.
#حکایت
در زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار، با برنامه ریزی انگلیس، فرقه ضاله بابى و بهايى پديد آمد و با شدّت تبلیغات انگلیس در گوشه و كنار عدهاى گمراه شده و به آن گرويدند.
علماء و دانشمندان، برحسب وظيفه خود، به مردم هشدار میدادند تا فریب فرقه استعمارى را نخورند.
يكى از علماء، كه از مجتهدين زاهد و مبارز بود، مرحوم آيت الله حاج ملا محمد تقى برغانى قزوينى (معروف به #شهيد_ثالث) در قزوين امام جماعت بود و گاهى منبر مىرفت، و اقامه نماز جمعه مىنمود، و انحرافات فرقه ضاله را مىگفت و مردم را از خطر نفوذ آنها آگاه میكرد و...
عدهاى از طرفداران فرقه بهائى در صدد توطئه براى قتل آن عالم مجاهد بر آمدند، و براى او احساس خطر مىشد و حتى بعضى از بستگان به او گوشزد مىكردند كه مراقب جانش باشد.
ولى او مىگفت:
آرزوى شهادت دارم، اميدوارم به آرزويم برسم
سال 1264 قمرى بود، شبى در نيمههاى آن طبق روال همیشگی از بستر برخاست، و به سوى مسجد رفت و به نماز شب و مناجات و راز و نياز پرداخت، نزدیك اذان صبح، پيره زنى به مسجد آمد و چراغ مسجد را روشن كرد.
مرحوم برغانى نیز سر به بر سجده گذاشته و با نهايت خضوع و خشوع مناجات خمسه عشر را مىخواند و گريه مىكرد، ناگاه چند نفر از فرقه ضاله وارد مسجد شدند و درحالیكه او در سجده بود، نيزهاى بر گردن او زدند و سپس دومين زخم را زدند...
ايشان سر از سجده برداشت و گفت:
چرا مرا مىكشيد
ناگهان نیزهای به دهان مرحوم برغانى زدند و دهانش شكافته شد، خلاصه هشت زخم بر او وارد گرديد كه آن پيره زن [كه گویی زبانش از ترس بند آمده بود] فرياد كشيد و تروریستهای بهائی گريختند.
مرحوم ملا محمد تقى برغانى قدس سره شريف با اینكه هیچ توانی برایش نمانده بود، با زحمت زياد، به طرف در مسجد میرفت.
پیر زن التماس میكرد كه حركت نكند ولی او گفت:
نبايد بگذارم خون به مسجد بريزد.
بالاخره خود را به بیرون مسجد رسانيد و بر زمین افتاد و بی هوش شد ...
مردم و بستگانشان متوجه شده، آمدند و او را به خانهاش بردند و پس از دو روز به شهادت رسيد.
هنگامى كه او را به منزل آوردند، بر اثر شكافته شدن دهانش، قدرت سخن گفتن نداشت، بسيار تشنه مىشد و قدرت آشاميدن آب نداشت، زيرا وقتى آب بر زخم دهان مىرسيد، مىسوخت، در آن حال مكرر از تشنگى امام حسين عليه السلام ياد كرده و گريه مىكرد و مىگفت: اى اباعبدالله ! جانم به فدايت، از تشنگى به شما چه گذشت ؟ و...
سرانجام توفیق شهادت يافت و در بارگاه رب العزة جای گرفت.
بستگان او خواستند، جنازهاش را به كربلا ببرند، ولى مردم قزوين اجتماع كردند و نگذاشتند. لذا، جنازه او را در جوار حضرت امامزاده حسين عليه السلام، در مقبره جداگانهاى دفن كردند، و اكنون قبر شريف او در آنجا زيارتگاه مردم مسلمان است .
يكى از مؤ منان به نام ميرزا جواد گفته است:
چند روز قبل از شهادت او، به حضورش رفتم، ايشان به بنده گفتند:
التماس دعا دارم.
عرض كردم:
خداوند همه نعمتهاى دنيا و آخرت را از علم و اولاد و تأليفات و توفيق در نشر احكام و...به شما داده است، ديگر چه آرزوئى داريد كه از من التماس دعا مىكنى .
فرمود:
آرزوى شهادت دارم .
عرض كردم:
شما هميشه در شهادت، بلكه بالاتر از آن هستيد
اين شهيد والا مقام با عنوان شهيد ثالث (شهيد سوم ) معروف گرديد، زيرا دو مجتهد بزرگ قبلا به شهادت رسيده بودند و به عنوان شهيد اول و شهيد دوم خوانده مىشدند.
منظور از شهيد اول، شمس الدين محمد بن مكى دمشقى عاملى قدس سره شريف، مؤ لف كتاب لمعه است كه او را در جمادى الاولى سال 768هجرى قمرى به حكم علماى دربارى مخالف مذهب اهلبیت علیهم السلام، در شام گردن زدند و بدنش را سوزانيدند.
و منظور از شهيد دوم زين الدين على بن احمد عاملى قدس سره شريف (مؤ لف كتاب شرح لعمه) است كه بر اثر توطئه قاضى كينه توز صيدا، سلطان سليمان يكى از سلاطين عثمانى، فرمان جلب او را صادر كرد، مأمورين او را دستگير كرده و در مسير راه به استانبول، در كنار دريا گردن زدند و بدنش را به دريا افكندند و سرش را براى سلطان بردند، شهادت او، در روز جمعه، ماه رجب سال 966 هجرى قمرى رخ داد.
📚 داستانها و حكایتهای مسجد، از
«قصص العلماء، ص ۵۷»
ا❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️
🤲 پروردگارا 🤲
خادمان ملت ایران را عزت بخش
و
تضییع کنندهی هر حقی از این ملت را در دنیا و آخرت خار و ذلیل گردان
💓 اینجا #نظربدهید👇👇
https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال 👇👇👇
ا @etedalhamrah
#انتشار با حذف یا تغییر لینک #آزاد