📸 قبر خود را آماده کنید...
👈 بر رژیم کودککش و تروریست سگیونیستی و طرفداران داخلی و خارجیش تا قیامت لعنت
🇮🇷🇵🇸
#انتقام
#غیرقابل_ترمیم
#طوفان_الاقصی
#رژیم_حرامزاده_سگیونیستی
#اسرائیل_اوهن_من_بیت_العنکبوت
#اسرائیل_سُست_تر_از_لانه_عنکبوت
#طنز #طنز_سیاسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حزبالله لبنان در چند روز گذشته به کدام پایگاههای اسرائیلی حمله کرده و چقدر از صهیونیستها تلفات گرفته است؟
#طوفان_الاقصی #فلسطین #لبنان #جهاد_تبیین #آگاهی_سیاسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز هم مرکاوا
این بار حماس ...
مقاومت رسما مرکاوا را به بی غیرت ترین تانک دنیا تبدیل کرده است...
#طوفان_الاقصی #مقاومت
بسم الله الرحمن الرحیم
🔷داستان «بهار خانوم»🔷
صبح شد اما نه فرحناز چشم روی هم گذاشته بود و نه پدرش! هر دو به بهار و امنیت و حال و اوضاعش فکر میکردند. یکی در خانه و دیگری در شرکتش تمام فکر و ذهنشان شده بود بهار!
در اتاق فرحناز باز شد و منشی به همراه دو نفر وارد اتاق شدند. صبحانه آورده بودند. منشی به آن دو نفر دستور میداد و آنها هم میز صبحانه را برای فرحناز میچیدند.
فرحناز: «نمیخواد. یه تیکه نون میخورم. میل ندارم.»
منشی: «قربونتون برم دیشب هم چیزی نخوردید. حتی قوری چاییتون هم هنوز پره. لطفا روی منو زمین نندازین و تشریف بیارین سر میز و صبحونتون رو بخورید.»
فرحناز چشمش را مالاند و گفت: «از دست تو! باشه. میخورم. بفرمایید.»
منشی: «خانم میدونم خسته این. اما آقای احمدی میخواستن شما را ببینند!»
فرحناز: «بگو بیان با هم صبحونه بخوریم.»
چند لحظه بعد، احمدی و فرحناز سر میز صبحانه بودند. فرحناز که غرق در افکار خودش بود و بیشتر با لقمه ها بازی میکرد تا این که بخورد. اما احمدی، لقمه های کوچک میگرفت و چند لحظه میجوید و سپس لقمه کوچک بعدی را در دهان میگذاشت.
-خانم حالتون خوبه؟ خیلی خسته به نظر میرسین!
-خوبم. جلسه دیشب چطور بود؟
-تا صبح طول کشید. خوب بود. سر قیمت، همون اول به توافق رسیدیم. بقیه حرفامون درباره کارای فنی بود. شیوه انتقال پول و امضای اسناد و چند درصد رمز ارز باشه و این چیزا.
-حرف خاصی دیگه ای نزدند؟ همون یه جلسه کافی بود؟
-آره. کافی بود. حرف خاصی هم ... نه ... چیز خاصی نگفتند. قرار شد که امروز پیش پرداخت بدن. ضمنا شما و آقا مهرداد را دعوت کردند که برای جشن سالانه هلدینگشون به بحرین برید و سه روز مهمون اونا باشید.
-باشه سر فرصت. آقا احمدی من خیلی گرفتارم. ذهنمم خیلی مشغوله. میخوام دو هفته وقت بذارم تا بالاخره به نتیجه برسم. آش و با جاش به شما میسپارم. اما یه توقع دیگه هم دارم!
-امر بفرمایید!
-مهرداد! نمیخوام زیر بارِ مشکلات من و درگیری های فکریم فراموش بشه. اگر لازمه، یه تیم خوب از بهترین وکلای ایران استخدام کنید تا پرونده مهرداد به نتیجه خوبی برسه. هر کار و هزینه ای که لازمه، انجام بدید. متوجهید؟ هر کار و هر هزینه ای!
-متوجهم. چشم. دو روز به من فرصت بدید که کارای شرکت را سامان بدم. تو این فاصله، میگم از بهترین شاگردام روی پرونده آقا مهرداد کار کنند. نگران نباشید.
-بسیار خوب. من دارم میرم. دیگه تاکید نکنم.
-خیالتون راحت! فقط ... خیلی خسته به نظر میرسید. بگم راننده ...
-نه. خودم میرم. خوبم. خدانگهدار.
کیفش را برداشت و رفت.
یک ساعت بعد به خانه مادرش رسید. کلید انداخت و وارد شد. پدرش با پیژامه و پیراهن راحتی و تسبیحی در دست، در حیاط ایستاده بود و در حال آب دادن به گلها بود. تا چشمش به فرحناز خورد، لبخندی زد و گفت: «وقتی دل آدم بی قرار میشه، از خواب و خوراک و آسایش و آرامش میفته. دنیا براش کوچیک و تنگ میشه. حس میکنه نفسش بالا نمیاد. با خودش میگه چرا بقیه به چیزای الکی مشغولن؟ چرا کارایی میکنن که لزومی نداره! حس میکنه مشکلش بزرگترین مشکل دنیاست و بقیه نمیفهمن. اما ... اینجوری نیست. حداقلش اینه که بقیه به اندازه اون درگیر نیستن. وگرنه بی خیالش هم نیستن.»
فرحناز لبخندی زد و کنار پدرش ایستاد و گفت: «سلام آقاجون! شما هیچ وقت بی خیال من و حال و روزم نبودین!»
پدرش لبخندی زد و همان طور که آب میداد جواب داد: «اینم از شانس منه که یه دختر با درگیری های خاص دارم. دختری که الان باید مثل مامانش و داداشش و زن داداشش تا ساعت نه و ده خواب باشه و بعدش هم نیسم ساعت تو رختخوابش گوشیشو چک کنه. بعدش هم با صورت نشسته، بشینه پای صبحونه و غر بزنه! تو از وقتی بچه بودی، یه بی قراری خاصی در روح و جسمت بود. یه غیرت و تعصب خاصی رو کارات داشتی. الانم همینی. من همیشه به دغدغه هات احترام گذاشتم. چون مثل بقیه زنا و دخترا نیستی.»
ادامه👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گفتگوی رونالدو با مردم فلسطین
🔺ما میدانیم که شما چه دردهایی کشیدهاید. من یک بازیکن بسیار مشهور هستم؛ ولی قهرمان واقعی شما هستید. خانه خود را از دست ندهید. دنیا با شماست. ما نگران شما هستیم و من با شما هستم.
🔺رونالدو اینچنین مردم فلسطین را حمایت کرده و میکند با اینکه اسرائیلِ کودککش هیچگاه دشمنِ سرزمین او نبوده است.
پ ن : انسانیّت لازم دارد
#جهاد_تبیین #سلبریتی #آگاهی_سیاسی #فلسطین #غزه
::
#خلاقیت میوه فروش یمنی🇵🇸
پس میشه میوه فروش باشی و روز قیامت اسمت جز حامیان ملت مظلوم فلسطین ثبت بشه👌😍
#فلسطین #طوفان_الاقصی #غزه