eitaa logo
کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
25.2هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
113 فایل
جدیدترین اشعاروسرودهادرکانال ما خوش آمدین🌹 @ewwmajmamolodi #کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین مدیریت👇 @khadeem110 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما در روبیکا 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
مژده بدید صاحب همه دلها اومد دختری که مادر واسه بابا اومد امید عالمه رقیه شبیه فاطمه رقیه بیشماره کرمش. صفاداره حرمش آسمونا همگی. زیر پا و قدمش تاابد مثل علی. بالاباشه علمش جشن بی بی عجب صفا داره خنده رولبهای ما میکاره شعر های سید جواد ذاکر این شبا به یاد ما میاره دوسش دارم یه عالمه دختر پادشاهمه گدایی در شما کار هزارتا حاتمه هزارتا حاتمم کمه کار تموم عالمه انا کلب رقیه .... ⚡️✨⚡️✨⚡️✨⚡️ این شبا توهردلی شعف و شوری وعده ما ایشالا حرمش سوریه بالعن بر بنی امیه. میریم زیارت رقیه همه هستم بفدا. میزارم سرزیر پا سرمه ی چشم همه خاک پای زائرا آرزومه که بشم خادم صحن وسراش جشن بی بی عجب صفا داره خنده رولبهای ما میکاره شعر های سید جواد ذاکر این شبا به یاد ما میاره فخرم اینه تودنیا. که دلم بارقیه ست سبب خلقت من گفتن یا رقیه ست انا کلب رقیه..... ✏️خادمه اهل بیت ⚡️✨⚡️✨⚡️✨⚡️✨⚡️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠بسم الله الرحمن الرحیم💠 با عرض سلام و قبولی طاعات ✔️بنا به درخواست شما عزیزان، مطالب و مناجات های ماه رمضان وشب های قدررا کم کم داخل کانال بار گزاری خواهیم کرد. التماس دعا عضویت درکانال👇 @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 🌹 🎤مداح :حاج سید مهدی میرداماد 💫💫💫💫💫💫💫 اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهید السَّلاَمُ عَلَیکِ یا بِنْتَ ثَارَ الله السَّلاَمُ عَلَیکِ یا رُقیه پریوشی كه غزل خوانِ مهربانی هاست سه ساله دختركِ خانواده ی زهراست شبِ ولادت او، روزِ مرگ نومیدیست شروع لحظه ی تحویلِ سالِ خورشیدیست شِكوفه های بهاری مُریدِ خنده ی او شِكفتن گلِ مریم نَوید خنده ی او چه انعكاس شِگرفی، نگاه او دارد! از آسمانِ نگاهش، ستاره می بارد نمازِ پنجره ها سمتِ كعبه ی چَشمش حواسِ آیینه ها پرتِ جذبه ی چَشمش ستاره ها به رقیه سلام می كردند برای دیدن او ازدحام می كردند رِجالِ اهلِ كهف، خوابِ نازِ امشب را به پلك مُنتظر خود حرام می كردند زنان پاك سرشت قبیله ی مریم به احترام مقامش؛ قیام می كردند و شاعران علی دوست تمام جهان قصیده گفتن خود را تمام می كردند فرشته ها به قنوتش دخیل می بندند فقیرهای بهشتی چه آبرومندند! طوافِ قاصدكان گردِ او تماشایی ست شكوه فاخرِ اعمالِ حجِّ شیدایی ست به خاک بوسی خاكش، هزار سرو بلند بر آستانه ی گهواره سر فرود آرند چِكیده شَهد گل از غنچه ی تَکلُّمِ او مسیر باد صبا كوچه ی تبسم او نسیم، شانه ی صبحِ حریرِ گیسویش عقابِ قلبِ اباالفضل گیر گیسویش *اینکه میگن عباس" کاشِفَ الکَربْ عَن‌وَجهِ الحُسینِ"هر وقت ابی عبدالله غم‌ وغصه وجودش رو‌فرا می گرفت، یه نگاه به قمر منیر بنی هاشم میکرد غصه از دلش می رفت رقیه هم "کاشِفَ الکَربِ عباس بود، انقدر عمو‌ این دختر رو‌ میخواست هر وقت دلِ عباس رو غصه می گرفت یه نگاه به رقیه میکرد .... این دختر انقدر خواستنیه، یه عمو میگفت، دل عمو‌ رو‌ میبرد ..* گلِ سرِ شبِ این كودكِ، شكر شیرین ستاره های درخشانِ، زهره و پروین صدای گریه ی او شرحِ آیه های بهشت رِسد زِ پیرُهنش عطر جانفزای بهشت نگاه فاطمی اش، باغِ خاطرات حسین سِرشك دیده ی او، باده ی حیات حسین عقیله آمد و قنداقه را به دستش داد حسین ذوق كنان یادِ مادرش افتاد به گریه گفت: غم از دیده ی ترم رفته نگاه كن چِقَدَر او به مادرم رفته! : وحید قاسمی دختری آمد از قبیله ی نور نذر راهش سبد سبد احساس صورتش مثل قابِ نرگس بود سیرتش روحِ صد گلستان یاس هر فرشته که می رسید از راه یا اگر جبرئیل می آمد به پَر روسریِ گلدارش تا ببندد دخیل می آمد تا که لب را به خنده وا می کرد دل هر آفتاب را می برد هر دلی را به لطف لبخندش به خدا تا خودِ خدا می برد *خیلی این بچه شیرین بود بعضی وقتها،وقتی یه آدمی به یه‌‌ کاری معروف باشه مثلا فقط پیرهن روشن‌ بپوشه، یه بار که پیرهن تیره تنش کنه یادِ همه میمونه.این دختر انقدر شیرین زبون بود، انقدر خوش خنده بود،انقدر شیرین بود، این روزای آخر فقط ساکت خیره خیره نگاه میکرد اشک‌ میریخت. عمه میگفت یه خورده با من حرف بزن، یه‌ کلمه بگو‌ دلم‌ آروم شه سرش رو‌میاورد بالا میگفت‌ من بابامو میخوام‌......* ساره ، آسیه ، هاجر و مریم زائر هر شبِ نگاه او و شکوهِ تمام آیینه ها گرد و خاک غبارِ راه او به صفاتِ حمیده اش سوگند آیینه دار حُسنِ زهرا بود خاک راهش شفای هر دردی او مسیحا تر از مسیحا بود آسمان مدینه ی دل را مهر و ماه و ستاره، کوکب بود بین این خانواده این دختر همه ی عشقِ عمه زینب بود نه فقط عشقِ حضرت زینب آرزو و امیدِ عباس است زینتِ آسمان آبیِ شانه های رشید عباس است جلوه دارد میان چشمانش همه ی مهربانی ارباب گل بریزید آمده از راه دخترِ آسمانی، ارباب 💫💫💫💫💫💫💫 @ewwmajmamolodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
355.8K
🌹 🌹 🌹سبک:گل در اومد امشب 🎤مداح :کربلایی سعید سلطانی ✍شاعر:حاج مجتبی صمدی شهاب @ewwmajmamolodi
🌹 🌹 🌹سبک:گل در اومد امشب 🎤مداح :کربلایی سعید سلطانی ✍شاعر:حاج مجتبی صمدی شهاب 💫💫💫💫💫💫 بازم دلها دلها شد مست و شیدا شده شهر شهر مدینه غوغا حسین داره داره داره میخنده روی دستش انگار خوابیده زهرا گل در اومد امشب غصه سر اومد امشب بازم انگار دوباره کوثر اومد امشب از تو آسمونا اومد یه ماه زیبا نمک سفره ی حسین اومد به دنیا یا رقیه جانم، جانم رقیه جانم 💫💫💫💫💫💫💫 دردونه اومده، یک دونه اومده دختر نگو بگو خاتون محشر اومد با قدماش با برق تو نگاش خنده رو لبای عباس و اکبر یا رقیه جانم ، جانم رقیه جانم 💫💫💫💫💫💫💫 مثه بارون بارون صاف و زلاله به این دختر، دختر عالم می باله همه کوهها کوهها اگه طلاشن میشن گرد و خاک پای سه ساله دختر نمونه است، آره چراغ خونه است دومی نداره تکه یکی یه دونه است کسی نیست قرینه ش هم رنگ با زمینه ش عباس و که میبینه میپّره تو سینه ش یا رقیه جانم ، جانم رقیه جانم دردونه اومده.... 💫💫💫💫💫💫💫 گل ناز ناز باغ باباشه مثه صوت صوت زهرا صداشه مثه دوتا برق ستاره تو شب لای گیسو برق گوشواره هاشه میبره دلا رو دلای با خدا رو می ندازه همیشه جانماز بابا رو داره اصل و ریشه بی بدله همیشه توی چادر نماز یه پارچه خانوم میشه یا رقیه جانم ، جانم رقیه جانم 💫💫💫💫💫💫💫 @ewwmajmamolodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5940728047190675723.mp3
5.96M
‍ 🌺🌺🌺🌺 سرود ولادت امام حسن عليه السلام اثر حاج مجتبي صمدي شهاب باز امشب بيقرارم آواره پي يارم امشب مثل گداها در خونه ي يه سفره دارم دل بر دلبر سپردم كشكولم رو آوردم روزي مو زود گرفتم نمك امام حسن رو خوردم ياحسن عشقمه كس و كارمه ياحسن نور هرشب تارمه ياحسن ذكر دم افطارمه ياحسن يا سيدي يامولا از بالا گل ميباره دنيا شد پرستاره حيدر موقع افطار لب و رو لب حسن ميزاره احسانش بي زواله زيباييش بي مثاله نذر روي قشنگش اگه بميره يوسف حلاله تا ميخنده فاطمه خندون ميشه بسكه زيباست ديده ها حيرون ميشه هرجايي ميشينه رابندون ميشه ياحسن يا سيدي يامولا دل بر لطفش اسيره هر دستي رو ميگيره حتي سگ از حريميش بخداكه نااميد نميره مثل ماه ميدرخشه عطرش هرجايي پخشه امشب حتما خداوند مارو به امام حسن ميبخشه فلك مهروبوني هاش پرابره بخدا كه خداي جود و صبره شب عيدش عين شباي قدره ياحسن يا سيدي يامولا ع @ewwmajmamolodi
109.9K
📝سرود ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها 🛑 بند اول تب و تابم رقیه اس می نابم رقیه اس ضربان قلبم و حسین و رگ خوابم رقیه اس تمثال حضرت زهرا رقیه همه عشق و نوگل بابا رقیه میخونم دوباره این شعر و امشب دنیا دنیا دنیا رقیه به همه دردامه التیام رقیه ادامه شعر.... 🛑 بند دوم بال و پرم رقیه اس رزق حرم رقیه اس ارباب من حسینو تاج سرم رقیه اس زندگیمو به تو مدیونم رقیه ای تو سرو سامونم رقیه میخونم دوباره این شعر و امشب از عشق مینویسم میخونم رقیه ادامه شعر...... 🛑بند سوم ناموس خدا رقیه اس عشق سقا رقیه اس شوره وجودم حسینو درد و دوا رقیه اس این دل هر شب میگیره بهونه کاشکی دره خونه ی تو بمونه میخونم دوباره این شعرو امشب هر کی عاقله اینو بدونه ادامه شعر.... 📝شعر: یوسف کیانی (اصفهان 🎤کربلایی حمید حسینی @ewwmajmamolodi
روز آتش زدن بدی ها پریدن از روی مشکلات روشن کردن عشق و‌محبت مبارک (چهارشنبه سوری) خوبه بدونیم با ارزش ترین حس دنیاست آرامشه و چه دعایی قشنگتر از این که برات یک دنیا آرامش یک دنیا تندرستی و یک عالم خوشبختی و برکت از خدای بزرگ خواستارم...🌸🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چهار شنبه سوزی🔥((نه چهارشنبه سوری)) مرا پندی است بهر نوجوانان. بترسم از شبی سوری بر آنان. در این شب جان مردم در امان نیست. کسی مسئول جان مردمان نیست. هوس بازان بی عقل وشعوری. ترقه باز در چارشنبه سوری. دمادم مــــــوجب آزار مردم. زبانها شان بود بدتر ز کژ دم. نه فهمی نه شعوری احترامی. که بعضیشان شدند مثل حرامی. برای شادی کذب شبانه. به مردم گشته اند چون تازیانه. اگر شادی بود آزارمردم. زجان گریم به حال زارمردم. شب شادی شبی است که دست بگیری. زمحتاجی فقیری دست بگیری. شب شادی شبی است که غم ندارد. کسی از بهر مردم غم نکارد. شب شادی فقط دل جستجو کن. (غلاما) حال مردم پرس جو کن. غلامرضانوترکی همدانی. @ewwmajmamolodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 برجسم و تن خسته ی ما جان آمد یک بلبل شوریده به بستان آمد ❤️ 🌺 خوش باش وبخندوگل بگو ای جانا میلاد " رقیه ، جانه جانان آمد 😍
دل به عشقِ تو سپردم من جایی دیگه اسیر نمیشم هر چقدر حسین حسین میگم خدا می دونه سیر نمیشم دوباره اسمِ حسین اومدُ دوباره جنونِ من بی حدُ دلِ من بی بهونه پَر زدُ منمُ پرچمِ رو گنبد دار و ندارم،همه کَس و کارم نوکر در خونَتَن ایل و تبارم ثروت من عشقِ اربابِ تا با توأم فقیر نمیشم هر چقدر حسین حسین میگم خدا می دونه سیر نمیشم دلمُ دستِ شما دادمُ روز و شب به پاتون افتادمُ میشنوی صدایِ فریادمُ نوکرت همه ی اجدادم دار و ندارم،همه کَس و کارم نوکرِ درِ خونَتَن ایل و تبارم... اونقدر کریم و آقایی دور و بَرِت همیشه گداست عُمریِ حسین حسین میگم خودِ حسین میگه عباس حاجتِ دلِ گرفتارِ وُ قَمرِ آسمونِ تارِ وُ برای حسین علمدارِ وُ تا ابد سید و سالارِ دار و ندارم،همه کَس و کارم نوکرِ درِ خونَتَن ایل و تبارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جلب کرمِ رقیه خاتون صلوات بر عمر کمِ رقیه خاتون صلوات آمد غم و غصه از دل بابا رفت بر پاقدمِ رقیه خاتون صلوات (این ماه) دل از (ماهِ محرم) برده شادی آورده با خودش غم برده دل برده حسین از تمام عالم این کیست دل حسین را هم برده ..... تابید حسین و قمرش هم آمد سجاد و علیِ اکبرش هم آمد گل بود به سبزه نیست آراسته شد یعنی که رقیه دخترش هم آمد ای کاش که در آخرِ ماه شعبان گویند که ماهِ آخرش هم آمد گیرید به دست جان که جانانه رسید ریزید ز عرش در که دردانه رسید فردوس برین با همه سرسبزی خویش انگشت به لب مانده که ریحانه رسید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب قلم مسیر تولا گرفته است اذن سرودن از خود مولا گرفته است کار جنون هر شبه بالا گرفته است بعضی کنایه ها پر ما را گرفته است خواهم که باز حق سخن را ادا کنم دستم قلم اگر که قلم را رها کنم لبریز شد ز عشق و محبت سبوی عشق دادم به قطره قطره ی اشکم وضوی چشم وقف جمال آینه شد جستجوی چشم گفتی بخوان ز فاطمه، گفتم به روی چشم چشمی که روشن از جبل النور می شود سرمه ز تربتش نکشد کور می شود گفتی بگو مقدمه، گفتم رقیه جان گفتی بخوان ز خاتمه گفتم رقیه جان گفتی بخوان ز فاطمه، گفتم رقیه جان گفتم، بدون واهمه گفتم رقیه جان نام رقیه فاطمه باشد به هوش باش او فاطمه است فاطمه، دیگر خموش باش در بُعد مادی، ثمر باغ عصمت است در بُعد معنوی که سراپا قیامت است این گفته را دلیل و روایت چه حاجت است دختر به مادرش نرود جای حیرت است این بی قرین، تجلی سیمای مادر است یک چشمه ی جدا شده از حوض کوثر است این گل برای خرمی روزگار، بس این لاله بر طراوت باغ و بهار، بس نامش جلالتی است که در ذوالفقار بس باشد به کارنامه اش این افتخار بس او را نسب به سوره ی والفجر می رسد با دست او به گریه کنان اجر می رسد هرچند هستیش همه تاراج رفته است در موج خون به سینه ی امواج رفته است احرام اشک بسته، به حجاج رفته است او با سر حسین به معراج رفته است او تُعرِجُ الملائکه و ذی المعارج است باب المراد و دختر باب الحوائج است تا شد کنار شمع خرابه نشین مقیم فرمود با حسین که ای در غمم سهیم چون می وزید بر سر زلف شما نسیم می شد دل رقیه ات از غصه ها دونیم گفتم به خویش آنکه به نی ربنا کند آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کند؟ حالا که آمدی و نشستی مقابلم حالا که آمدی و شدی شمع محفلم حالا که شعله ور شده از وصل، حاصلم راضی نمی شود به جدایی دگر دلم بوسه گرفت و رفت که از تاب رفته بود انگار سال هاست که در خواب رفته بود بر چهره ی سه ساله کمی ژاله مانده بود بر زخم های پیکر او ناله مانده بود رنگی کبود بر رخ چون هاله مانده بود او مانده بود و آن زن غساله مانده بود با یک سوال تلخ و جوابی که تلخ بود آخر چرا شده است همه پیکرش کبود؟ ای نور چشم و دختر غم پرور حسین یادآور غم و محن مادر حسین جان تو شد فدای حسین و سر حسین دست مرا بگیر تو ای دختر حسین لطفی نما که سختی هجران کشیده ام چندی شده است کرببلا را ندیده ام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 🦋🌹 🌹🦋 بر یاس سه ساله شِبــه زهـرا صــلوات بر عشق حسیــن و جان سـقا صـلوات در  روز تــولـــدش  دمـــادم  بفـرست بر بــاب حـوائـج گـل طـاهـا صــلوات 🌸🌺🌸🌺🌸 محبـــوبهٔ حـق ، روح منــاجات رسید دریــای کـــرم ، قبـــلهٔ حـاجـات رسید چشم و دل صاحب الزمان روشن باد دُردانـه تــرین عمـــهٔ ســـادات رسید 🌸🌺🌸🌺🌸 بر شـــامِ مدینـــه ، نور مهتـــاب آمد آن گنـــــج نهـــان ، گوهـر نایاب آمد با زمـزمـه در عرش ، ملائک ، همگـی گفتنـــــد  کــه  دردانــهٔ  اربـاب  آمد 🌸🌺🌸🌺🌸 زهرای سه ساله،جلوه ای از یاس است هر دانهٔ اشک چشـــم او المــاس است محبـــوب دل حضــرت ارباب است و هم زینت دوش حضـرت عباس است ✍شاعر:رقیه سعیدی کیمیا 🌸🌺🌸🌺🌸 عمریست روز و شب پِیِ این دودمانیم محتاج اولاد علی شاه جهانیم در حلقه سر مستی دیوانگانیم از فتنه های این زمانه در امانیم 🌸🌺🌸🌺🌸 اصلا مگر داریم ازین بهتر حواله ما را سپرده حق به خاتون سه ساله ای نور چشم حضرت سقا رقیه آرام جان زینب کبری رقیه عشق رباب و ام لیلا یا رقیه جانانه و دردانه بابا رقیه 🌺🌸🌺🌸🌺 ای شاهکار خلقت ای زهرای ثانی تو افتخار سرور آزادگانی ای کار اسم اعظمت مشکل گشایی خُلقا و خَلقا حضرت خیرالنسایی چیزی ندیدیم از تو غیر از باوفایی با تو کدامین شغل بهتر از گدایی 🌸🌺🌸🌺🌸 ای روضه تو شاهراه استجابت لطف تو را دیدیم قبل از عرض حاجت عمر کم تو شیعه را بیدار کرده از هر چه ظالم در جهان بیزاز کرده کار تمام دشمنان را زار کرده لعنت به هر کس که تو را انکار کرده 🌸🌺🌸🌺🌸 هرگز نشد نور حسینی تو خاموش اصلا نگردد نام نامی ات فراموش 🌸🌺🌸🌺🌸 ما نوکرت آبا و اجدادی رقیه ما زیر دینت در غم و شادی رقیه هستیم مجنونت ز نوزادی رقیه تو گریه کردن یاد ما دادی رقیه 🌸🌺🌸🌺🌸 ای بیت الاحزان تو در ویرانه شام اشکت قیامت کرده در تاریخ اسلام با اینکه دارد گریه شرح ماجرایت با اینکه گشتی پیرتر از عمه هایت با اینکه جان نگذاشت کعب نی برایت اما عزیزت کرد تا محشر خدایت 🌸🌺🌸🌺🌸 نان از کرمِ رقیه‌جان… مارا بس جانی ز دمِ رقیه‌جان… مارا بس در بین تمام آرزوها... یارب یک شب حرمِ رقیه‌جان… مارا بس () 🌸🌺🌸🌺🌸 (این ماه) دل از (ماهِ محرم) برده شادی آورده با خودش غم برده دل برده حسین از تمام عالم این کیست دل حسین را هم برده 🌸🌺🌸🌺🌸 تابید حسین و قمرش هم آمد سجاد و علیِ اکبرش هم آمد گل بود به سبزه نیست آراسته شد یعنی که رقیه دخترش هم آمد ای کاش که در آخرِ ماه شعبان گویند که ماهِ آخرش هم آمد 🌸🌺🌸🌺🌸 گیرد به دست جان که جانانه رسید ریزید ز عرش در که دردانه رسید فردوس برین با همه سرسبزی خویش انگشت به لب مانده که ریحانه رسید () 🌸🌺🌸🌺🌸
بحر طويل حضرت رقيه س کیستم من دُر دریای کرامت، ثمر نخل امامت، گل گلزار حسینم، دل و دلدار حسینم، همه شب تا به سحر عاشق بیدار حسینم، سر و جان بر کف و پیوسته خریدار حسینم، سپهم اشک و علم ناله و در شام علمدار حسینم، سند اصل اسارت که درخشیده به طومار حسینم، منم آن کودک رزمنده که بین اسرا یار حسینم، منم آن گنج که در دامن ویرانه یگانه دُر شهوار حسینم، به خدا عمة ساداتم و در شام بلا مثل عمو قبله حاجاتم و سر تا به قدم آینه‌ام وجه امام شهدا را. بند دوّم روز عاشور که در خیمه پدر از من مظلومه جدا شد، به رخم بوسه زد و اشک فشان رو به سوی معرکة کرب و بلا شد، سر و جان و تن پاکش همه تقدیم خدا شد، به ره دوست فدا شد، حرم الله پر از لشکر دشمن شد و چون طایر بی‌بال پریدم، گلویم تشنه و با پای پیاده به روی خار دویدم، شرر از پیرهنم شعله کشید و ز جگر آه کشیدم که سواری به سویم تاخت و با کعب سنان بر کمرم زد، به زمین خوردم و خواندم ز دل خسته خدا را. بند سوّم شب شد و عمه مرا برد، سوی خیمه و فردا به سوی کوفه سفر کردم و از کوفه سوی شام بلا آمدم و در وسط ره چه بلاها به سرم آمد و یک شب ز روی ناقه زمین خوردم و زهرا بغلم کرد و سرم بود روی دامن آن بانوی عصمت به دلم شعله آهی که عیان گشت سیاهی و ندانم به چه جرم و چه گناهی به جراحات جگر زخم زبانش نمکم زد، دل شب در بغل حضرت زهرا کتکم زد، پس از آن دست مرا بست و پیاده به سوی قافله آورد، چه بهتر که نگویم غم دروازه شام و کف و خاکستر و سنگ لب‌بام و ستم اهل جفا را. بند چهارم همه شب خون به دل و موج بلا ساحل ما شد که همین گوشة ویرانه‌سرا منزل ما شد، چه بگویم که چه دیدم، چه کشیدم، همه شب دم به دم از خواب پریدم، پس از آن زخم زبان‌ها که شنیدم، چه شبی بود که در خواب جمال پسر فاطمه دیدم، چو یکی طایر روح از قفس جسم پریدم، به لبش بوسه زدم دور سرش گشتم و از شوق به تن جامه دریدم، دو لبم روی لبش بود که ناگاه در آن نیمه شب از خواب پریدم، زدم آتش ز شرار جگرم قلب تمام اُسرا را. بند پنجم اشک در دیده و خون در جگر و آه به دل، سوز به جان، ناله به لب، سینه پر از شعله فریاد، زدم داد که عمه پدرم کو؟ بگو آن کس که روی دامن او بود، سرم کو؟ چه شد آن ماه که تابید در این کلبه احزان و کشید از ره احسان به سرم دست نوازش همه از ناله من آه کشیدند و به تن جامه دریدند که ناگه طبقی را که در آن صورت خورشید عیان بود نهادند به پیشم که در آن رأس منیر پدرم بود، همان گمشده قرص قمرم بود، سرشکش به بصر بود و به لب داشت همی ذکر خدا را. بند ششم چه فروزان قمری بود، چه فرخنده سری بود رخ از خون جبین رنگ، به پیشانی او جای یکی سنگ، لب خشک و ترک خوردة او بود کبود از اثر چوب به اشک و به پریشانی مویش که نگه کردم و دیدم اثر نیزه و شمشیر به رویش بغلش کردم و با گریه زدم بوسه به رگ‌های گلويش نگهش کردم و دیدم دو لبش در حرکت بود به من گفت عزیز دلم اینقدر به رخ اشک میفشان و مزن شعله ز اشک بصرت بر جگرم، آمده‌‌ام تا که تو را هم ببرم، از پدر این راز شنیدم ز دل سوخته یک «یا ابتا» گفتم و پروازکنان سوی جنان رفتم و دیدم عمو عباس و علی‌اکبرِ فرخنده لقا را. بند هفتم حال در شام بوَد تربتِ من کعبه حاجات، همه خلق به گرد حرمم گرم مناجات بیایید که اینجاست، پس از تربت زینب حرم عمه سادات، همانا به کنار حرم کوچک من اشک فشانید، به یاد رخ نیلی شده‌ام، روضه بخوانید به جان پدرم دور مزار من مظلومه بگردید و بدانید که با سن کمم مادر غمخوار شمایم، نه در این عالم دنیا که به فردای قیامت به حضور پدرم یار شمایم، همه جا روشنی چشم گهربار شمایم، همه ریزید چو «میثم» ز غمم اشک که گیرم همه جا دست شما استاد غلامرضا سازگار @ewwmajmamolodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا