خب موضوع اصلی، طلاق بود. به خوبی چالش های طلاق و بعد از طلاق در زندگی طبقه متوسط ایرانی به تصویر کشیده شده بود. همچنین اشارهای به مشکلات زندگی مشترک بعد از بچهدار شدن و دهه دوم زندگی داشت که من اسمشو میذارم «زندگی برزخی»؛ چون زوجین بلاتکلیف و کلافهاند نمی دونن چیکار کنند. بهرام و ماهرخ، ظاهرا به خاطر مشکلات زناشویی، مشکلات مالی، چالش سلطه و تعارض در نیازهای اصلی، این زندگی برزخی رو تجربه کرده بوده و نهایتا تصمیم به جدایی میگیرند.
شاید شما موقع تماشای فیلم چشم و گوشتون رو تیز کنید که مقصر رو پیدا کنید. اما باید بگم که تا آخر قصه هم نمیتونید پیداش کنید. چون هر کدوم حرفی برای گفتن دارند و وضعشون خیلی خراب به نظر نمیاد؛ ظاهر زندگی و رفتارشون خوبه. هر دو آدمهای موجه و متشخصی هستند که در تله هیجانات و رفتارهای ناسالم گیر افتادهاند. به خاطر همین میشه گفت این فیلم، یک نمونه موفق از تصویر پیچیدگیهای ساده زندگی مشترک و درد زوجین در زندگی برزخی است.
فیلم از منظر اخلاقی، جای نقد و نظر زیادی داره. در ادامه، چند موردش رو عرض خواهم کرد.🔰
یک.
در این فیلم شاهد بروز یک طلاق نسبتا اخلاقی هستیم؛ طرفین از روی عمد و عناد، در صدد آسیب رساندن به هم نیستند، فضای ملتهب و خشونتباری نیست و طرفین تلاش میکنند که مسائل را با گفتگو بدون درگیری طولانی و پرهزینه حل کنند. اما در سه مسأله اشکال دارند: درک متقابل ندارند، شفاف نیستند، وضعیت پس از طلاق را بهبود نمی دهند به طوری که حتی پس از طلاق مشکلاتشان بیشتر میشود.
سکانس پایانی فیلم، تصمیم درست آنها برای بهبود زندگی پس از طلاق و قبول مسئولیت نسبت به فرزندشان بود که پدر و مادر خوبی شوند.
دو:
زندگی پس از طلاق چگونه باید باشد؟
بهرام و ماهرخ، بعد از طلاق مرتبا با هم ارتباط دارند و اینطور نیست که هر کس مشغول کار و بار خود شود. ولی نقطه تلاقی آنها چیزی نیست جز فرزند. حتی با اینکه اشتراک کاری و هنری دارند، درباره آن ارتباط نمیگیرند. به نظر میرسد حفظ روابط دوستانه بعد از طلاق، موضوعی است که در پس ذهن نویسنده وجود دارد تا در آن فضا آسیب کمتری به فرزندشان وارد شود. اما نه آنگونه که دوستشان صفا گریز داد کاملا تبدیل به دوست معمولی شوند و با هم دوباره ارتباط داشته باشند اما زیر دو سقف! طبعا این نحوه ارتباط به لحاظ اخلاقی محل تأمل است اما ارتباط و همکاری مداوم برای تربیت فرزند، مقتضای مسئولیت اخلاقی آنهاست.
موضوع «پذیرش اجتماعی» موضوع دیگری است که در طلاق مدرن روی آن مانور داده می شود. ما در کشور خودمان این پذیرش را بیشتر از قبل بدست آوردهایم و فضای اجتماعی، طلاق را بهتر و طبیعیتر از قبل میپذیرد. در خانواده ماهرخ، این موضوع هنوز تابو بودن خودش را حفظ کرده و مورد پذیرش قرار نمیگیرد. همچنین روی ثریا انگ وجود دارد.
به امید آنکه یک روز آنقدر باشعور شویم که طلاق دادن و طلاق گرفتن و طالق و مطلقه بودن، انگ قباحت به همراه نداشته باشد 🙏
سه:
از جمله موارد خوبی که در فیلم به تصویر کشیده شد و در ممکلت ما یک معضل جدی است، احترام به حق زوجین در ارتباط گرفتن با شخص دیگر پس از طلاق بود. حتی در فردای روز محضر! هم ماهرخ هم بهرام، بلافاصله پس از طلاق در معرض یک رابطه قرار گرفتند و در هر کدام، برخورد آن دیگری، محترمانه و بادرک بود. نه داد و هوار راه انداختند نه حسادت کردند نه محدودسازی و باج گیری. کنار رفتار شخصیت اصلی قصه، رفتار شوهر سابق ثریا و توقع خواهر ماهرخ را ببینید تا تمایز خود را بهتر نشان دهد.
خود آنها نیز در مواجهه با فرد جدید، دچار شرم و اجتناب و هولبازی نشدند.
به امید آنکه یک روز آنقدر بافرهنگ شویم که به استقلال زوجین پس از طلاق، احترام بگذاریم 🙏
چهار:
یکی از تعارضات بهرام و ماهرخ سر پسرشان دارا بود. آنها با اینکه مدل برخورد و تربیتشان یکسان نبود بعد از طلاق، با توافق عمل کردند و با اینکه به لحاظ قانونی، پدر میتوانست حضانت را به عهده داشته باشد، این کار را نکردند و حضانت را تقسیم کردند. گویا نگاه نویسنده به مسأله حضانت، بیشتر از آنکه قانونی باشد اخلاقی بود. حتی چالش بهرام برای سلب حضانت مادر را نیز از زاویه معمول خود پیگیری نکرد تا بگوید سلب حضانت فرزند از مادر حتی بعد از 7 سالگی فرزند، نقض حق مادر است! فیلم نسبت به حق طرفین بیطرفانه عمل کرد که به خوبی این بیطرفی را در گرایش مساوی و متغیر دارا به زندگی با پدر و زندگی با مادر می شد دید.
پنج:
وای وای از اثر سوئی که یک رفتار غلط، یک رذیله زشت، یک سبک غیراخلاقی بر روی نسل انسان می گذارد.
به نظر شما مدل هیجانات و صفات ماهرخ از کجا نشأت میگرفت؟
به نظر من از پدرش. دقیقا مدلش همان بود؛ سرکوب، کنترل، معیار، حساسیت، استرس. با اینکه مخالف پدرش نبود، ولی عملا مدلش را در زندگی خود اعمال میکرد. چرا؟ چون به خاطر سبک پدر، دچار طرحواره محرومیت هیجانی شده بود و با پذیرشجویی از استادش و معیار داشتن و کنترلگری کردن روی اطرافیان، سعی میکرد روی آنرا بپوشاند. کار به منشأ روانشناختی رفتار ماهرخ ندارم، حرفم سر این است که وقتی مدل رفتاری ما نادرست است، وقتی احساسات و واکنشهای ما از صفات زشت ما برمیخیزد، دودش فقط فضا را کدر نمیکند بلکه چشم آینده را کور میکند.
پیشوایمان علی در غررالحکم فرمود:
رأس العلم [بالاترین درجه دانایی]، تشخیص اخلاق خوب از بد و آشکار کردن اخلاق خوب و ریشهکن کردن اخلاق بد است.
@ethicscafe
2.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تأثیر اربعین
در عرصه اجتماع،
تقویت امید اجتماعی است؛
گاهی امید جنبه فردی دارد و گاه جنبه اجتماعی. در بُعد جمعی، اربعین شرح گمگشتگی و سرگشتگی انسان در جهان امروز است؛ انسانی که از امام و پیشوا و هدایت مستقیم الهی دور مانده است و به سمت مرقد امام خود طی طریق میکند. پیادهروی اربعین شرح این حالت جمعی زائران و شیعیان است، زیرا شیعه از دوره غیبت تاکنون به خصوص الان که نومیدی زیاد است به امید اجتماعی نیاز دارد و این امر زمانی محقق خواهد شد که به قدرت و عاملیت خود امید پیدا کنیم. امید عملی آن است که انسان قدرت و حرکتش را ببیند و اربعین عاملیت شیعه را نشان میدهد. اجتماع بزرگی از شیعیان با اراده و عاملیت آنها شکل میگیرد و در آن شعارها و برنامهها این امید شکوفا و زنده میشود.
@ethicscafe
کافهـ اخـــلاق ◾
تأثیر اربعین در عرصه اجتماع، تقویت امید اجتماعی است؛ گاهی امید جنبه فردی دارد و گاه جنبه اجتماعی.