eitaa logo
『 استوری مذهبی 』🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
15.1هزار ویدیو
118 فایل
بِسْمِ‌اللّٰهِ‌الرَحْمٰنِ‌الرَحیمْ @soada_ir @rahe_enqelab @khamenei_ir @ansomarg1402 @taammogh @hosin159 کپی‌حلال😍 تندخوانی سی جز قرآن👇 @qooran30 ارتباط با مدیر👇 @Shahr_e_yar ناشناس بگو https://harfeto.timefriend.net/17050879870754
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌تشرف تاجر اصفهاني و طي الارض با جناب هالو آقاي حاج آقا جمال الدين (ره) فرمودند: من براي نماز ظهر و عصر به مسجد شيخ لطف اللّه، كه در ميدان شاه اصفهان واقع است، مي آمدم. روزي نزديك مسجد، جنازه اي را ديدم كه مي برند و چند نفر ازحمالها و كشيكچي ها همراه او هستند. حاجي تاجري، از بزرگان تجار هم كه ازآشنايان من است پشت سر آن جنازه بود و به شدت گريه مي كرد و اشك مي ريخت. من بسيار تعجب كردم چون اگر اين ميت از بستگان بسيار نزديك حاجي تاجر است كه اين طور براي او گريه مي كند، پس چرا به اين شكل مختصر و اهانت آميز او راتشييع مي كنند و اگر با او ارتباطي ندارد، پس چرا اين طور براي او گريه مي كند؟ تا آن كه نزديك من رسيد، پيش آمد و گفت: آقا به تشييع جنازه اولياء حق نمي آييد؟ باشنيدن اين كلام، از رفتن به مسجد و نماز جماعت منصرف شدم و به همراه آن جنازه تا سر چشمه پاقلعه در اصفهان رفتم. (اين محل سابقا غسالخانه مهم شهر بود) وقتي به آن جا رسيديم، از دوري راه و پياده روي خسته شده بودم. در آن حال ناراحت بودم كه چه دليلي داشت كه نماز اول وقت و جماعت را ترك كردم و تحمل اين خستگي رانمودم آن هم به خاطر حرف حاجي. با حال افسردگي در اين فكر بودم كه حاجي پيش من آمد و گفت: شما نپرسيديد كه اين جنازه از كيست؟ گفتم: بگو. گفت: مي دانيد امسال من به حج مشرف شدم. در مسافرتم چون نزديك كربلا رسيدم،آن بسته اي را كه همه پول و مخارج سفر با باقي اثاثيه و لوازم من در آن بود، دزد برد ودر كربلا هم هيچ آشنايي نداشتم كه از او پول قرض كنم. تصور آن كه اين همه دارايي را داشته ام و تا اين جا رسيده ام، ولي از حج محروم شده باشم، بي اندازه مرا غمگين وافسرده كرده بود. در فكر بودم كه چه كنم. تا آن كه شب را به مسجد كوفه رفتم. در بين راه كه تنها و از غم و غصه سرم را پايين انداخته بودم، ديدم سواري با كمال هيبت و اوصافي كه در وجودمبارك حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف توصيف شده، در برابرم پيدا شده و فرمودند: چرا اين طور افسرده حالي؟ عرض كردم: مسافرم و خستگي راه سفر دارم. فرمودند: اگر علتي غير از اين دارد، بگو؟ با اصرار ايشان شرح حالم را عرض كردم. در اين حال صدا زدند: هالو. ديدم ناگهان شخصي به لباس كشيكچي ها و با لباس نمدي پيدا شد. (در اصفهان دربازار، نزديك حجره ما يك كشيكچي به نام هالو بود) در آن لحظه كه آن شخص حاضر شد، خوب نگاه كردم، ديدم همان هالوي اصفهان است. به او فرمودند:اثاثيه اي را كه دزد برده به او برسان و او را به مكه ببر و خود ناپديد شدند. آن شخص به من گفت: در ساعت معيني از شب و جاي معيني بيا تا اثاثيه ات را به توبرسانم. وقتي آن جا حاضر شدم، او هم تشريف آورد و بسته پول و اثاثيه ام را به دستم داد وفرمود: درست نگاه كن و قفل آن را باز كن و ببين تمام است؟ ديدم چيزي از آنها كم نشده است. فرمود: برو اثاثيه خود را به كسي بسپار و فلان وقت و فلان جا حاضر باش تا تو را به مكه برسانم. من سر موعد حاضر شدم. او هم حاضر شد. فرمود: پشت سر من بيا. به همراه او رفتم. مقدار كمي از مسافت كه طي شد، ديدم در مكه هستم. فرمود: بعد از اعمال حج در فلان مكان حاضر شو تا تو را برگردانم و به رفقاي خودبگو با شخصي از راه نزديكتري آمده ام، تا متوجه نشوند. ضمنا آن شخص در مسير رفتن و برگشتن بعضي صحبتها را با من به طور ملايمت مي زدند، ولي هر وقت مي خواستم بپرسم شما هالوي اصفهان ما نيستيد، هيبت اومانع از پرسيدن اين سؤال مي شد. بعد از اعمال حج، در مكان معين حاضر شدم و مرا، به همان صورت به كربلابرگرداند. در آن موقع فرمود: حق محبت من بر گردن تو ثابت شد؟ گفتم: بلي. فرمود: تقاضايي از تو دارم كه موقعي از تو خواستم انجام بدهي و رفت. تا آن كه به اصفهان آمدم و براي رفت و آمد مردم نشستم. روز اول ديدم همان هالو وارد شد. خواستم براي او برخيزم و به خاطر مقامي كه از او ديده ام او را احترام كنم اشاره فرمود كه مطلب را اظهار نكنم، و رفت در قهوه خانه پيش خادمها نشست و درآن جا مانند همان كشيكچي ها قليان كشيد و چاي خورد. بعد از آن وقتي خواست برود نزد من آمد و آهسته فرمود: آن مطلب كه گفتم اين است: در فلان روز دو ساعت به ظهر مانده، من از دنيا مي روم و هشت تومان پول با كفنم در صندوق منزل من هست. به آن جا بيا و مرا با آنها دفن كن. در اين جا حاجي تاجر فرمود: آن روزي كه جناب هالو فرموده بود، امروز است كه رفتم و او از دنيا رفته بود و كشيكچي ها جمع شده بودند. در صندوق او، همان طوركه خودش فرمود، هشت تومان پول با كفن او بود. آنها را برداشتم و الان براي دفن اوآمده ايم. بعد آن حاجي گفت: آقا! با اين اوصاف، آيا چنين كسي از اولياءاللّه نيست و فوت اوگريه و تاسف ندارد . 📚برکات حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خلاصه عبقری الحسان . 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(ع) گـداے ڪوے رضـا شو ڪہ این امـٰام‌ رئـوف..؛ بہ سینـہ‌ احـدے دسـتِ رد نخـواهـد 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
19.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیایید خیال کنیم که سالها گذشت... مرزای پوشیدگی کم کم شکست... 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆اگر جنبش کثیف نبود،الان شمام در کنار عزیزانتون بودید🥺🥺🥺 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
16.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 قصه خون 🔹کلیپ «زوم بی‌نهایت» روایتی از آنچه در روزهای اغتشاشات ۱۴۰۱ بر سر این سرزمین آمد 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
چه کسانی نگران دختران سرزمین ما هستند؟! وضعیت لیدرهای جنبش زن زندگی آزادی 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠: ✍هر کس فقر خود را مخفی دارد، خداوند پاداش روزه گیرِ شب زنده دار را به او عطا فرماید 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ دروغی که پس از یکسال افشا شد 👈🏻در یکسال گذشته رسانه های ضد انقلاب در حال تکرار یک دروغ هستند مبنی بر اینکه مهسا امینی از ناحیه سر مورد ضرب قرار گرفته و کبودی بر روی صورتش وجود داشته است اما حالا صوتی از برادر مهسا امینی با یکی از رسانه های ضد انقلاب منتشر شده که مربوط به یکسال قبل می باشد که در این صوت برادر مهسا تاکید می کند هیچ کبودی بر بدن مهسا وجود نداشته است! 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️درگیری براندازا وسط لندن😂 👈🏻 اینجا که نیومدن بیرون ، اونجا هم افتادن به جون هم :) گل بگیرن در این انقلابتون رو 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴تو بگو یک نفر! حتی یک نفر هم نیامد! یادآر ۲۱ بهمن ۵۷ را که حکومت نظامی و خروج از منزل مساوی با مرگ بود و با یک بیانیه ۲خطی روح‌الله میلیونها نفر به خیابان آمدند. همین امروز اگر "سیدعلی" دو خط نامه خطاب به شیعیان لبنان بنویسد،میلیونها نفر به سمت تلاویو حرکت می‌کنند. ✍ یوسف مرادی 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمهوری آذربایجان با ۸۵ درصد مردم شیعه چه بلایی سرشون اومد چرا با اینکه اکثریت شیعه بودن و بعد از ایران دومین کشور شیعه جهان هستند ولی نتوانستند هیچ کاری بکنند؟ شون به زور از سرشون برداشته شد مساجدشون را تخریب کردن شبکه های تلویزیون ممنوع شد که مطالب مذهبی پخش کنند برگزاری مراسم ها و هیئت ها ممنوع شد همجنسگرایی آزاد و علنی شد کاباره ها و مجالس لهو و لعب علنی شد حتی صدور شناسنامه با حجاب را ممنوع کردن هم نابودشان کردن دقیقا همان خوابی که برای ایران و ایرانی دیده اند تمام مردم باید جهت احیای تذکر لسانی با برخورد شایسته و مناسب به میدان بیان و بی‌تفاوت از کنار بی‌حجابی ها نگذرند آنوسی های حاکم بر مدیریت کلان نظام دنبال آذربایجان سازی انقلاب خمینی کبیر هستند فریب ظواهر را نخورید 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣حتما حتما وقت بزارید ❌این کلیپ رو ببینید... ساختن یک انسان خیلی مهمتر از ساخت یک بناست... 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
👧👦فرزندآوری 🚙ماشین خرج داره ولی باز ما می‌خریم! 👨‍👩‍👧‍👦مهمونی دادن خرج داره ولی ما مهمونی میدیم! ✈️مسافرت رفتن خرج داره ولی ما خرج می‌کنیم و میریم! 🎊عروسی رفتن کلـــــــی خرج آرایشگاه و لباس و... داره ولی ما خرج می‌کنیم میریم! 💰و هزار تا کار دیگه که بخوای حساب کنی ارزشی هم نداره و زودگذره ولی خیـــــلی خرجشون می‌کنیم ☝️امـــــــــا... نوبت به بچه دارشدن که میرسه میگیم نه بچه خرج داره!😐 درحالی که بچه برای ما موندنیه ولی همه ی چیزهایی که ما براشون خرج میکنیم تموم شدنیه! 🤔 ❌شعار بچه‌ی کمتر زندگی بهتر چیزی بود که غرب از ما می‌خواست و ما راحت گول خوردیم! شما بگید آیا الان که بچه‌ها کمتر شدن زندگی‌ها بهتر شده!؟🙄 فقط به جای بچه‌ها کلی مبل و کمد و وسایل زینتی به زندگیمون اضافه شده همین! خواستم بگم گاهی پولها در راههای دیگه که اهمیت چندانی هم ندارند خرج میشه اما برای فرزند آوری خرج نمیکنیم😢 🌸 جهاد امروز مادران، است. 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥طنز ازدواج از رهبری😊 طرح لبخند تو پایان پریشانی هاست ❤️ ▫️فرا رسیدن ربیع الاول مبارک باشد💐 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
ازشیخ‌بهایےپرسیدند: "سخت‌مےگذرد" چھ‌بایدڪرد؟!.. گفت:خودت‌ڪھ‌مےگویے سخت "مےگذرد" سخت‌ڪھ "نمےماند"!! پس‌خداراشڪرڪھ"مےگذرد" و "نمےماند". . . 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️زارع اولین طلای ایران را صید کرد 🔻 در فینال مسابقات جهانی کشتی آزاد با شکست ۱۱-۰ پتریا شولیِ گرجستانی قاطعانه قهرمان جهان شد. 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غربی‌ها هم به کثیف بودن سگ رسیدن ⚠️آب دهان سگ زیر ذره بین در صدر اسلام نمی شد به آدما فهموند که ضررهای سگ چیه! می‌گفتند : !! ولی الآن با علم، خود غربی‌ها به کثیف بودن سگ در این فیلم می پردازند ! البته اینها علل ظاهری است و علل بسیاری وجود داره که هنوز عقل و علم بشر بهش قد نمیده. 🇮🇷 را دنبال کنید:👇 |تلگرام  |سروش | ایتا | @ch_yaghoot
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️پیغامی از آینده به زنان ایران 🔻پروفسور مایکل جونز نویسنده کتاب "انقلاب جنسی و کنترل سیاسی" نسبت به نقشه سازمان سیا آمریکا درباره پروژه کشف حجاب در ایران هشدار می‌دهد... 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ چگونه خداوند انفاق انسان ها را جبران می کند......؟؟؟؟ 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
💠داستان بخت با من یار نیست ☘روزی روزگاری نه در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می کرد که همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میکرد “بخت با من یار نیست” و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد. پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار کردن بخت خود به فلان کشور نزد جادوگری توانا برود.او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: “ای مرد کجا می روی؟” ☘مرد جواب داد: “می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!” ☘گرگ گفت : “میشود از او بپرسی که چرا من هر روز گرفتار سر دردهای وحشتناک می شوم؟” ☘مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد. او رفت و رفت تا به مزرعه ای وسیع رسید که دهقانانی بسیار در آن سخت کار می کردند. ☘یکی از کشاورزها جلو آمد و گفت : “ای مرد کجا می روی ؟” مرد جواب داد: “می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!” ☘کشاورز گفت : “می شود از او بپرسی که چرا پدرم وصیت کرده است من این زمین را از دست ندهم ☘زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی که در این زمین هیچ گیاهی رشد نمیکند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهکاری است ؟” ☘مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد. او رفت و رفت تا به شهری رسید که مردم آن همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ. ☘شاه آن شهر او را خواست و پرسید : “ای مرد به کجا می روی ؟” مرد جواب داد: “می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!” ☘شاه گفت : ” آیا می شود از او بپرسی که چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاکنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟” ☘مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد. پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را که در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف کرد جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازهای را که در را ازش سوال شده بود با وی در میان گذاشت و گفت : ☘“از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از آن لذت ببر!” و مرد با بختی بیدار باز گشت… به شاه شهر نظامیان گفت : “تو رازی داری که وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یک رنگ نبوده ای، در هیچ جنگی شرکت نمی کنی، از جنگیدن هیچ نمی دانی، زیرا تو یک زن هستی و چون مردم تو زنان را به پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد. ☘و اما چاره کار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج کنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی که در جنگ ها فرماندهی کند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد.” ☘شاه اندیشید و سپس گفت : “حالا که تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج کن تا با هم کشوری آباد بسازیم.” ☘مرد خنده ای کرد و گفت : “بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!” و رفت… ☘به دهقان گفت : “وصیت پدرت درست بوده است، شما باید در زیر زمین بدنبال ثروت باشی نه بر روی آن، در زیر این زمین گنجی نهفته است، که با وجود آن نه تنها تو که خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست.” ☘کشاورز گفت: “پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا باهم شریک شویم که نصف این گنج از آن تو می باشد.” ☘مرد خنده ای کرد و گفت : “بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!” و رفت… ☘سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف کرد و سپس گفت: ☘“سردردهای تو از یکنواختی خوراک است اگر بتوانی مغز یک انسان کودن و کور مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت!” خواننده محترم شما اگر جای گرگ بودید چکار می کردید ؟ ☘بله. درست است! گرگ هم همان کاری را کرد که شاید شما هم می کردید، ☘مرد بیدار بخت قصه ی ما را به جرم غفلت از بخت بیدارش درید و مغز او را خورد. 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi