.
#حکایت
ساعت ۷:۵۱ صبح جمعه ۱۲ ژانویه 2007 بود، مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد و کنار دیواری نزدیک یک سطل زباله ایستاد.
از بسیاری جهات خیلی عادی بود. مردی جوان و سفیدپوست که شلوار جین و بلوز آستینبلندی به تن داشت و کلاه بیسبالِ تیم واشنگتن نشنالز سرش بود.
او از جعبهای کوچک، یک ویولن درآورد. درحالیکه جعبۀ باز را جلوی پایش جابهجا میکرد، با چالاکی، چند دلار و مقداری پول خرد بهعنوان دشت اول داخل جعبه انداخت و آن را طوری چرخاند تا رو به عابران پیاده قرار بگیرد.
و شروع به نواختن ویلون کرد.
او در عرض ۴۵ دقیقه، شش قطعه از بهترین قطعات باخ را نواخت.
از آنجا که شلوغترین ساعات صبح بود، هزاران نفر برای رفتن به سر کارهایشان به سمت مترو هجوم آورده بودند.
در سه دقیقۀاول هیچکس متوجه نواختن او نشد. بعد از سه دقیقه، مرد میانسالی متوجه نوازنده شد. از سرعت قدمهایش کاست و چند ثانیهای توقف کرد، بعد با عجله به سمت مقصد خود براه افتاد.
یک دقیقه بعد، ویلونزن اولین انعام خود را دریافت کرد. خانمی بیآنکه توقف کند، یک اسکناس یک دلاری به درون کاسهاش انداخت و با عجله براه خود ادامه داد.
چند دقیقه بعد، مردی در حالیکه گوش به موسیقی سپرده بود، به دیوار تکیه داد، ولی ناگاهان نگاهی به ساعت خود انداخت و با عجله از صحنه دور شد.
کسی که بیش از همه به ویلون زن توجه نشان داد، کودک سه سالهای بود که مادرش او را با عجله و کشان کشان بهمراه میبرد. کودک یک لحظه ایستاد و به تماشای ویلونزن پرداخت، مادر محکمتر کشید و کودک در حالیکه همچنان نگاهش به ویلونزن بود، بهمراه مادر براه افتاد، این صحنه، توسط چندین کودک دیگر نیز به همان ترتیب تکرار شد، و پدر یا مادرشان (بدون استثنا) برای بردنشان به زور متوسل شدند.
در طول ۴۵ دقیقهای که ویلونزن مینواخت، تنها شش نفر، اندکی توقف کردند. بیست نفر انعام دادند، بیآنکه مکثی کرده باشند، و سی و دو دلار عاید ویلونزن شد.
وقتیکه ویلونزن از نواختن دست کشید و سکوت بر همه جا حاکم شد، حتی کسی متوجه قطع صدای نوازندگی او نشد. و کسی هم تشویق نکرد، و هیچکس او را نشناخت.
آری
هیچکس نمیدانست که این ویلونزن، یکی از معروفترین و بهترین موسیقیدانان جهان، و نوازندهی یکی از پیچیدهترین قطعات نوشته شده برای ویلون، به ارزش سه و نیم میلیون دلار، یعنی همان (جاشوا بل) است.
جاشوا بل، دو روز قبل از روز جمعه ۱۲ ژانویه 2007 ((که در سالن مترو به نوازندگی پرداخت))؛ در یکی از تاترهای شهر بوستون، برنامهای اجرا کرده بود که تمام بلیطهایش پیشفروش شده بود، و قیمت متوسط هر بلیط یکصد دلار بود.
حکایت بالا، یک داستان حقیقی است، نواختن جاشوا بل در ایستگاه مترو، [[برای شناسایی، سلیقه و الوویتهای مردم]] توسط واشینگتنپست ترتیب داده شده بود، و بخشی از یک تحقیقات اجتماعی بود.
✍ مطلب بالا در تاریخ ۸ آوریل ۲۰۰۷ با عنوان «Pearls Before Breakfast: Can one of the nation’s great musicians cut through the fog of a D.C. rush hour? Let’s find out»
در «وبسایت #واشنگتنپست» منتشر شده است و «وبسایت #ترجمان» در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۹۶ آن را با عنوان «مرواریدهایی قبل از صرف صبحانه» با ترجمۀ #مجتبی_هاتف منتشر کرده است.
ا📡https://tarjomaan.com/neveshtar/8867/
از 👇
📚 کتاب «حواسپرتی مرگبار»، انتشارات ترجمان
❣️لطفاً ❣️
برای نجات بشریت از #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
🤲 دعابفرمایید 🤲
اینجا #نظربدهید 👇
ا https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال 👇
ا @etedalhamrah
#انتشار با حذف یا تغییر لینک #آزاد