💠ولادت حضرت علىاکبر (ع)💠
🔻استاد سازگار
#بحرطويل
١)
همه در حیرتم امشب، که شب هیفده ماه ربیع است
و یا یازده ماه شعبان معظم
شب میلاد محمد شده یا
آینة طلعت نورانی احمد به سر دست حسین است
و یا آمده از غار حرا باز محمد؟
عجبا این گل نورسته علی اکبر لیلاست،
بگو یوسف زهرا است، بگو آینة طلعت طاهاست،
بگو دسته گل فاطمة ام ابیهاست،
بگو روح بتول است،
بگو جان رسول است،
سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش
به جلالش به جمالش،
همه مبهوت کمالش
همه مشتاق وصالش،
که سراپاست همه آینه احمد و آلش،
چه به خلقت چه به طینت چه به صورت
چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت،
همه بینید در این خال و خط و چهره
گل روی رسول دو سرا را
*
٢)
خانة یوسف زهراست زیارتگه پیغمبر اکرم
نگه آل محمد به جمالی است
که خود شاهد رخسار دل آرای محمد شده اینک،
همگی چشم گشودند به سویش،
به گمانم که گره خورده دل نور دل فاطمه بر طرّة مویش،
شده جا در بغل عمه و آغوش عمویش،
نگه ماه بنی هاشمیان بر گل رویش،
نفسش نفخهٔ صور و نگهش آیت نور است
و قدش نخلة طور و به دمش معجز عیسا،
به لبش منطق موسی،
همه ماتش همه مستش
همه دادند به هم دست به دستش،
همه گل بوسه گرفتند
ز پیشانی و لعل لب و خورشید جمالش
همه دادند سلامش
همه دیدند به مهر رخ او، وجه خدا را
*
۳)
نگه از دامن مادر به گل روی پدر دوخته گویی،
که ز شیری به تجلای الهی شده چون شعلهٔ افروخته،
سر تا به قدم سوخته، از روز ولادت
بسی آموخته این درس که باید به جراحات تنش
آیهٔ ایثار و شهادت همه تفسیر شود،
سینة پاکش هدف تیر شود، طعمة شمشیر شود،
با نگه خود به پدر کرده ز گهواره اشاره که منم کشتهٔ راهت،
تو رسول اللهی و من چو علی شیر سپاهت،
بنواز ای پدر عالم هستی، علی اکبر پسرت را به نگاهت،
منم آن کودک شیری که ز شیری دل خود را به تو بستم،
به فدایت همه هستم، تن و جان و سر و دستم،
من و آن عهد که درعالم زر بستم و هرگز نشکستم،
پسر فاطمه! از جام تولای تو مستم،
تو دعا کن تو دعا کن!
که سرافراز کنم تا صف محشر شهدا را
*
٤)
چه برازنده بود نام علی بهر من آن هم ز لب تو،
که وجودم همه گردیده پر از تاب و تب تو،
به خداییِ خدا پیشتر از آمدنم بوده دلم در طلب تو،
به جز این نیست که باشد حَسَب من حَسَب
تو نَسَب من نَسَب تو،
به خدا مثل علی در صف پیکار
برآرم ز جگر نعره و یکباره زنم چون شرر نار
به قلب صف اشرار،
که گوید به من احسن به صف کرب و بلا حیدر کرار و
زند خنده به شمشیر و به آن صولت و آن نیرو
و آن غیرت و آن شوکت و عِزّ و شرفم احمد مختار،
سزد/ از دل گهواره به عالم کنم اعلام
که ای خلق جهان من به نبی نور دو عینم،
به همه خلق ندا می دهم امروز که فردا
به صف کرب و بلا یار حسینم،
عجبا می نگرم در بغل مادر خود معرکهٔ کرب و بلا را
*
۵)
ای نبی روی و علی صولت و زهرا صفت و فاطمه رفتار و حسن خو،
تو که هستی که ربودی دل لیلا و حسین و حسن و زینب و عباس و علی را،
تو نبی یا که علی یا که حسن یا که حسینی،
تو همان خون خدا یا پسر خون خدایی،
تو همه صدق و صفایی، تو همه مهر و وفایی،
تو به هر زخم شفایی، تو به هر درد دوایی،
تو عزیز دل آقای تمام شهدایی،
تو همان یوسف خونین بدن آل عبایی،
گل پر پر شدة گلبن ایثار و ولایی،
نه تو قرآن ز هم ریخته از نیزه و شمشیر جفایی،
تو همه صبر و ثباتی، تو همان باب نجاتی،
تو به لعل لب خشکیدة خود خضر حیاتی،
تو در امواج عطش آبروی آب فراتی
که ز داغ لبت آتش زده دریا دل ما را
***
۶)
نظری تا که چو جان تربت پاک تو در آغوش بگیرم،
به ضریحت بزنم بوسه و از شوق،
همان لحظه بمیرم،
عجبا قبر تو با قبر حسین از چه یکی شد؟
تو مگر جان حسینی نه!، تو قرآن حسینی،
پدر و مادر و جان و همه هستم به فدایت،
منم و مهر و ولایت، منم و مدح و ثنایت،
منم و لطف و عطایت، منم و حال و هوایت،
سگ این کویم و جایی نروم از سر کویت،
گفتم و گویم به دو عالم نفروشم کفی از خاک درت را،
به خدا سلطنت این است که خاک قدم خیل گدایان تو باشم،
ندهم این سِمت از دست،
به دستم بگذارند اگر مهر و مه و ارض و سما را
#استاد_سازگار
#حضرت_علىاکبر علیه السلام
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#ولادت_حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#ماه_شعبان
#بحرطویل
سحری روشن و عاشق/سحری غرقِ شقایق/سحری چاک گریبان و/شبی خیره و حیران/همه آفاق گل افشان
و زر افشان و چراغان و غزل خوان/همه لبریز زِ آوازِ هَزاران
دشت ها غرق ترنّم/پُرِ گلهای تبسم/زِ مِیِ نوش ترین خُم/به ترانه/به تلاطم
سحری ریخته از بامِ فلک دامنی از ماه/به هر راه/به هر کوچه شبانگاه/چه نوری است/چه طوری است/در این خاک/چه هنگامهی شوری است
که در حلقهی گیسوی ستاره/زمان/ لحظهی احساس/زمین تکّهی الماس/پُر از عطرِ گلِ یاس ترین یاس
شگفتا از این بزم/از این فرش/از این عرش تر از عرش/اگر هوش رمیده/وَ گر عقل پریده/وَ گر دل برمیده/زِ طربخانهی سینه/پِیِ دلهای دگر تا به مدینه/به نگین شب رؤیایی هر دیدهی بی خواب/شب بارش مهتاب/دَرِ خانهی ارباب/چه نوری است/چه شوری است/چه طوری است/در این خانه چه هنگامهی شوری است
ببین قبله نما را/که گم کرده خودش را و مِنا را و صفا را/وَ زِ سر تا به قدم غرق نیاز است و دو دستش که دراز است/ بدین خانه که در هالهی راز است
در این بزمِ معطر/در این مستی یکسر/چه بی تاب/چه مجنون/چه شیدا/شده لیلا/شده اکبر
چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی هست/همین شب/که شد از عشق لبالب/وَ گُلِ خنده شکوفاست به رخسارهی زینب/و خدا دانَد از آن چشم تماشایی بیدار/وَز آن قامت سرشار زِ دلدار/وَز آن چهرهی یوسف کُشِ بی تاب/علمدار/چه طوفان شده بر پا به دلش/در دَمِ دیدار/در این شامِ بهاری/نه صبری نه قراری/پُر از لحظه شماری/چه مشتاق/چه بی خویش/قدم میزند و منتظرِ عطر دل انگیز و دل افروز گل ناز حسین است/چه شعری است/چه نوری است/چه طوری است/چه هنگامه ی شوری است
چه شد باز/که در باز شد و لحظهی اعجاز شد و محشری آغاز شد و دید که در حُلهای از برگ گل یاس/و پیچیده به قُنداقهای از شهپر جبریل امین/در آغوش حسین بن علی/یاس ترین/ناز ترین جلوه که دیده است/به چشمی که ندیده است به جز روی حسینش
دو چشمش گُل دریاست/چه شیوا و ثریاست/دل آراست/تماشایی و بابایی و تنهاست/وَ ناگاه ابوالفضل رو کرد به انبوه فرشته و فرمود : اَلا باغ ملائک/وَ ای فوجِ فرشته/که دگر دور و برِ غنچهام این گونه مگردید مریزید گُل از شوق مرقصید/مبادا که به بال و پر خود ناز کنیدش/که شاید رُخَش آزرده شود/از نفَسِ گرم و پَرِ نرم/که این گُل بُوَد حساستر از معنیِ احساس/و آئینهتر از آینه در بوسهی یک آه/و ای آه/از این آینه دوری/وَ مبادا که عبوری/کُنی از گرد رُخِ یاستر از یاس
و ای شبنم شیرین مَنِشین/بر سرِ گلبرگی از این غنچه/که ترسم که کبودش کند این بار که با توست چنین/
خدایا چه گُل است این/که شیرینِ دل است این/در این چهره بگو کیست/بگو این مَثَلِ کیست/همه محو/همه مات/همه واله و حیرانِ ابوالفضل/
که زینب به نَمِ اشکی و با سینهی پُر آه و دلی سخت غمین/گفت چنین/با پسرِ اُمِ بنین/ای پسر فاطمه عباس ببین/دخترکِ نازِ حسین بن علی نَه/که همان گوهر مفقود و همان مادر رنجور/که میبود حدیثِ فدک و غصبِ فدک/زخمِ دلِ حضرت زهرا و نمک/همانی که به هر صبح و به هر شام/فقط صحبت او بود/همان خانه/همان شعله/همان دود/همان است که باز آمده امروز.....
(حسن لطفی
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
🌹#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
🌹#بحرطویل
🌹#مدح
💫💫💫💫💫💫💫
مبارک باد بر عالم/ که در این ماه ربانی/ مَه جود و سخاوت /ماه احسان و ضیافت/گشوده خالق سبحان/ درِ غفران و رحمت را/که چون شد نیمهٔ ماه مبارک ،/به دستان کریمش باب دیگر از کرم وا شد/
مَه تابنده ای از دامن عصمت هویدا شد/ به یُمن مقدم این ماه خوش سیما/ زدود از قلب عالم غصه و غم را/ درخشان کرد با نور وجودش کلّ عالم را /
عجب زیبا مَهی در آسمان شهریثرب جلوه گرآمد/ تو گویی در دل تاریکی شب، ناگهان قرص قمر آمد/ معطر شد جهان با مقدم سبط نبی/ پور علی / آن گوهر رخشندهٔ عزّ و شرف ،/دردانهٔ شاه نجف/ حور و ملائک صف به صف/ در عرش برپا گشته شعر و زمزمه/ شاداست قلب فاطمه/
شده عالم چراغانی/ و چشمان پیمبر از چنین مولود زیبا گشته نورانی/
چه زیبا گوهری بر دست پیغمبر /گلِ رویش حسن /خویَش حسن /نام دلارایش حسن / نبی را اَشبَه الناس است /گلی از گلشن یاس است/ خودش دریای احساس است /دو دستان کریمش اُسوهٔ دستان عباس است/
سلام ای ماه شب پیما / سلام ای مهر خوش سیما / سلام ای اولین گلواژهٔ باغ دل زهرا /عجب نیکوسرشتی تو /که آقای جوانان بهشتی تو/حضورت عطر قرآن است/ شکوهت مایهٔ آرامش جان است /کلامت رمز ایمان است/
تو را باید ستود ای مظهر جود و کرم /میر عزیز و محترم /که تو خود جلوه ای از رَبّ رحمان و رحیمی تو /کریم بن کریمی تو /امیر بی قرینی تو/ برای شیعیان آری ،عجب حِصن حَصینی تو/امیر صف شکن در جنگ صفینی/ برای مرتضی حیدر یقیناً نور عینی / به هر مَ قوّت قلب پریشان حسینی / شکوهت می شکافد قلب گُردان جمل را / ز تو آموخته قاسم کلام نغز اَحلیٰ مِِن عسل را/
امید قلب زهرایی / به میدان قوت بازوی مولایی /علمدار علی مرتضایی/تو را هرکس که دیده /چه در صورت چه در سیرت/خود پیغمبری گویا/نبی دیگری گویا / به پیش ماه رخسار تو / ماه آسمان در زیر پا افتاد /رخ خورشید ، دیگر از نما افتاد/
سخاوت پیش دستان کریمت رنگ می بازد/
دل شیعه به این آقا چه می نازد/
به امّید همان روزی که بهر او حرم سازد./
─┅═✧❁🌼❁✧═┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
💫💫💫💫💫💫💫
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین