ヅ....♡
شبِ عملیات
تا کھ فهمیدن ࢪمزِ عملیات
'یاابوالفضل' هستش،
قُمقُمہ هاشون ࢪو خالۍ ڪࢪدن...
تا با لبِ تِشنھ
بزنند بہ دلِ دشمن . . :)
- اے ڪاش یھ ذࢪھ شبیهشون باشیم،خب؟!
https://eitaa.com/etyhhbi
ヅ....♡
شبِ عملیات
تا کھ فهمیدن ࢪمزِ عملیات
'یاابوالفضل' هستش،
قُمقُمہ هاشون ࢪو خالۍ ڪࢪدن...
تا با لبِ تِشنھ
بزنند بہ دلِ دشمن . . :)
- اے ڪاش یھ ذࢪھ شبیهشون باشیم،خب؟!
https://eitaa.com/etyhhbi
«🌼🌿»
چـٰادرمشڪۍمـنبو؎شھآدٺدارد🗞.!"
#چادࢪانھ
#حجاب
https://eitaa.com/etyhhbi
🌹
💌خدا ، بہ صاحب الزمان صبر دهد
زیرا او منتظر ماست
نہ اینڪہ ما منتظر او باشیم
هـنگامی میشـود گفت منتظریم
ڪہ خود را اصلاح ڪنیم
#شهـید_احمد_محمد_مشلب
#بخوانیم_از_او
https://eitaa.com/etyhhbi
16196332223095641984620.mp3
7.78M
‹🕌✨›
🎙محمد حسین پویانفر
🎙سید محمد رضا نوشتـہ ور
🌿تو کهـ آخهـ کارے غیر از کرم ندارے
چجورے قبول کنم کهـ حرم ندارے
🥀#هشتم_شوال
#مداحے
https://eitaa.com/etyhhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹🕌✨›
چقدر تو مشهد روبرو گنبد یاد مدینه کردهام
با چشم گریون، کنار ایون یاد مدینه کردهام
🖤هشتم شوال، سالروز تخریب حرم ائمه بقیع(ع) تسلیت باد.
#امام_زمان
#هشتم_شوال
https://eitaa.com/etyhhbi
enc_16642933752589977309052.mp3
3.37M
‹🕌✨›
🎙حنیف طاهرے
🌿بین دلهامون تو حرم دارے
توے رویامون تو حرم دارے
🥀#هشتم_شوال
‹🕌✨› ↫ #مداحے
https://eitaa.com/etyhhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹🕌✨›
🎙استاد مسعود عالے
🌿بـہ اعمالت نگاه کن ، از خدا
شکایت نکن
🥀#خدا
‹🕌✨› ↫ #سخنرانے
https://eitaa.com/etyhhbi
enc_16827828697450189477307.mp3
4.01M
‹🕌✨›
🎙محمد حسین حدادیان
🌿تصور کن کـہ توے مشهد
حرم رو ببینے بے مناره و گنبد
🥀#هشتم_شوال
‹🕌✨› ↫ #مداحے
https://eitaa.com/etyhhbi
➯ @etyhhbi
✨إِنَّ ٱللهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِىِّۚ
یَـٰٓا أَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيۡهِ
وَ سَلِّمُواْ تَسۡلِیمًا✨
【اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ بارِكْ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ تَحَنَّنْ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ سَلِّمْ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
كَأَفْضَلِ ما صَلَّيْتَ وَ بَارَكْتَ
وَ تَرَحَّمْتَ وَ تَحَنَّنْتَ وَ سَلَّمْتَ عَلىٰ
إِبْراهِيمَ وَ آلِ إِبْراهِيمَ إِنَّکَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ】
حکمت 116 - آزمايش الهی
وَ قَالَ عليهالسلام كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ
و درود خدا بر او، فرمود: چه بسا كسى كه با نعمتهايى كه به او رسيده، به دام افتد
وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ
و با پردهپوشى بر گناه، فريب خورد
وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ اَلْقَوْلِ فِيهِ
و با ستايش شدن، آزمايش گردد
وَ مَا اِبْتَلَى اَللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ اَلْإِمْلاَءِ لَهُ
و خدا هيچ كس را همانند مهلت دادن، نيازمود
💠 @etyhhbi
:):
#دانستنی ها🌟
@etyhhbi
غذاهای لازم در خانه از نظر طب سنتی کدامند؟🔍
1️⃣ خرما .
پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند خانه ای که خرما ندارد اهل آن خانه گرسنه اند .
2️⃣ نمک دریا .
مفید برای مصرف خوراکی ، تسکین دردها ، استریل کردن و غیره .
3️⃣ سرکه .
باعث فقر زدایی و غذای پیامبران بوده است .
4️⃣ روغن زیتون .
برای مصرف خوراکی همراه با سرکه ، غذای پیامبران بوده ، غذایی مقدس و مبارک .
برای روغن مالی بدن نیز مناسب است که شیطان را دور میکند .
5️⃣ شکر نی شکر .
خوردن قبل از خواب و صبحانه و افطار ، درمان بیماریهاست .
6️⃣ روغن شحم گاو ، هم غذای سالم هم درمان است .
7️⃣ گندم .
قوت بشر در نان وحلیم و شله است .
8️⃣ جو .
بسیار مفید و پرخاصیت برای استفاده در غذاها و نان .
9️⃣ کشمش .
قوت بشر و برای تقویت حافظه و پیشگیری از بیماریها مفید است .
🔟 کشک .
قوت دیگر بشر و سرشار از مواد استخوان ساز و پروتین و ویتامین .
⏸ حد اقل سه نوع حبوبات برای درست کردن آش و غیره .
2️⃣1️⃣ انواع سبزی خشک ، مانند برگ چغندر ، خرفه ، تره و ریحان کوهی .
3️⃣1️⃣ بعض میوهای خشک مانند آلو ، سیب ، سنجد .
4️⃣1️⃣ بعض ربها مانند رب به ، رب انار ، رب توت ، رب آلو ، رب هل ، رب سیب و غیره 🌾🌾🌾🌾🌾🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸𒈟
📍زندهبهگور کردن اُسرای ایرانی 🌷💔
🛑خواهرم
خواهرم .....
حجابت را با هر قیمتی حفظ کن
و دشمن شادمون نکن با پوشش بد
این سرزمین امنیتش و آزادیش را مدیون این شهداست و راضی نشو خون این شهدا پایمال بشه ...
@etyhhbi
📌 زمینهسازی برای دعا...
👤 #رهبر_انقلاب:
🔅 وقتی «اَلّلهُمَّ کُن لِوَلِیّک» را میخوانید، در واقع دارید ارتباط میگیرید با امام زمانتان، که فرمودهاند: ما را دعا کنید، ما هم شما را دعا میکنیم؛ وقتی دعا برای فرج آن بزرگوار میکنید، در واقع دارید زمینه را برای دعای آن بزرگوار به خودتان و برای خودتان فراهم میکنید؛ اینجوری است.
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐@etyhhbi
✍خوشـا آنان که
جانان مے شِناسند...
طریق عِشق و ایمان مے شِناسند
بسے گفتیم و
گفتند از شھیدان
شھیدان را شھیدان مے شنــٰاسنـد...🌷
@etyhhbi
4_5868219717809869218.mp3
3.64M
Reza-Narimani-mage-shahid-mimire2.mp3
3.97M
🌸🍃مگه شهید میمیره
#با_نوای_زیبای 👌👌
#سید_رضا_نریمانی
Moghadam-13940424[02].mp3
13M
ېامۿدؿ اڋرکڹے🌹
قسمت دویست و بیست ونه کنار مزارش نشسته بودم که احساس کردم یکی نزدیک میشه . انقدر که گریه کرده بودم
قسمت دویست و سی
خلاصه کتاب که تموم شد حالم خیلی دگرگون شده بود ...
دلممیخواست از این جا بعد راهمو خودم انتخاب کنم و نزارم کسی واسم تصمیم بگیره ...
حتی اگه بخوام از خانوادم ترد شم ..
شخصیت پدرتون واسم یه شخصیت فوق الهاده بود ...
یه الگوی تمام عیار..
خیلی تحت تاثیرشون قرار گرفتم ...
شخصیتی که شیفتش شدم .
یه مدت دانشگاه نرفتم
عوضش کارم شده بود بین کتابای فلسفه ی اسلامی قدم زدن و خوندن راجع به دینی که اسما تو شناسمم بود ولی رسما بویی ازش نبرده بودم ....
با کمک رضا و ممدحسین جواب خیلی از سوالامو گرفتم
کم کم پام به هیئت باز شدو مخلص کلام اینکه تغییرات زیادی کردم ...
به خاطر مریضی پدربزرگم اومده بودیم شمال.
بعد فوت پدربزرگمن اینجا موندگار شدم .
با تمام مخالفتا و سخت گیریای مادر و پدرم تغییر رشته دادم و تو اون رشته و دانشگاهی که دلم میخواست ثبت نام کردم ...
مزار پدرتون رو پیدا کردم عهد کردم یکشنبه ها یعنی خلوت ترین زمان ممکن بیام اینجا ...
کم کم با یه سری بچه ها اشنا شدم
باهم یه گروه مستند سازی زدیم به نام "مزار خاکی" ...
پله پله با کمک شهیدتون پیش رفتیم ...
لحظه لحظه حس خوب زندگیمو از پدرتون دارم
حس خوب شناختن خودم رو از پدرتون دارم ...
و همچنین حس خوب عشق رو....!
تو کل تایم صحبتش به حرفاش گوش دادم .
چقدر واسم جالب بود زندگیش ...
با شنیدن جمله ی اخرش جا خوردم
توقع نداشتم اینو الان اینجا و تو این شرایط بشنوم ...
نمیدونم چرا ...
ولی با شنیدن جمله ی اخرش یه احساس عجیبی رو تو قلبم تجربه کردم...
+حالا فقط یه کمک میخوام از شما ...
جواب چندتا سوال خشک و خالی
میدونم به هیچ عنوان با کسی مصاحبه نمیکنید ...
ولی قسمت اخر مستند من لنگ یه راشه کوتاهه ....!!!
لنگ یه چند دقیقه صحبت از شهید محمد ...
خانم دهقان فرد خواهش میکنم ازتون نه نیارین ....
_کمکی از دست من بر نمیاد ...
نه من و نه مامان هیچکدوممون ...!
+منم نمیتونم مستندمو بدم بیرون ...
انقدر صبر میکنم
انقدر میام سر این مزار تا شهیدتون اول حاجتمو بده بعدشم کارمو راه بندازه ....
____
+نمیدونم به عشق در یک نگاه اعتقاد داری یا ن ...؟!
_خب؟
+ولی من با یه نگاه عاشقت شدم ...
_با همین حرفات گولم زدی دیگه ...
+کاش همه ی گول زدنای دنیا همینطوری بود ...!
_میخوام یه اعترافی کنم!
+خب؟
_منم یه جورایی اره ...
+هه نگاه هنوزم نمیگی ...
بعد میگم مغروری میگی نه ...!!!
_خب نمیگم نه
+ولی خودمونیما ...
کاش همه ی گول زدنا اینجوری باشه ...
_اه چندبار میگی خب ؟
الان خوشحالی که منو در کنارت داری؟
+نمیدونم ...
ولی چیزیو ک خوب میدونم اینه ک همیشه دلم میخواست بابات مثل بچش بهم نگاه کنه ...
_حسااااامممم نمیدونی خوشحالی منو در کنارت داری یا نههه؟؟؟
متاسفم واستت!!
جرئت داری جلو بابام اینا رو بگی؟؟
خندید و واسم زبون در اورد .
_دیوونه .
+خب اره دیگه دیوونه شماییم جانا ...
_به قول بابا
رنجور عشق به نشود جز به بوی یار ...
__
ېامۿدؿ اڋرکڹے🌹
قسمت دویست و سی خلاصه کتاب که تموم شد حالم خیلی دگرگون شده بود ... دلممیخواست از این جا بعد راهمو خ
کفشامو پوشیدم و رفتم سمت آسانسور خونشون ..
_چرا نمیای؟دیر میشه
+میام الان دیگه چقدر غر میزنی غزال صبر کن یکم .
دارم روسریمو میبندم...
_همش وقت تلف میکنی ...
آخرش انتشارات میبنده عجله کن دیگه..
+اومدم اومدم
چادرش رو سرش مرتب کرد و با گوشیش اومد بیرون.
تو پاگرد کفشاشو پوشید و در و قفل کرد
_چه عجب تشریف اوردی
+خداوکیلی خیلی غر میزنی بریم.
_بریم
رفتیم تو اسانسور که دکمه ی پارکینگش رو فشار داد .
دوربین گوشیش رو باز کرد و گفت
+تو آینه نگاه کن
_ببین قیافم خوب نی
+گمشو بدونگاه کن میخوام استوری بزارم روش استیکر میزارم
_باش
+یک دو سه .
از اسانسور رفتم بیرون و چادرشو کشیدم.
_میگم فاطمه یه استرس عجیبی دارم ...
به نظرت خوب میشه ؟
+نمیدونم ایشالله که خوب میشه
من که یه شوق عجیبی دارم
_اره منم ...
+دوست دارم چندتا جلد ناحله رو به مخاطبای پایه هدیه بدیم ...
_اوهوم .
چندتا خیابون رو پیاده رفتیم و راجع به کتاب صحبت کردیم..
رسیدیم انتشارات ..
از شوق پله ها رو یکی در میون میرفتیم ...
رسیدیم بالا و مسئول کتابمون خانم رضایی رو پشت کامپیوترش پیدا کردیم ..
بعد از یه سلام و احوالپرسی گرم نشستیم رو صندلی
از جاش بلند شد و رفت تا کتابو برامون بیاره ....
دستای سرد فاطمه زهرا رو تو دستام محکم گرفتم ...
بعد از چندثانیه با دست پر برگشت
کتابو از دستش گرفتم و با لبخند رضایت رو جلدش دست کشیدم
_وای وای چقدر خوب شده ..
کتاب و دادم دست فاطمه
با ذوق بهش خیره شده بود .
مشغول ورق زدن کتاب ۳۱۵ صفحه ای مون بودیم که خانم رضایی گفت:
+راستی بچه ها من نفهمیدم تهش....
معنیِ این ناحله چیه ؟
برگشتم سمت فاطمه زهرا
اونم با لبخند تو چشام خیره بود
برگشتیم سمت رضاییو باهم گفتیم :
_دلداده ی متحول ...!!!!!
.......
فهو ناحل ...
هدیه به پیشگاه آن مادر پهلو شکسته ...
آن خواهرِ غم پرور ...
امام عصر و الزمان مهدی عج ...
و محاسن در خون غلتیده و چشمان پر فروغ محمد ....!!!!
لا أرغب غيرك
فكل أمنياتي تختصر بك!
مرا به غیر تو رغبتی نیست که تمام آرزوهایم در تو خلاصه میشود!
پایان
التماس دعا
ېامۿدؿ اڋرکڹے🌹
کفشامو پوشیدم و رفتم سمت آسانسور خونشون .. _چرا نمیای؟دیر میشه +میام الان دیگه چقدر غر میزنی غزال صب
بهپایان رسید این دفتر حکایت همچنان باقیست🌸