eitaa logo
احکام و شبهه
700 دنبال‌کننده
838 عکس
495 ویدیو
46 فایل
پاسخ به سوالات در کمترین زمان ممکن کارشناس پاسخگویی و دریافت مشاوره: @pasookhgo
مشاهده در ایتا
دانلود
 💢زبان ما نسبت به بسیار کند است، طوری که در دارد که این همه نعمت به انسان‌ها دادم شاکر نیستند اما همین که  یک نعمت از آنها کم می کنم سریع شاکی می‌شوند. 💢 امام کاظم(ع) فرمودند: اگر می‌خواهید زبان و شاکر داشته باشید نقص‌ها و کمبودهای دیگران را که می‌بینید به داشته‌های خود فکر کنید و شاکر باشید. @etghad
🔻پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: 🔸هركه برادر مؤمنش با او كند و او صادقانه راهنماييش نكند، را از او بگيرد. 🔹مَنِ استَشارَهُ أخُوهُ المؤمنُ فلَم يَمحَضْهُ النَّصيحَةَ سَلَبَهُ اللّهُ لُبَّهُ 📚ميزان الحكمه جلد6 صفحه 94 @etghad
◼️ ادب ...❓ 🔹امام رضا عليه السلام : كانَ أبي إذا دَخَلَ شَهرُ المُحَرَّمِ لايُرى ضاحِكا . . . فَإذا كانَ يَومُ العاشِرِ كانَ ذلِكَ اليَومُ يَومَ مُصيبَتِهِ و حُزنِهِ و بُكائِهِ ؛ وسائل الشيعه ، ج 10 ، ص 505 .. 🔸امام عليه السلام :چون ماه مى رسيد ، كسى پدرم را خندان نمى ديد . . . چون روز فرا مى رسيد آن روز ، روز و اندوه و او بود . 🔸امام رضا عليه السلام :اگر بر بگريى ، چندان كه اشك هايت بر گونه ات جارى شود ، تمام را مى آمرزد . 📚بحار ج 44 ، ص 286 . @etghad
علیه السلام 🔻روزی حضرت موسی علیه‌السلام در ضمن مناجات به پروردگار عرض کرد: خدایا می‌خواهم را که در دارم، ببینم که چگونه شخصی است! جبرئیل بر او نازل شد و گفت: ✅ یا موسی که در فلان محل است، همنشین تو است، حضرت درب دکان قصاب آمد، دید جوانی شبیه شب گردان مشغول فروختن است، شب که شد جوان مقداری گوشت برداشت و به سوی منزل رفت، حضرت به دنبال او رفت تا به منزل رسید به جوان گفت: مهمان نمی‌خواهی؟ گفت: بفرمائید، موسی را به درون خانه برد. حضرت دید جوان غذائی تهیه نمود، آنگاه زنبیلی از طبقه بالا آورد، پیرزنی کهنسال را از درون بیرون آورد و او را داد، را با دست خود به او خورانید. موقعی که خواست زنبیل را به جای اول بیاویزد، پیرزن کلماتی را گفت که مفهوم نبود؛ بعد جوان برای حضرت غذا آورد و خوردند. آن حضرت سؤال کرد، حکایت تو با این پیرزن چگونه است؟ عرض کرد: این پیرزن من است، چون وضع مادی‌ام خوب نیست برایش بخرم، خودم او را خدمت می‌کنم، پرسید: آن کلماتی که به زبان جاری کرد چه بود؟ گفت: هر وقت او را شستشو می‌دهم و غذا به او می‌خورانم می‌گوید: خدا ترا ببخشد و همنشین و هم درجه حضرت در بهشت گردی.. حضرت فرمود: ای جوان بشارت می‌دهم به تو که مادرت را کرده، جبرئیل به من خبر داد در تو همنشین من هستی. @etghad
🔻«ارزش بر امام حسین(ع) از زبان امام عصر(عج)»🔻 ـ سید بحرالعلوم رحمة الله علیه به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد، در بین راه راجع به این مسئله، که گریه بر امام (ع) گناهان را می آمرزد، فکر می کرد همان وقت متوجه شد که شخصی عرب سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد، بعد پرسید:جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ و در چه اندیشه ای؟ اگر مسئله علمی است بفرمایید شاید من هم اهل باشم؟ 🔻سید بحرالعلوم فرمود: ـ در این باره فکر می کنم که چطور می شود خدای متعال این همه ثواب به ذائران و کنندگان بر حضرت سیدالشهدا(ع) می دهد مثلاً در هر قدمی که در راه زیارت برمی دارد، ثواب یک حج و یک عمره در نامة عملش نوشته می شود و برای هر یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیره اش آمرزیده می شود؟ 🔻آن سوار عرب فرمود: 👌ـ تعجب نکن! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود.ـ سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت، در شکارگاه از همراهیانش دور افتاده و به سختی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد. خیمه ای را دید و وارد آن خیمه شد، در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید، آنان در گوشة خیمه عنیزه ای «بز شیرده» داشتند و از راه مصرف شیر آن، زندگی خود را می گرداندند.وقتی سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولی به خاطر پذیرایی از مهمان آن بز را سر بریده و کباب کردند، زیرا چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند.سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و به هر طوری که بود خود را به درباریان رسانید و جریان را برای اطرافیان نقل کرد. در نهایت از ایشان سؤال کرد: اگر بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملی باید انجام بدهم؟یکی از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهید. دیگری که از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفی بدهید.یکی دیگر گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید. سلطان گفت: هر چه بدهم کم است، زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام، چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند من هم باید هرچه را که دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود. ـ بعد سوار عرب به سید فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سیدالشهداء(ع) هر چه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد، پس اگر به زائرین و گریه کنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد، نباید تعجب نمود، چون خدا که خدائیش را نمی تواند به (ع) بدهد، پس هر کاری که می تواند انجام می دهد، یعنی با صرف نظر از مقامات عالی خودش، به و گریه کنندگان آن حضرت، در جایی عنایت می کند در عین حال این ها را جزای کامل برای فداکاری آن حضرت نمی داند. چون شخص عرب این مطالب را فرمود، از نظر سید بحرالعلوم غایب شد. «برگرفته از عبقری الحسان، مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی،ص 136» @etghad
✅ 🔴 این روز ها های زیادی رو می بینیم که زدن، نه کسی از گرما گله میکنه، نه میگه برام محدودیت میاره و نه میگن زشتمون کرده، اگه کسی هم ماسک نزنه نمیگن آزاده و بدن خودشه😐 و باید به انتخابش احترام گذاشت بلکه میگن : بی فرهنگه و داره سلامت بقیه رو به خطر میندازه و دست آخر هم مجبور میشن برای اینجور افراد که به سلامت خودشون و بقیه اهمیت نمیدن وضع کنن، این شما رو یاد چیزی نمیندازه؟؟؟ 🌺 قانون هم مگه برای سلامت روحی فرد و جامعه از طرف خداوند وضع نشده؟ پس چرا تا این اندازه به حجاب حمله میشه؟ شاید اگه برای حرفهای به اندازه دکتر ها ارزش قایل بودیم و به علم ایمان داشتیم که امرش برای روح و جسممون مفیده، جور دیگه ای رفتار می کردیم.. ماسک زدن دقیقا مثل حجاب پوشیدنه.. بهترین تمثیل.. @etghad
مریضی و دعا کردن حضرت موسی‌بن عمران مریض شد. بنی‌اسرائیل به عیادتش آمدند، بیماری او را تشخیص داده و گفتند: اگر به وسیله فلان گیاه خود را معالجه کنی، بهبودی خواهی یافت. موسی(ع) گفت: دارو استعمال نخواهم کرد تا خداوند بدون دوا مرا شفا عنایت کند. مدتی مریضی او ادامه یافت تا اینکه به او شد که به عزت و جلالم سوگند شفایت نمی‌دهم، مگر اینکه خود را به وسیله همان دارویی که بنی‌اسرائیل گفتند مداوا کنی. بعد از این (ع) آنان را خواست و گفت: همان را بیاورید تا استفاده کنم. طولی نکشید که حضرت بهبودی یافت. اما از اینکه ابتدا به چنین گفته بود در دل بیمناک بود. خطاب رسید: موسی خیال داری با خود حکمت و اسرار خلقت من را از بین ببری، بجز من چه کسی در ریشه گیاهان این فواید باارزش را قرار داده است؟ (1) _____________ 1- جامع‌السعادات، محمدمهدی نراقی، ج 3، ص 277 @etghad