eitaa logo
اعتدال (عدالت‌پذیری)
126 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
801 ویدیو
42 فایل
ارتباط با مدیران کانال = hadi_moshfegh@
مشاهده در ایتا
دانلود
. و آمریکا بعد از صدسال خودبزرگ‌نمایی 👆آمریکا جهان👆 گویند: لات فقیری، خود را ثروتمند معرفی کرده بود و هر روز با تکه‌ی دُنبۀ گندیده‌ای سبیلش را چرب می‌کرد و با شکم گرسنه به میان مردم می‌رفت و لاف گزاف می‌زد و... تا اینکه روزی فریادهای فرزند خوردسالش در کوچه پیچید که:👇 بابا! بابا! دنبۀسبیلت را گربه برد!! آری ، آمریکا را برد ❣️لطفاً ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌‌های حاکمان 🤲 دعابفرمایید 🤲 💓اینجا 👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👇👇👇 ا @etedalhamrah با حذف یا تغییر لینک
. ✍️ رضا صابری خورزوقی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ا 👇👇👇 مرد فقیری كه تازه در محلی ساكن شده بود، بدون هدف قدم می‌زد و به بدبختی‌های خود فکر می‌کرد كه تکۀ دُنبه‌ای که کنار راه افتاده بود نظرش را جلب کرد، آن را برداشت و به خانه برد و به همسرش گفت: با این دنبه، پیازی سرخ كن تا بخوریم! زن دنبه را گرفت و آن را بوئید و متوجه فاسد بودن آن شد و با ناراحتی به دور انداخت. اما مرد، دنبه را برداشت و مقابل بینی گرفت و چند مرتبه آن را بوئید و... همسرش نگاهی به او كرد و دید سبیل شوهرش در اثر تماس با دنبه چرب شده است. با تمسخر به او گفت: الآن هركس تو را ببیند، گمان می‌كند چه خورشتی خورده‌ای كه سبیلت اینطور چرب شده است! و... ناگهان برقی به ذهن مرد فقیر زد و {{با قصد اینکه خود را ثروتمند جابزند و افراد ساده‌لوح را فریب بدهد و برای غارت آنان نقشه بکشد}}، دنبه گندیده را در دستمالی گذاشت و از طرفی، از آن به بعد دیگر اجازه نداد خانواده‌اش برای خرید از مغازه‌های محله از منزل بیرون بروند و اگر پولی پیدا می‌کرد، خودش می‌رفت و از محله‌های دور خرید می‌کرد تا مردم محله از فقر و فلاکت او آگاه نشوند. و از طرف دیگر، هر روز قبل از خارج شدن از منزل، درحالیكه شكمش گرسنه بود، سبیلِ خود را ((با دُنبه‌ گندیده‌ای که در کوچه پیداکرده بود)) چرب می‌کرد و به جمع افراد می‌رفت و مدعی می‌شد که من فلان غذای چرب و پُر هزینه را خورده‌ام و... آنقدر این كار را تكرار كرده بود كه كم كم همه اهل محله جدید، باورشان شده بود كه او مردی ثروتمند است و حتی برخی افراد نیز به دورغ برای دیگران از حضور در سفره رنگین همسایه جدید و دیدن غذاهای فلان و بهمان سفره او سخن می‌گفتند و برخی از کاسبان محل نیز گاهی اصرار داشتند که نیازمندی‌های او را مجانی برایش تأمین کنند و... اما یکی از همان روزها، زمانی که او بیرون از منزل بود، و با سبیل چرب شده‌اش برای عده‌ای ساده‌لوح بازار گرمی می‌کرد، آمد و آن را با خود برد. آن مرد، کودکِ خُردسالی داشت و سراسیمه به دنبال گربه از خانه بیرون رفت. ولی موفق به گرفتن و نشد. ناگهان پدرش را (که در میان جمعی از افراد ساده‌لوح، گرمِ لاف زدن بود و...) دید و کودک، بی خبر از نیرنگِ پدر، فریاد زد: بابا، بابا، آن تکه که هر روز سبیلت را با آن چرب می‌کنی، . ناگهان، چشم افراد جمع خیره شد، گاهی به مرد و گاهی به دهان کودک که پی در پی تکرار می‌کرد: که هر روز را با آن چرب می‌کنی، . و.... مرد لاف زن، كه متوجه واكنش‌های مردم شده بود، خود را باخت و بدون هیچ توضیحی از آن‌ها دور شد و صدای خنده حضّار بلند شد و... مرد مکار رسوا شده بود. ولی آن افرادی که قبلاً به دروغ از حضور در سفره رنگین او خبر داده بودند، تلاش می‌کردند تا کودک بینوا را نادان و دروغگو و... معرفی کنند و همچنان خودشان و مردم را محتاج سفره مرد مکار بدانند. 📚 بازنویسی از «مثنوی معنوی» دفتر سوم این 👆👆یعنی، هر واقعیت پنهان شده‌ای، بالاخره برمَلا خواهد شد و.... کمااینکه در ، «گُربۀکُرونا» كشورهای ثروت و پیشرفت را برد و همچنان در صدر جدول قربانیان قرار دارد. ❣️لطفا ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاكمان 🤲 دعابفرمائید 🤲 💓 اینجا 👇👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👈@etedalhamrah با حذف یا تغییر لینک