قبول داشته و به آن عمل می کنند که نفعی به حال دنیایشان داشته باشد؛ روزه را می گیرد چون به رژیم و تناسب اندام او کمک شایانی می کند ولی حجاب را قبول یا چندان توجهی به آن ندارد زیرا مانع از جلوه گری او در کوی و برزن است.
در فرهنگ قرآن، انسان سعادتمند کسی است که تمام باید ها و نبایدهای دین را به چشم نسخه ای شفا بخش از یک پزشک زبردست می بیند که عمل دقیق و کامل به آن، ضامن سلامت اوست.
فراز چهارم: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَن یُذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعَى فىِ خَرَابِهَا أُوْلَئكَ مَا كاَنَ لَهُمْ أَن یَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائفِینَ لَهُمْ فىِ الدُّنْیَا خِزْىٌ وَ لَهُمْ فىِ الاَْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ(114- بقره)
در فارسی، سفیه به کسی گفته می شود که بیعقل، کمخرد، سادهلوح، کودن یا همان احمق باشد. این معنا در عرف جامعه به کسی اطلاق می شود که در مناسبات اجتماعی خود بسیار ضعیف تر از دیگران بوده یا به طور کلی از انجام آن ناتوان باشد؛ اما در فرهنگ قرآن، بی عقل کسی است که از کیش ابراهیم علیه السلام که همان آیین توحید و خداپرستی است روی برگرداند
وای بر آنان که مساجد را خراب می کنند
در این آیه شریفه، کسانی که نمی گذارند در خانه های خدا، نام او یاد شود و همتشان را صرف تخریب مساجد می کنند جزء ستمکارترین افراد شمرده شده اند. بر اساس شأن نزولی که برای آیه گفته شده(11)، منظور از تخریب مسجد، ویران کردن آن با کلنگ و سایر ابزار های تخریب و انهدام است؛ درست مانند کاری که آل سعود و آل خلیفه با مساجد بحرین کردند و یا همانند جنایتی که مزدوران آنها در مورد مسجد و بارگاه سامراء روا داشتند.
سپس مىفرماید: مسلمانان و موحدان جهان باید آن چنان محكم بایستند كه دست این ستمگران از این اماكن مقدس كوتاه گردد و احدى از آنان نتوانند آشكارا و بدون ترس و وحشت وارد این مكانهاى مقدس شوند.
مرحوم طبرسی در تفسیر این آیه چنین گزارش می دهد: مشركان مكه نیز با منع پیامبر اسلام ص و مسلمانان از زیارت خانه خدا عملا به سوى خرابى این بناى الهى گام برمىداشتند.(12) بر این اساس می توان گفت کسانی که با متروک گذاشتن مسجد به نوعی باعث تخریب آن می شوند نیز گرفتار خواری دنیا و عذاب شدید آخرت خواهند شد.
فراز پنجم: وَ مَن یَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ (130- بقره)
هر کس به هر اندازه که از این جاده دین، خارج شود به همان اندازه بی عقل است و احمق. در این معادله قرآنی، میزان بهره هوشی یا نوع مدرک تحصیلی کاملا هیچ نقشی ندارد؛ بلکه شاخص بهره عقلی میزان عبودیت است و بس
احمق کیست؟
در فارسی، سفیه به کسی گفته می شود که بیعقل، کمخرد، سادهلوح، کودن یا همان احمق باشد. این معنا در عرف جامعه به کسی اطلاق می شود که در مناسبات اجتماعی خود بسیار ضعیف تر از دیگران بوده یا به طور کلی از انجام آن ناتوان باشد؛ اما در فرهنگ قرآن، بی عقل کسی است که از کیش ابراهیم علیه السلام که همان آیین توحید و خداپرستی است روی برگرداند.
قرآن کریم اعراض از صراط مستقیم و دین را حماقت محض می داند؛ دینی که در هر عصری تعریف خاص خودش را دارد. هر چند محورهای اصلی دین همیشه ثابتند و بی تغییر؛ اما فروعاتی هم هستند که بسته به شرایط مردم و زمان، متغیرند؛ بنابراین منظور از دین در زمان کنونی همان است که خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله آن را تعلیم کرد و امامان معصوم علیهم السلام پس از او آن را تبلیغ و ترویج دادند.
بر این اساس، هر کس به هر اندازه که از این جاده دین، خارج شود به همان اندازه بی عقل است و احمق. در این معادله قرآنی، میزان بهره هوشی یا نوع مدرک تحصیلی کاملا هیچ نقشی ندارد؛ بلکه شاخص بهره عقلی میزان عبودیت است و بس.
با این تحلیل، وضعیت آن کشیش قرآن سوز و آنان که دست به قلم بردند و کاریکاتورها کشیدند و نیز به ظاهر فرهیختگانی که با شریعت بیگانه اند کاملا روشن می شود؛ چرا که ارزش انسان به عقل اوست و اینها از عقل بهره ای ندارند.
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: عقل چیست؟ فرمود: مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ؛ آن چیزی است که خداوند رحمان با آن عبادت می شود و بهشت با آن به دست می آید.(13)
کلیدی از جزء دوم قرآن کریم
حرکت ، سرعت ، سبقت
فراز اول: فَاسْتَبِقُواْ الْخَیرَْاتِ (148- بقره)
توصیه قرآن کریم در انجام امور خیر و عمل صالح، ابتدا حرکت است و بعد سرعت است و سپس سبقت.
حرکت ، همان عمل کردن به کارهای خیر است که تمام عبادتهای مستحب و واجب را در بر میگیرد و متصف شدن به فضایل اخلاقی را شامل میشود.
سرعت در این امور هم به این است که هرگاه زمینه انجام آن فراهم شد، بدون فوت وقت آن کار عملی شود. امام باقر علیهالسلام مرتب سفارش میکردند: «إِذَا هَمَمْتَ بِخَیْرٍ فَبَادِرْ فَإِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا یَحْدُثُ» هنگامی که تصمیم به کار خیری گرفتی فوراً آن را انجام بده و آن را به بعد موکول نکن؛ چون نمیدانی بعد چه میشود.
سبقت که به معنای پیشی گرفتن است به دو صورت واقع میشود یکی در اصل انجام است که فرد از دیگرانی که آنها نیز داوطلب آن کار خیر هستند پیشی گرفته و مثلاً زودتر از آنها دست به جیب شده و مشکل نیازمندی را به میزان توان خودش برطرف میسازد. دیگری سبقت در کمیت آن کار خیر است؛ به این شکل که فرد از دیگرانی که آنها هم عامل به کار خیر یا دارای فضیلت اخلاقیاند گوی سبقت را ربوده و از آنها متواضعتر، صبورتر و مانند آن است.
قرآن کریم چنین مؤمنانی را به مقام قرب الهی بشارت میدهد و میفرماید: «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ*أُوْلَئکَ الْمُقَرَّبُونَ»
آنچه که ما با آن امتحان میشویم؟
فراز دوم: وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشیَْءٍ مِّنَ الخَْوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابرِِینَ(155- بقره)
جهان، صحنه آزمون الهی است. کسی وارد بهشت نمیشود مگر آنکه با موفقیت این آزمونها را که پیشینیان هم به آن آزموده شدند یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته و سربلند بیرون آید. در همین سوره میخوانیم: أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتهُْمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ (214- بقره) آیا گمان کردید داخل بهشت میشوید بی آنکه حوادثی همچون حوادث سخت گذشتگان به شما برسد؟ همانها که شدائد و زیانهای فراوان به آنها رسید.
آیه مورد بحث به شکلی جزئیتر به آن ناملایمات پرداخته و با بیان دقیق ترآسیبهایی که برای امتحان بشر، همواره در زندگی او رخ میدهند را بیان میکند: «به طور قطع ما همه شما را با اموری همچون ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کم شدن فرزندان یا میوهها آزمایش میکنیم.» آنان که در این آزمایشها صبر سازنده، پیشه ساختند؛ اهل هدایتند و درود و رحمت الهی روزی آنها میشود.
سنتهایی که کورکورانه تکرار میشود
فراز سوم: وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ ءَابَاءَنَا أَ وَ لَوْ کاَنَ ءَابَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیًْا وَ لَا یَهْتَدُونَ(170- بقره)
این آیه، رفتار کسانی که کورکورانه از سنت گذشتگان خود پیروی میکنند را خطایی بس بزرگ می شمارد و برای بیدار کردن وجدان خفته آنها چنین میگوید: اگر نیاکان آنها دانشمندان صاحب نظر و افراد هدایت یافتهای بودند جای این بود که از آنها تبعیت شود؛ اما وقتی آنها مردمی نادان و بی سواد و موهومپرست بودند پیروی آنها چه معنایی خواهد داشت؟ آیا این کار، مصداق تقلید جاهل از جاهل نیست؟!
تنها تقلید و تبعیتی که عقل میپذیرد و نقل دستور میدهد تقلید جاهل از عالم است. مانند تبعیت بی چون و چرایی که بیمار نسبت به دستورات پزشک دارد یا تبعیتی که جاهل به احکام شرعی از سخنان عالم به احکام شرعی دارد.
غیر از این را نه عقل میپذیرد و نه نقل اجازه میدهد؛ مانند پیروی جاهل از جاهل یا عالم از جاهل. کاری که مصداق این نوع تقلیدها باشد از نظر قرآن مردود است و داشتن عناوینی مانند میراث فرهنگی هم نمیتواند رنگ صحت و حقیقت به این پیروی غلط و باطل بزند؛ خواه این کار بت پرستی باشد، خواه چهارشنبه سوری.
تقوا مهمترین اثر و شاخص قبولی روزه
فراز چهارم: یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلیَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ(183- بقره)
بنا بر نظر علامه طباطبایی (ره) این آیه مقدمه ایست برای اعلام حکم وجوب روزه که در دو آیه بعد میآید. آنچه در این آیه آمده و از اهمیت بالایی هم برخوردار است بیان اثر روزه است.
عبارت لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ که در پایان آیه آمده است در حقیقت اشاره به اثری است که روزه بر روح و جان آدمی میگذارد. تقوا به زبان ساده، یعنی حالتی در انسان که او را از گناه باز دارد. تقوا همان حال خوشی است که روزه داران ماه خدا آن را در ایام پایانی ماه رمضان به خوبی احساس میکنند. حال خوشی که انسان رغبتی به گناه نداشته بلکه از آن متنفر است و در عوض به عبادات، خصوصاً قرائت قرآن و خ
واندن دعا بسیار رغبت دارد.
نکته دیگر اینکه این اثر، ملاک خوبی برای نمره دادن به روزه است. هر کس به خود مراجعه کند و با توجه به تأثیری که روزه در تقوا سازی او داشته است به روزه خود نمره دهد و بداند که این کار، عمل به توصیه امیرالمؤمنین علیهالسلام است که فرمود: حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا عملکرد جان خود را محاسبه کنید قبل از آنکه در قیامت آن را به حساب کشند.
دو شرط مهم در اجابت دعا
فراز پنجم: وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنیِّ فَإِنیِّ قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ (186- بقره)
هنگامی که بندگانم از تو سراغ مرا میگیرند، همانا من نزدیکم؛ دعای دعا کنندهای که مرا بخواند اجابت میکنم. در این آیه، خداوند متعال با مقید کردن وعده اجابت به «إِذا دَعانِ»، دو شرط مهم در دعا را به ما گوشزد میکند:
یکی اینکه دعا باید حقیقتاً دعا باشد. «أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» مانند آن است که بگوییم: عالم را احترام کن در صورتی که عالم باشد. این جمله یعنی آن عالمی را احترام کن که حقیقتاً عالم باشد و به علم خود عمل کند. جمله إِذا «دَعانِ» نیز میفهماند که وعده اجابت در مورد دعایی است که حقیقتاً دعا باشد یعنی قلب دعاکننده آن با زبانش موافق باشد؛ چون دعای حقیقی آن دعائی است که قبل از زبان سر، زبان قلب و فطرت که دروغ در کارش نیست آن را بخواهد.
دوم اینکه فرمود «دَعَانِ؛ مرا بخواند». دعایی وعده اجابت دارد که دعاکننده واقعاً آن را از خدا بخواهد؛ پس اگر کسی به زبان، خدا را خواند و در دل، امیدش به اسباب عادی و امور وهمی بود چنین کسی خدا را به دل نخوانده و شرط اجابت دعا را رعایت نکرده است.
ورود ممنوعهای الهی
فراز ششم: تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَ مَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُوْلَئکَ هُمُ الظَّالِمُونَ(229- بقره)
این فراز در پایان آیهای قرار دارد که خداوند متعال تعدادی از احکام الهی را در آن بیان کرده و در نهایت فرموده است: اینها حدود و مرزهای الهی است؛ از آن تجاوز نکنید و آنها که از آن تجاوز میکنند ستمگرند.
در این آیه تعبیر لطیفی درباره قوانین الهی به چشم میخورد و آن تعبیر به «حد» و «مرز» است. بر این اساس، در میان کارهایی که انسان میتواند انجام دهد یک سلسله مناطق ممنوعهای وجود دارد که ورود در آنها فوقالعاده خطرناک است. خداوند متعال با قوانین و احکام این مناطق را مشخص کرده و بسان علائمی هشدار دهنده انسان را از ورود به آن منع میکند. بنابراین کسی که معصیت کرد و به این قوانین بی اعتنایی نمود در حقیقت با تجاوز از حد و مرز الهی خود را به دست خود به هلاکت انداخت و بدبخت کرد.
با توجه به این اصل است که در آیه 187 همین سوره میبینیم که حتی از نزدیک شدن به این مرزها هم نهی شده است تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها؛ زیرا نزدیکی به این مرزها، انسان را بر لب پرتگاه قرار میدهد و نیز در روایات وارده از طرق اهل بیت علیهم السلام میخوانیم که از موارد شبههناک نهی فرمودهاند و گفتهاند: این کار در حکم نزدیک شدن به مرز است و چه بسا با یک غفلت انسانی که به مرز نزدیک شده گام در آن طرف بگذارد و گرفتار هلاکت و نابودی شود.
دو جور دعای متفاوت
فراز هفتم: فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا ءَاتِنَا فیِ الدُّنْیَا وَ مَا لَهُ فیِ الاَْخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ(200) وَ مِنْهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَا ءَاتِنَا فیِ الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فیِ الاَْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ(201) أُوْلَئکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِّمَّا کَسَبُواْ وَ اللَّهُ سَرِیعُ الحِْسَابِ(202- بقره)
بر اساس این بخش از آیات، درخواستهای قلبی مردم از خداوند متعال به دو دسته کلی تقسیم میشوند. دسته اول درخواستهایی اند که فقط به دنیا ختم میشوند و کاری به آخرت ندارند؛ یعنی کسی که چنین میخواهد برایش مهم نیست که آیا این خواسته او برایش بهشت میسازد یا جهنم؛ او پول میخواهد و حلال و حرامش برایش مهم نیست. وعده خدا به این عده بی نصیبی از نعمتهای آخرت است.
دسته دوم درخواست کسانی است که با نگاه به آخرت از خدا طلب میکنند. برای اینها مهم است که مطلوبشان چه تأثیری در قیامت آنها خواهد گذاشت از این رو درخواست خود را با قید حسنه از خدا میخواهند. وعده خدا به این گروه بهره مندی از نعمتهای بهشت است.
جنگ تا کی ادامه خواهد داشت؟
فراز هشتم: لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا (217- بقره)
شاید برای شما هم این سوال پیش آمده باشد که این جنگ افروزی های دشمنان بر علیه اسلام و مسلمانی از هر دو نوع، نرم و سخت یا گرم و سردش تا به کی ادامه خواهد داشت؟ آیا این نظریه درست است که اگر ما دست دوستی به سوی آنان دراز کنیم و بر سر میز مذاکره به هم لبخند بزنیم و در مقابل دوربینهای خبری دست یکدیگر به محکمی ب
فشاریم این فشارها بر داشته میشود؟
پاسخ به این سوال نیاز به فرضیه سازی و تحلیلهای آنچنانی ندارد؛ همین آیه مورد بحث به روشنی و صراحت فوقالعاده ای پاسخ را بیان میکند کهای مسلمانان بدانید جنگ دشمن با شما پایانی ندارد؛ هدف دشمن، گرفتن دین شماست و او به کمتر از این راضی نیست؛ البته اگر بتواند. پس باید به هوش بود و فریب دستهای مخملین و حرفهای رویایی او را نخورد.
مگر آنکه دست از دشمنی بردارد و بر تمام قراردادهایی که بین دو طرف بسته میشود به واقع پایبند باشد؛ اینجاست که جنگ خاتمه یافته اما بیداری و حفظ آمادگی ادامه مییابد.
كلمات كليدي: بقره دوم دعا سنت سبقت خير
نکات و آیات مهم جزء سوم قران
جزء سوم قران مجید شامل ایات 253 تا تاخر سوره بقره و نیز ایات 1-91 سوره ال عمران میباشد.
در این جزء در سوره بقره ادامه ایات الاحکام و در سوره ال عمران احتجاج با اهل کتاب غالب است.
تاکید زیاد به انفاق: پاداش هفتصد برابر برای انفاق
اى كسانى كه ايمان آورده ايد از آنچه به شما روزى دادهايم انفاق كنيد پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى و نه شفاعتى و كافران خود ستمكارانند {254}
مَثَل [ صدقاتِ ] کسانی که اموالِ خود را در راه خدا انفاق می کنند همانند دانه ای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه ای صد دانه باشد و خداوند برای هر کس که بخواهد [ آن را ] چند برابر می کند ، و خداوند گشایشگر داناست. {261}
کسانی که اموالِ خود را در راه خدا انفاق می کنند ، سپس در پیِ آنچه انفاق کرده اند ، منّت و آزاری روا نمی دارند ، پاداش آنان برایشان نزد پروردگارشان [ محفوظ ] است ، و بیمی بر آنان نیست و اندوهگین نمی شوند. {262}
گفتاری پسندیده [ در برابر نیازمندان ] و گذشت [ از اصرار و تندیِ آنان ] بهتر از صدقه ای است که آزاری به دنبال آن باشد ، و خداوند بی نیاز بردبار است. {263}
ای کسانی که ایمان آورده اید ، صدقه های خود را با منّت و آزار ، باطل مکنید ، مانند کسی که مالش را برای خودنمایی به مردم ، انفاق می کند و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد.
پس مَثَلِ او همچون مَثَلِ سنگ خارایی است که بر روی آن ، خاکی [ نشسته ] است ، و رگباری به آن رسیده و آن [ سنگ ] را سخت و صاف بر جای نهاده است. آنان [ ریاکاران ] نیز از آنچه به دست آورده اند ، بهره ای نمی برند و خداوند ، گروه کافران را هدایت نمی کند. {264}
و مَثَل [ صدقات ] کسانی که اموال خویش را برای طلب خشنودی خدا و استواری روحشان انفاق می کنند ، همچون مَثَلِ باغی است که بر فراز پشته ای قرار دارد [ که اگر ] رگباری بر آن برسد ، دو چندان محصول برآورد ، و اگر رگباری هم بر آن نرسد ، بارانِ ریزی [ برای آن بس است ] ، و خداوند به آنچه انجام می دهید بیناست. {265}
ای کسانی که ایمان آورده اید ، از چیزهای پاکیزه ای که به دست آورده اید ، و از آنچه برای شما از زمین برآورده ایم ، انفاق کنید ، و در پی ناپاکِ آن نروید که [ از آن ] انفاق نمایید ، در حالی که آن را [ اگر به خودتان می دادند ] جز با چشم پوشی [ و بی میلی ] نسبت به آن ، نمی گرفتید ، و بدانید که خداوند ، بی نیاز ستوده [ صفات ] است. {267}
شیطان شما را از تهیدستی بیم می دهد و شما را به زشتی وامی دارد و [ لی ] خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش می دهد ، و خداوند گشایشگر داناست. {268}
[ خدا ] به هر کس که بخواهد حکمت می بخشد ، و به هر کس حکمت داده شود ، به یقین ، خیری فراوان داده شده است و جز خردمندان ، کسی پند نمی گیرد. {269}
و هر نفقه ای را که انفاق ، یا هر نذری را که عهد کرده اید ، قطعاً خداوند آن را می داند ، و برای ستمکاران هیچ یاوری نیست. {270}
اگر صدقه ها را آشکار کنید ، این ، کارِ خوبی است ، و اگر آن را پنهان دارید و به مستمندان بدهید ، این برای شما بهتر است و بخشی از گناهانتان را می زداید ، و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است. {271}
هدایتِ آنان بر عهده تو نیست ، بلکه خدا هر که را بخواهد هدایت می کند ، و هر مالی که انفاق کنید ، به سود خود شماست ، و [ لی ] جز برای طلب خشنودیِ خدا انفاق مکنید ، و هر مالی را که انفاق کنید [ پاداشِ آن ] به طور کامل به شما داده خواهد شد و ستمی بر شما نخواهد رفت. {272}
[ این صدقات ] برای آن [ دسته از ] نیازمندانی است که در راه خدا فرومانده اند ، و نمی توانند [ برای تأمین هزینه زندگی ] در زمین سفر کنند. از شدّت خویشتن داری ، فرد بی اطلاع ، آنان را توانگر می پندارد. آنها را از سیمایشان می شناسی. با اصرار ، [ چیزی ] از مردم نمی خواهند. و هر مالی [ به آنان ] انفاق کنید ، قطعاً خدا از آن آگاه است. {273}
کسانی که اموال خود را شب و روز ، و نهان و آشکارا ، انفاق می کنند ، پاداش آنان نزد پروردگارشان برای آنان خواهد بود و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند. {274}
ادامه نکوهش علمای منحرف در سوره ال عمران
اى اهل كتاب چرا حق را به باطل درمى آميزيد و حقيقت را كتمان مى كنيد با اينكه خود مى دانيد {71}
كسانى كه پيمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچيزى مىفروشند آنان را در آخرت بهرهاى نيست و خدا روز قيامت با آنان سخن نمىگويد و به ايشان نمىنگرد و پاكشان نمىگرداند و عذابى دردناك خواهند داشت {77}
و از ميان آنان گروهى هستند كه زبان خود را به [خواندن] كتاب [تحريف شده اى ] مى پيچانند تا آن [بربافته] را از [مطالب] كتاب [آسمانى] پنداريد با اينكه آن از كتاب [آسمانى] نيست و مىگويند آن از جانب خداست در صورتى كه از جانب خدا نيست و بر خدا دروغ مى بندند