eitaa logo
🇮🇷『 استوری مذهبی 』🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
16.7هزار ویدیو
127 فایل
بِسْمِ‌اللّٰهِ‌الرَحْمٰنِ‌الرَحیمْ @soada_ir @rahe_enqelab @khamenei_ir @ansomarg1402 @taammogh @hosin159 کپی‌حلال😍 🪴تندخوانی سی جز قرآن👇🤩😍 @qooran30 ارتباط با مدیر👇 @Shahr_e_yar ناشناس بگو https://harfeto.timefriend.net/17050879870754
مشاهده در ایتا
دانلود
✨همسر من عاشق شهادت بود، می گفت اگر اجازه رفتن به من ندهی حضرت زینب و حضرت عباس تنها می مونن ما باید بریم من هم در پاسخ به او گفتم پس تکلیف بچه هامون چی میشه با رفتن تو اینا تنها میشن... ✨گفت اگر من نروم و حضرت زینب در اون دنیا ازت بپرسه چرا به من کمک نکردی چی جواب می دی بگذار من بروم حضرت زینب خودش پشت و پناه تو و بچه ها هست.و می گفت اگر نگذاری بروم دیگر حق نداری برای امام حسین گریه کنی چون الانم یه کربلای دیگه هست که باید برویم تا ثابت کنیم اهل کوفه نیستم. ✨با این حرفا من را راضی کرد. وقتي داشت مي‌رفت گفت بعد از اين ببين حضرت زينب(س) براي بچه‌هايمان چه كار مي‌كند. واقعا هم همينطور است. كلاً در هر چيزي كه مي‌مانم دستم را مي‌گيرد. دوستانش گفتند لحظه ای که تیر به پهلویش خورد در حالی شهید شد که لبخند بر لب داشت. ✍ راوی: همسر شهید ❇️ 。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。   @Story_maazhabi 。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。  
✨همیشه از پدر ومخصوصا مادرش می خواست که برای شهید شدنش دعا کنند حتی زمانی که در دانشگاه بود برای مادر پیامک می فرستاد که مامان یادت نره دعا کنی شهید شوم ... ✨حتی تا زمان شهادتش در سوریه مسئولان دانشگاه هم خبر نداشتند که چرا در کلاس ها شرکت نمی کند و به مسئولان گفته بود به دلیل بیماری نمی تواند به دانشگاه برود. ✨دلش می خواست با پدر ومادرش در پیاده روی اربعین سال 93 شرکت کند اما نتوانست برود و چفیه مشکی اش را به مادر داد تا در حرم سید الشهدا(ع)متبرک کند اما چفیه در کربلا گم شد و شهید گم شدن چفیه را به حاجت روا شدن تعبیر کرد و خوشحال شد و از مادر خواست در حرم امام حسین و حضرت عباس (ع) دعا کند که او در سوریه شهید شود. ❇️ 。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。   @Story_maazhabi 。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。  
✨ در مورد انگیزه‌اش از ورود به حوزه، در پرونده تحصیلی‌اش چنین درج شده است: «علم الهی فقط در حوزه علمیه است و بر این باور بود که، راه‌های زیادی برای کسب مادیات وجود دارد، ولی من هیچ انگیزه مادی ندارم» و در عمل هم این صفت خود را ثابت کرد. ✨ تمام دارایی‌اش از مال دنیا یک چمدان قدیمی و چند دست لباس و تعدادی کتاب درسی حوزه بود که با خودش از نجف به سامرا آورده بود. ✨ با جدیت و سماجتی که داشت به جمع بچه‌های حزب الله عراق پیوست و با اصرار زیاد حدود 10 روز او را به عنوان مربی عقیدتی و مترجم زبان عربی در آموزش نظامی حضور داشت؛ اما از آنجا که عاشق روبرو شدن و جهاد علیه تکفیری‌ها و داعشی‌ها بود تاب و قرار ماندن نداشت و پس از مدت کوتاهی به جمع رزمندگان در منطقه عملیاتی فلوجه عراق پیوست. ✨ از آنجا که با تهذیب نفس در مدت 4 سال حضور در حوزه علمیه نجف اشرف خود را آماده پرواز و مستحق پریدن از این قفسه تنگ دنیا کرده بود، در اواسط مهرماه 94 مزدش را گرفت و به جمع شهدای مدافع حرم آل الله پیوست. ❇️ 。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。   @Story_maazhabi 。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。