🔶استنباط فضیلت شیعیان بر عرب
در حدیثی از امام صادق علیه السلام این چنین آمده است:
🖌 مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: به راستی که مردم (سنیان) میگویند کسی که عرب خالص نباشد و (یا) مولای صریح نباشد پس او از مردمان پست شمرده میشود.
امام فرمود: مولای صریح چیست؟
آن مرد گفت: کسی که پدر و مادرش مملوک (عربی) باشند (و او آزاد شده باشد).
امام پرسید: چرا چنین حرفی گفتهاند؟
پاسخ داد: به خاطر سخن پیامبر صلی الله علی و آله که آزاد شده هر قومی از خود آنان شمرده میشود.
حضرت فرمود: سبحان الله آیا این مطلب به تو نرسیده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من مولای کسی هستم که مولا ندارد، من مولای هر مسلمانی هستم چه عرب باشد و چه عجم. پس کسی که ولایت رسول خدا را داشته باشد آیا از خود رسول خدا نیست؟!
سپس فرمود کدامیک شریفتر هستند، کسی که از نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله شمرده شود یا کسی که از نفس اعرابی پستی که ایستاده بول میکند؟!
و ادامه دادند کسی که با میل و رغبت مسلمان شود بهتر است از کسی که به خاطر ترس مسلمان شود. این در حالی است که منافقین با ترس اسلام آوردند و موالی با میل و رغبت.
مجلسی در ذیل حدیث موالی را به فرزندان فارس تفسیر میکند و استدلال امام را تشریح میفرماید.
📌 نکات روایت
این روایت بیانگر نکات جالبی است. از این رو آن را اندکی باز میکنیم.
در این حدیث به دو وجه برای اثبات ولاء پیامبر اشاره شده است:
¹-أنا مولی كل مسلم
و
²-انا مولی من لا مولی له
³-نتیجه هر دو مناط این است که عجم از موالیان پیامبر هستند.
استدلال امام از قیاسات مضمر است:
🔹قیاس¹-:پیامبر بر هر مسلمانی ولایت دارد چه عرب و چه عجم. (أنا مولی كل مسلم عربیها و عجمیها)
🔹²-عجم هم از مسلمانان هستند.
🔹³-پس پیامبر بر عجم هم ولایت دارد. (عجم از موالی پیامبرند).
🔹قیاس²-:پیامبر صلی الله علیه و آله مولای کسانی است که مولا ندارند. (أنا مولی من لا مولی له)
🔹²-عجم مولا ندارند.
🔹³-پس عجم همگی از موالی رسول خدا هستند.
با ثبوت ولاء پیامبر بر عجم این استدلال هم زنده میشود:
🔹قیاس³-:موالی هر قومی از خود آنها شمرده میشود. (مولی القوم من أنفسهم)
🔹²-عجم موالی رسول خدا هستند.
🔹³-پس عجم از قوم پیامبرند.
اینک نوبت به قیاس اولویت زیر میرسد
🔹قیاس⁴-:موالی اعراب، حتی پستترین آنها، بر عجم برتری دارند. (من كان من نفس أعرابی جلف بائل علی عقبیه افضل من العجم)
🔹²-موالی پیامبر (به دلیل اشرفیت انتساب به پیامبر) برتر از موالی سایر اعراب هستند.
🔹³-پس موالی پیامبر برتر هستند از سایر موالی و نیز برتر هستند از همه عجمهایی که ایمان نیاوردهاند. (أیهما أشرف من كان من نفس رسول الله صل الله علیه و آله أو من كان من نفس أعرابی جلف بائل علی عقبیه)
در مرحله آخر وجه دیگری از اولویت عجم بر عرب بیان شده است و آن نفاق اعراب و ایمان عجم ها است.
🔹قیاس⁵-:چرا که ایمان بسیاری از اعراب از روی ترس (و برخی دیگر به خاطر طمع به ریاست در آینده اسلام) بود اما موالیانی که شیعه شدند با میل و رغبت خود ایمان آوردند. تردیدی نیست که کسانی که با طوع و رغبت ایمان آوردند، برتر از منافقین هستند.
این هم یک روایت جالب در فضیلت عجم و به تعبیر مجلسی فرزندان فارس بر عرب.
🔗مطالب مرتبط:
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(1)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(2)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(3)
🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(1)
🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(2)
🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(3)
#استنباطات_ائمه_علیهم_السلام
4_5909089746130306314.mp3
10.12M
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
🔹جـلسـه هفتم
📎دورهٔ اوّل: دورهٔ انعقاد
📎مرحله ۳ :از اوایل غیبت صغری «بخش دوم»
🔗مطالب مرتبط:
🔹جلسه اول
🔹جلسه دوم
🔹جلسه سوم
🔹جلسه چهارم
🔹جلسه پنجم
🔹جلسه ششم
#علم_اصول
🔺لعن #غلات در خطبه تطنجیه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
✨در خطبههایی مثل خطبه شریفه #تطنجیه، امیرالمومنین سلام الله علیه بعد از بیان فضائل عالیه که فرازهای زیادی از آن مؤید در سایر کتب معتبره دارد، بصراحة در آخر آن قول غلات و کسانی که مخلوقیت حضرات اهلبیت علیهم السلام را نفی میکنند و مطالب باطل مثل الوهیت در حق حضرات قائل میشوند را نفی کرده و آنها مورد لعنت قرار میدهند!
▪️واها للأمم، أ ما شاهدت رايات بني عتبة مع بني كنام السائرين أثلاثا، المرتكبين جبلا جبلا مع خوف شديد، و بؤس عتيد، ألا و هو الوقت الذي وعدتم به، لأحملنّهم على نجائب، تحفّهم مراكب الأفلاك، كأني بالمنافقين يقولون نص عليّ على نفسه بالربانية، ألا فاشهدوا شهادة أسألكم بها عند الحاجة إليها، إن عليا نور مخلوق، و عبد مرزوق، و من قال غير هذا فعليه لعنة اللّه و لعنة اللاعنين.
📕مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين علیه السلام، ص۲۶۷
🔶 پرورش سعد بن عبدالله در محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف (2)
در ضمن حدیث مفصلی از سعد بن عبد الله قمی نقل شده است:
هنگامی که امام حسن عسکری علیه السلام پرسشهای سعد را به فرزندش امام زمان سلام الله علیه ارجاع میدهند، یکی از پرسشهای سعد از حضرت این چنین است:
🖌 ای آقای من! از دلیلی که مردم را انتخاب امام برای خودشان باز میدارد، به من خبر ده (و بگو به چه دلیل مردم حق انتخاب امام ندارند؟)
امام زمان علیه السلام: (مقصود انتخاب امام) مصلح است یا مفسد؟
سعد: (روشن است که مقصود انتخاب) امام مصلح (است).
امام زمان علیه السلام: با توجه به این که کسی از خطورات قلبی دیگری خبر ندارد و نمیداند (نیت آنها)صلاح است یا فساد، آیا امکان دارد که (مردم اشتباه کنند و مورد) انتخاب آن مفسد از کار درآید؟
سعد: آری (ممکن است).
امام زمان علیه السلام: همین دلیل است که برایت ایراد کردم همراه با برهانی است که خرد تو به او وثوق پیدا میکند (و تسلیم به آن میشود و آن را میپذیرد).
به من خبر ده از پیامبرانی که خداوند آنها را برگزیده است و کتابها(ی آسمانی) بر آنان نازل کرده است و با وحی و عصمت آنها را تأیید کرده، زیرا آنها اعلام امتها هستند و برای انتخاب و گزینش افراد از مردم شایستهتر هستند.
آیا مانند موسی و عیسی با فراوانی خردشان و کمال علمشان، زمانی که آن دو تصمیم به انتخاب بگیرند، آیا ممکن است مورد انتخاب آنها منافق قرار گیرد و آن دو بپندارند که انتخاب شدهها مؤمن هستند؟
سعد: نه ممکن نیست.
امام زمان علیه السلام: این موسای کلیم الله است با فراوانی خردش و کمال علمش و نزول وحی بر او، از بزرگان قومش و سران لشکرش، برای قرار و وعدهگاه پروردگارش هفتاد مرد از کسانی که در ایمان و اخلاص آنها تردیدی نداشت، انتخاب کرد، (اما) منافقین مورد انتخاب او قرار گرفتند (در این باره) خداوند عز و جل فرموده است: و موسى از ميان قوم خود هفتاد مرد براى ميعاد ما برگزيد، تا به این گفته خداوند که:اى موسى، تا خدا را آشكارا نبينيم، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد. پس به سبب ظلمشان صاعقه آنها را فرا گرفت.
هنگامی که یافتیم انتخاب کسی که خداوند او را برای پیامبری برگزیده بر افسد واقع شده و نه بر اصلح، با این که گمان میکرد که مورد انتخاب اصلح نه افسد است، خواهیم دانست که حق انتخابی نیست مگر برای کسی دانا است به آن چه که سینهها پنهان میکند و ضمایر میپوشاند و سریرهها بر آن تصرف میکند و پس از وقوع انتخاب پیامبر در صاحبان فساد با این که انتخاب اهل صلاح را اراده کرده بود (خواهیم دانست که) انتخاب مهاجرین و انصار (در امر خلافت) ارزشی ندارد.
📌 نکات حدیث:
🔹¹-امام حسن عسگری علیه السلام با اشاره به معضلات علمی سعد بن عبد الله، او را به امام زمان علیه السلام ارجاع میدهند.
🔹²-موضوع یکی از پرسشهای سعد، عدم حق انتخاب امام برای مردم است.
🔹³-امام زمان علیه السلام برای پاسخ به سعد، روش پرسش و پاسخ را به کار میگیرند. (محاورهای)
🔹⁴-در ابتداء با تقسیم صور، موضوع بحث را معین میکنند. (تنقیح موضوع)
🔹⁵-سپس حضرت از سعد اقرار میگیرد که احتمال خطا در انتخاب مردم وجود دارد. (امکان خطا در مقام ثبوت)
🔹⁶-در مرحله بعد امکان خطای انتخاب پیامبران را مطرح ساخته که سعد آن را انکار میکند.
🔹⁷-حضرت با بیان مصداقی خطای انتخاب از پیامبران، آن را تثبیت مینماید. (تمامیت مقام اثبات)[1]
🔹⁹-با قیاس اولویت، خطای مردم در انتخاب هم اثبات میشود. (تطبیق نتیجه بر مورد بحث)
📌 درایت حدیث:
🔹¹-روشن است که روش محاورهای مورد استفاده حضرت برای پرورش اندیشه و خرد به کار میرود.
🔹²-برهان سبر و تقسیم مورد استفاده حضرت نیز از قویترین براهین منطقی است.
🔹³-کاربرد نقض در استدلال حضرت نیز روشن است.
🔹⁴-نتیجه نهایی نیز با قیاس اولویت گرفته شده است.
🔹⁵-همه امور یاد شده در تضاد با نظریه نص حدیث و روش اقایان است.
[1]-موضوع مصرح در این حدیث هم عصمت پیامبران است و هم خطای در انتخاب آنها. جمع میان این دو مجالی دیگر میطلبد. از این رو به یک اشاره بسنده میکنیم و آن این که پیامبران در غالب امور مکلف به تکلیف ظاهری هستند که موضوعات آنها از طرق متعارف به دست میآید.
🔗مطالب مرتبط:
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(1)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(2)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(3)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(۴)
🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(1)
🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(2)
🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(3)
🔶 استنباطات ائمه علیهم السلام(۴)
#آموزش_استنباط_و_پرورش_مستنبط
🔶 پرورش مستنبط در استنباط تفاوت قتل و مرگ
زراره جریانی دارد که در کتب روایی با تفاوتهای اندکی تکرار شده است. توجه شما را به ترجمه آزاد این مجموعه روایات جلب میکنیم:
هدف زراره حل یک مشکل علمی درباره رجعت است. اما به دلایلی خوش ندارد که این مسئله را مستقیما از امام باقر علیه السلام بپرسد.
از این رو اصل مشکلش را پنهان کرده و نقشه میکشد که با طرح مسئله ظریف دیگری، غیر مستقیم به نیاز علمیَش برسد.
بر اساس این نقشه، از امام درباره رابطه مرگ و قتل میپرسد:
🖌 آیا کشته شدن و مرگ یکی است؟
امام پاسخ میدهد نه، این دو متفاوت هستند. مرگ، مرگ است و قتل، قتل است.
زراره به امام اشکال میکند که هیچ کسی کشته نمیشود مگر این که میمیرد.
امام پاسخ میدهد که سخن خدا راستتر از سخن توست. خداوند میان قتل و مرگ تفاوت قائل شده است و سپس حضرت از قرآن چند شاهد میآورد:
آيا اگر او بميرد يا كشته شود… (آل عمران 144)
و اگر [در راه جهاد] بميريد يا كشته شويد، قطعاً به سوى خدا گردآورده خواهيد شد. (آل عمران 158)
در حقيقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد، خريده است؛ همان كسانى كه در راه خدا مىجنگند و مىكُشند و كشته مىشوند. [اين] به عنوان وعده حقّى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست. (توبه 111)
زراره بر امام نقض میکند که خداوند میفرماید:
هر جاندارى چشنده [طعم] مرگ است. (آلعمران 185، الأنبياء 35، العنكبوت 57)
آیا به نظر شما کسی که کشته شده، مرگ را نچشیده است؟!
امام پاسخ میدهد کسی که با شمشیر کشته شده، مانند کسی که در رختخوابش مرده است نیست.
از این رو اگر کسی کشته شود، ناچار است به دنیا باز گردد و پس از حیات دوباره، مرگ را بچشد.
در برخی از نقلها امام استدلالی دیگر میافزاید:
اگر کسی برادرت را بکشد او را میکشی؟ زراره پاسخ میدهد آری. حضرت میپرسد اگر برادرت بمیرد کسی را میکشی؟ زراره پاسخ میدهد نه.
امام از تفاوت حکم قتل و مرگ، نتیجه میگیرد که قتل و مرگ دو امر جداگانه هستند.
1-📌 سیر مباحثه میان امام و زراره در این مجموعه روایات این گونه است:
🔹¹-طرح مسئله از طرف زراره
🔹²-پاسخ امام به پرسش زراره
🔹³-اشکال زراره به پاسخ امام با استدلال به ظهور عرفی (یکسان بودن معنی قتل و مرگ)
🔹⁴-ابطال ظهور عرفی زراره، با استشهاد به چند آیه قرآن، توسط امام
🔹⁵-نقض زراره بر امام به آیاتی از قرآن
🔹⁶-حل نقض توسط امام
🔹⁷-استدلال دوم امام به تعدد قتل و مرگ از راه تعدد حکم
2-📌 نکات بسیار جالب روایت:
🔹 الف) شیوه اصحاب در پرسش از ائمه علیهم السلام
زراره با پرسشی غیر مستقیم در پی حل مشکل رجعت است.
توجه به کاربرد شیوه غیر مستقیم ممکن است آثار و نتایج بسیار شگفتی در فهم روایات داشته باشد.
🔹 ب) نقض و ابرام و مباحثه با امام واجب الاطاعه
مسلما وظیفه زراره تبعیت محض از امام معصوم بوده است. اما با این همه باز هم با امام بحث میکند.
جالبتر این که امام هرگز او را تخطئه نمیکند که وظیفه تو تسلیم است.
بلکه از این مباحثه استقبال کرده و تلاش میکند با استدلال، اشکالات علمی او را بر طرف کند.
🔹 ج) به کار گیری انواع استدلال
3-📌 درایت بیشتر
در این مباحثه چندین استدلال متنوع به کار برده شده است.
با صرف نظر از شکل قیاسهای منطقی آن، به طور کلی دو روش در استدلال به کار برده شده است:
🔹¹-تشخیص موضوع قتل و مرگ، از طریق ظهور این دو کلمه
هم زراره در اثبات مدعای خودش از ظهور عرفی سود برده است و هم امام از ظهور آیات قرآن، حرف زراره را باطل میفرماید.
🔹²-در نقض زراره به امام، در واقع زراره ظهوراتی را که امام اثبات کرده، متناقض آیه محکم "كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ" میبیند و بر این اساس ظهورات مورد استدلال امام را باطل میکند.
اما امام با رفع تناقض، استدلال زراره را رد میفرماید.
در همین نقطه مشکل بحث رجعت زراره نیز حل میگردد.
🔹³-تشخیص تعدد موضوع از طریق تعدد حکم شرعی آن
در استدلال دوم امام با اشاره به این که حکم و آثار شرعی قتل با مرگ متفاوت است، اثبات میفرماید که تعدد حکم (قصاص و عدم قصاص) نشانه تعدد موضوع (قتل و مرگ) است.
4-📌 نتیجهگیری
زراره در دوران امام باقر علیه السلام، جوان بوده است.
برخورد زیبای امام باقر علیه السلام با زراره جوان، قابل درنگ بسیار است.
مسلما هدف از برخورد این چنینی با زراره، چیزی جز پرورش زراره نیست.
در این شیوه پرورشی، امام، هم خود، دست به استنباط میزند و هم استنباط زراره را باطل میکند تا از زراره جوان فقیهی مستنبط بسازد.
🔗مطالب مرتبط:
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(1)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(2)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(3)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(۴)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(۵)
ادامه ...
#آموزش_استنباط_و_پرورش_مستنبط
دیگر فحوای 'مطالب مرتبط' را ذیل استنباطات ائمه علیهم السلام و اصحاب نخواهم گذاشت به دلیل کثرت مطالب .
هشتک ها را دنبال کنید .
در مطالب پیشین با کاربرد گسترده استنباط توسط ائمه علیهم السلام و نیز پرورش اصحاب در این زمینه آشنا شدیم.
حاصل این دو مطلب هم این است که خود اصحاب نیز در زمان معصومین استنباطاتی داشتهاند.
🔶استنباطات مؤمن طاق در مقابل زید و تأیید امام صادق (1)
صحبت بسیار جالب و جذابی میان مؤمن طاق و زید بن علی فرزند امام سجاد علیه السلام پیش آمده است که نکات بسیاری در بر دارد.
🖌 مؤمن طاق میگوید:
زید پسر امام سجاد علیه السلام در زمانی که (تحت تعقیب بود و) پنهانی زندگی میکرد، کسی را به دنبال من فرستاد و من نزد او رفتم.
به من گفت: ای اباجعفر (کنیه مؤمن طاق) اگر کسی شبانه نزد تو آید (و برای خروج و قیام از تو یاری بطلبد) آیا با او خروج خواهی کرد؟
به او پاسخ دادم: اگر آن کس پدر تو (امام سجاد علیه السلام) یا برادر تو (امام باقر علیه السلام) [و یا پسر برادر تو امام صادق علیه السلام] باشد با او خروج میکنم.
زید گفت: من تصمیم دارم قیام کنم با این قوم (غاصب و ستمکار) بجنگم، پس تو هم با من خروج نما.
پاسخ دادم: نه چنین کاری نمیکنم، فدای شما گردم.
زید گفت: آیا جانت را از من دریغ میکنی (و حاضر به فداکاری نیستی)؟!
به او پاسخ دادم: (جان من) فقط یک جان بیشتر نیست، پس اگر حجتی برای خداوند در زمین باشد، کسی که از تو تخلف کرد (و با تو همراهی نکرد) نجات یافته است و کسی که با تو قیام کند هلاک شونده است. اما اگر حجتی برای خداوند در زمین نباشد، پس کسی که از تو تخلف کرده با کسی که همراه تو قیام کرده، یکسان هستند.
زید گفت: ای اباجعفر! با پدرم (امام سجاد) بر سفره مینشستم، پدرم لقمه چرب (و لذیذ) در دهانم میگذاشت و برایم لقمه داغ را سرد میکرد. (این کارها) به خاطر دلسوزی او به من بود.
(اما با توجه به حرفهای تو) او از حرارت آتش جهنم بر من نترسید و دین (حق و تکلیف الهی) را به تو خبر داد و به من خبر نداد؟
به او پاسخ دادم: فدای شما گردم، به خاطر دلسوزی به تو، برای (دچار نشدن تو به) آتش جهنم خبردارت نکرد؛ (زیرا) بر (هلاکت) تو ترسید که (اگر بگوید و) تو آن را نپذیری، داخل آتش جهنم میشوی.
ولی این مطلب را به من خبر داد، اگر بپذیرم نجات پیدا میکنم و اگر هم نپذیرم، باکی ندارد که من داخل جهنم شوم.
سپس به او گفتم: فدای شما گردم شما برترید یا پیامبران؟
پاسخ داد: پیامبران.
گفتم: یعقوب به یوسف میگوید:اى پسرک من، خوابت را براى برادرانت حكايت مكن كه براى تو نيرنگى مىانديشند.
چرا به آنها خبر نداد تا آنان به یوسف نیرنگ نزنند؟ لکن (میبینیم) این مطلب را از آنان پنهان کرد!
همچنین پدر تو نیز این مطلب را از تو پنهان ساخت؛ (زیرا) بر تو ترسید (که مخالفت کنی و دچار آتش دوزخ گردی.)
(وقتی زید درمانده شد و نتوانست پاسخ مؤمن طاق را بدهد) گفت: حالا که تو چنین میگویی، سوگند به خدا! بدان که صاحب تو (امام صادق علیه السلام) در مدینه به من گفت که به راستی من کشته میشوم در کناسه به صلیب کشیده میشوم و نزد او کتابی است که در آن کشته شدن و مصلوب شدن من نوشته شده است.
مؤمن طاق میگوید: پس از این جریان به حج رفتم و به امام صادق علیه السلام سخنان زید و پاسخ های خودم را خبر دادم.
حضرت فرمود: او را از جلو و پشت سر و راست و چپ و بالا و پایین گرفته (و محاصره کردهای) و راهی برای فرارش باقی نگذاشتهای.
⏪ ادامه دارد…
#استنباطات_اصحاب
🔶استنباطات مؤمن طاق در مقابل زید و تأیید امام صادق علیه السلام (2)
⏩ ادامه پست قبل
1-📌 نکات حدیث:
🔹¹-زید فرزند امام سجاد در صدد قیام است و در حال جمع آوری یار و یاور.
🔹²-مؤمن طاق با زبان برّانی که دارد فرد بسیار مناسبی برای اوست. از این رو با او تماس میگیرد و طلب یاری میکند.
🔹³-پاسخ اجمالی مؤمن طاق به یاری طلبی او این است که اگر کسی که از من طلب یاری کند، امام معصوم باشد، پاسخ من مثبت است و الا خیر.
🔹⁴-توضیح تفصیلی پاسخ هم این استدلال است که:
اگر خداوند حجتی در زمین دارد، وظیفه من اطاعت از اوست و پیروی از تو موجب هلاکت من است و اگر حجتی ندارد، بنا بر این من تکلیفی ندارم، چه با تو قیام کنم و چه نکنم، از نظر حکم الهی یکسان است.
اما با وجود امام صادق علیه السلام جایی برای قیام با تو باقی نمیماند.
🔹⁵-زید، تالی فاسد استدلال مؤمن طاق را بیان میکند، تا استدلال او را خراب کند، به این بیان که اگر دین حق این است که تو میگویی، چرا تو از آن خبرداری و من بیخبر؟! با این که من برای پدرم بسیار عزیز بودم، چگونه این مطلب را به تو گفت و به من نگفت!
🔹⁶-مؤمن طاق با دو پاسخ حلی و نقضی به این تالی فاسد پاسخ میدهد.
🔹⁷-پاسخ حلی مؤمن طاق این است که چون امام سجاد میدانست تو مخالفت خواهی کرد و مستحق عقوبت دوزخ خواهی شد، تو را آگاه نساخت تا جرمت کمتر گردد.
🔹⁸-پاسخ نقضی مؤمن طاق هم این است که چرا یعقوب برادران یوسف را از خواب یوسف و آینده درخشان او آگاه نساخت یا جلو نیرنگ آنها را بگیرد؟!
🔹⁹-زید پس از درماندگی مطلبی را از امام صادق علیه السلام بیان میکند که از چند جهت قابل تأمل است:
نخست این که از امام صادق با تعبیر صاحب تو یاد میکند که شاید خیلی مؤدبانه نباشد.
مطلب دیگر هم این که قیام و شهادتش را به استناد به کتابی که نزد امام صادق علیه السلام است، تقدیر الهی میداند که از پیش رقم خورده است.
ممکن است مقصود این باشد که زید در مقابل پاسخ کوبنده مؤمن طاق، به جبر پناه برده باشد که من چه بخواهم و چه نخواهم این قیام مقدر شده و رقم خواهد خورد.
و ممکن است مقصودش این باشد که همچنان که تو موافقت نکردی، امام صادق هم موافقت ننمود و این اعترافی ناخواسته یا ضمنی به مخالفت با امام صادق علیه السلام است.
🔹¹⁰-پایان حدیث هم تأیید کامل و امضای صریح امام صادق نسبت به برخود مؤمن طاق با زید است.
2-📌 درایت حدیث:
🔹¹-موضوع مباحثه مؤمن طاق با زید "قیام و خروج بر علیه ظالمین" است که یک "حکم فقهی" است.
🔹²-"رأی" و نظر مؤمن طاق "عدم جواز قیام با غیر معصوم" است.
🔹³-رأی مؤمن طاق، "مستند" به استنباطاتی است که داشته است.
🔹⁴-تمامی استدلالهای مؤمن طاق عقلی است و هرگز به روایتی استناد نکرده است.
🔹⁵-این روش بر خلاف "نظریه نص حدیث" است که ادعا میکند تمامی اصحاب منحصرا به حدیث استناد میکردند.
🔹⁶-اجزاء استدلالها نیز اقسام برهان است که انواع قیاسهای منطقی در آن به کار برده شده است.
🔹⁷-این مطلب نیز بر خلاف "نظریه نص حدیث" است که کاربرد قیاس را در دین حرام و باطل میپندارد.
🔹 ۸- این روایت شاهد بر چند امر بسیار مهم است:
الف- تفکیک رأی مؤمن طاق (عدم جواز قیام با غیر معصوم) از مستند آن (استدلالهای مؤمن طاق)
ب- استناد رأی مؤمن طاق به استدلالهای عقلی
ج- وجود استنباط در میان اصحاب ائمه و در زمان حضور معصومین
🔹⁹-مهمترین بخش حدیث، تأیید امام صادق علیه السلام نسبت به حرکت مؤمن طاق است.
🔹¹⁰-این حدیث به وجوه متعدد "نظریه نص حدیث" آقایان را باطل میکند.
این حدیث علاوه بر این، شاهد استنباط اصحاب در عصر حضور است، به لحاظ تأیید امام صادق علیه السلام به پرورش مستنبط نیز مرتبط است.
⏪ ادامه دارد…
#استنباطات_اصحاب
دفـاعـ از اعـتـقـاداتـ و رد شـبـهـاتـ
🔶استنباطات مؤمن طاق در مقابل زید و تأیید امام صادق علیه السلام (2) ⏩ ادامه پست قبل 1-📌 نکات حدیث:
🔶استنباطات مؤمن طاق در مقابل زید و تأیید امام صادق علیه السلام (3)
⏩ ادامه پست قبل
📌 ادامه تجزیه و تحلیل استدلال های مؤمن طاق
🔹پاسخ زید هم یک استدلال عقلی است.
✅ قیاس1:
صغری¹-: پدرم دوستدار من بوده است.
کـبـری²-: هر کس دوستدار من باشد، باید از هلاکت من جلوگیری کند.
نتیجه³-: پدرم، باید از هلاکت من جلوگیری میکرد.
✅ قیاس2:
صغری¹-: قیام از افعال آدمی است.
کبری ²-: افعال آدمی از احکام خمسه خالی نیست. (به برهان سبر و تقسیم)
نتیجه³-: قیام از احکام خمسه خالی نیست.
✅ قیاس3:
صغری¹-: قیام از احکام خمسه خالی نیست. (نتیجه قیاس دوم)
کبری ²-: هر چه از احکام خمسه خالی نباشد، محتمل الحرمه است. (به برهان سبر و تقسیم)
نتیجه ³-: قیام محتمل الحرمه است.
✅ قیاس4:
صغری¹-: قیام محتمل الحرمه است. (نتیجه قیاس سوم)
کبری ²-: هر چه محتمل الحرمه باشد، ندانستن حکم آن محتمل الهلاکیت است. (به برهان وجوب فحص)
نتیجه ³-: قیام، ندانستن حکم آن محتمل الهلاکیت است.
✅ قیاس5:
قیاس استثنایی قضیه شرطیه¹-:اگر ندانستن حکم قیام موجب هلاکت من بود، پدرم باید با دانا کردن من از هلاکت من جلوگیری میکرد. (نتیجه قیاس اول و چهارم)
انتفاء جزاء²-: پدرم با دانا کردن من از هلاکت من جلوگیری نکرد. (قضیه خارجیه)
نتیجه³-: پس ندانستن حکم قیام موجب هلاکت من نیست.
✅ قیاس6:
قیاس استثنایی قضیه شرطیه¹-:اگر قیام جایز نبود، ندانستن حکم قیام موجب هلاکت من بود. (نتیجه قیاس سوم و چهارم)
انتفاء جزاء²-: ندانستن حکم قیام موجب هلاکت من نیست. (نتیجه قیاس پنجم)
نتیجه³-: پس قیام جایز است.
🔹پاسخ دوم مؤمن طاق هم یک استدلال عقلی است.
✅ قیاس1:
صغری¹-: پدرت دوستدار تو بود.
کبری ²-: هر کس دوستدار تو باشد، از هلاک بیشتر تو جلوگیری میکند.
نتیجه ³-: پدرت از هلاکت بیشتر تو جلوگیری میکند.
✅ قیاس2:
صغری¹-: قیام محتمل الحرمه است.
کبری ²-: هر چه محتمل الحرمه باشد، انجام آن با علم به حرمت هلاکت بیشتری دارد، نسبت به انجام آن با جهل به حرمت. (به برهان عدم تنجز تکلیف در صورت جهل)
نتیجه ³-: قیام، انجام آن با علم به حرمت هلاکت بیشتری دارد، نسبت به انجام آن با جهل به حرمت.
✅ قیاس3:
صغری¹-: علم تو به حرمت قیام، موجب هلاکت بیشتر تو بود. (نتیجه قیاس دوم)
کبری ²-: هر چه موجب هلاکت بیشتر تو باشد، پدرت باید از آن جلوگیری کند. (نتیجه قیاس اول)
نتیجه ³-: علم تو به حرمت قیام، پدرت باید از آن جلوگیری کند.
✅ قیاس4:
قضیه شرطیه¹-:اگر عدم اخبار پدر تو فقط به این جهت بود که قیام جایز است، پس لازمه عدم اخبار جواز قیام بود.
انتفاء شرط ²-: لکن عدم اخبار پدر تو فقط به جهت جواز قیام نبود. (نتیجه قیاس سوم)
نتیجه³-: پس لازمه عدم اخبار، جواز قیام نیست. (رد قیاس پنجم زید)
🔹 پاسخ سوم مؤمن طاق:
✅ قیاس1:
صغری¹-: یعقوب دوستدار فرزندانش بود.
کبری ²-: هر دوستدار فرزندی، باید از هلاکت او جلوگیری کند.
نتیجه ³-: یعقوب باید از هلاکت فرزندانش جلوگیری میکرد.
✅ قیاس2:
قضیه شرطیه¹-: اگر اخبار به فضیلت یوسف موجب نجات فرزندان یعقوب از هلاکت میشد، باید یعقوب اخبار میکرد.
انتفاء شرط²-: لکن اخبار به فضیلت یوسف موجب نجات فرزندان یعقوب از هلاکت نبود.
نتیجه³-: پس یعقوب اخبار نکرد.
✅ قیاس3:
قضیه شرطیه¹-: اگر اخبار نکردن یعقوب نسبت به فضیلت یوسف، دلیل بر عدم فضیلت یوسف است، اخبار نکردن پدر تو نسبت به عدم جواز قیام دلیل بر عدم جواز قیام است.
انتفاء شرط²-: لکن اخبار نکردن یعقوب، دلیل بر عدم فضیلت یوسف نیست.
نتیجه³-: اخبار نکردن پدر تو، دلیل بر عدم جواز قیام نیست.
#استنباطات_اصحاب
🔶 پرورش حسن بن جهم با پرسش و پاسخ امام رضا علیه السلام
🖌 حسن بن جهم میگوید از امام رضا علیه السلام پرسیدم: اقامت در مکه فضیلت بیشتری دارد یا در مدینه؟
حضرت فرمود تو چه چیزی میگویی؟ (و نظر خودت چیست؟)
پاسخ دادم سخن گفتن من، نزد سخن (و نظر) شما چیست؟! (و چه ارزشی دارد؟!)
حضرت فرمود: سخن گفتن تو، (موجب میشود که) تو را به سخن من (برساند و) بازگرداند. (یعنی این پرسش و پاسخ موجب میشود به نظر من برسی و آن را بیابی.)
عرض کردم: اما من گمان میکنم اقامت در مدینه برتر از اقامت در مکه است.
حضرت فرمود: اگر تو چنین میگویی (و چنین نظری داری بدان که) امام صادق علیه السلام (نیز) در روز عید فطری به سوی قبر پیامبر آمد، پس بر آن حضرت در مسجد سلام گفت و سپس فرمود:
ما از (سایر) مردم به سبب (شرافت) سلام کردنمان بر رسول خدا، برتری یافتیم.
📌 نکات حدیث:
🔹¹-حسن بن جهم یکی از احکام را از امام رضا علیه السلام میپرسد.
🔹²-حضرت به جای این که مختصر و مفید به او پاسخ تعبدی دهد، پرسش را به خودش برمیگرداند.
🔹³-حسن بن جهم ادب به خرج میدهد و از پاسخ خودداری میکند.
🔹⁴-این مطلب از سویی معرفت حسن بن جهم را نشان میدهد و از سویی دیگر ناآگاهی به روش پرورشی امام رضا را میرساند.
🔹⁵-اما امام رضا علیه السلام دلیل این امر را شیوهای دیگر برای رسیدن به مقصود بیان میکند.
توضیح این که یک شیوه از پاسخ دادن، بیان تعبدی حکم است که مختصر و مفید است.
شیوه دوم پرورش مخاطب، با وادار کردن او به اندیشیدن است.
حضرت شیوه دوم را برگزیده است.
🔹⁶-سپس حسن بن جهم رأی و نظر خودش را ابراز میکند، بدون این که مستند آن را بیان کند. به سخن دیگر به پاسخ چکیده بسنده میکند و از پاسخ تفصیلی صرف نظر میکند.
🔹⁷-حضرت پاسخ او را، هم از نظر محتوا و هم از نظر روش، تأیید میفرماید.
🔹⁸-تأیید روش از سوی حضرت، از این روشن میشود که امام علیه السلام به او اعتراض نکرد که چرا حدیث نخواندی و چرا مستند آن را بیان نکردی؟
🔹⁹-تأیید محتوا نیز از نقل روایتی از امام صادق روشن میگردد.
🔹¹⁰-در ظاهر روایتی که از امام صادق نقل میفرماید تأیید صریح لفظی برای نظر حسن بن جهم دیده نمیشود. بلکه این تأیید در دل استدلالی نهفته است.
1-استدلال به روایت امام صادق علیه السلام:
¹-برتری حضرت بر سایر مردم، به علت سلام کردن به پیامبر صلی الله علیه و آله است.
²-سلام کردن بر پیامبر، ملازم با اقامت در مدینه است.
³-فلذا برتری حضرت بر سایرین به دلیل اقامت آن حضرت در مدینه است.
از سوی دیگر میدانیم که برتری حضرت از جهت سلام بر پیامبر، هیچ اختصاصی به حضرت ندارد. بلکه علت برتری، عموم دارد.
فلذا هر کس بر پیامبر سلام کند از دیگران برتر است.
و…
نتیجه میگیریم که اقامت در مدینه افضل است.
📌 درایت روایت:
🔹¹-بخش نخست این حدیث در تعارض با نظریه نص حدیث است. چرا که اولا حضرت نظر حسن بن جهم را خواسته و نه حدیثی در این زمینه و ثانیا حسن بن جهم به مستند رأی خود اشاره نکرده و عدم اعتراض حضرت نیز تأیید روش حسن بن جهم است.
🔹²-حسن بن جهم از رأی و گمان خود سخن گفته و این مطلب نیز مورد اعتراض حضرت واقع نشده است.
این مطلب هم مخالف روش آقایان است که با برخورد به یک کلمه رأی یا گمان، تعصب دینی! آنها ظهور کرده و تمام اصول و فقه و اجتهاد را به آتش تکفیر میکشند!
البته روشن است که مقصود از رأی و گمان حسن بن جهم چیست.
🔹³-بخش دوم حدیث (کلام امام صادق علیه السلام) مشتمل بر عملیات استنباط (قیاس) و به کارگیری عقل است.
🔹⁴-امام رضا علیه السلام نظر حسن بن جهم را با دلالت استنباطی کلام امام صادق علیه السلام تأیید میفرماید.
عصاره آن چه گذشت عبارت است از این که امام رضا علیه السلام استنباط حسن بن جهم را آزموده تا موجب پرورش عملی و استنباطی او گردد.
#آموزش_استنباط_و_پرورش_مستنبط
🔶 مناظره کوتاه و پر بار زراره و محمد بن مسلم با امام باقر علیه السلام (1)
مناظره کوتاه و پر بار زراره و محمد بن مسلم با امام باقر علیه السلام یکی از مصادیق پرورش مستنبط توسط حضرت است.
در حدیثی با اندکی تصرف این چنین آمده است:
🖌 زراره و محمد بن مسلم: درباره نماز در مسافرت چه میفرمایی و نماز در سفر چگونه و چقدر است؟
امام علیه السلام: خداوند در این باره میفرماید"و چون در زمين سفر كرديد، باکی بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد"
فلذا نماز شکسته خواندن در سفر واجب گردید (از این رو وجوب آن) همانند وجوب نماز تمام در حضر است.
زراره و محمد بن مسلم: خداوند تنها فرموده که "باکی بر شما نیست" و نفرموده "این چنین بکنید" (فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ وَ لَمْ يَقُلْ افْعَلُوا).فلذا چگونه نماز قصر را واجب کرده همچنان که نماز تمام را در حضر واجب ساخته است؟
امام علیه السلام: آیا چنین نیست که خداوند درباره صفا و مروه فرموده است "پس هر كه خانه [خدا] را حج كند، يا عمره گزارد، بر او باکی نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد" آیا نمیبینید که سعی صفا و مروه واجب مفروض است.
چون خداوند [این چنین] در کتابش آورده و پیامبرش نیز آن را انجام داده (سعی واجب است).
نماز شکسته در سفر نیز کاری است که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را انجام داده و خداوند در کتابش ذکر کرده است.
📌 نکات حدیث:
🔹¹-زراره و محمد بن مسلم از امام علیه السلام دلیل وجوب نماز قصر را مطالبه میکنند.
🔹²-امام به آیه مربوط به حکم نماز شکسته اشاره میفرماید.
🔹³-آن دو قانع نمیشوند و بر استدلال امام اشکال میکنند که جملهی "فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ…" ظهور در وجوب ندارد.
🔹⁴-امام به دو استدلال، اشکال زراره و محمد بن مسلم را پاسخ میدهد: یکی آیهی وجوب سعی در حج و دیگری عمل پیامبر خدا صلی الله علیه و آله.
📌 درایت حدیث:
🔹¹-با توجه به این که بحث نماز مسافر از اول اسلام مطرح بوده است و با توجه به شخصیت زراره و محمد بن مسلم، میتوان گفت پرسش این دو از امام، برای دانستن اصل مسئله نبوده است، بلکه پرسش آنها از دلیل وجوب قصر بوده است.
🔹²-دلیل امام علیه السلام بر وجوب قصر این آیه است:"وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ" (و چون در زمين سفر كرديد، باکی بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد).
در نگاه نخست این استدلال، مشکل دارد. چرا که معنای "فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ" (باکی بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد)، جواز قصر است نه وجوب آن.
احتمال میرود که اصل مراجعه این دو صحابی به امام نیز دچار شدن به همین اشکال بوده است.
🔹³-پاسخ نخست امام علیه السلام، آیهی وجوب سعی است: "فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما" (پس هر كه خانه [خدا] را حج كند، يا عمره گزارد، بر او باکی نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد).
محور وجوب و جواز در هر دو مسئله (قصر نماز مسافر و سعی صفا و مروه)، یک چیز است و آن تعبیر "لا جناح" (باکی نیست).
از این رو به حسب ظاهر پاسخ امام ازدیاد و توسعه اشکال است و نه پاسخ.
فلذا، إقناع دو صحابی بزرگ، مانند زراره و محمد بن مسلم معنا ندارد.
إقناع این دو نشان از قوت استدلال امام دارد که باید درایت شود.
این استدلال چیست؟
🔹⁴-احتمال نخست این است که امام تنها به آوردن یک نقض بسنده فرموده و آن این که وجوب سعی صفا و مروه مسلم است و مستند آن نیز همین آیه است.فلذا "لا جناح" میتواند برای وجوب باشد. اما چگونگی این امر، بیان نشده است.
⏪ ادامه دارد…
#آموزش_استنباط_و_پرورش_مستنبط