eitaa logo
کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
23.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
112 فایل
جدیدترین اشعاروسرودهادرکانال ما خوش آمدین🌹 @ewwmajmamolodi #کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین مدیریت👇 @khadeem110 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما در روبیکا 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
(ص) (ص) شعر کودکانه مبعث غار حرا 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 هست مشغول نماز می شود درهای عرش سوی او آهسته باز غار را پر می کند ناگهان فرمان وحی با طراوت می شود قلبش از باران وحی باز می گردد به شهر بر لبش پیغام دوست می رود تا پر کند شهر را از نام دوست (ص) (ص) داستان میلاد پیامبر اکرم(ص) از دوردست های مکه صداهایی می آمد . شب کم کم می رفت و سپیده سر میزد . جمعه بود . باد خنکی توی خانه ها بازی می کرد . در یکی از خانه ها مادری بی تاب بود . مادری از درد عرق می ریخت . پیش از آفتاب بچه به دنیا آمد . مادر که بچه اش را دید خندید . نوزاد مثل فصل بهار خواستنی بود . زیبا بود . پوستش سرخ و سفید بود . مژه هایش بلند بود . آنقدر پر بود که یکپارچه به نظر می رسید . چثه اش متوسط بود . دست و بازوهایش گوشتالو . کف دستش پهن و پنجه هایش بلند . مادر دستی به صورت نوزاد کشید . چشم پدر بزرگ که به نوزاد افتاد او را روی دو دستش گرفت . با سپاس از خدا برایش دعا کرد . بعد به کعبه رفت . نوزاد را به سینه اش چسبانده بود . دوباره خدا را سپاس گفت . آن وقت برای سلامتی فرزند یادگار از دست رفته اش عبدالله دعا کرد . لب و دست پدربزرگ می لرزید . خیلی خوشحال بد . انگار مرگ پسرش عبدالله پیرش کرده بود . اما حالا امید تازه ای داشت . پدربزرگ همیشه نگران بچه ای بود که آمنه در راه داشت . اما حالا آرام شده بود . شادی با نوزاد به خانه ی آن ها آمده بود . روز هفتم تولد نوزاد پدربزرگ اسم نوزاد را محمد گذاشت . استفاده از این اسم میان اعراب رسم نبود . کمی عجیب به نظر می آمد . بابابزرگ در برابر تعجب آن ها می گفت : آرزو دارم این فرزند پیش خدا و در نظر مردم پسندیده باشد و ستایش شود . از طرف دیگر مادر پسرش را احمد صدا می زد . احمد یعنی کسی که خدا را بیشتر ستایش می کند . آن روز پدر بزرگ چند شتر قربانی کرد و به همه بی چیزها و بینوایان غذا داد . آن شب همه ی مردم مکه مهمان پدربزرگ بودند . آن ها با شادی و سرور به خواب خوش رفتند . همیچ کس نمی دانست که این نوزاد همان کسی است که حضرت ابراهیم برای آمدنش دعا کرده است . حضرت موسی از او خبر داده است .داوود پیامبر در آوازهایش نام او را زمزمه کرده است و حضرت مسیح مژده ی آمدنش را داده بود. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 (ص) (ص) یه شب تو غار حراء شنیده شد یک ندا بخوان محمد (ص) بخوان بهش می‌گفت اون صدا غار شده بود پر از نور دنیایی از ستاره بخوان محمد (ص) بخوان صدا پیچید دوباره گفت تو جواب محمد(ص) چه چیزی رو بخوانم؟ گفت با صدایی لرزان: خواندن نمی‌توانم! فرشته گفت به نام پروردگارت بخوان من جبرییل اویم تویی رسول زمان بود بیست و هفت رجب که شد محمد(ص) نبی بود روز مبعث که شد پیامبر آخری خدیجه (س) وعلی(ع) زود ایمان آوردن به او اون‌ها بودن اولین مسلمون خدا جو به جای بت پرستی آورد خدا پرستی با آیه‌های روشن رفتش به جنگ پستی آن شب ستاره تا صبح بارید روشن‌تر از پیش مهتاب تابید دنیا لباسی از نور پوشید قلب ملایک از شوق جوشید روی زمین شد مانند گلشن از نور شب شد چون روز روشن آن نور و گل‌ها آن شور و غوغا آن شب برایم شد یک معما تا صبح آن شب جشنی به پا بود سرچشمه نور غار حرا بود زیرا در آن شب پیغمبر ما از جانب حق شد رهبر ما پیغمبر خوب ما نور خدا محمد (ص) چراغ راه مردم رهبر ما محمد (ص) ما کودکان همیشه گوییم محمد (ص) ما پیرو تو هستیم صل علی محمد ای پیرو محمد ای کودک مسلمان قلب تو پاک و روشن از نور دین و ایمان یار و نگهدار تو باشد خدا و قرآن بگو تو، یا محمد صل علی محمد حضرت محمد (ص) یا محمد با کتاب آسمانی آمدی یا محمد با پیام مهربانی آمدی دین تو راه نجات از ظلمت است یا محمد جان من قربان تو شد چراغ راه من قرآن تو در 27 رجب ، رسيده عيد مبعث تو جشنهاي اين روزا،خوش ميگذره به هر كس محمد شده پيامبر ، درون غار حرا جبرئيل به او مي گويد بخوان به نام خدا مي ترسيد و مي پرسيد من هيچ سواد ندارم يك چوپان فقيرم ، من هيچ پولي ندارم حالا تو با سواد شدي ، تو آخرين رسولي معصوم و خيلي خوبي ، از گناهان به دوري تو بهترين پيامبر خدايي ، خاتم انبيائي تو بهترين فرشته زميني ، محمد اميني با اينكه تو يتيمي ، پدر عالميني با اينكه تو فقيري ، در اخلاق بهتريني