eitaa logo
دفـاعـ از اعـتـقـاداتـ و رد شـبـهـاتـ
1.1هزار دنبال‌کننده
434 عکس
23 ویدیو
7 فایل
مَنْ أَخَذَ دِينَهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّه زَالَتِ الْجِبَالُ قَبْلَ أَنْ يَزُولَ، وَ مَنْ أَخَذَ دِينَهُ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ، رَدَّتْهُ الرِّجَالُ اطلاعات @Shirane_Rafezi @khadem_alhaydar :ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5904260179960005362.mp3
10.63M
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ 🔹جـلسـه پنجم 📎دورهٔ اوّل: دورهٔ انعقاد 📎مرحله 1: از صدر اسلام 📎مرحله2: از زمان باقرین علیهم السلام «بخش اول» 🔗مطالب مرتبط: 🔹جلسه اول 🔹جلسه دوم 🔹جلسه سوم 🔹جلسه چهارم
🔶 آموزش استنباط از قرآن توسط ائمه علیهم السلام (1) 🖌 ابو الجارود می‌گوید امام باقر علیه السلام از من پرسیدند: ای ابو الجارود سنیان درباره‌ی امام حسن و امام حسین علیهما السلام چه می‌گویند؟ گفتم: بر این عقیدهٔ ما كه آن دو را پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌دانیم، اعتراض دارند. فرمودند: شما جواب آنان را چگونه می‌دهید؟ گفتم: این آیه را كه دربارهٔ حضرت عیسی علیه السلام است می‌خوانیم 👈و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون از فرزندان او (نوح) هستند و چنین ما نیكوكاران را پاداش می‌دهیم و همچنین زكریا و یحیی و عیسی پسر مریم از فرزندان نوح است👉(پس همچنان كه عیسی از طریق مادر فرزند نوح محسوب می‌شود امام حسن و امام حسین علیهما السلام نیز از طریق مادر فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله هستند). امام پرسیدند: سنیان چه پاسخی به شما دادند؟ گفتم: می‌گویند گاهی پسر دختر (از روی مسامحه) پسر گفته می‌شود اما پسر (حقیقی) از نسل شخص محسوب نمی‌شود. امام پرسیدند: شما با چه دلیلی حرف آنان را باطل می‌كنید؟ گفتم با این آیه‌ی قرآن كه درباره‌ی مباهله‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله می‌گوید: 👈ای پیامبر بگو بیایید فرزندانمان و فرزندانتان را بخوانیم همچنین زنانمان و زنانتان را خودمان را خودتان را بخوانیم👉(بدین ترتیب به صریح قرآن بر امام حسن و امام حسین علیهما السلام اطلاق فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله شده است). امام پرسیدند آنان چه پاسخ می‌دهند؟ گفتم: می‌گویند گاهی در كلام عرب كسی به پسران دیگری (مجازا) پسرانمان می‌گوید (نه این كه واقعا امام حسن و امام حسینIپسران پیامبر صلی الله علیه و آله محسوب شوند). در اینجا امام باقر علیه السلام فرمودند: ای ابو الجارود دربارهٔ این كه امام حسن و امام حسین علیهما السلام از نسل پیامبر صلی الله علیه و آله هستند، از كتاب خدا دلیلی به تو ارائه دهم كه جز كافر آن را رد نمی‌كند. پرسیدم فدای شما گردم این دلیل در كجای قرآن است؟ فرمودند: آنجا كه خداوند فرمود: 👈ازدواج با مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و… همسران پسرانتان كه از نسل شما هستند بر شما حرام است👉 ای ابو الجارود از آنان بپرس آیا برای پیامبر صلی الله علیه و آله حلال است كه با همسران امام حسن و امام حسین علیهما السلام (پس از طلاق آنان) ازدواج نماید؟ اگر بگویند آری، دروغ گفته‌اند و گناه کرده‌اند و اگر بگویند نه، این چنین نتیجه گرفته می‌شود كه آن دو حقیقتا پسر پیامبر صلی الله علیه و آله از نسل خود حضرت می‌باشند. ⏪ ادامه دارد…
دفـاعـ از اعـتـقـاداتـ و رد شـبـهـاتـ
🔶 آموزش استنباط از قرآن توسط ائمه علیهم السلام (1) 🖌 ابو الجارود می‌گوید امام باقر علیه السلام از م
🔶 آموزش استنباط از قرآن توسط ائمه علیهم السلام (2) ⏩ ادامه پست قبل 📌 نكات مهم روایت: ¹-این روایت بیانگر عمق تلاش سنیان برای ابطال حق آل محمد علیهم السلام است؛ ²-همچنین بیانگر تلاش پیوستهٔ اصحاب در راه دفاع از حق آل محمد علیهم السلام است؛ ³-امام علاوه بر تأیید و تشویق تلویحی دو استنباط راوی، به تقویت استنباط او و در نتیجه استحكامات دفاعی مرزهای شیعه می‌پردازند؛ *برهانی كه امام در این استنباط بیان می‌فرمایند یک قیاس مضمره است که خود از چند قیاس تشكیل شده است* 📌 درایت استدلال امام علیه السلام: ¹-برهان امام برخی از حقایق را آشكار و افشا می‌كند، از این رو توضیح بیشتری عرضه می‌گردد. ابتدا ادعای امام را جدا می‌نماییم. ادعای امام عبارت است از: 🔹 از كتاب خدا دلیلی به تو ارائه دهم كه جز كافر آن را رد نمی‌كند؛ (استنباط جدید) 🔹 اجزاء استنباط امام مركب از یك آیهٔ قرآن و سه جملهٔ خود امام است. اكنون استنباط امام علیه السلام را بررسی کرده و به تجزیهٔ قیاس مضمرهٔ ایشان با تطبیق آن بر روایت و به همراهی اصطلاحات منطقی می‌پردازیم: 📌1-برهان سبر و تقسیم اول: ¹-ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله با همسران سابق امام حسن و امام حسین علیهما السلام یا حرام است و یا حلال؛ 'هَلْ كَانَ یحِلُّ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نِكَاحُ حَلِیلتیهما'؛ ²-اما ادعای حلیت آن دروغ و گناه است؛ 'فَإِنْ قَالُوا نَعَمْ كَذَبُوا وَ فَجَرُوا'؛ ³-"نتیجه"پس ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله با همسران سابق امام حسن و امام حسین علیهما السلام حرام است؛ 📌2ـ برهان سبر و تقسیم دوم: ¹-حرمت ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله با اینان از ناحیهٔ یكی از سیزده مورد آیه‌ای است که گفته شد. این موارد طبق مفاد آیه عبارتند از: مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، دختر خواهر، دختر برادر، مادر رضاعی، خواهر رضاعی، مادر زن، دختر زن، خواهر زن و همسران سابق فرزندان صلبی. ²-دوازده عنوان اول قطعا بر همسران سابق امام حسن و امام حسین علیهما السلام قابل انطباق نیست. ³-"نتیجه"پس اگر ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله با همسران سابق امام حسن و امام حسین علیهما السلام حرام باشد، تنها از ناحیهٔ انطباق عنوان 'حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلابِكُمْ' (همسران سابق فرزندان صلبی) می‌باشد. 📌 3ـ قیاس استثنائی (اثبات مقدم اثبات تالی) : ¹-"كبری" اگر ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله با زنان سابق امام حسن و امام حسین علیهما السلام حرام باشد، پس طبق آیهٔ شریفه امام حسن و امام حسین علیهما السلام فرزندان صلبی پیامبر صلی الله علیه و آله هستند [نتیجه‌ی برهان سبر و تقسیم دوم]؛ ²-"صغری" ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله با همسران سابق امام حسن و امام حسین علیهما السلام حرام است [اثبات مقدم: نتیجه‌ى برهان سبر و تقسیم اول]؛ ³-"نتیجه"پس امام حسن و امام حسین علیهما السلام فرزندان صلبی پیامبر صلی الله علیه و آله هستند 'وَ إِنْ قَالُوا لَا فَهُمَا ابْنَاهُ لِصُلْبِهِ' [اثبات تالی]. 📌 4ـ قیاس اقترانی شكل اول: ¹-"كبری"انكار مقتضای قرآن كفر است؛ ²-"صغری"انكار فرزند صلبی بودن انكار مقتضای قرآن است؛ ³-"نتیجه"پس انكار فرزند صلبی بودن امام حسن و امام حسین علیهما السلام برای پیامبر صلی الله علیه و آله كفر است 'لَا یرُدُّهَا إِلَّا الْكَافِرُ'. این برهان مجموعه‌ای از قیاس است كه در اصول كاربرد دارد. البته روشن است كه نتیجهٔ آن علم صد در صد و وجدانی است. 📌 در حاشیه روایت: ¹-امام علیه السلام در این روایت استنباطی را به راوی آموزش می‌دهند. ²-عملیات استنباط امام، قیاس مضمره‌ای است که در دل آن چهار قیاس منطقی دیگر وجود دارد. ³-قیاس همان برهان است. ⁴-از یک طرف مسلما دخالت عقول ناقصه و قیاس تمثیلی در دین عقلا باطل و شرعا حرام و بدعت است. ⁵-از سوی دیگر خود امام به راوی آموزش می‌دهد چگونه برهان اقامه کند و با کاربرد قیاس منطقی از عقلش در دین بهره گیرد. ⁶-آیا جمع میان این دو ممکن است؟ آیا روش استنباطی امام و آموزش آن به راوی، برهان این نیست که حکم قیاس تمثیلی (که در مخالفین شایع بود) با حکم قیاس منطقی (برهان عقلی) فرق می‌کند؟ 🔗مطالب مرتبط: 🔶 آموزش استنباط وپرورش مستنبط(1)
🔶 آموزش استنباط قاعده اهم و مهم توسط ائمه علیهم السلام 🖌 از امام باقر علیه السلام پرسیده شد: نجات دادن اسیر مؤمنی از دوستان ما، از دست دشمنی كه تصمیم دارد او را با چرب زبانی گمراه نماید بهتر است یا نجات دادن اسیری از دست رومیان؟ امام فرمودند: تو به من بگو: كسی می‌بیند مردی از خوبان اهل ایمان در حال غرق شدن است و گنجشكی هم در حال غرق شدن است و او قدرت بر نجات هر دو را ندارد، به هر كدام بپردازد دیگری از دست می‌رود، نجات كدام یك برتر است؟ مرد پاسخ گفت نجات مردی كه از خوبان اهل ایمان است. امام فرمودند: فاصلهٔ میان آنچه تو پرسیدی (نجات اسیر از دست دشمن دین و اسیری از دست دشمن دنیا) بیشتر است از فاصلهٔ بین نجات مردی از خوبان اهل ایمان و نجات گنجشكی؛ چرا كه او (اسیر دست دشمن دینی اگر نجات پیدا كند) به دین و بهشت دست می‌یابد و این مظلوم (و اسیر دشمن دنیایی اگر هم كشته شود) به سوی بهشت می‌رود. 📌درایت روایت: ¹-🔹راوی یک نمونه از مصادیق بین المحذورین را که برایش مشتبه شده طرح می‌کند (موردی که نصی به راوی نرسیده) ²-🔹امام به جای پاسخ مستقیم به پرسش راوی؛یک مصداق آشکار از مصادیق اهم و مهم؛ یعنی مؤمن فاضل و گنجشک را مطرح می‌کند (آغاز پرورش استنباطی) ³-🔹امام با پرسش از راوی تلاش می‌کنند در نمونه مطرح شده توسط امام (گنجشک و مؤمن) خرد و عقل راوی را به کار گیرند (کمک به حرکت عقلانی و جریان اندیشه) ⁴-🔹بالاخره با پرسش امام، خود راوی به نتیجه می‌رسد (یافتن عقلانی و نه تعبدی ضابطه اهم و مهم) ⁵-🔹سپس امام نمونه آشکار و بیّن عرفی را بر مورد سؤال راوی تطبیق می‌دهد. (تنقیح مناط قطعی و تأسیس قاعده کلی برای تعمیم و تسری حکم) ⁶-🔹تسری حکم توسط امام همراه با اولویت شدید است (تطبیق کبرای قیاس اولویت) ⁷-🔹امام با بیان عقلی، اولویت شدت را برهانی می‌کند (بیان عقلی برای اثبات صغرای قیاس اولویت در مورد) ⁸-🔹حاصل روش استنباطی امام؛توانا شدن راوی بر حل مشکل در سایر موارد قاعده است. (القاء اصول توسط امام برای قدرت بر تفریع راوی و استقلال در استنباط) نتیجه گیری: ¹-🔹کاربرد و تأیید قاعده اهم و مهم ²-🔹کاربرد و تأیید قیاس اولویت ³-🔹کاربرد و تأیید عقل برای اثبات صغرای قیاس اولویت. 📌 در حاشیه روایت: ¹-بدیهی است که امام علیه السلام می‌توانستند با یک جمله کوتاه پاسخ راوی را بدهند که:"نجات مؤمن از دست ناصبی بهتر است" ²-در این روایت امام علیه السلام روش استنباطی را پیش گرفته و استنباط قانون اهم و مهم را به راوی آموزش می‌دهند. ³-امام علیه السلام یک قاعدهٔ عقلی را معیار حل مشكل راوی قرار داده است و با توجه دادن راوی به این قانون عقلی، ریشهٔ مشكل او را برای همیشه و در همه جا می‌خشكانند. به سخن دیگر او را بر استنباط این گونه موارد توانا می‌سازند. ⁴-مسلم است که ابزار استنباط، عقل است و امام نحوهٔ تعقل در استنباط حکم را برای راوی تشریح فرموده است ⁵-اگر كاربرد عقل در دین به تمامی اشكال آن ممنوع است، چرا امام از عقل برای بیان حكم شرعی استفاده نموده است؟ و اگر كسی همین قاعدهٔ كلی عقلی را در موارد دیگر به كار گیرد آیا می‌توان او را تخطئه نمود؟ 🔗مطالب مرتبط: 🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(1) 🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(2)
4_5906817953243857994.mp3
11.91M
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ 🔹جـلسـه ششم 📎دورهٔ اوّل: دورهٔ انعقاد 📎مرحله ۲: از زمان باقرین علیهم السلام «بخش دوم» 📎مرحله ۲: از اوایل غیبت صغری «بخش ۱» 🔗مطالب مرتبط: 🔹جلسه اول 🔹جلسه دوم 🔹جلسه سوم 🔹جلسه چهارم 🔹جلسه پنجم
🔶 پرورش سعد بن عبدالله در محضر امام زمان علیه السلام (1) در ضمن حدیث مفصلی از سعد بن عبد الله قمی نقل شده است: 🖌 مولای ما به من نگریست و فرمود: ای سعد! چه چیز تو را به اینجا آورده است؟ پاسخ دادم احمد بن اسحاق مرا به ملاقات مولایمان تشویق کرد. حضرت فرمود: و مسائلی که می‌خواستی بپرسی…؟ گفتم: بر حال خودش است ای مولای من! فرمود: پس از نور چشمم بپرس و به پسر بچه‌ای (یعنی حجة‌ ابن الحسن عجل الله تعالی فرجه) اشاره کرد. پسر بچه به من گفت هر کدام از آن (پرسش هایی) که برایت آشکار شده (و پیش آمده) بپرس. پس به او گفتم: ای مولای ما و پسر مولای ما، به راستی که از شما برای ما روایت شده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله طلاق زنانش را به دست امیرالمؤمنین قرار داده، تا آن جا که هنگام جنگ جمل به سوی عایشه پیام فرستاد که با فتنه خودت، واقعا بر زیان اسلام و مسلمین، گرد و خاک راه انداخته‌ای و به سبب نادانیت، فرزندان خودت را در معرض نابودی قرار داده‌ای. از این رو اگر از تفرقه (و خشونت و خون ریزی) دست برداری (که خوب) و الا تو را طلاق خواهم داد. (این در حالی است که) وفات پیامبر، طلاق زنان آن حضرت بوده است. حجة بن الحسن از من پرسید: طلاق چیست؟ پاسخ دادم باز شدن راه ازدواج مجدد زن. فرمود: اگر وفات پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، طلاق زنان حضرت بوده، پس واقعا راه ازدواج مجدد آنها باز بوده (و می‌توانستند پس از وفات پیامبر، مجددا ازدواج کنند) پس چرا شوهر گرفتن برای آنها حلال نبود؟ پاسخ دادم چون خداوند تبارک و تعالی شوهران را بر آنها حرام کرده بود. حجة ابن الحسن فرمود: چگونه (چنین چیزی ممکن است) در حالی که مرگ راه آنها را برای ازدواج باز کرده است؟ گفتم: ای فرزند مولای من پس شما معنای این که"پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حکم طلاق را به امیرالمؤمنین واگذار کرد" به من بگویید. فرمود: به راستی که خداوند تقدس اسمه، شأن و مقام زنان پیامبر را بزرگ کرده و آنان را به شرافت مادری برای مسلمانان اختصاص داد. پیامبر فرموده: ای ابا الحسن به راستی که این شرافت برای آنها تا زمانی باقی است که بر فرمان برداری خداوند باشند. هر کدام از آنها، پس از من با خروج بر تو، خداوند را نافرمانی کرد، او را در ازدواج مجدد آزاد کن و از شرافت مادری مؤمنین اسقاط نما. 📌 تجزیه و تحلیل و درایت حدیث: 🔹¹-سعد میان دو مطلب تنافی می‌بیند: یکی اینکه طلاق، آزادی زن برای ازدواج مجدد است. مرگ شوهر نیز سبب قهری طلاق است. با وفات پیامبر صلی الله علیه و آله، این سبب حاصل شده است. از سوی دیگر پیامبر امر طلاق زنانش را پس از مرگ خود به امیرالمؤمنین واگذار کرده است. این همان"محذور تحصیل حاصل" است. 🔹²-امام برای "تنقیح صورت مسئله" معنای طلاق را می‌پرسد و در واقع از سعد "اقرار" می‌گیرد. 🔹³-پافشاری امام بر وجود"تناقض" میان "طلاق حاصله از مرگ" و "حرمت ازدواج مجدد زنان پیامبر"، یکی از موضوعات بسیار چالشی است. و آن این که آیا تعبد می‌تواند رافع محذور عقلی باشد یا خیر؟ و آیا تعبد می‌تواند حلال مشکل عقلی باشد؟ 🔹⁴-امام در مرتفع ساختن تناقض، در موضوع حکم ازدواج تصرف می‌کند. با این بیان که "حکم حرمت ازدواج" چند موضوع دارد. یکی از موضوعات حرمت ازدواج، "زن شوهردار" است. یعنی بر زن شوهردار ازدواج حرام است. با مرگ شوهر که طلاق قهری است، موضوع شوهرداری منتفی شده و قهرا حکم حرمت ازدواج از زن برداشته می‌شود. "شرافت مادری مؤمنین" دلیل بر "توسعه موضوع حرمت ازدواج" است. یعنی شأن زنان پیامبر در زمان حیات توسعه یافته و پس از مرگ آن حضرت هم ادامه می‌یابد. توسعه موضوع، قهرا موجب "توسعه حکم حرمت ازدواج" می‌گردد. در نتیجه همچنان که در حیات پیامبر ازدواج بر زنان آن حضرت حرام بود، به دلیل شرافت مادری مؤمنین پس از وفات پیامبر هم ازدواج بر آنها حرام است. به سخن دیگر به دلیل شرافت مادری مؤمنین، حکم زمان حیات پیامبر (حرمت ازدواج) پس از وفات پیامبر هم جاری و ساری است. گویا زنان پیامبر پس از مرگ آن حضرت شوهردار هستند. به تبع "توسعه حکم حرمت ازدواج"، "حکم طلاق" نیز توسعه می‌یابد به این معنا که پس از وفات، باز هم موضوع طلاق باقی است. بدین سان مشکل تنافی و تناقض حل می‌گردد. این روایت ناظر به یکی از مباحث بسیار مهم و پیچیده اصولی است که تحت عنوان "حکومت و ورود" مطرح شده است. آن چه امام بیان می‌فرماید در واقع یکی از مصادیق حکومت است. 🔗مطالب مرتبط: 🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(1) 🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(2) 🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(3)
🔻ارتداد معتقدین به ولایت اهل بیت علیهم السلام هنگام ظهور ✍️امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامی که حضرت قائم علیه السلام قیام نماید کسانی که خود را اهل این امر می‌دانستند از آن خارج می‌شوند، و افرادی که ( اصلا خدا پرست نبوده‌اند ) مانند پرستش کنندگان خورشید و ماه داخل در این دین می‌گردند. 📔غیبت نعمانی، باب۲۱، حدیث۱، صفحه۵۱۷، مترجم محمد فربودی
🔶استنباط تقیید از وصیت مطلق زرتشتی توسط امام رضا علیه السلام استنباط تقیید دلیل لفظی توسط عقل، یکی از مصادیق رابطه ادله لفظیه با عقل است. امام رضا علیه السلام در روایت زیر، این گونه استنباط می‌کند. 🖊️خلیل بن هاشم در زمان استانداری نیشابور به ذوالریاستین نوشت که مردی از زرتشتیان مرده است و مقداری از مالش را برای نیازمندان وصیت کرده است. پس (از مرگ او) قاضی نیشابور مال مورد وصیت را گرفته و در نیازمندان مسلمانان قرار داده است. خلیل این نامه را به ذوالریاستین نوشت او نیز این مسئله را از مأمون پرسید. مأمون نیز گفت در این باره نزد من چیزی نیست. پس مأمون مسئله را از ابوالحسن امام رضا علیه السلام پرسید. ابوالحسن امام رضا علیه السلام فرمود: به راستی که زرتشتی چیزی برای نیازمندان مسلمانان وصیت نکرده است. (از این رو قاضی خطا کرده است) و لکن (برای جبران این خطای قاضی) به مقدار مالی که قاضی از وصیت زرتشتی به فقراء مسلمان داده، از مال صدقه برداشته شود و سپس آن مال به نیازمندان زرتشتی داده شود. 📌 نکات حدیث: 🔹¹-موضوع حدیث مالی است که زرتشتی برای نیازمندان وصیت کرده است. 🔹²-وصیت زرتشتی مطلق است و قیدی ندارد که مال به چه گروهی از نیازمندان داده شود. 🔹³-قاضی بر اساس همین اطلاق مال مورد وصیت را در نیازمندان مسلمان مصرف کرده است. 🔹⁴-امام علیه السلام اطلاق وصیت را انکار می‌کند و با قاطعیت می‌فرماید مورد وصیت، نیازمندان مسلمان نیست. 🔹⁵-امام علیه السلام برای این انکار مستندی ارائه نمی‌دهد. 📌 درایت حدیث: 🔹¹-موضوع روایت انکار اطلاق لفظی مصرّح در کلام زرتشتی، توسط امام علیه السلام است. 🔹²-بیان امام مشتمل بر حلقه‌ای پنهان است که آن را به وضوحش گذاشته است و آن حلقه عبارت است از: کسی که مدعی بطلان اسلام و حقانیت آیین زرتشت است، چنین کسی برای نیازمندان مسلمان که از نظر او دینشان باطل است، وصیت نمی‌کند 🔹³-در نتیجه اطلاق لفظی و مصرح زرتشتی (دادن مال به نیازمندان) در کنار این غرض نهایی (یعنی حمایت از نیازمندان اهل حق) قرار می‌گیرد. فلذا اطلاق لفظی مصرح به این قرینه عقلی مقید می‌شود. در اصول از این گونه قرائن عقلیه با تعبیرات مختلفی یاد می‌شود. مانند نقض غرض، یلزم من وجوده عدمه، قرینه داخلیه، قرینه مقامیه، قرینه لبیه متصله، تناسب حکم و موضوع و ...(اگر چه ممکن است از نظر اصطلاحات این گونه تعبیرات تفاوتهایی داشته باشند و تطبیق این گونه اصطلاحات بر این روایت مورد نقد قرار گیرد، اما روح همه آنها یکی است. از این جهت مطابقت و عدم مطابقت با اصطلاحات صدمه‌ای به اصل مطلب نمی‌زند) همچنین این روایت مصداق قاعده العلة تعمم و تخصص است. البته در این روایت حکم توسط علت تخصیص یافته است. این گونه موارد از سوی غیر متخصصان به ناحق دخالت عقل در احکام نامیده می‌شود و مصداق إِنَّ دِينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ وَ الْآرَاءِ الْبَاطِلَةِ وَ الْمَقَايِيسِ الْفَاسِدَةِ وَ لَا يُصَابُ إِلَّا بِالتَّسْلِيم‏ شمرده می‌شود. در حالی که این گونه موارد مصداق استنباط و کشف عقلی و درایت روایات است. با درایت کلام امام، حکم از حالت تعبدی خارج شده و برای عموم قابل تعقل است. لذا اگر روایت سند معتبری هم نداشته باشد در استنباط حکم مشکلی نداریم.
روایات حاوی استنباط ائمه علیهم السلام از قرآن و غیر آن، بسیار است. گردآوری همه مصادیق استنباطات ائمه ممکن نیست. اما اشاره به چند نمونه از استنباط ائمه لازم است. ان شاء الله ارائه مصادیق استنباطات ائمه به تدریج تکمیل خواهد شد. مطالعه در مصادیق استنباطات ائمه علاوه بر بحث استنباط در حوزه دین، از ابعاد متعددی بسیار سودمند و مغتنم است. 🔶استنباط حرمت شراب از قرآن توسط امام علیه السلام 🖌 علی بن یقطین می‌گوید: مهدی خلیفهٔ عباسی از امام كاظم علیه السلام از شراب پرسید كه آیا حرمت شراب در قرآن وجود دارد؟ چرا كه مردم نهی از شراب را در قرآن می‌شناسند، اما حرمت آن را نمی‌شناسند (و اثری از آن نیست؛ پس می‌توان شراب نوشید) امام كاظم علیه السلام فرمودند: ای امیرالمؤمنین چنین نیست؛ بلكه حرمت شراب در كتاب خدا آمده است. خلیفه گفت: در كجای قرآن حرمت شراب بیان شده است؟ ای ابا الحسن! امام علیه السلام فرمود: در این آیه از قرآن كه گفتهٔ خداوند عزوجل چنین است: بگو همانا پروردگار من كارهای زشت آشكار و پنهان و گناه و ظلم را حرام كرده است… اما (از خود قرآن روشن می‌شود که) مقصود خداوند از گناه (اثم) خود شراب است؛ زیرا خداوند در جای دیگر چنین فرموده است: از تو دربارهٔ شراب و قمار می‌پرسند. بگو در این دو گناه بزرگی است و منافعی برای مردم دارد. (پس مسلم است که) گناه در كتاب خدا همان شراب و قمار است و همچنان كه خداوند فرموده است گناه این دو بزرگتر است. خلیفه (که تیرش به سنگ خورد از درماندگی) رو به علی بن یقطین نمود و گفت: ای علی! قسم به خدا این فتوای هاشمی است. علی بن یقطین می‌گوید: به او گفتم راست گفتی ای امیرالمؤمنین! سپاس خدا كه این فضیلت را از خاندان شما اهل بیت خارج نساخت. علی بن یقطین می‌گوید قسم به خدا كه خلیفه نتوانست این فضیلت امام علیه السلام را تحمل كند و (بی اختیار ناخشنودیش را آشکار کرد و) گفت راست گفتی ای رافضی. 📌 نكات روایت: در دیدگاه خلیفهٔ عباسی و سنیان عصر وی این جملهٔ قرآن فاجتنبوه تنها نهی از شراب خواری است و برای اثبات حرمت شراب كافی نیست. بلکه لازم است دقیقا عین تعبیر حرام است در متن قرآن آمده باشد تا بتوان حكم به حرمت نمود. این مطلب همان نظریهٔ نص زدگی بعضی است. زیرا قائل هستند باید به عین تعبیر روایات ملتزم شد و تنها دلالت مطابقی را می‌پذیرند اما زیر بار دلالت التزامی قرآن و حدیث نمی‌روند. اما در عین حالی كه تعبیر حرمت شراب در قرآن وجود ندارد، امام علیه السلام تصریح به وجود حرمت شراب در قرآن نموده است؛ این بدان معناست كه لازم نیست بیان حكم دقیقا عین تعبیری باشد كه در قرآن و روایات آمده است. سپس امام با استنباط از قرآن و تشکیل قیاس منطقی استدلال می‌کند که شراب در قرآن حرام است. 📌 درایت استدلال امام علیه السلام: استدلال امام علیه السلام یك قیاس منطقی است؛ 1-مقدمهٔ اول از قرآن (صغری): ¹-راجع شراب و قمار، از تو می‏پرسند، بگو: در آن دو، گناهى بزرگ، و سودهایى براى مردم است. 2-مقدمهٔ دوم از قرآن (كبری): ²-بگو: پروردگار من فقط زشتكاریها را- چه آشكارش [باشد] و چه پنهان- و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است. 3-نتیجهٔ امام علیه السلام: ³-شراب در کتاب خدا حرام است. 📌 در حاشیهٔ روایت: از این روایت روشن می‌شود که شیوه نص زدگی در زمان معصومین علیهم السلام هم وجود داشته و با این شیوه کارهای باطل و گناهان توجیه می‌شده است. امام علیه السلام با رد سخن خلیفه عباسی، در واقع نظریه بعضی یعنی لزوم آوردن نص حدیث را باطل کرده است. سپس با استنباط از قرآن و تشکیل یک قیاس منطقی حرمت شراب را در قرآن اثبات می‌کند. آیا این مطلب ثابت نمی‌کند که در نظر مقدس امام، حکم استنباط و قیاس منطقی با قیاس تمثیلی فرق دارد؟
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نکشت زهر تو را خاطرات مادر کشت... مردک پست که عمــری نمک حیـدر خورد نعـــــره زد بر ســـر مــادر به غرورم برخورد ایـســـتادم بـــه نوک پنجــــه ی پا امـا حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
🔶تقیید اطلاق لفظی با استنباط عقلی از امام صادق علیه السلام استنباط تقیید دلیل لفظی توسط عقل، یکی از مصادیق رابطه ادله لفظیه با عقل است. امام صادق علیه السلام در دو روایت زیر، این گونه استنباط می‌کند: 🖌محمد بن مارد گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم حدیثی برای ما روایت شده که شما فرموده‌اید "هنگامی که معرفت (به حق) پیدا کردی پس هر کاری که خواستی انجام ده" (آیا این حدیث درست است؟) حضرت فرمود واقعا من این حدیث را گفته‌ام. گفتم: اگر چه زنا کنند یا دزدی نمایند یا شراب بنوشند؟ حضرت (از شدت ناراحتی) به من فرمود انا لله و انا الیه راجعون. (و این چنین ادامه داد) سوگند به خدا که با ما انصاف نکرده‌اند اگر (قائل شوند که خود ما از جانب خداوند مکلف هستیم و) به عمل (تکالیف) مؤاخذه می‌شویم و عمل از آنان برداشته شده است. همانا گفته‌ام "هنگامی که (حق را) شناختی، پس آن چه می‌خواهی از خیر کم و خیر زیاد، انجام ده که واقعا از تو پذیرفته می‌شود" (در نقطه مقابل اگر کسی حق را نشناخت اعمال او پذیرفتنی نیست.) 🖌به امام صادق علیه السلام گفته شد راستی که این بد نهادها (یا بیگانگان) از پدر شما روایتی نقل می‌کنند. می‌گویند به راستی که پدر شما فرموده است "هنگامی که معرفت (به حق) پیدا کردی، پس هر کاری که خواستی انجام ده" پس از این هم (با اتکا‌ء بر این حدیث) تمامی محرمات را حلال می‌شمارند. حضرت فرمود آنان از جان ما چه می‌خواهند؟! خداوند آنان را لعنت کند! همانا پدرم فرمود "هنگامی که حق را شناختی، پس آن چه از خیر بخواهی (انجام دهی) انجام ده که از تو پذیرفته می‌شود" 📌 نکات حدیث: 🔹¹-موضوع حدیث درایت روایتی است که امام باقر و امام صادق علیهما السلام بیان کرده‌اند. 🔹²-در این روایت جمله فَاعْمَلْ‏ مَا شِئْتَ (هر کاری که خواستی انجام ده) مطلق است و قیدی ندارد. بنا بر این لفظ آن شامل تمامی محرمات نیز می‌گردد. 🔹³-دشمن و دوست نادان تصور کرده‌اند که بر اساس همین اطلاق، پس از معرفت به حق، هر گناهی حلال است. 🔹⁴-امام علیه السلام اطلاق جمله یاد شده را به شدت تمام انکار می‌کند. 🔹⁵-در یک روایت امام علیه السلام مقصود از جمله یاد شده را بیان فرموده و آن را مقید می‌فرماید. ولی برای انکار اطلاق، مستندی ارائه نمی‌دهد. 🔹⁶-در روایت دوم تنها مستند امام بیان یک تناقض است و آن این که چگونه می‌شود خود ائمه که ارکان دین هستند مأخوذ به عمل به تکالیف باشند، اما سایرین در محرمات آزاد باشند؟! 📌 درایت حدیث: 🔹¹-موضوع روایت انکار "اطلاق لفظی مصرّح" در روایت امام، توسط خود امام علیه السلام است. 🔹²-بیان امام مشتمل بر حلقه‌های پنهان است که آن را به وضوحش گذاشته است و آن حلقه‌ها عبارتند است از: خداوند برای خیر و صلاح بندگان، آن چه را که نزدیک کننده بنده به سوی اوست (مقرِّبات) بر بندگان واجب ساخته و آن چه را که دور کننده بنده از اوست (مبعِّدات) حرام کرده است. محال است که مقصود خداوند از تکالیف، تقرب بنده به او باشد، اما در عین حال او را در مبعدات آزاد سازد. با توجه به این حلقه، تناقض عقلی میان غرض تکلیف و اطلاق لفظی روایت آشکار می‌شود. توضیح این که کلید تأثیرگذاری همه مقربات و نخستین و مهمترین گام برای تقرب، معرفت حق است و بدون معرفت هیچ عبادتی مقرب نیست. از این رو انجام واجبات پیش از معرفت شایسته نیست. اگر معرفت حاصل شد، آن گاه در انجام سایر مقربات آزاد هستیم. 🔹³-در نتیجه اطلاق لفظی و مصرح امام (فَاعْمَلْ‏ مَا شِئْتَ هر کاری که خواستی انجام ده) در کنار این غرض نهایی از تکالیف (یعنی تقرب به خداوند) قرار می‌گیرد. این تناقض عقلی، اطلاق لفظی مصرح را مقید می‌سازد. بنا بر این اطلاق لفظی مصرح به این قرینه عقلی مقید می‌شود. همان طور که قبلا اشاره شد، در اصول از این گونه قرائن عقلیه با تعبیرات مختلفی یاد می‌شود. مانند نقض غرض، یلزم من وجوده عدمه، قرینه داخلیه، قرینه مقامیه، قرینه لبیه متصله، تناسب حکم و موضوع و "العلة تعمم و تخصص"که از سوی بعضی به طور ناجوانمردانه‌ای مصداق "إِنَّ دِينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ…" شمرده شده است در حالی که این گونه موارد مصداق استنباط و کشف عقلی و درایت روایات است. 🔗مطالب مرتبط: 🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(1) 🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(2) 🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(3) 🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(1) 🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(2)