◼️ #شعر_ڪهن ◼️ #پست‌_شب_‌جمعه ای دیده امشب از غمِ دل، تَرکِ خواب کن ازسیلِ اشک، خانه ی طاقت خراب کن جانِ جهان به تَرکِ جهان، دل ز جان گرفت ای جان! ز رفتن از تنِ عالَم شتاب کن شد بر سَنان،عیان،سرِ سُلطانِ عالَمین😭 ای آفِتاب؛ چهره نهان در حجاب کن ای بوتراب؛ آر بُرون از تراب، سر مدفونْ تنِ حسینِ خود اندر تراب کن😔 بنگر کبوترانِ حرم ،صیدِ روبَهان ای شیرِ حق، درنگ نشاید! شتاب کن! در آفِتاب، جسمِ حسینت برهنه است😭 او را بیا تو سایه در این آفِتاب کن افتاد نخلِ قدّ علی اکبرت نگر درخون، نظاره اش تو به عهدِ شباب کن زینب سرِ برهنه به جمّازه ها سوار😔 ای مِهر، زآفتابِ رخش اجتناب کن بیمار بسته شد به کمند، ای طنابِ برق دوری بزن به گردنِ دوران طناب کن از کربلا سکینه سویِ شاهِ تشنه رفت ای ابرِ تیره دامن صحرا پُر آب کن🌧😭 روزِ حساب، «جودیِ»دل خسته را شها جودی نما و چاکری از خود حساب کن♥️ ✍|سرودهء|: میرزاعبدالجوادجودی‌عنبرانی؛قاجاریه محل‌دفن:حرم‌‌مطهرحضرت‌رضاعلیه‌السّلام