وقتی به همسر محترمت که دوسش داری شک کردی، حق داری شکت رو ابراز کنی اما حق نداری قضاوتش کنی. و وقتی ازت پرسید، مگه تو به من شک داری؟؟، بگو نه من به تو اعتماد دارم و نمیخوام بهت شک کنم. اما بعضی وقتها نگرانیها و ترسهام باعث میشه که چنین احساسی داشته باشم. میشه نگرانیمو برطرف کنی؟؟
این پاسخ نشاندهنده احترام و اعتماد به همسر است و در عین حال به شخص اجازه میدهد احساسات و نگرانیهای خود را بیان کند. نکته جالبش اینجاست که منشأ شک را خودش میداند نه طرف مقابل.
نتیجه این نوع گفتگو انشاله حل مسأله خواهد بود نه دعوا.
#اخلاق_خانواده
#فرازناشویی
#اعتماد_همسران
@ethicscafe
حدیث احترام و عشق
#حدیث_کسا
آن لحظه را تصور کنید که فاطمه دارد روی پدرش عبا میاندازد تا حالش بهتر شود و عاشقانه نگاهش میکند که مثل ماه شب چهارده میدرخشد.
حسن از راه میرسد و میگوید: سلام مادرجان. مادر جواب میدهد: سلام نور چشمم سلام میوه قلبم. بعد به طرف عبا میرود و میگوید سلام بابابزرگ سلام پیامبر خدا، اجازه هست منم بیام زیر عبا؟ پیامبر جواب میدهد: سلام پسرم سلام صاحب حوضم بله که اجازه هست...
چند لحظه بعد حسین وارد میشود و میگوید سلام مادرجان. فاطمه میگوید سلام پسرم، سلام نور چشمم، میوه دلم.. بعد به طرف عبا میرود و میگوید سلام بابابزرگ. سلام ای کسی که خدا انتخابش کرده. اجازه هست منم بیام زیر عبا؟ پیامبر میگوید سلام پسرم سلام شفیع امتم بله که اجازه هست..
چند لحظه بعد علی وارد میشود و میگوید سلام فاطمه ای دختر رسول خدا. جواب میشنود سلام ابالحسن ای امیر مؤمنان. بعد به طرف عبا میرود و میگوید سلام ای رسول خدا آیا اجازه هست من هم بیام پیش شما؟ پیامبر پاسخ میدهد سلام برادرم جانشینم پرچمدارم. بله که اجازه هست..
بعد، خود فاطمه پیش میرود و سلام میدهد و اجازه میخواهد. جواب میشنود: سلام دخترم پاره تنم بله که اجازه هست..
پیامبر دستش را به آسمان میبرد و میگوید: خدایا اینها خانواده من و خواص و حامیان من هستند، گوشت و خون آنها از من است هر چیزی که آنها را اذیت کند، مرا هم اذیت میکند، هر چیزی آنها را ناراحت کند، مرا هم ناراحت میکند. هر کس دشمن آنها باشد من هم با او دشمنم هر کس دوستشان باشد، من هم با او دوستم.. درود و مهر و برکت و خشنودی خودت را بر ما بفرست و پلیدی را از آنها دور کن.
این دعا همچون نسیمی آرامبخش، دلهای آنها را نوازش میدهد.
در این ماجرا چه چیزی خیلی به چشم میخورٓد؟ «احترام» و «عشق»
#فضیلت_اخلاقی
#اخلاق_خانواده
بفرمایید کافه اخلاق | لینک ورود 👇🏻
https://eitaa.com/ethicscafe
🔸به نظر شما آیا احترامی که فرزندان به پدر در یک محیط پرخفقان میگذارند، اخلاقی است؟
به نظر من که ارزش اخلاقی ندارد. چون فرزندان در این وضعیت، برای پدر واقعا ارزش قائل نیستند و احترامشان ظاهری است. احترام واقعی بر اساس عشق و ارتباط مثبت است اما احترام ظاهری ناشی از فشار و ترس است؛ ترس از عواقب منفی مثل تنبیه یا قضاوت.
البتته ممکن است برای پدر اندک ارزشی قائل باشند که آن ارزش کم هم فقط در شرایط خاصی مشخص میشود. مانند احتمال مرگ پدر در این فیلم
در محیط پرخفقان، فرزندان ناچارند برخی احساسات و نیازهای واقعی خود را نادیده بگیرند و بین احترام به پدر و نیازهای شخصی خود دچار تعارض شوند؛ تعارضی که معمولا به احساسات منفی و نارضایتی منجر میشود و بر سلامت روانی آنها تأثیر میگذارد.
#اخلاق_خانواده
#اخلاق_فرزندپروری
#اخلاق_و_روانشناسی
@ethicscafe
10.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلمه «ناموس» ، «بیناموس» و «دزد ناموس»، کلماتی ست که برای خانوادهدوستها خیلی معنادار است. اما فیلم، غیرت ناموسی را در قالب یک مرد قاطی خشن عصبانی بیمنطق نشان میدهد که هم به دیگران آسیب میزند هم خودش را به دردسر میاندازد و جانش را به باد میدهد.
متاسفانه این تصویر، همان تصویری است که در نظرگاه غالب جامعه متجدد وجود دارد؛ آنها غیرت را معادل تعصب و در مقابل همدلی و درک قرار میدهند تا بتوانند زیرابش را بزنند.
شکی نیست که رفتار کسی مانند امیرمهدی در فیلم، درست نیست و به جای اینکه نشانهای از غیرت و شجاعت باشد، در واقع نشانهای از ضعف و ناتوانی او در مدیریت هیجان و حل مسأله است. غیرت این نیست که! غیرت واقعی با درک و احترام به دیگران منافات ندارد. اصلا هدف معقول او همین را ایجاب میکند که تلاش کند برای سالم و منطقی حرف زدن و حل مسأله. غیرت به معنای حمایت و حفاظت از عزیزان است، نه بهانهای برای نمایش اقتدار و خشونت.
ای کاش یک فیلمی، این تصویر مثبت از غیرت را به نمایش بگذارد.
#اخلاق_خانواده
#غیرت
@ethicscafe
14.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشکها و صدای لرزان زنی که بخاطر سوءتفاهم شوهر عصبی جرأت حرف زدن ندارد و مورد خشونت قرار میگیرد، مادری که از غصه پسر قاتلش سکته میکند، دلواپسیهای زنی که بیماری قلب دارد و بخاطر بیوفایی شوهرش، شور و شوق زندگی را از دست داده ولی خودش را به آب و آتش میزند تا او را از زندان نجات دهد تا حدی که آخر فیلم با تلخی هر چه تمام، جان خود را از دست میدهد، همسری که قانون و فرهنگ برای رضایت و عدم رضایت او درباره حکم قاتل شوهرش، حقی قائل نیست، به صورت واضح و زیرپوستی به چه چیزی اشاره دارد؟👇🏻
«مظلومیت زنان»
هر یک از این صحنه ها را کارگردان، دراماتیک و تأثیرگذار از کار درآورده. همه اینها درست اما من به این نوع احقاق حق خوشبین نیستم.
در دنیای امروز، دفاعیات یکطرفه از حقوق زنان به یک موضوع رایج تبدیل شده و طرفدار کم ندارد. اما آیا این نوع دفاع، واقعاً منصفانه است؟ وقتی که تنها بر روی حقوق زنان تمرکز میشود و از حقوق مردان غفلت میگردد، در واقع به نوعی نابرابری دامن زده میشود. این نحوه دفاع، نه تنها به عدالت نمیانجامد، بلکه میتواند به تفرقه و تعصب منجر شود.
دفاع از حقوق زنان نباید به معنای نادیده گرفتن حقوق مردان باشد. وقتی که ما تنها به یک طرف قضیه توجه میکنیم، در واقع به عدالت خیانت میکنیم. این سوگیری ما، به جای ایجاد فضایی برای همدلی، یک دیوار ضخیم بین جنسیت های جامعه میکشد. اخلاق حکم میکند که هر انسانی- چه مرد و چه زن- شایسته رسیدن به حق خود است. هر دو طرف باید گوش خود را برای شنیدن صدای دیگری باز کنند.
#اخلاق_خانواده
#اخلاق_زنان
#عدالت_جنسیتی
کافه اخلاق @ethicscafe
عاطفه، نقش بسیار تحسینبرانگیزی ایفا کرد؛ نقش زنی که همسرش به سرطان مبتلا شده و پزشکان از زنده ماندنش ناامید هستند، اما او هیچگاه تسلیم نمیشود. بلکه با عشق و فداکاری، تمام طلا و تلاش خود را برای درمان همسرش میگذارد و هیچ دغدغهای برایش مهمتر از این نیست. نه به خاطر خودش که سایه سرش نرود، بلکه به خاطر خود همسرش که زندگی کند و ایدههای موفقیتش را به اجرا برساند. چقدررر ذوق و شوق داشت در موفقیت ایدههای شوهرجان. بله؛ جایی که ترس نباشد، جای زندگیست. جای عشق است. جای قوت قلب است.
#اخلاق_خانواده
#اخلاق_همسرداری
@ethicscafe
🍵 کافه پدر
#داستانک
از کودکی رابطهام با پدرم پیچیده بود. او مردی سختگیر و جدی بود و همیشه از من انتظار داشت که بهترین باشم. در این مسیر، ضربههای زیادی از او خوردم، پاهایم تاول برداشت. با این حال، همیشه احترامش را نگه میداشتم. مثل دانههای باران روی شیشه کثیف ماشین!
یک روز، در خیابان قدم میزدم که ناگهان چشمم به تابلوی «کافه پدر» افتاد. اسم عجیب و سنگینش برایم یادآور خاطرات شیرین و تلخی بود که با پدرم داشتم.
با کنجکاوی وارد کافه شدم. بوی قهوه تازه و کیک داغ به مشامم رسید. فضای ساده و دلنشینی داشت، دیوارهای کافه، چند تصویر از باریستاهای میانسال و پیر نصب شده بود، و عکسهایی از پدرهایی که بچههایشان را روی شانههایشان نشانده بودند و پدرهایی که در حال خندیدن با بچههایشان بودند. انگار همه عکسها روضه بازی بود برای منی که هیچوقت آنها را نداشتم.
منو را باز کردم. چشمم به نامهای عجیب و معنادارش افتاد: «دسر ویژه مهر پدرانه» ، «نوشیدنی گرم آغوش پدر» ، «اسموتی قدرت پدر». لبخندی تلخ روی لبهایم نشست. مهر؟ آغوش؟ قدرت؟ چه الفاظ غریبی!
حداقل خوب بود دسر شکلات تلخ پدر، نوشیدنی سرد فاصله پدر یا اسموتی سایه هم داشت؛ سایه سنگین پدر بود که تمام وجودت را پر کند.
معمولا آدمها دوست دارند چیزی را سفارش دهند که در خانه نمیتوانند داشته باشند تا ببینند خوردنیهای جدید چه طعمی دارد. سفارش دادم: «نوشیدنی گرم آغوش پدر با دسر ویژه مهر پدرانه». وقتی فنجان را مقابلم گذاشتند، بخاری که از آن بلند میشد، عجیب گرم و آرامشبخش بود. جرعهای نوشیدم. طعمش ملایم و کمی تند بود. برای اولین بار، چیزی از «پدر» حس خفگی به من نداد. به یاد زمانهایی افتادم که پدرم با دلخوری و تندی، دلواپس سلامتیام میشد.
کمی از دسر که برداشتم، فکر عاشقانه روشنی به قلبم نشست؛ با خودم گفتم پدرم هرگز نمیخواست به من آسیب بزند، بلکه میخواست مرا قویتر کند. میخواست سطح مرا بالا و بالاتر ببرد.
کافه پدر، جایی بود که به من نشان داد حتی اگر مهر، آغوش، یا قدرت پدرانهای در زندگیات نبوده، هنوز میتوانی طعمشان را تصور کنی. هنوز میتوانی فکر کنی که این مفاهیم، جایی در جهان وجود دارند. و شاید این خودش یک شروع باشد.
#اخلاق_خانواده
🖊️ عبدالله عمادی (معین)
کافه اخلاق، نگاهی تازه به اخلاق┈•☕|👇🏻
https://eitaa.com/ethicscafe