اجرایی شدن آن به صورت مستقل در شهرستانهای مختلف، پرداختن به مبانی تئوریک و اصول این طرح را ضروری میسازد.

یکی از ضروریترین و ابتداییترین مسائلی که لازم است افراد فعال در حوزه استراتژی برای کودکان نسبت به آن آگاه باشند ضرورت این طرح، مختصات آن در سیستم آموزشوپرورش و اهداف اصلی آن است. لذا هیئت علمی اتاق کودک اندیشکده یقین بر آن شده است تا کلیاتی از این بحث را جهت اطلاع مدرسین و فعالان این حوزه ارائه نماید. مسلماً در راستای تحقق این هدف تدوین مطالب مکمل بحث ضروری خواهد بود.
مقدمه
ما در دنیایی زندگی میکنیم که شرایط حیات در آن به سبب حضور انسان و پیشرفتهای تکنولوژیک او جزء سیستمهای بیثبات محسوب میگردد. روند این تغییرات و بیثباتی در سده اخیر از شتاب فوقالعادهای برخوردار بوده و به صورت تساعدی در حال افزایش است. اندیشمندانی همچون جووانی بتیستا ویکو[۱] ، ریچارد واتسون و… بر این اعتقادند که در چنین شرایطی تمدن به مرحله فروپاشی نزدیک میگردد، اما به هر حال ما با شتاب به سوی آینده پیش میرویم.
جمعیت کره زمین امروز در حدود هفت میلیارد نفر بوده و طبق برآوردها، منابع زمین برای تأمین نیازهای این جمعیت، محدود است. هنگامی که در کمتر از یک دهه دیگر این جمعیت به مرز ده میلیون نفر برسد، مشکل تأمین منابع بسیار بغرنجتر خواهد بود. برای حل این مشکل چه باید کرد؟ کودکان امروز که ساکنان آینده زمین هستند چه طور از پس این شرایط دشوار برخواهند آمد؟
آیا این مشکل واقعاً از محدودیت منابع زمین است یا مدیریت نادرست آن؟
ما برای کودکانمان که چنین فردایی را برای آنها به ارث خواهیم گذاشت، چه خواهیم کرد؟
تندیس کودکان جنگ
نسل آینده باید یاد بگیرد که در دنیای ناامن آینده زندگی کند. دنیایی که جنگ بر سر منابع حیات در آن عادی تلقی خواهد شد. البته دنیا دیگر دنیایی که ما میشناسیم، نخواهد بود. شکل گرفتن جامعه سایبرنتیکی و الحاقی[۲] فضای غریبی را رقم خواهد زد.

نسلی با ذهنپروار
در جهان پر از ریسک آینده نسلی حاکمیت را به دست خواهد گرفت که بتواند جهان را مدیریت کند. اگر در شیوه جوامع مدرن قهرمانانی مثل سوپرمن و بتمن و … بهعنوان ناجیان جهان به کودک معرفی میگردند، نه بهعنوان راهحل که بیشتر به مانند ماده سکرآوری هستند تا دردی که در پیشروست را پنهان سازند. برای جهان واقعی باید راهحل واقعی داشت. بقاء نسل آینده احتیاج به شناختن این نسل و فهم علم و دانش بقاء دارد؛ این یعنی دانش استراتژی.
کسی که در دهه ۱۳۰۰ شمسی زندگی میکرد، رسانههای موجود زمانش چیزی جز محافل خانوادگی و قصه و حکایات عامیانه نبودند که سینه به سینه نقل میگردیدند و نهایتاً دیوان حافظ و سعدی آنها را تکمیل مینمود. میزان اطلاعاتی که او در طول زندگیاش از این رسانهها دریافت مینمود به زحمت میتوانست از حجم یک یا چند کتاب تجاوز کند. در دهه ۱۳۲۰ رشد سواد عمومی باعث شد بخشی از نیاز اطلاعاتی افراد از رسانه مکتوبِ کتاب، مجله و روزنامه تأمین گردد. در این دهه خوراک اطلاعاتی جامعه اندکی فراتر رفته و با رونق گرفتن سواد خواندن و نوشتن و فرهنگ ترجمه کتاب، گستره دریافت اطلاعاتی از کتابهای مرجع ایرانی به دامنه کتابهای علمی و داستانی و رمانهای خارجی نیز کشیده شد و اطلاعاتی از فرهنگ دیگر جوامع و تفکرات آنها در همان قالب مکتوب به مصرف جامعه رسید. تا این مرحله سرعت دریافت اطلاعات به تناسب رسانه مکتوب همچنان محدود بود. در ادامه این روند در دهه ۱۳۴۰ با پیشرفت رسانه و عمومیت یافتن تلویزیون و رسانه سینما اتفاق جدیدی رخ داد. این بار در کنار رشد میزان اطلاعات دریافتی، سرعت دریافت اطلاعات نیز تغییر محسوسی کرد. دیگر لازم نبود تا حداقل چندین هفته وقت صرف کرد تا کتابی مانند رمان بینوایان را خواند، میشد با دیدن یک فیلم سینمایی حداکثر دو تا سه ساعته مطلب را دریافت نمود. با این اتفاق خوراک اطلاعاتی فرد به صورت جهشی افزایش یافت. اما اوضاع برای نسل دهه ۱۳۶۰ سرعت و شدت بیشتری داشت. رشد روز افزون رسانه سینما و تلویزیون، فیلم و سریالهای دنبالهدار موجب وابستگی بیشتر حیات این نسل به رسانه گردید. علاوه بر این با ظهور کامپیوتر و پدیدههای جانبی آن همچون CDها، اینترنت دایالآپ و… گستره اطلاعاتی جدیدی گشوده شد که گامهای اولیه برای ارتباطات بهروز جهانی و شکلگیری فضای سایبر برداشته شود.
https://eitaa.com/koodakanetamadonsaz
این عصر بهعنوان عصر کامپیوتر نقطه عطفی در جریان تطور رسانه گردید. به این ترتیب دهه ۱۳۸۰ عصر اطلاعات و سایبر ب
ود. رشد تکنولوژی ارتباطات، دریافت و انتقال اطلاعات به روز را میان مخاطبان با فواصل سرزمینی سرعت بخشید. با ظهور و پیشرفت روز به روز پدیدههایی همچون DVDها، هاردهای اکسترنال، اینترنت با سرعت بالا، وبلاگها و سایتها و … مرزهای سرزمینی درنوردیده شد و جامعه جهانی و سایبرنتیک در حال شکل گرفتن بود. سیر تطور رسانه از فیلم و سریال به انیمیشنها و بازیهای کامپیوتری انتقال یافته و ارتباط تعاملی میان مخاطب با رسانه روند آموزش و تربیت را درگرگون ساخت. نهایتاً امروز تصور زندگی بدون این ابزارها و ارتباطات ناممکن به نظر میرسد. نسل امروز بدون دریافت خوراک اطلاعاتی انرژی برای ادامه حیات نخواهد داشت. به تعبیری اطلاعات چیزی جز قدرت نیست. سیر تطور رسانه ارمغانی نداشت جز «پرواربندی ذهن».
نسل امروز و آینده، نسلی ست که به دلیل دریافت زیاد اطلاعات دچار عارضه «ذهنپروار» گشته است.
ذهن پروار[۳]
امروز دریایی از اطلاعات وارد ذهن میگردد، بدون اینکه به مفید بودن یا نبودن آن فکر شود. کودک در برابر رسانههای گوناگونی همچون انیمیشنها، بازیها و … قرار گرفته و انبار مغزش از فلسفهها و تفکراتی که در آنها نهفته است، پر میشود.
پیچیدهترین مسائل نسل دیروز به سادهترین و دمدستترینهای نسل امروز تبدیل گشته است. حال برای انسانی با این «ذهنپروار» که دریایی از اطلاعات در آن موج میزند، چه باید کرد.
شاید در ظاهر این مسأله چندان بد به نظر نرسد، اما مشکل زمانی خود را نشان میدهد که بدانیم این موارد بدون هیچ بصیرت و طبقهبندی در ذهن انباشت شدهاند.
فرد بر حسب ضرورت و براساس تشخیص آنها را دریافت نمیکند، بلکه به مانند شناگر کممهارتی که هنگام شنا میزان زیادی آب را میبلعد، اطلاعات توسط او جذب میشوند و گاهی حتی او توسط اطلاعات بلعیده شده و غرق میگردد. چنین نسلی در چنان جامعهای چطور میتواند بقاء خود را رقم بزند؟

تصمیمسازی در عصر پیچیدگیها

در سادهترین تعریف، استراتژی یعنی دانش تصمیمسازی و تصمیمگیری برای حفظ بقاء.
همواره در مسیر زندگی پیچ و خمها و گردنههای متعددی قرار دارد که باید با اتخاذ تصمیمات درست و سامان یافته برای آنها آماده بود، تا بتوان به سلامت از آنها عبور کرد.
با دانش استراتژی نسل آینده مجهز به قوه تشخیص و بصیرت در حوزه تصمیم شده و با تبدیل شدن به یک تصمیمساز حرفهای توان عبور از گذرگاهها و تنگناهای زندگی را خواهد یافت. قرار نیست میزان بیشتری اطلاعات به کودک داد، او در دریای اطلاعات غوطهور است. نیاز اصلی کودک امروز این است که توان مدیریت و کنترل جریان دریافتهایش را یافته و با توان تشخیص و فرقان، سره را از ناسره و حق را از باطل تفکیک نماید.
لازم نیست مدام به کودکانمان امر و نهی کنیم؛ بهتر آن است که آنها را به توان تشخیص امور مجهز سازیم؛ چرا که ما برای همیشه در کنار آنها نخواهیم بود.
انسان به طور فطری تصمیمساز نبوده، بلکه با قرار گرفتن در شرایط و محیط عمل به ضرورت آن پی میبرد. به مانند کودکی که تا در وسط آب قرار نگیرد ضرورت یادگیری مهارت شناکردن را درک نخواهد کرد. او اصولاً برای رفع نیازهای جسمیاش همچون تشنگی و گرسنگی و خستگی به طور غریزی عمل میکند. اما در شرایط ویژه نیاز دارد تا «مهارت تصمیمسازی» را بیاموزد.
شناخت پدیده و علم جامع به آن یکی از ضروریات علم تصمیم است. در طول سالهای اخیر بشر ساینتیست و علمگرا پرسش اصلیاش جهت شناخت پدیدهها، پرسش از «چگونگی» آنها بوده است. اما در حوزه معرفت برای فهم جامع، ابتدا باید از «چرایی» آغاز نمود.
پرسش آغازین فلسفه همواره پرسش از «چرایی» بوده است. استراتژی نیز به عنوان میوه فلسفه با پرسش از «چرایی» خلقت پدیدهها، آغاز میگردد.
برای گام برداشتن در مسیر تفکر و فلسفه لازم است تا سه پرسش اساسی «چیستی»، «چرایی»، «چگونگی» مطرح گردد. این سه پرسش بعنوان «دکترین» هر پدیده و تفکری تعریف میشوند. استراتژی بعنوان خروجی دکترین در پرسش از «چگونگی» وابسته به دو پرسش قبلی شکل میگیرد. حذف هریک از این سه پرسش از روند معرفت به معنای کنار نهادن یک سوم شناخت به پدیده است. براساس چنین منطقی میتوان برای آموزش فلسفه به کودکان از استراتژی آغاز کرد و در روندی معکوس به فلسفه رسید.
دغدغه پرسش از «چرایی» و درک فاعلیت الهی در خلق و ربوبیت پدیدهها به جهانبینی فرد شکل داده و او را در برابر فلسفه، به سوی حکمت سوق خواهد داد.
https://eitaa.com/koodakanetamadonsaz
فلسفه برای کودکان؛ تفکرمحوری
جهان آینده نیاز به انسان های مسئولی دارد که از توان تصمیمسازی و تصمیمگیری بالایی برخوردار بوده و بتوانند در بزنگاهها خوب تعمق کرده و تصمیمات اساسی بگیرند. یکی از اهدافی که در حوزه استراتژی برای کودکان دنبال میشود این است که علاوه بر رشد معرفتی و حکمی آموزهگیران، شرایطی فراهم گردد تا در جامعهای که مردم حق رأی دارند، تکتک این افر
اد بتوانند در روزی که خود به رأی گذاشته میشوند، درست عمل کنند. لذا به این ترتیب، تربیت نخبگان سیاسی محدود به یک فضای بسته نبوده و با گسترش در سطح عموم این حق برای همه فراهم میگردد.
دکترین و استراتژی در یک گام جلوتر، خروجی فلسفه بوده و به این ترتیب در روند مهندسی معکوس میتوان از طریق استراتژی، کودکان را به فلسفه رساند. کودک با یاد گرفتن استراتژی و بررسی سه پرسش چیستی و چرایی و چگونگی در آن به دکترین و نهایتاً به فلسفه خواهد رسید. با تقویت این مهارت به مرور تفکر کاربردی ناظر به تصمیم کودک مهندسی شده و نظام مییابد.
استراتژی در هیچ دورهای یک علم عمومی نبوده و صرفاً خاص مردان سیاستمدار و خواص جامعه تعریف میگردید. اما استراتژی به عنوان دانش و توان تصمیمسازی و تصمیمگیری و چارهاندیشی از ضروریات جهان آینده است.
با شروع از بالاترین مرتبه تصمیم فرد به چیستی و چرایی و چگونگی عملش توجه نموده و معرفتش را نسبت به مسائل کامل میسازد. امروز ضعف معرفتی یکی از مهمترین مخاطراتی ست که نسل آینده را تهدید میسازد. آنها بدون توجه به سه پرسش اساسی چیستی و چرایی و چگونگی اطلاعات را دریافت کرده و میپذیرند؛ اما در حوزه استراتژی برای کودکان با پرورش کنجکاوی ذاتی کودک، این ضعف معرفتی مرتفع گردیده و او میآموزد که چگونه اطلاعات، مهارتها و تکنیکهای خلاقیتی گوناگونی را که فراگرفته به کار گیرد.
از سال ۱۳۸۶ با مطرح شدن موضوع فلسفه برای کودکان در بیانات رهبر معظم انقلاب[۴] و ضرورت تربیت نسل آینده و دور شدن از حافظه محوری، تمام تلاشهای اندیشکده یقین بر این قرار گرفت تا این مهم تحقق یابد.
سالهاست که در نقاط مختلف جهان مباحث فلسفه برای کودکان مورد بررسی قرار گرفته است. در دهه ۱۹۵۰متیو لیپمن[۵] بنیان مبحثی به نام فلسفه برای کودکان را ایجاد نمود و با نوشتن کتابهای داستانی ویژه سعی کرد تا «قوت تفکر» را در کودکان پرورش داده و به این ترتیب ذهن آنها را در برابر مسائل فعال سازد. نظریات لیپمن ریشه در فلسفه پراگماتیستی جان دیویی داشته و از این منظر حس پرسشگرانه کودک را بدون توجه به جهت و ارزش پرسش در نسبت با تجربه و طبیعت تقویت میسازد.
نکته ای که نباید از آن غفلت نمود این است که بسیاری از تصمیمهای ما بسته به نگاهمان به جهان است. هر تغییری در این جهانبینی در تصمیمهای ما اثر اساسی دارد. لذا اگر کاملترین جهانبینی در منظر ما جهانبینی الهی باشد، تصمیمات ما نیز در همین حوزه قرار خواهد گرفت.
رویکرد آیتمدار[۶]
نخستین خطوط نوشتاری که برای انتقال پیام شکل گرفت، خطوط تصویری و هیروگلیف بودند. انسانها با این نوشته به صورت نمادین اطلاعات را ثبت مینمودند و تنها کسی آنها را میفهمید که به رموز آن پیامها و کدها آشنا میبود.

اما نخستین کسی که اینگونه سخن گفتن و پیامرساندن را ایجاد نمود، نه انسان که خداوند بود. او با تصویرهای زنده یعنی همان پدیدهها با ما سخن گفت. این پدیدهها همانند نتهای موسیقی به تنهایی و در کنار هم قادر به انتقال پیام بوده و ما را متوجه خالق خود میسازند.

از این رو، یکی از رویکردهایی که ما را به جهانبینی الهی میرساند، رویکرد آیتمدار است. آیتها، پدیده ها و مخلوقاتی هستند که توسط خداوند خلق شدهاند. رویکرد آیتمدار بهدلیل پرداختن به آیات الهی بهعنوان یکی از متعلقات هفتگانه ایمان[۷]، امکان ممزوج شدن سریعتر جهانبینی و تکنیک را فراهم آورده و به دلیل تصویری و نمادین بودن سادهتر و زودفهمتر است.
متعلقات هفتگانه ایمان
براساس متن قرآن و تعلیمات امام صادق(ع) در کتاب توحید مفضل، هر یک از آفریدههای پروردگار در خود علامتی را مستتر دارد. «آیت» یعنی حبس علامت در شیء جهت تقریب به ذهن میتوان علائم راهنمایی و رانندگی را در نظر گرفت. هر یک از این علائم حامل پیامهای قراردادی میان انسانها بوده و قواعد رفت و آمد را با یک نشانه ساده، منتقل میسازند. به همین نسبت آیات و پدیدههای خلق شده نیز نشانههایی هستند که قواعد قرادادی را میان خداوند و انسان گوشزد میکنند. همانطور که برای فهم پیام علائم راهنمایی و رانندگی باید به سواد آن مجهز شد، برای فهم علامات الهی نیز باید به الفبای آیات تجهیز گردید. از این رو مبحث آیتمداری بهعنوان الفبای استراتژی در صدر آموزش قرار میگیرد.
https://eitaa.com/koodakanetamadonsaz
این عصر بهعنوان عصر کامپیوتر نقطه عطفی در جریان تطور رسانه گردید. به این ترتیب دهه ۱۳۸۰ عصر اطلاعات و سایبر ب
ود. رشد تکنولوژی ارتباطات، دریافت و انتقال اطلاعات به روز را میان مخاطبان با فواصل سرزمینی سرعت بخشید. با ظهور و پیشرفت روز به روز پدیدههایی همچون DVDها، هاردهای اکسترنال، اینترنت با سرعت بالا، وبلاگها و سایتها و … مرزهای سرزمینی درنوردیده شد و جامعه جهانی و سایبرنتیک در حال شکل گرفتن بود. سیر تطور رسانه از فیلم و سریال به انیمیشنها و بازیهای کامپیوتری انتقال یافته و ارتباط تعاملی میان مخاطب با رسانه روند آموزش و تربیت را درگرگون ساخت. نهایتاً امروز تصور زندگی بدون این ابزارها و ارتباطات ناممکن به نظر میرسد. نسل امروز بدون دریافت خوراک اطلاعاتی انرژی برای ادامه حیات نخواهد داشت. به تعبیری اطلاعات چیزی جز قدرت نیست. سیر تطور رسانه ارمغانی نداشت جز «پرواربندی ذهن».
نسل امروز و آینده، نسلی ست که به دلیل دریافت زیاد اطلاعات دچار عارضه «ذهنپروار» گشته است.
ذهن پروار[۳]
امروز دریایی از اطلاعات وارد ذهن میگردد، بدون اینکه به مفید بودن یا نبودن آن فکر شود. کودک در برابر رسانههای گوناگونی همچون انیمیشنها، بازیها و … قرار گرفته و انبار مغزش از فلسفهها و تفکراتی که در آنها نهفته است، پر میشود.
پیچیدهترین مسائل نسل دیروز به سادهترین و دمدستترینهای نسل امروز تبدیل گشته است. حال برای انسانی با این «ذهنپروار» که دریایی از اطلاعات در آن موج میزند، چه باید کرد.
شاید در ظاهر این مسأله چندان بد به نظر نرسد، اما مشکل زمانی خود را نشان میدهد که بدانیم این موارد بدون هیچ بصیرت و طبقهبندی در ذهن انباشت شدهاند.
فرد بر حسب ضرورت و براساس تشخیص آنها را دریافت نمیکند، بلکه به مانند شناگر کممهارتی که هنگام شنا میزان زیادی آب را میبلعد، اطلاعات توسط او جذب میشوند و گاهی حتی او توسط اطلاعات بلعیده شده و غرق میگردد. چنین نسلی در چنان جامعهای چطور میتواند بقاء خود را رقم بزند؟

تصمیمسازی در عصر پیچیدگیها

در سادهترین تعریف، استراتژی یعنی دانش تصمیمسازی و تصمیمگیری برای حفظ بقاء.
همواره در مسیر زندگی پیچ و خمها و گردنههای متعددی قرار دارد که باید با اتخاذ تصمیمات درست و سامان یافته برای آنها آماده بود، تا بتوان به سلامت از آنها عبور کرد.
با دانش استراتژی نسل آینده مجهز به قوه تشخیص و بصیرت در حوزه تصمیم شده و با تبدیل شدن به یک تصمیمساز حرفهای توان عبور از گذرگاهها و تنگناهای زندگی را خواهد یافت. قرار نیست میزان بیشتری اطلاعات به کودک داد، او در دریای اطلاعات غوطهور است. نیاز اصلی کودک امروز این است که توان مدیریت و کنترل جریان دریافتهایش را یافته و با توان تشخیص و فرقان، سره را از ناسره و حق را از باطل تفکیک نماید.
لازم نیست مدام به کودکانمان امر و نهی کنیم؛ بهتر آن است که آنها را به توان تشخیص امور مجهز سازیم؛ چرا که ما برای همیشه در کنار آنها نخواهیم بود.
انسان به طور فطری تصمیمساز نبوده، بلکه با قرار گرفتن در شرایط و محیط عمل به ضرورت آن پی میبرد. به مانند کودکی که تا در وسط آب قرار نگیرد ضرورت یادگیری مهارت شناکردن را درک نخواهد کرد. او اصولاً برای رفع نیازهای جسمیاش همچون تشنگی و گرسنگی و خستگی به طور غریزی عمل میکند. اما در شرایط ویژه نیاز دارد تا «مهارت تصمیمسازی» را بیاموزد.
شناخت پدیده و علم جامع به آن یکی از ضروریات علم تصمیم است. در طول سالهای اخیر بشر ساینتیست و علمگرا پرسش اصلیاش جهت شناخت پدیدهها، پرسش از «چگونگی» آنها بوده است. اما در حوزه معرفت برای فهم جامع، ابتدا باید از «چرایی» آغاز نمود.
پرسش آغازین فلسفه همواره پرسش از «چرایی» بوده است. استراتژی نیز به عنوان میوه فلسفه با پرسش از «چرایی» خلقت پدیدهها، آغاز میگردد.
برای گام برداشتن در مسیر تفکر و فلسفه لازم است تا سه پرسش اساسی «چیستی»، «چرایی»، «چگونگی» مطرح گردد. این سه پرسش بعنوان «دکترین» هر پدیده و تفکری تعریف میشوند. استراتژی بعنوان خروجی دکترین در پرسش از «چگونگی» وابسته به دو پرسش قبلی شکل میگیرد. حذف هریک از این سه پرسش از روند معرفت به معنای کنار نهادن یک سوم شناخت به پدیده است. براساس چنین منطقی میتوان برای آموزش فلسفه به کودکان از استراتژی آغاز کرد و در روندی معکوس به فلسفه رسید.
دغدغه پرسش از «چرایی» و درک فاعلیت الهی در خلق و ربوبیت پدیدهها به جهانبینی فرد شکل داده و او را در برابر فلسفه، به سوی حکمت سوق خواهد داد.

فلسفه برای کودکان؛ تفکرمحوری
جهان آینده نیاز به انسان های مسئولی دارد که از توان تصمیمسازی و تصمیمگیری بالایی برخوردار بوده و بتوانند در بزنگاهها خوب تعمق کرده و تصمیمات اساسی بگیرند. یکی از اهدافی که در حوزه استراتژی برای کودکان دنبال میشود این است که علاوه بر رشد معرفتی و حکمی آموزهگیران، شرایطی فراهم گردد تا در جامعهای که مردم حق رأی دارند، تکتک این افر
اد بتوانند در روزی که خود به رأی گذاشته میشوند، درست عمل کنند. لذا به این ترتیب، تربیت نخبگان سیاسی محدود به یک فضای بسته نبوده و با گسترش در سطح عموم این حق برای همه فراهم میگردد.
دکترین و استراتژی در یک گام جلوتر، خروجی فلسفه بوده و به این ترتیب در روند مهندسی معکوس میتوان از طریق استراتژی، کودکان را به فلسفه رساند. کودک با یاد گرفتن استراتژی و بررسی سه پرسش چیستی و چرایی و چگونگی در آن به دکترین و نهایتاً به فلسفه خواهد رسید. با تقویت این مهارت به مرور تفکر کاربردی ناظر به تصمیم کودک مهندسی شده و نظام مییابد.
استراتژی در هیچ دورهای یک علم عمومی نبوده و صرفاً خاص مردان سیاستمدار و خواص جامعه تعریف میگردید. اما استراتژی به عنوان دانش و توان تصمیمسازی و تصمیمگیری و چارهاندیشی از ضروریات جهان آینده است.
با شروع از بالاترین مرتبه تصمیم فرد به چیستی و چرایی و چگونگی عملش توجه نموده و معرفتش را نسبت به مسائل کامل میسازد. امروز ضعف معرفتی یکی از مهمترین مخاطراتی ست که نسل آینده را تهدید میسازد. آنها بدون توجه به سه پرسش اساسی چیستی و چرایی و چگونگی اطلاعات را دریافت کرده و میپذیرند؛ اما در حوزه استراتژی برای کودکان با پرورش کنجکاوی ذاتی کودک، این ضعف معرفتی مرتفع گردیده و او میآموزد که چگونه اطلاعات، مهارتها و تکنیکهای خلاقیتی گوناگونی را که فراگرفته به کار گیرد.
از سال ۱۳۸۶ با مطرح شدن موضوع فلسفه برای کودکان در بیانات رهبر معظم انقلاب[۴] و ضرورت تربیت نسل آینده و دور شدن از حافظه محوری، تمام تلاشهای اندیشکده یقین بر این قرار گرفت تا این مهم تحقق یابد.
سالهاست که در نقاط مختلف جهان مباحث فلسفه برای کودکان مورد بررسی قرار گرفته است. در دهه ۱۹۵۰متیو لیپمن[۵] بنیان مبحثی به نام فلسفه برای کودکان را ایجاد نمود و با نوشتن کتابهای داستانی ویژه سعی کرد تا «قوت تفکر» را در کودکان پرورش داده و به این ترتیب ذهن آنها را در برابر مسائل فعال سازد. نظریات لیپمن ریشه در فلسفه پراگماتیستی جان دیویی داشته و از این منظر حس پرسشگرانه کودک را بدون توجه به جهت و ارزش پرسش در نسبت با تجربه و طبیعت تقویت میسازد.
نکته ای که نباید از آن غفلت نمود این است که بسیاری از تصمیمهای ما بسته به نگاهمان به جهان است. هر تغییری در این جهانبینی در تصمیمهای ما اثر اساسی دارد. لذا اگر کاملترین جهانبینی در منظر ما جهانبینی الهی باشد، تصمیمات ما نیز در همین حوزه قرار خواهد گرفت.
رویکرد آیتمدار[۶]
نخستین خطوط نوشتاری که برای انتقال پیام شکل گرفت، خطوط تصویری و هیروگلیف بودند. انسانها با این نوشته به صورت نمادین اطلاعات را ثبت مینمودند و تنها کسی آنها را میفهمید که به رموز آن پیامها و کدها آشنا میبود.

اما نخستین کسی که اینگونه سخن گفتن و پیامرساندن را ایجاد نمود، نه انسان که خداوند بود. او با تصویرهای زنده یعنی همان پدیدهها با ما سخن گفت. این پدیدهها همانند نتهای موسیقی به تنهایی و در کنار هم قادر به انتقال پیام بوده و ما را متوجه خالق خود میسازند.

از این رو، یکی از رویکردهایی که ما را به جهانبینی الهی میرساند، رویکرد آیتمدار است. آیتها، پدیده ها و مخلوقاتی هستند که توسط خداوند خلق شدهاند. رویکرد آیتمدار بهدلیل پرداختن به آیات الهی بهعنوان یکی از متعلقات هفتگانه ایمان[۷]، امکان ممزوج شدن سریعتر جهانبینی و تکنیک را فراهم آورده و به دلیل تصویری و نمادین بودن سادهتر و زودفهمتر است.
متعلقات هفتگانه ایمان
براساس متن قرآن و تعلیمات امام صادق(ع) در کتاب توحید مفضل، هر یک از آفریدههای پروردگار در خود علامتی را مستتر دارد. «آیت» یعنی حبس علامت در شیء جهت تقریب به ذهن میتوان علائم راهنمایی و رانندگی را در نظر گرفت. هر یک از این علائم حامل پیامهای قراردادی میان انسانها بوده و قواعد رفت و آمد را با یک نشانه ساده، منتقل میسازند. به همین نسبت آیات و پدیدههای خلق شده نیز نشانههایی هستند که قواعد قرادادی را میان خداوند و انسان گوشزد میکنند. همانطور که برای فهم پیام علائم راهنمایی و رانندگی باید به سواد آن مجهز شد، برای فهم علامات الهی نیز باید به الفبای آیات تجهیز گردید. از این رو مبحث آیتمداری بهعنوان الفبای استراتژی در صدر آموزش قرار میگیرد.

طبق فرمایش علامه جوادی آملی با قرار دادن خلقت به جای طبیعت در علم، مسیر دستیابی به علم متعالی که راهگشای مسائل جهان آینده است، فراهم خواهد شد. چرا که علم جهان بهویژه در حوزه علوم انسانی ناکارآمد شده است. از جمله اعتراف برخی دانشمندان برجسته فیزیک و اقتصاد و … در غرب تأکیدی بر این مسأله است. چرا که در هر قانونی اعتراف عین اثبات است.کودکی که با رویکرد آیتمدار آشنا میگردد، به مرور با گشایش رموز زبان الهی، پی به خالقیت خداوند برده و همواره در پس
طبیعت دست خالقی را آشکار میبیند. از این منظر جهانبینی او نه طبیعتمحوری که خلقتمحوری خواهد بود.
در آیتمداری با روش انتقال پرسش از چگونگی پدیده به چیستی و چرایی، از دیدگاه پوزیتویستی صرف دور شده و دید جامعتری نسبت به پدیدهها برای آموزهگیر حاصل خواهد آمد. نباید فراموش کرد که پرسش از چگونگی فقط یک سوم علم است. چیزی که امروز به سبب شیوع فلسفه پوزتیویستی به مثابه تمام علم محسوب میگردد.
به این ترتیب در مبحث آیتمداری و با رویکرد آیتمدار با فهم سه پرسش اساسی چه؟ چرا؟ چگونه؟، کودک دکترین و استراتژی پدیدهها را درک کرده و با رسیدن به جهانبینی الهی و خلقتگرا به رشد معرفتی دست مییابد و پایههای تفکر استراتژیک در او ایجاد میگردد. کودک به مرحلهای میرسد که فعالانه در طبیعت در جستجوی چرایی خلقت پدیدهها و فهم آیتها شده و در نتیجه چشم آیتبین در او باز شده و به سوی حکمت راه میجوید.
آیتها به عنوان متر و میزان سنجش معرفت، به فهم ابعاد حکمت و معرفت کمک کرده و شاخصی را برای بررسی موقعیت در حوزه تفکر و تصمیم به دست میدهند.
رویکرد تصمیممدار[۸]
باید توجه داشت که پرداختن به آیتها گام اولیه است. کودک زمانی که جهان بینی ویژه خود را یافت، مسائل را از منظر خود بررسی میکند. او باید بتواند در زمان مواجهه با مسائل پیشرویش، فکر کرده و برای عبور از آنها تصمیم بسازد و بهترین تصمیم را به اجرا برساند. لذا تربیت کودکان در فضای آپارتمانی و زندگی شهری جامعه امروز آنها را تبدیل به جوجههای ماشینی میکند که در برابر کوچکترین بحرانی از پا در آیند. از این منظر قرار دادن کودکان در شرایط و محیط عمل یکی از اساسیترین مؤلفه های تربیت نسل آینده است.
کودکی که آموخته در برابر مسائل ابتدا باید تصمیم بسازد، یعنی گزینههای مختلف حل مسئله را بررسی کند، همچنین میآموزد که در هنگام گرفتن تصمیم همانند چتربازی که در هوا معلق است و خودش باید به تنهایی چتر نجاتش را باز کند، باید به تنهایی بهترین تصمیم را انتخاب کند. او راهی ندارد جز اینکه یاد بگیرد در زمان ضرورت، مشورت بگیرد و در جایی که لازم است، به تنهایی اقدام کرده و تصمیمگیر باشد. ضرورت این مسئله ایجاب میکند که در فاز بعد از رویکرد آیتمدار کودک با اصول تصمیم و اجرای آن آشنا گردد. لذا در بهترین حالت بعد از رویکرد آیتمدار کودک با رویکرد تصمیممدار آشنا میگردد.

با تجهیز شدن کودک به دو رویکرد آیتمدار و تصمیممدار بنیان تفکر استراتژیک در او ایجاد شده و بستر لازم برای مدیریت اطلاعات و دریافتهایش ایجاد میگردد.
یک استراتژیست لازم است به سه ویژگی کلاننگری، همهجانبهنگری و جامعنگری مجهز باشد. به همین سبب در ادامه این روند رویکردهای دیگری نیز تعریف شده و از جوانب مختلف مسائل آزمایشی و واقعی مورد بررسی قرار میگیرند. به این ترتیب دید همهجانبهنگری در او تقویت گردد.
بخشی از نمودار رویکردها
نگرش در استراتژی
نظامهای آموزشی در چهار مکتب متنمحوری، معلممحوری، دانشآموزمحوری و مدرسهمحوری تقسیمبندی میشوند. امروز در نقاط مختلف جهان هر یک از این سیستمها بنا به سیاستهای آن جامعه مورد استفاده قرار میگیرد. در کشور ما چه در مدرسه و چه در دانشگاه محوریت با متن کتب درسی است. روند تدریس و تربیت را متن معین میکند. اما در نظر اسلام و همچنین حکما بهترین حالت معلممحوری میباشد.
در سیستم موجود، روش آموزش در کتب درسی به صورت استقرائی تنظیم گردیده است. به این ترتیب که به مرور با بالارفتن رتبه تحصیلی کودک او جزءنگرتر میگردد. در دوران ابتدایی او مباحث درس علوم را میآموزد که از زیست تا فیزیک و شیمی را شامل میشود، در گام بعد او با هر یک از این مباحث به طور جداگانه براساس رشته تحصیلی تخصصی آشنا میشود. مرحله بعد در دوران دانشگاه او جزءبینانه در یکی از این مباحث دقیق میگردد. این روش برخلاف هدف کلاننگری قرار دارد.
یکی از عواملی که سبب میگردید تا حکما در گذشته به گستره وسیعی از علوم اشراف داشته باشند، روش قیاسی آموزش علم بوده است. در روش قیاسی با معرفی معلوم و قیاس مجهول در نسبت معلوم، درس حاصل میگردد. در مباحث استراتژی نیز پدیدهها و آیات به عنوان شاخص و معلوم بررسی شده و مجهولی بهعنوان مسأله تصمیم در کنار آن مطرح میگردد.
با این قیاس خروجی درس حاصل میآید. نسبت معلوم به مجهول به مثابه نسبت دایره کف استکانی به بشقاب است و درس روابط این دو را در بر میگیرد.

بهعنوان مثال در بررسی آیتی[۹] همچون پروانه، معلوم طبیعت پروانه شدن و مراحل کرموارگی و پیله و پروانه است. مجهول تطبیق روند رشد با پروانگیست. درس این است که ما بهعنوان انسان پروانه شده و در کرموارگی نمیمانیم. در سطح عمیقتر این آیت بیانگر مراحل حضور انسان در دنیا، برزخ و آخرت است.[۱۰]
کودک با قرار گرفتن در جریان ای
ن تفکر به مرور میآموزد که مجهولات پیش رویش را از این طریق پاسخ دهد و کلاننگری در او شکل گیرد. این یک ویژگی اساسی به کودک میبخشد؛ که بتواند پیچیدهترین مسائل را با قیاسی سادهفهمتر بیان کرده و حل کند. این چیزی نیست جز یکی از ویژگیهای اصلی یک استراتژیست.
اجوتینمت؛ تربیت تفریحی
بستر آموزشی فلسفه برای کودکان امروزه در حوزه آموزش عمومی و قالب داستانها و انیمیشنها و بازیها نظامیافته است؛ که این امر با انتشار کتابهای فلسفه انیمیشنها مورد تأکید قرار گرفت.
بعنوان نمونه میتوان به کتاب «دکتر سئوس و فلسفه» اشاره نمود. در این کتاب آثار نوشته شده توسط دکتر سئوس مورد بررسی قرار گرفتهاست. داستانهایی همچون «لوراکس» و «هورتون فیله» از آن جملهاند. وجود فلسفه پستمدرنیستی میشل فوکو و همچنین تأثیر اندیشه کانت، مارکس و نیچه در این داستانها رقم خورده است.
شیوه اجوتیمنت (تربیت تفریحی) در حوزه تربیت کودکان با این دست آثار رقم میخورد.
«باب اسفنجی و فلسفه»، «سوپرمن و فلسفه»، «بتمن و فلسفه»، « هریپاتر و فلسفه» و … نمونههای چاپ شده دیگری از این دست آثار میباشند.

نکته مهمی را که نباید فراموش کرد این جمله مهم هگل است: اگر به پرسش جدید پاسخ قدیمی داده شود بحران ایجاد خواهد شد. در جامعه امروز که نوع رسانه از کتاب و رسانه مکتوب به انیمیشن و بازی و فیلم و مستند بهعنوان رسانه تصویری تبدیل گردیده، اصلاً دور از انتظار نیست که میزان سرانه مطالعه کم شده و به عوض انتقال اطلاعات از فیلمها، سریالها، انیمیشنها و بازیها صورت بگیرد. لذا ضروریست که برای انتقال اطلاعات از زبان روز و رسانه بهرهگیری نمود. استفاده از ابزارهای کمک آموزشی نظیر فیلم، انیمیشن و بازی در کلاسهای درس استراتژی برای تأمین این مورد است.
کودک استراتژیست و انسان طراز
اجرای طرح «دکترین و استراتژی برای کودکان» در عرصه رسمی و نهاد آموزش و پرورش، در کنار نهاد عمومی در کشور ما صورت گرفته است. همچنین اهمیت استراتژی و به ظهور رسیدن ثمره آن در حیطه عمل، لزوم همراهی خانواده با عرصه رسمی آموزش را نشان میدهد. امروز آموزش استراتژی برای کودکان در چهار لایه خانواده، مساجد، کانونهای مذهبی و مدارس صورت میگیرد. منابع درسی در این حوزه کتاب قرآن و توحید مفضل و نهجالبلاغه و سایر کتب روایی میباشد.
هدف نهایی در استراتژی برای کودکان ساختن افرادی است که در آینده استیصال نداشته و محکم و با عزت به دور از هرگونه تعصبی در پرتو عقلانیت، جامعه جهانی را هدایت کنند.
در این مسیر شناخت ابعاد وجودی انسان و ظرفیتهایش جهت هدایت او به سوی غایت نهایی خلقت انسان ضروریست. استراتژی برای کودکان با معرفی جهانبینی الهی به کودک و فراهم کردن شرایط برای شکوفا شدن ظرفیتهای بالقوه او، مسیر را هموار میسازد.
محدود کردن انسان به جسم و گوشت و پوست و استخوان در علم داروینی و پوزیتویستی نقض عدالتیست که مانع از درک ابعاد وجودی او و مانعی برای رسیدن به غایت خلقت انسان میگردد.
نقشه انسان در قرآن[۱۱]
انسان طراز جامعه اسلامی از این منظر با فهم حکمت خلقت و کشف دست خالقیت و ربوبیت الهی در پس هر پدیدهای خود را در محضر پروردگار حاضر دیده و مؤدب است به درک محضر الهی. ادب فراتر از اخلاق و تربیت، انسان را به درک حضور و حدود الهی و حفظ آنها میرساند.
ادب در عبودیت[۱۲]
از این رو کودک استراتژیست گامبهگام میآموزد که فراتر از ابعاد مادی، به رمز و راز چرایی خلقت پدیدهها پیبرد. او خود را در محضر الهی تعریف نموده و میداند که جز این محضر جایی برای حضور وجود نخواهد داشت؛ «ویا ممکن الفرار من حکومتک[۱۳]»
انسان مؤدب در جهت رضای الهی حرکت کرده و با بصیرتی حاصل از فهم محضر الهی به قوه تشخیص و تصمیم طراز دست مییابد؛ که پیامبر فرمود: «ادبنی ربی فاحسن تادیبی[۱۴]».
https://eitaa.com/koodakanetamadonsaz
گزیده بیانات | «جای خالی فکرمحوری»
«فلسفه شکل دادن فکر است، یاد دادنِ فهم کردن است، ذهن را به فهمیدن و تفکر کردن عادت دادن است؛ این از اول باید به وجود بیاید.»