『 استوری مذهبی 』🇵🇸
🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿 🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷 🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷 🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷 🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷 🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷 🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷
🇮🇷
#رمان_رفیق
#پارت57
#فاطمه_شکیبا
حسین نفسش را بیرون داد و سرش را روی میز گذاشت. پس انتخابش درست بود. خیالش که کمی آسوده شد، تازه متوجه شد حرف زدن بشری غیرعادیست:
- چرا اینطوری حرف میزنی؟
بشری: چیزی نیست... یکم... آسیب دیدم... قربان... .
نفس عمیقی کشید و باز هم بوی خون مشامش را پر کرد. ادامه داد:
- برم... دنبال ضارب قربان؟ یا حواسم... به شیدا و صدف... باشه؟
حسین: به کمیل میگم بیاد به موقعیتت، تو حواست به اون دوتا دختر باشه، کمیل هم زود میاد به موقعیتت. تو فقط مشخصات ضارب رو بده.
- درست... ندیدمش... قربان؛ ولی... .
صدای قدمهای آرام کسی روی خردهشیشهها، کلام بشری را ناتمام گذاشت. ساکت ماند تا جایش لو نرود. هرچه حسین صدایش میزد، نمیتوانست جواب بدهد. اسلحهاش را در آورد و آماده کرد. صدای پا نزدیکتر شد؛ کسی داشت شیشههای شکستهی روی زمین را به هم میسایید و جلو میآمد. بشری ماندن در آنجا را صلاح ندانست؛ مخصوصاً وقتی دید پسری که شیدا و صدف را رسانده، به طرف ماشین باز گشته و میخواهند حرکت کنند. نگاهی به جمعیت دانشجویان کرد که با فحش و ناسزا به استقبال نیروهای انتظامی رفته بودند و سنگ و شیشههای دلستر را از بالای پنجرهها و حیاط خوابگاه به طرفشان پرت میکردند. کسی حواسش به سمت بشری نبود. لحظهای پلک بر هم گذاشت و آیهای که مادر همیشه موقع بدرقه کردنش میخواند را زمزمه کرد:
- فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ... .
باید سریع عمل میکرد؛ انقدر سریع از جا جهید که حتی وقت برای تکیه بر دیوار پیدا نکرد. از پشت ماشین واژگون نگهبانی بیرون آمد و به طرف درختان بلوار دوید و همزمان گفت:
- قربان شیدا و صدف دارن راه میافتن، میرم دنبالشون.
نباید کسی او را میدید، نه دانشجوها و نه نیروی انتظامی. خواست از میان درختان دنبال ماشین راه بیفتد که دستی از پشت یقهاش را کشید و به درختِ پشت سرش کوبیدش. یک لحظه احساس کرد راه نفسش از درد قطع شده. پلکهایش را بر هم فشار داد و چشم باز کرد. کسی لوله اسلحهاش را روی پهلوی بشری میفشرد. صدای خشنی از پشت سرش شنید:
- هیس! پس مأمور بودی آره؟ آخه دختربچهها رو چه به پلیسبازی؟
بشری پوزخند زد. حدس میزد ضارب برای کشتنش برگردد. مرگ حالا از رگ گردن هم به او نزدیکتر بود؛ و چه تجربه ملسی بود برایش این نزدیکی با مرگ! خواست مرد را عصبانی کند تا زمان بخرد:
- فعلاً که همین دختربچه نذاشت اون بدبخت رو بکشی!
مرد سلاحش را بیشتر فشار داد و گفت:
- حرف اضافه نزن! مزدور کجایی؟ سپاه یا وزارت؟
بشری دردش را قورت داد:
- خودت مزدور کجایی؟ ام.آی.سیکس یا سی.آی.اِی؟ شایدم منافقین، آره؟
#ادامه_دارد
🇮🇷
🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
『 استوری مذهبی 』🇵🇸
🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿 🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷 🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷 🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷 🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷 🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷 🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷
🇮🇷
#رمان_رفیق
#پارت58
#فاطمه_شکیبا
دندانهای مرد روی هم ساییده میشدند و تندتر نفس میکشید. بشری که دید دقیقاً روی نقطه ضعف مرد دست گذاشته است، بیشتر عصبانیاش کرد:
- شماها یه مشت بدبختِ ترسویید. انقدر بدبخت که عرضه ندارید رو در رو بجنگید، یواشکی میاین میکُشین و درمیرین. حتی به همفکرهای خودتون هم رحم نمیکنین!
از روی نفس کشیدن مرد میفهمید چقدر عصبانیست؛ حتی دستش هم میلرزید و بشری این را از لرزش لوله اسلحه تشخیص میداد. وقتی این لرزش را احساس کرد، فهمید زمان ضربه است. حتی وقت برای گفتن ذکر هم نداشت، در ثانیهای با پاشنه پایش به ساق پای مرد کوبید. نیمپوتینهای نظامی بشری انقدر سنگین بودند که مرد از درد به خودش بپیچد و بشری وقت داشته باشد دستش را بر اسلحه مرد بگذارد و با تمام قدرتی که داشت، اسلحه را بکشد و سرش را به عقب پرت کند. قد بلند بشری با قد مرد برابری میکرد و وقتی سرش از پشت به صورت مرد خورد، دهان و بینی مرد پر از خون شد. ناله مرد به هوا رفت و جریتر از قبل به بشری حمله کرد؛ اما این بار نه سلاح داشت و نه حواسِ جمع، برعکس بشری.
بشری که دید مرد با قدمهایی نامتعادل به طرفش برگشته، لگد دیگری نثار سینه مرد کرد و مرد به عقب راند. حالا دیگر برای فرار کردن هم وقت نبود؛ بشری باید تا آخر میایستاد. مرد دوباره هجوم آورد و دستش را بالا برد؛ اما بشری دست مرد را در هوا گرفت و پیچ داد، انقدر فشار آورد و دست مرد را به سمت عقب چرخاند که مرد خم شد و فریاد زد. بشری از فرصت استفاده کرد و با زانو چند ضربه مهلک به شکم مرد زد، طوری که مرد نتوانست راست بایستد. بشری به زدن ادامه داد؛ انقدر که مرد بیفتد. خود بشری هم خسته شده بود؛ ضربه زدن به جثه سنگین مرد انرژی زیادی میخواست. وقتی مرد بر زمین رها شد، بشری طوری نوک پوتینش را به گیجگاه مرد زد که مرد بیهوش شد.
نفس عمیقی کشید و به درخت پشت سرش تکیه داد. چندبار سرفه کرد و خم شد. از گوشه دهانش خون بیرون ریخت. وقت نداشت به درد کمر و قفسه سینهاش فکر کند، دستان مرد را با دستبند بست و به حسین بیسیم زد:
- قربان... ضارب رو... گرفتم... الان بیهوشه... زودتر... یکی رو... بفرستید... ببردش... .
و در امتداد بلوار قدم برداشت. نباید شیدا و صدف را از دست میداد. دیگر خودروشان را نمیدید. حسین پرسید:
- دخترها چی؟ دنبالشون رفتی؟
بشری: مزاحم داشتم... قربان... همون ضارب... درگیر شدم... نشد... دنبالشون... برم... .
حالا بشری داشت تلوتلوخوران میدوید؛ بیتوجه به درد و تنگی نفس و سرفههای خونی.
حسین از روی صندلیاش بلند شد و به تصویر تمام دوربینها نگاه کرد. ناامیدانه دنبال خودروی شیدا و صدف میگشت که ناگاه امید گفت:
- قربان، تو کوی اساتید پارک کردن. از دانشگاه خارج نشدن، فکر کنم میخوان صبر کنن بگیر و ببند گارد ویژه تموم بشه!
حسین زیر لب گفت:
- پس این کمیل کدوم گوریه؟
صدایش را بالاتر برد که بشری بشنود:
- خانم صابری، برگرد موقعیت ضارب، کمیل میاد ضارب رو تحویل بگیره.
بشری: چشم قربان.
بشری راه رفته را برگشت؛ بیآن که گله کند. مرد هنوز بیهوش بود. نور چراغ خودرویی که از انتهای بلوار به سمتش میآمد، چشمانش را زد. راننده را تشخیص نمیداد؛ درنتیجه اسلحهاش را آماده شلیک کرد و پشت درخت پنهان شد.
#ادامه_دارد
🇮🇷
🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
#استاد_پناهیان ✍
✅ اولین تکلیف مادر...
⚠️اولین خواستۀ غریزی و طبیعی انسان راحتطلبی است. اگر کسی بتواند تکلیف خودش را-بهویژه در نوجوانی- با راحتی و راحتطلبی مشخص کند، تکلیف او با انواع شهوات هم مشخص خواهد شد.
📌مادر باید بداند که اولین تکلیفش، مدیریت راحتطلبیِ کودک است.
♨️گاهی مادران محترم، از سرِ مهربانی و دلسوزی، به راحتطلبی بچهها میدان میدهند و وقتی بچه، راحتطلب بار بیاید دیگر نمیتوانند او را جمع کنند. 💯
⚠️بسیاری از گنهکارها مشکل اعتقادی ندارند؛ مشکلشان راحتطلبی است! 👌
اگر راحتطلبی خودت را مدیریت کنی، شهوترانیِ تو هم مدیریت خواهد شد.✔️
کسی که اسیر شهوت میشود، قبلاً در برابر راحتطلبی خود تسلیم شده یا موضعِ درستی نسبت به آن نگرفته است.👌
#تربیت_فرزند
#فرزندپروری
🏡🖇🌸⃟🕊✾༅჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
VID_1654527368.mp3
1.06M
🎧🎧
⏰ 1 دقیقه
#حتما_گوش_کنید👆
✅ برخورد جالب و مهربانانه خدا با گناهکاران
🔹صحبت های قابل توجه استاد مرحوم علی صفائی حائری (عین صاد) از برخورد مهربانانه خدا با گناهکاران
🎤 #مرحوم_صفائی
🔹 #نشر_دهید
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
🖇🌸⃟🕊✾༅჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢فیلمی که گفته میشه لحظه اصابت یکی از پهباد ها به پایگاه تروریستی آمریکا در اربیل هست
🖇🌸⃟🕊✾༅჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️#تکمیلی|بقایای پهپاد های انتحاری که به مقر امنیتی در نزدیکی سفارت آمریکا برخورد کرده است
🔻حجم تخریب بسیار بالای پهپاد نیز قابل مشاهده است
🖇🌸⃟🕊✾༅჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
🔴 #فــــــــــــوری اسرائیل به مصر اطلاع داده است که حماس قصد دارد با قایق انتحاری یا موشک های خود سکوهای گازی و نفتی اسرائیل را هدف قرار دهد.
🔴 احتمال حمله به اهدافی در خاک اسرائیل یا تاسیساتی در سواحل رژیم موقت بالاست
🖇🌸⃟🕊✾༅჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#غدیر_عهدی_با_مهدی
▫️پیامبر صلی الله علیه وآله: لَوِ اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَى حُبِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ النَّارَ.
اگر مردم همگی علی بن ابیطالب علیهماالسلام را دوست داشتند خدا اصلاً جهنم را خلق نمیکرد!
📚 بشارة المصطفی ص ۷۵.
🤝 عهد اول
۳۹ روز تا عید همعهدی (غدیر) ✨
✋نشر دهیم
#به_عشق_علی
#به_نیت_فرج ...
#استوری
#امام_زمان
#امیرالمومنین_علیه_السلام
🖇🌸⃟🕊✾༅჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
🍃❀ قـــــرارصبحگاهی ❀🍃
سلام بر شما منتظران بقیـَّة الـلَّـه (ارواحنا فداه)
🔅ان شـاء الـلَّـه هر روز صبح همراه باشید با قرار تجدید بیعت روزانه با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
💠 دُعــــــــای عهــــــــد 💠
💭 از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده :
⛅ هركس چهل صبحگاه اين عهد را بخواند، از يـاوران قائم ما باشد و اگـر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود، خدا او را از قــبـر بيرون آورد كه در خدمت آن حضرت باشد و حق تعالى بر هر كلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد و هزار گناه از او محو سازد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم
✨اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الــرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَـحْرِ الْمَـــسْجُورِ وَ مُــــنْزِلَ الـتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الــزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّـــلِّ وَ الْحَــرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ [الْفُرْقَانِ] الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْأَنْبِيَاءِ [وَ] الْمُرْسَلِينَ✨
✨اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ [بِاسْمِكَ] الْكَرِيمِ وَ بِنُورِ وَجْــهِـــكَ الْمُنِيرِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يَا حَيُّ يَا قَــيُّــومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِــكَ الَّـــذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ يَا حَيّا قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا حِينَ لا حَيَّ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى وَ مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يَا حَيُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ✨
✨اللَّهُمَّ بَـلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَـنْ جَـمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَـهْلِهَا وَ جَـبَلِهَا وَ بَــرِّهَا وَ بَـحْـــرِهَا وَ عَـنِّي وَ عَـنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَـةَ عَـرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْـصَاهُ عِلْمُهُ [كِتَابُهُ] وَ أَحَاطَ بِـهِ كِتَابُهُ [عِلْمُهُ]✨
✨اللَّهُمَّ إِنِّـي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَـبِـيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِـشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَيْعَـةً لَـهُ فِي عُـنُقِي لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَــدا الـلَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِـــــنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْـمُـسَارِعِــيـنَ إِلَـيْـهِ فِـي قَـضَاءِ حَـوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ] وَ الْمُـحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِـقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَـــيْـــنَ يَدَيْهِ✨
✨اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَـيْنِي وَ بَـيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَـلْتَهُ عَلَى عِـــــــــــبَــادِكَ حَـــتْــما مَـقْـضِـيّـا ،فَـأَخْـرِجْـنِي مِـنْ قَــبْـرِي مُـؤْتَـزِرا كَــفَـنِي شَـاهِرا سَـيْفِي مُجَرِّدا قَنَاتِي مُلَبِّيا دَعْـوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي✨
✨اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِيَّكَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتَّى لا يَظْفَرَ بِشَيْءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ ✨
✨وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مَفْزَعا لِمَظْلُومِ عِبَادِكَ وَ نَاصِرا لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ نَاصِرا غَيْرَكَ وَ مُجَدِّدا لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكَامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّدا لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ✨
✨وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ✨
💠آنگاه سه بار بر ران راست خود میزنى، و در هر مرتبه میگويى:
🔅الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ🔅
✨اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّكَ اَلْفَرَج✨
شھیدحججۍمیـگفت:↯
یھوقتـایۍدلڪندناز
یھسـرےچیـزاۍِ"خـوب"
باعـثمیشھ...
چیـزاۍِ"بهترے"
بدسـتبیاریم..
بـراےِرسیـدن بھ
مھـدےِزهـرا"عج"
ازچـۍدلڪندیم؟!🖐🏻:)
#تلنگر
🌴💎🌹💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضے حرفها اهن رو خم میڪنه
چه برسه به ادم ...
استورے ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 نکته عجیب سخنرانی رهبر انقلاب در حرم امام
🔺روایت #علیرضا_پناهیان و #سیدعلی_خمینی از نکته عجیب سخنرانی دیروز رهبر انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهي!
نيم نگاهي
كه غرق رحمتم كند
و گوشه چشمي
كه هدايتم كند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠همگی رهگذریم
☘بہ کسی کینه نگیرید
💠دل بی کینه قشنگ است
☘به همه مهر بورزید
💠به خدا مهر قشنگ است
☘بشناسید خدا را
💠هرکجا یاد خدا هست
☘هر کجا نام خدا هست
💠سقف آن خانه قشنگ است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر کسی را یافتی
که در لبخندت ، غمت را دید
در سکوتت ، حرفهایت را شنید
و در خشمت محبت را فهمید
بدان او بهترین دارایی زندگی توست...
🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷هفت قدم برای شاد بودن🌷
🌼قدم اول : کمتر فکر کنید , بیشتر احساس کنید.
🌼قدم دوم:کمتر اخم کنید, بیشتر لبخند بزنید.
🌼قدم سوم:کمتر صحبت کنید,بیشتر گوش دهید.
🌼قدم چهارم:کمتر قضاوت کنید,بیشتر بپذیرید.
🌼قدم پنجم:کمتر ببینید،بیشتر انجام دهید.
🌼قدم ششم : کمتر گلایه کنید,بیشتر سپاسگزار باشید.
🌼قدم هفتم:کمتر بترسید, بیشتر دوست داشته باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوچه رنگی😍
پیکان وانت نبود باور نمیکردم ایرانه😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌👌👌👌وقتی پروفسور دینانی سطح سواد و دیدگاه یک سلبریتی (احسان کرمی ) به زندگی را زیر سوال می برد!!!
✨﷽✨
🌼تشویق فقط شکلات دادن نیست!
✍شما پیوسته واژههایی مانند «تشویق» و « پاداش» را برای تقویت کارهای خوب کودک میشنوید. در وهلهی نخست به ذهن بسیاری از والدین خطور میکند که منظور از #تشویق و #پاداش، استفاده از #مادیات است؛ مانند دادن یک اسباببازی یا شکلات؛ در حالی که بیزحمتترین اما موثرترین و پایدارترین تشویق، دادن #حس_افتخار به کودک است.
وقتی سلمان کوچولوی سهساله به پدرش که تازه از سر کار برگشته بود سلام کرد، مادر به او گفت: «وقتی به بابا سلام میکنی، خیلی خوشحال میشوم. با خودم میگویم چه پسر خوب و فهمیدهای دارم. من به داشتن پسری مثل او افتخار میکنم». در اینجا مادر نخست رفتار سلمان را توصیف کرد( وقتی به بابا سلام میکنی)؛ سپس احساس درونی خود را شرح داد( خیلی خوشحال میشوم)؛ و در ادامه او را تکریم کرد( با خودم میگویم چه پسر خوب وفهمیده ای دارم. من به داشتن پسری مثل تو افتخار میکنم).
در واقع مادر سلمان طی عبارتی کوتاه، سه نوع از بهترین و موثرترین اصول تربیت کودک را به کار گرفت: 1. توصیف رفتار مطلوب کودک؛ 2.بیان احساس خود دربارهی آن؛ 3.دادن حس افتخار به او.
📕 برگرفته از کتاب «یک قدم تا باور»
📖 صفحات 45و46
👤 مبین صالحی، معصومه قلی زاده