eitaa logo
کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
23.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
112 فایل
جدیدترین اشعاروسرودهادرکانال ما خوش آمدین🌹 @ewwmajmamolodi #کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین مدیریت👇 @khadeem110 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما در روبیکا 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا در کعبه مهمان دارد امشب حرم در سینه قرآن دارد امشب زمین خورشیدِ تابان دارد امشب محمد یک جهان جان دارد امشب درون بیت جانان دارد امشب فلک اسرار پنهان دارد امشب نوشته بر در و دیوار کعبه که امشب بخت گشته یار کعبه الا عیدت مبارک باد کعبه خدا امشب امامت داد کعبه علی در تو قدم بنهاد کعبه تولد یافت عدل و داد کعبه مبارک باد این میلاد کعبه چه شوری در وجود افتاد کعبه بتان هم با علی گفتند امشب سخن ها با علی گفتند امشب خداوند حرم را مظهر است این محمد را چو جان در پیکر است این تمام هستی پیغمبر است این زمین و آسمان را محور است این یم و طوفان و موج و لنگراست این چگویم حیدر است این حیدر است این تمام افتخار کعبه این است خدا گفته امیر المؤمنین است مه برج اسد امشب اسد زاد اسد، آری اسد، بنت اسد زاد ازل را جلوه ی حسن ابد زاد جمال قل هو الله احد زاد بگو مرآت الله الصمد زاد خدارا چشم وگوش و وجه و ید زاد رخ صاحب حرم تا شد هویدا حرم گمگشته اش را کرد پیدا جهان یک سایه از دیوار مولاست زمان هم مست و هم هشیار مولاست فضا لبریز از انوار مولاست حرم محو گل رخسار مولاست خدا در کعبه مهماندار مولاست محمد عاشق دیدار مولاست که دیده بزم الله الصّمد را؟ خدا و حیدر و بنت اسد را مرا مولا و سرور کیست؟ حیدر دل و دلدار و دلبر کیست؟ حیدر امیر دادگستر کیست؟ حیدر امام عدل پرور کیست؟ حیدر محمّد (ص) را اگر پیغمبری بود خدا داند که او هم حیدری بود علی مرآت ربّ العالمین است علی استاد جبریل امین است علی سرّ خداوند مبین است علی آیینۀ حقّ الیقین است علی مولای اصحاب الیمین است علی کلّ ولایت کلّ دین است همین است و همین است و جز این نیست کسی جز او امیرالمؤمنین نیست علی ذکر و علی حمد و علی دم علی بیت و مقام و رکن و زمزم علی یعنی صراط الله اعظم علی یعنی کتاب الله محکم علی یعنی تمام دین آدم علی یعنی امام کلّ عالم علی در عالم خلقت یکی بود محمّد هم به مهرش متّکی بود تو در جسم نبی جانی علی جان تو اصل اصل ایمانی علی جان تو روح روح قرآنی علی جان تو نوحِ نوح طوفانی علی جان تو میزانی تو فرقانی علی جان تو روز حشر ساطانی علی جان لوای حمد در دست تو باشد تمام حشر پابست تو باشد تو جا بر دوش پیغمبر گرفتی تو در از قلعۀ خیبر گرفتی تو از عَمر دلاور سر گرفتی تو چون جان مرگ مرگ را در بر گرفتی تو از ختم رسل کوثر گرفتی تو دل از انبیا یکسر گرفتی تو قاتل را ز رأفت شیر دادی تو خصم خویش را شمشیر دادی تو روی خاک، معراج نمازی تو بال طایر راز و نیازی تو درد عالمی را چاره سازی تو وقت جان فشانی پیشتازی تو دل بشکسته گان را دلنوازی تو بین انبیا نشکفته رازی اگر چه با خلایق زیستی تو خدا می داند و بس کیستی تو به جز تو کیست با آن اقتدارش زند وصله به کفش وصله دارش فلک خورشید گردون خاکسارش کند اشک یتیمی بی قرارش فدای لطف و احسانت علی جان که «میثم» شد ثنا خوانت علی جان
📋 ای عاصیان ای عاصیان، آمد حسین فاطمه / (ع) / مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی امشب به بیت فاطمه رضوان گل‌افشانی کند روح‌القدس مِدحت‌گری ، حورا غزل‌خوانی کند گیتی به تن پیراهن از ، انوار ربانی کند شادی و غم با دل صفا پیدا و پنهانی کند در سینه‌های سوخته آتش گلستانی کند زیبد جهان هستی خود ، یکباره قربانی کند ریحانه‌ی ختم رسل فرزند زهرا آمده آری حسین‌بن‌علی امشب به‌دنیا آمده امشب به روی دست خود ، قرآن گرفته فاطمه امشب ز باغ آرزو ، ریحان گرفته فاطمه امشب ز دریای ولا ، مرجان گرفته فاطمه امشب ز داور گوهر ایمان گرفته فاطمه امشب برای اهل دل ، جانان گرفته فاطمه امشب حسینش را به بر چون جان گرفته فاطمه امشب در عاشورائیان برپا شده شوری دگر از خانه‌ی زهرا رود بر آسمان نوری دگر در سِیر دریای ولا دل گوهرش را یافته یا جان به ظلمات بلا روشنگرش را یافته باطل شده سر در گم و حق محورش را یافته بستان سرسبز ولا آب‌آورش را یافته نخل امید فاطمه برگ و برش را یافته فطرس به پرواز آمده بال و پرش را یافته از آسمان و از زمین آید به گوش این زمزمه ای عاصیان ای عاصیان! آمد حسین فاطمه شورآفرین عاشقان با شور عاشوراست این مشعل‌فروز بزم جان روشنگر دلهاست این ریحانه‌ی ختم رسل دردانه‌ی زهراست این ماه امیرالمؤنین مهر جهان‌آراست این توحید از سر تا‌به‌پا قرآن ز سر تا پاست این وجه خدا خون خدا عبد خدا سیماست این گویم اگر در وصف او از انچه هست آگاهی‌ام ترسم که هر کس بشنود خواند حسین اللهی‌ام جان بحر و او در دانه‌اش ، دل باغ، او ریحانه‌اش هستی همه دلداده‌اش عالم همه دیوانه‌اش ایثار شمع محفلش خلقت همه پروانه‌اش خلق زمین و آسمان یک‌سر گدای خانه‌اش سرمست از جام جنون دیوانه و فرزانه‌اش مرهون لطف و مرحمت هم خویش هم بیگانه‌اش چشم همه دریای او قلب همه صحرای او هرجا شده کرببلا هر لحظه عاشورای او فطرس بیا فطرس بیا ، شور حسینی ساز کن درد درون خویش را ابراز کن ابراز کن حرف دل بشکسته را آغاز کن آغاز کن پروانه شو پروانه شو ، پرواز کن پرواز کن برگرد شمع روی او پرواز کن پرواز کن نازی بکش زان نازنین بر خلق عالم ناز کن عین‌الحیاة عاشقان در عالمین است این پسر باب‌النجاة عاصیان یعنی حسین است این پسر من آمدم با بذل جان دل‌مرده را احیا کنم من آمدم با ترک سر فرمان حق اجرا کنم من آمدم هر فرد را آزاده در دنیا کنم من آمدم بند ستم از پای عالم وا کنم من آمدم تا پرچم عدل و شرف برپا کنم من آمدم هر روز را اعلان عاشورا کنم من آمدم تا رهنما در طی منزلها شوم با روی خونین تا ابد روشنگر دلها شوم حسن خدا روی خدا ، این حسن من این روی من خلق نبی خوی نبی ، این خلق من این خوی من رنگ جنان بوی جنان ، این رنگ من این بوی من حبل‌المتین عاشقان ، این تار من این موی من سعی و صفای عارفان ، این بیت من این کوی من آلوده دامانید اگر ، این بحر من این جوی من من بین دریای بلا فلک نجات امتم من با لب عطشان خود آب حیات امتم ایثار دامن‌گیر من آزادگی مرهون من خونین‌گلان باغ دین نوشند آب از خون من افروختن، خود سوختن، آموختن قانون من مجد و جلال و عزت و عشق و وفا ممنون من قلب همه کانون من ، چشم همه جیحون من خونی که ریزد بر زمین ، از چهره‌ی گلگون من هر قطره‌اش می‌جوشد و صد بحر غفران می‌شود بحری که هر موجش فزون زین هفت ایوان می‌شود تنها نه اینجا فطرسی روئیده شد بال و پرش تا حشر هر افتاده را من همدمش، من یاورش هرکس به طوفان غرق شد ، من کشتی‌اش، من لنگرش هرکس به صحرا گشته گم ، من هادی‌اش، من رهبرش هرکس شهید دوست شد ، من سیدش، من سرورش هرکس که مست یار شد ، من ساقی‌اش، من ساغرش لبیک‌گو امدادگر فریادرس فردا منم حتی اگر کافر زند دست ولا بر دامنم من عاشق شیدای حق ، حق عاشق شیدای من پیمان خود را نشکنم ، گر بشکند اعضای من صد ره اگر غلطد بخون هرلحظه سرتاپای من صد بار اگر گلگون شود از خون سر سیمای من هر روز گردد زنده تر ، ز امروز من فردای من بر نسلها باشد یکی میلاد و عاشورای من هر روز بر آزادگان میلاد جان ما بود در محفل دلدادگان "میثم" زبان ما بود *شاعر : : سیدرضا نریمانی @ewwmajmamolodi
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ای زمین سامره طور تجلّا خوانمت یا بهشت حضرت باری تعالا خوانمت سرزمین مکّه یا گلزار بطحا خوانمت جبهه هفت آسمان با عرش اعلا خوانمت کعبۀ پیغمبران یا طور سینا خوانمت قبلۀ امید فرزندان زهرا خوانمت هر چه هستی طور دل سینای جان می‌دانمت زادگاه مهدی صاحب زمان می‌دانمت نو عروس فاطمه امشب محمّد زاده‌ای دختر شاهنشه رومی و احمد زاده‌ای اختر برج ولایی، ماه امجد زاده‌ای هیکل توحید یا روح مجرّد زاده‌ای عابدی معبود و یا عبدی مؤید زاده‌ای پای تا سر مظهر دادار سرمد زاده‌ای انبیا را اولیا را، جان جان است این پسر مصلح کل مهدی صاحب الزمان است این پسر کودکی نورس مپندارش که پیر آدم است رهنمای آدم است و مقتدای عالم است انبیا را اوّل است و اولیا را خاتم است هم خطاب مبرم است و هم کتاب محکم است هم بدرد جان دوا هم زخم دل را مرحم است نوح دل، یوسف لقا، موسی بیان، عیسی دم است شیعه تنها مصلح کلّ بشر می‌داندش عالم خلقت امام منتظر می‌داندش نرگس امشب تا سحر با مرغ شب بیدار باش صبحدم چشم انتظار وعدۀ دیدار باش دیده بگشا در تمشای رخ دلدار باش در رخ دلدار محو جلوۀ دادار باش شاهد لبخند گل در دامن گلزار باش در نشاط و شور و شادی باغبان را یار باش شب دعایت روح را غرق حلاوت می‌کند صبح مهدی در برت قرآن تلاوت می‌کند ای عروس فاطمه ام العلوم الکامله ای جهان قربان حملت ای بمهدی حامله ای تو را سادات زنهای بهشتی قابله خیز از جا و بجا آور نماز نافله نور شد بین تو و چشم حکیمه فاصله کاروان دل به پا آمد امید قافله حبذّا یار آمده یار آمده یار آمده یوسف گم گشتۀ زهرا به بازار آمده نرگس امشب موسِئی با نور طور آورده‌ای یا مگر داور دیگر باز بور آورده‌ای آدم است این یا ملک یا آنکه حور آورده‌ای یا بدامن مظهر الله نور آورده‌ای آفرینش را به شوق و وجد و شور آورده‌ای سید الاشهاد را بدر البدور آورده‌ای از زمین یک آسمان توحید داری در بغل ماه دورت گردد و خورشید داری در بغل قلب امکان، رکن ایمان، جان جان ماست این ناخدای کشتی دین مصلح دنیاست این لنگر و طوفان و موج و ساحل و دریاست این آدم و نوح و خلیل و موسی و عیساست این نور و طور و فجر و قدر و کوثر و طاهاست این ای دو صد یوسف فدایش یوسف زهراست این نامش از اهل زمین و آسمان دل می‌برد چهره‌اش نادیده از خلق جهان دل می‌برد والد خلق خدا در نقش مولود آمده در جمال عبد پیدا، حُسن معبود آمده آفتاب ظلّ جان یا ظلّ ممدود آمده بحرهای آرزو را دُرّ مقصود آمده با لوای حمد بشتابید محمود آمده آی مظلومان بپا مهدی موعود آمده روز عشق و وحدت و ایثار و هم عهدی رسید از کنار کعبه فریاد انا المهدی رسید ای وجودت بر تن بی جان عالم جان بیا ای ظهورت دردها را خوشترین درمان بیا ای جواب نالۀ مظلومی قرآن بیا ای همه جانها بخاک مقدمت قربان بیا ای امید بی کسان ای یار مظلومان بیا ای نجات هستی ای گمگشته انسان بیا زینب کبرا سر بازار می‌خواند تو را فاطمه بین در و دیوار می‌خواند تو را آفتابا طلعتت در پرده پنهان تا بکی؟ ماهتابا جلوه‌ای شبهای هجران تا بکی؟ باغبانا بی تو خون آب گلستان تا بکی؟ یوسفا از دیدنت محروم کنعان تا بکی؟ احمدا تنها میان جمع قرآن تا بکی؟ مهدیا بر نیزه سرهای شهیدان تا بکی؟ از جگرها آه می‌جوشد که یا مهدی بیا خون ثارالله می‌جوشد که یا مهدی بیا گاه دور کعبه با اشک روان می‌جویمت گه چو بلبل نغمه زن در بوستان می‌جویمت گه کنار خانه برگرد جهان می‌جویمت در منی من در زمین و آسمان می‌جویمت که به بزم دوستان با دوستان می‌جویمت گه درون خویشتن مانند جان می‌جویمت هرچه می‌گردم در این گلشن نمی‌بینم تو را تو مرا می‌بینی امّا من نمی‌بینم تو را دیده‌ها اختر شمار صبح دیدار تؤاند اختران آئینه‌دار ماه رخسار تؤاند گلعذاران بی قرار سیر گلزار توأند شهریاران خاکسار پای زوّار توأند سربداران پایدار دار ایثار توأند دوستان چشم انتظار صبح پیکار توأند یا بن مولانا العلی یا بن النبی المصطفی از تو عالم می‌شود چون نظم «میثم» با صفا
دلتنگ حرم اربابم: کیستم من یک مسلمانم مسلمان غدیرم غرق در بحر عنایات خداوند قدیرم پیشتر از بودنم عشق علی کرده اسیرم مهر مولا دستیارم لطف مولا دستگیرم جز امیرالمؤمنین نبود در این عالم امیرم خاک پای اهلبیتم کس مپندارد حقیرم
4_6032768564983762084
1M
‍ 🌸 🌺 🌸 🌼سبک جینگ و جینگ ساز میاد👌💐 💐🌹💐🌹💐 ماه پـر فیض رجب، ماه نبـی، ماه خداست ماه توبه، مه رحمت، مه ذکر است و دعاست @ewwmajmamolodi
. ✍ نام احد که نام خداوند سرمد است میمی بر آن اضافه شده، اسم احمد است آدم که گشت توبه او نزد حق قبول از فیض «یا حمیدُ بحق محمد» است با دیدن جمال تو خوبان دهر را در دل امید باغ جنان داشتن بد است دست تو ظــرف رحمت بی انتهای هوست هرچه خدابه خلق ببخشد، از این ید است مقصود باغ ولاله وحور و قصورنیست اهل بهشت را سرکوی تو مقصداست پیش از هبوط آدم و حوا به خط نور دست خدا نوشت: محمّد مؤید است ذکر خدا و ذکر ملک تا قیام حشر پیوسته بر شما صلوات مجدد است بر سر در بهشت و جهنم نوشته اند بغض تو نار و مهر تو خلد مخلد است تفسیر یک حدیث ز میم دهان تو بالله نیاز من به هزاران مجلد است گفتم به بزم قرب الهی قدم نهم دیدم که نغمۀ صلواتت خوش آمداست ای چهرۀ بلال تو باغ بهشت من این«میثم»،این توآن همه افعال زشت من .
🌹 🌹 🎤مداح :حاج محمود کریمی 💫💫💫💫💫💫💫💫 سینه چاک میزنم، تا حرم میپرم از مِی کربلا، داغِ داغِ سرم... « 1 » آب زنید راه را هین که نگار میرسد مژده دهید باغ را بوی بهار می رسد « 2 » مرده بُدم و زنده شدم و عشق تو را بنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم به مسیح نگاه تو من دولت پاینده شدم « 2 » 💫💫💫💫💫💫💫 اَلسَّلامُ عَلَیک، ای شَه عالَمین یا حَبیبَ القُلوب، سَّیِدی یاحسین... « 1 » ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند با خبران غمت بی خبر از عالَمند « 3 » صفا و مَروه دیده ام گِرده حرم دویده ام هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود به خدا به خدا به خدا کرب و بلا نمی شود « 4 » 💫💫💫💫💫💫💫💫 روح به تو زنده و، دل به تو مبتلاست من گدای تو ام، حاجتم کربلاست.... « 1 » یوسف مصر بقا در همه عالَم تویی در طلبت مرد و زن آمده با دِرهمند « 3 » اگر مرا رها کنی تو را رها نمیکنم سر از تنم جدا کنی چون و چرا نمی کنم به خدا به خدا به خدا چون و چرا نمی کنم « 4 » شعر از: 1: 2: 3: 4: @ewwmajmamolodi
سلامٌ علی آلِ طاها و یاسین به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکین رخش مصحف فاطمه، حُسن، قرآن پُر از «قدر» و «وَاللَّیل» و «وَالشَّمس» و «وَالتّین» درود الهی بر آن خُلق نیکو سلام محمّد بر آن خوی شیرین نماز از خضوعش به پرواز آید دعا از نفس‌های او بسته آذین به سجاده‌اش آسمان آورد سر به ذکر دعایش خدا گوید آمین سلام خدا بر خضوع و خشوعش قیام و قعود و رکوع و سجودش درود خداوند حَیّ جلیلش به قدر و کمال و جمال جمیلش عجب نیست در مسلخ عشق و ایثار اگر بوسه بر دست آرد خلیلش عجب نیست کز عرشۀ عرش اعلا طواف آرد از چارسو جبرئیلش سلاطین غلامش، خواتین کنیزش طوایف مریدش، قبایل دخیلش حَجَر شاهد عزت و اقتدارش هشام بن عبدالملک‌ها ذلیلش بسا تخت شاهی فرو رفت در گل کجا حاکم گِل شود حاکم دل؟ «هشام» استلام حجر تا نماید در آن ازدحامِ خلایق نشاید نه قدری که از وی شود قدردانی نه کس بود تا کس بر او ره ‌گشاید به ناگاه دیدند آمد جوانی که پیوسته او را حَجَر می‌ستاید گشودند حُجّاج از چار سو، ره که آن شاهدِ حُسن یکتا بیاید یکی خواست تا سر به پایش گذارد یکی رفت تا جان نثارش نماید یکی گفت نامش چه باشد هشاما! - حسد را نگر- گفت: نشناسم او را به ناگه «فرزدق» خروشید در دم که: این است نجل رسول مُکَرّم! تو چون می‌کنی در مقامش تجاهل؟ من او را بِه از خویشتن می‌شناسم نماز است بی او گناه کبیره ثواب است بی او خطای مسلّم تعالیم اسلام از اوست جاری قوانین توحید از اوست محکم چراغی‌ست بر قلۀ آفرینش امام است بر جملۀ خلق عالم سلام و رکوع و سجود است از او قنوت و قیام و قعود است از او امامی‌ست کو را اُمَم می‌شناسد کریمی‌ست کو را کرم می‌شناسد صفا، مروه، مسعی، حَجَر، حِجر، زمزم طواف و مطاف و حرم می‌شناسد بیابان مکه، منا، خیف، مشعر سماوات و لوح و قلم می‌شناسد زمین می‌شناسد، زمان می‌شناسد عرب می‌شناسد، عجم می‌شناسد یم و قطره و ماه و خورشید، او را به ذات الهی قسم می‌شناسد سلام خدا بر اَب و جَدّ و مامش مسلمان بود هر که داند امامش
سلام گرم مرا چون ز راه دور شنیدی کـرم نمـودی و بهـر زیارتت طلبیدی برای آنکه گل از اشک دیده بر تو بیارم دل مـرا تـو شکستی، غم مرا تو خریدی بـه نـامه سیه‌ام لحظه‌ای نگاه نکـردی مـرا صـدا زدی و پـرده مـرا ندریـدی چگونه راه به من دادی ای رئوف رئوفان مگـر سیـاهی پـرونده مـرا تو ندیدی در آستان تو من روی آورم به چه رویی که من چو خار سیه رویم و تو یاس سفیدی نیاز بـر کـه بیارم؟- تو حاجتی تو نیازی امید بـر کـه ببندم- تو آرزو تـو امیدی چـه رازهای نهانی که بود در دل تنگم نگفتـه بـودم و دیدم تمام را تو شنیدی به حیرتم که نکرد این همه گنه ز تو دورم من از تو هر چه بریدم، تو از کرم نبریدی چه می‌شود گره از کار «میثمت» بگشایی مگـر نـه قفـل مهمـات را فقط تو کلیدی
من کیستم گدای گدایان این درم گر پا نهم به جای دگر خاک بر سرم روزی اگر بناست از این در جدا شوم از هم جدا شوند سر و جان و پیکرم محتاج دام و شیفته ی دانه ی توام هر چند در حریم تو کم از کبوترم زوار عارفند به حقّ تو یا رضا ای وای من که از همه بی معرفت ترم بر پادشاهی دو جهان ناز می کنم از آن خوشم که بر در این خانه نوکرم مهر تو گشت شیره ی جان و روان روح از لحظه ای که شیر به من داد مادرم فیض زیارت تو و آلوده ای چو من گر لطف تو نبود نمی گشت باورم هر کس که دشمن است تو را دشمنش منم حتّی اگر بود پدرم یا برادرم از صدق و پاکی پدر و مادرم بود گر عاشق پیمبر و آل پیمبرم یک عمر از تو گفتم و خواهم که وقت مرگ خیزد رضا رضا ز نفس های آخرم پای مرا ببند که پابند خود کنی دست مرا بگیر که مسکین این درم من «میثمم» که با همه بیدست و پائیم جز دار عشق تو نبود دار دیگرم
به‌مناسبت دل سفر کن در منا و عید قربان را ببین چشمه‌های نور و شور آن بیابان را ببین گوسفند نفس را با تیغ تقوی سر ببُر پای تا سر جان شو و رخسار جانان را ببین سفرۀ مهمانی خاص خدا گردیده باز لالۀ لبخند و اشک شوق مهمان را ببین دیو نفس از پا درافکن، سنگ بر شیطان بزن هم شکست نفس را، هم مرگ شیطان را ببین تیغ در دست خلیل و بند در دست ذبیح حنجر تسلیم بنگر، تیغ بران را ببین کارد تیز و دست محکم، حلق نازک‌تر ز گل پای تا سر چشم شو، اخلاص و ایمان را ببین خاک گل انداخته از اشک چشم حاجیان در دل تفتیدۀ صحرا، گلستان را ببین گریه و اشک و دعا و توبه و تهلیل را رحمت و لطف و عطا و عفو و غفران را ببین آتش گرما گلستان گشته چون باغ خلیل در دل صحرا صفای باغ رضوان را ببین روی حق هرگز نگنجد در نگاه چشم سر چشمِ دل بگشا جمال حی سبحان را ببین خیمۀ حجاج را با پای جان، یک یک بگرد آتش دل، سوز سینه، چشم گریان را ببین دل تهی از غیر کن تا بنگری دلدار را سر بزن در خیمه‌ها شاید ببینی یار را سینه مشعر، دل حرم، میدان دید ما مِناست گر ببندی لب ز حرف غیر، هر حرفت دعاست غم مخور گر گم شدی یا خیمه را گم کرده‌ای سیر کن تا بنگری گم‌گشتۀ زهرا کجاست لحظه‌ای آرام منشین هر که را دیدی بپرس یار سوی مکه رفته، یا به صحرای مناست؟ حیف یاران در منی رفتم ندیدم روی او عیب از آن رخسار زیبا نیست، عیب از چشم ماست حاجیان جمعند دور هم به صحرای منا حاجی ما در بیابان در مسیر کربلاست حاجیان کردند دل را خوش به ذبح گوسفند حاجی ما ذبح طفلش پیش پیکان بلاست حاجیان سر می‌تراشند از پی تقصیرشان حاجی ما هم چهل منزل سرش برنیزه‌هاست حاجیان دست دعاشان بر سما گردد بلند حاجی ما از بدن دست علمدارش جداست حاجیان را هست یک قربانی آن هم گوسفند حاجی ما هم ذبیحش جمله تقدیم خداست حاجیان را از هجوم زائرین بر تن فشار حاجی ما سینه‌اش از سم اسبان توتیاست خوش بود «میثم» همیشه سوگواری بر حسین حاجی آن باشد که اشکش هست جاری بر حسین ✍استاد
ای به شهر ری مزارت رشک جنات النعیم آیت عظمای حق نجل الحسن عبدالعظیم آفتاب فاطمه چشم و چراغ اهل بیت منشأ فضل و کرامت صاحب لطف عمیم هم شریف ابن شریف ابن شریف ابن شریف هم کریم ابن کریم ابن کریم ابن کریم قبلۀ دل کعبۀ اهل ولایی نی عجب گر زند بیت الحرامت بوسه بر خاک حریم در پی احیای دل کار مسیحا می کند بامدادی گر وزد از تربت پاکت نسیم زائر قبر تو یعنی زائر قبر حسین خادم کوی تو یعنی خادم حجر و حطیم شهر ری تا متکی بر آستان قدس تو است تا قیامت نیستش از فتنۀ بیگانه بیم نی عجب گر سائل درگاهت از احسان کند دامن طفل یتیمی را پر از در یتیم چارمین نجل کریم اهل بیتی میتوان هشت جنت را ببخشایی به شیطان رجیم طلعت نورانیت مرآت الله الصمد طاق ابروی تو بسم الله رحمان الرحیم مظهر توحیدی و در بیت دل داری مقام آفتاب عرشی و در شهر ری گشتی مقیم شاهراه زائرت "انا هدیناه السبیل" چل چراغ تربتت شمع صراط المستقیم بر مشام جان دهد در هر نفس عطر حسین هر کجا آرد نسیم از تربت پاکت شمیم اینکه من امروز می گردم به دور تربتت مرغ جانم زائر کوی تو بوده از قدیم دست من گر کوته است از مرقد پاک حسین یافتم از تربتت اینجا همان فوز عظیم هر که در این سرزمین بر خاک تو صورت نهاد در ثواب زائران کربلا گردد سهیم خورده از اول دل «میثم» گره بر مرقدت وصل اجداد تو خواهد از خداوند کریم 🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
ای ولــیّ‌الله داور، السـلام ای سلامت از پیامبر، السلام حجّت خلاق اکبـر، السلام زادۀ زهـرای اطهر، السلام -السلام ای باقـر آل‌رسـول -چارمین فرزند زهرای بتول ای نبی بـر تو فرستاده سلام وی به زین‌العابدین، ماه تمام هفتمین معصومی و پنجم امام مکتبت تا صبح محشر، مستدام -تیغ نطقت می‌شکافـد، علم را -روح می‌بخشد مرامت، حلم را ای سـلام ذات حـیّ داورت بر تو و نطـق فضیلت‌پرورت علم آرد سجده بر خاک درت حلم گردیده است بر دور سرت -نسل نوری هم ز باب و هم ز مام -خـود امام و مـادرت بنـت الامام کیستـی ای آیت سـرّ و علن؟ تو هم از نسل حسینی، هم حسن تو امـامت را روانـی در بـدن ای ولایـت را چـراغ انجمـن -علم تو، علـم خداونـد جلیل -وحی باشد بر لبت بی‌جبرییل از درخـت علم، بَـر داریم ما وز تو صد دریا گهر داریم ما بس حـدیث معتبـر داریم ما از شما کی دست برداریم ما؟ -یابن زهرا سر برآور باز هم -«جابر جُعفی» بپرور باز هم یابن زهرا گر چه با بغض تمام، حرمتت گردید پامال «هشام»، بر تنت آزار آمد صبح و شام، تو امامـی، تو امامی، تو امام -نور از هر سو که خیزد، دیدنی است -چهرۀ خورشیـد کی پوشیدنی است؟ تو خـزانِ بـاغ زهـرا دیده‌ای تو تن بی‌سر به صحرا دیده‌ای گـردن مجـروح بابا دیده‌ای بر فراز نیـزه سرهـا دیده‌ای -کاش می‌دیدم چه آمد بر سرت -یا چه کرده کعب نی با پیکرت؟ تو چهل‌منـزل اسارت دیده‌ای از ستمکاران جسـارت دیده‌ای خود عزیزی و حقارت دیده‌ای تشنگی و قتل و غارت دیده‌ای -چارساله، کـوه ماتم برده‌ای -مثل عمه، تازیانه خورده‌ای شـام بـود و مجـلس شوم یزید چشم تو چوب و لب خشکیده دید گـه سکینه ناله از دل می‌کشید گاه زینب جامـه بـر پیکـر درید -چشم بر رگهای خونین دوختی -سـوختی و سـوختی و سوختی ای دل شیعـه چـراغ تــربتت دیده‌هـا دریـای اشک غـربتت سالهـا بـر دوش کـوه محنتت روز و شب پامال می‌شد حرمتت -ظلم دیـدی در عیـان و در خفا -تـا شـدی مسمـوم از زهر جفا ای به جانت از عدو رنج و عذاب هم به طفلی، هم به پیری، هم شباب قلبت از زهـر ستـم گردیــد آب قبــر بـی‌زوّار تــو، در آفتــاب -وسعت صحن تو مُلک عالم است -لالۀ قبـر تو اشک «میثم»است 💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃
بسم‌الله الرحمن الرحیم به مناسبت ▶️ ماه پـر فیض رجب، ماه نبـی، ماه خداست ماه توبه، مه رحمت، مه ذکر است و دعاست ماه از خــویش بریـدن بـه خـدا پیـوستن خرم آن کس که به حق واصل و از خویش جداست مـاه میـلاد شـریف دو محمّــد دو علـی که پر از جلوۀ مـاه رخشان ارض و سماست جمعــۀ اول ایــن مــاه، جمــال ازلــی در تمـاشـای رخ حضـرت باقـر پیـداست دوم مـاه رجـب عیـد بـزرگی دگـر است عید میـلاد علـی‌ بـن‌ جـواد بن رضاست سوم ماه رجـب آن دهمیـن حجت حـق جگرش لختۀ خون از شرر زهـر جفاست دهم ماه رجب بـا گل رخسار جـواد موج‌زن رایحۀ عطـر ولایت بـه فضاست بـارک‌ الله کــه در سیــزده مــاه رجـب عید میـلاد علـی، مظهر رب الاعـلاست کعبـه آغـوش گشـوده چـو گریبـان از هم کــه ز قـلب حـرم‌الله، علـی عقـده‌گشاست صـاحب‌خانـه نــدا داد کــه ای بنـت اسـد خانـه از مـاست ولیکـن متعلـق به شماست قـدر و جــاه تــو بـود فـوق مقــام مـریم پسـر تـو علـی اسـت و پسـر او عیسـاست نجل پـاک تـو امـام است بـه نجـل مریم گرچـه او مریـم و عیسـاش پیـام‌آور ماست این پسر رکن و مقام است و حطیم و زمزم این پسر حجر و حجر، مروه و مسعا و صفاست نیمـۀ مــاه رجـب روز وفــات زینـب او که دخت علی و مادر صبر است و رضاست زینب، آن فاتـح میـدان اســارت کـه هنوز زنـده از خطبـۀ او واقعــۀ کــرب‌و‌بـلاست شیـردخـت علـی و فاطمـه و اخـت حسن که حسین دگـر است و نفسش عاشوراست بیست و پنج رجب از بهـر محبان علی روز اندوه و غم و ناله و اشک است و عزاست روز آزادی زندانــی زهــرای بتـول روز قتل خلف حضـرت صـادق، موساست گوییـا در دل تـاریـک سیــه‌چـال، هنـوز بانـگ العفـو بلنـد از دو لب آن مـولاست آن کـه دربـارۀ وی آمـده سـاق مرضوض چشم‌ها گر ز غمش خـون بفشانند رواست روز بیسـت و ششـم مـاه رجـب داغ پـدر بـر دل و بـر جگـر سوختـۀ شیـر خداست بـر دل ختـم رســل داغ ابـوطالـب مانـد آن کـه ایمـانش فـوق همـۀ ایمان‌هاست بیست و هفت رجب است عید بزرگی دیگر عید مزمـل و مدثــر و نــور و طاهـاست عید بعثـت کـه نبـی رخـت رسالت پوشید به! چه عیدی که به از عید صیام و اضحاست عید پــرواز بشــر، عیــد نــزول قــرآن عید نابــودی بـت، عیـد تجلای خداست بیست و هشت رجب آغاز فراقی‌ست بزرگ که حسین‌بن‌علی عازم دشت و صحراست کـاروان پسـر فـاطمــه هنگـام سحــر سر به کف دارد و عازم به سوی کرب‌و‌بلاست عــزم حــج دارد و در اول ره مـی‌بینــد قتلگاه است بر او مروه، صفا تشت طلاست هم‌قـدم زینـب و عبـاس و علی‌اکبر پیش رویش علی و پشت سر او زهراست گاه بـر فـرق علـی‌اکبـر خـود می‌نگــرد گاه می‌گرید و چشمش به دو دست سقاست گاه در سینـه کنـد نوک سنان را احساس گاه بیند که بریـده سـر پـاکش ز قفاست سر به کف داشتن و تیـر گرفتـن به جگر سپـر سنگ شـدن حـج امـام شهـداست «میثم!»آن تربت شش‌گوشه بود در بر تو وای من! از چه ندیدی حرم یار کجاست؟
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ای وجودت حیات‌بخش وجود سائل درگهت کرامت و جود آیۀ هشت سورۀ نوری به جوادالائمه مشهوری مظهر جود ذات لم یزلی سیدی یا محمد بن علی تو محمد، علی است ابن و ابت کنیه ابن الرضا، تقی لقبت خلف پاک مرتضایی تو کوثر حضرت رضایی تو پدرت گفت نازنین پسرم ای فدای تو مادر و پدرم.... مظهر کامل امام رضا آفتاب دل امام رضا حافظ سر کبریایی تو وارث علم انبیایی تو تو ز اسرار غیب آگاهی در حقیقت خلیفة اللّهی... کاظمینت درون سینۀ ماست نجف و مکّه و مدینۀ ماست یم جود و فتوّت اید همه اهل بیت نبوّت اید همه همگی باب‌های ایمانید امنای خدای رحمانید تا صف حشر اصل هر کرمید رکن ارکان و قادَةُ الاُمَم اید سرّ غیب خدا به قلب شماست "وارتضاکم لغیبه" گویاست چشم دل بی فروغتان کور است شاهد من "کلامکم نور" است دلتان بحر بی کرانۀ علم کیست غیر از شما خزانۀ علم؟... بوسهء علم، بر لب و دهنت فقه، در گاهواره هم سخنت پیش علم تو علم عالم چیست!؟ در حضور تو پور اکثم کیست!؟ کل قرآن دلیل منطق توست پور اکثم ذلیل منطق توست یک کلام تو صد سپهر کمال یک سؤال تو سی هزار سؤال علم‌ها قطره و تو دریایی عالمی بنده و تو مولایی تـو ابالهـادی و اباالکـرمی تـو کلیـم‌اللَّه مسیـح دمی تو دهی، ای کرم گدای درت حِرز مادر، به قاتل پدرت تو که در هر دلی حرم داری تو که با دشمنت کرم داری تو که بر خشم خصم می‌خندی به روی دوست در نمی‌بندی ای به دست تو باز، مشکل من یـاد رویـت چـراغ محفل من تشنــۀ کوثــر ولای تـوام سرفرازم که خاک پای توام بنده ام بنده ای گنه کارم از دو عالم فقط تو را دارم من اگر در گدائیم کاهل تو به جود و کرامتی کامل ای ولایت تمام ایمانم کاظمین تو قبلۀ جانم هر چه هستم گدای این کویم با تمام وجود می‌گویم اَنت بابُ المراد ادرکنی یا امام جواد ادرکنی سیّدی "میثم" ام قبولم کن خاک ذریّۀ رسولم کن
نفس نفیس مصطفی یا علی  کعبه گرفت از تو صفا یا علی  یا علی و یا علی و یا علی  تو در زمین و آسمان رهبری  عقده گشای دل پیغمبری  تو شهر علم نبوی را دری  پشت نبی روی خدا یا علی  یا علی و یا علی و یا علی  یاد تو ذکر لب خاموش من  مدح تو هنگام سخن نوش من  لحمک لحمی است دُر گوش من  از لب ختم الانبیا یا علی  یا علی و یا علی و یا علی  وجه خداوند تعالی تویی  غیر نبی بر همه اولا تویی  شیر خدا علی اعلا تویی  یار نبی در همه جا یا علی  یا علی و یا علی و یا علی  ای حرم از مقدم تو محترم  مادر تو زاده تو را در حرم  مکه ز میلاد تو رشگ ارم  جان جهانت به فدا یا علی  یا علی و یا علی و یا علی  ما زترابیم و تویی بو تراب  ما همگان ذره و تو آفتاب  آیه ی مدح تو بود در کتاب  نص صریح انما یا علی  یا علی و یا علی و یا علی  بعد نبی حضرت خیرالانام  فاطمه را کیست بجز تو امام  ای بتو از قادر منان سلام  تویی تویی تو مقتدا یا علی  یا علی و یا علی و یا علی  گاه سخن نوش محمد تویی  یار و هم آغوش محمد تویی  بت شکن دوش محمد تویی  به بیت ذات کبریا یا علی  یا علی و یا علی و یا علی  با که نبی همدم و همراز بود؟  بیت که بر بیت خدا باز بود؟  دین زنبرد که سر افراز بود؟  نبی که را گفته ثنا یا علی؟  یا علی و یا علی و یا علی  کی به احد جان نبی را خرید؟  کی به احد جز تو نود زخم دید؟  بدر به شمشیر که فتح آفرید؟  جز تو که بد شیر خدا یا علی؟  یا علی و یا علی و یا علی  جز تو خدا را که ید و عین بود؟  مهر که غیر از تو بما دین بود؟  بازوی کی، بازوی ثقلین بود؟  در صف پیکار و غزا یا علی؟  یا علی و یا علی و یا علی  ای که خرد گشته بوصف تو گم  آیه اکملت لکم دینکم  مدح چه کس بوده به صحرای خم؟  از تو نمی شوم جدا یا علی  یاعلی و یاعلی و یاعلی
4_5873110190911393252.mp3
524.6K
ز گهوارۀ مهدی شود بوی خدا حس بریزید گل یاس به پای گل نرگس شده سامره گلشن حسن چشم تو روشن **** بگیرید به کف جان که دلدار رسیده بیایید که یوسف به بازار رسیده شده سامره گلشن حسن چشم تو روشن * نبی را ثمر آمدعلی را قمر آمد رضا را جگر آمدحسن را پسر آمد شده سامره گلشن حسن چشم تو روشن * به رخ سورۀ فرقان به لب آیۀ قرآن کفش بحر کرامت دلش مرکز ایمان شده سامره گلشن حسن چشم تو روشن **** در این دورۀ غیبت نشستیم حضورش همـه منتظرم من به امید ظهورش شده سامره گلشن حسن چشم تو روشن * به یارب امامان به آمین محمّد که کامل به ظهورش شود دین محمد شده سامره گلشن حسن چشم تو روشن ** خبر بر همه عالم رود سینه به سینه که ریحانۀ زهرا می‌آید به مدینه شده سامره گلشن حسن چشم تو روشن
بسم الله الرحمن الرحيم امشب ای ماه الهی آفتاب آورده ای اختران تابان ز برج بوتراب آورده ای گلبن سبز ولایت را گلاب آورده ای یا که از بحر نبوّت دُرّ ناب آورده ای شادی و وجد و سرور بی حساب آورده ای پای تا سر احمد ختمی مآب آورده ای کوثر طاها دلت روشن تبارک زاده ای این مبارک ماه را ماه مبارک زاده ای ملک هستی غرق در انوار پا تا سر شده جلوه گر در ماه حقّ ماهی خدا منظر شده روشن از خورشید حسنش چشم پیغمبر شده پای تا سر غرق شادی و شعف حیدر شده بر همه معلوم سرّ سورۀ کوثر شده یا محمّد (ص) یا محمّد (ص) دخترت مادر شده عزّت و مجد و جلال کبریایی را ببین در گل روی حسن حُسن خدایی را ببین می توان دیدن جمال غیب را در این جمال می توان خواندن چو ذات بی مثالش بی مثال صاحبان عقل مات این جمال و این جلال عارفان دهر محو این صفات و این کمال کبریا وجه و علی آیین و احمد خطّ و خال کرده بیت وحی را یکباره غرق شور و حال گاه حیدر داردش چون کعبۀ جان در بغل گه محمّد (ص) گیردش مانند قرآن در بغل حُسن ها بر گرد شمع عارضش پروانه ای خلدها از بوستان طلعتش ریحانه ای حلم ها در پیش حلم حضرتش افسانه ای قدسیان در آستان قدس او بیگانه ای اختران هر یک به بحر رحمتش دُر دانه ای آسمان از کوثر احسان او پیمانه ای ماه کنعان ولایت یوسف زهراست این اوّلین فرزند حیدر دوّمین مولاست این دامن ماه صیام امشب دهد بوی حسن آسمان ها سجده آوردند در کوی حسن مهر، خود را کرده گم در پرتو روی حسن ماه، زیبایی گرفت از حسن دلجوی حسن سوره ی و اللّیل، خود را بسته بر موی حسن آیۀ والشّمس، گردیده ثناگوی حسن ابر لطف و رحمتش بر خلق بارد بیشتر آنچه خوبان سر به سر دارند بیشتر این کریم اهلبیت این مظهر لطف خداست این امام دوّم این اوّل عزیز مصطفاست این فروغ سوّم این چارم نفر ز اهل کساست این گرامی وارث صبر علّی مرتضاست این به صلحش فُلک سرگردانم دین را ناخداست این صراط الله اعظم این امام مجتباست هم سپهری ها زعیم اهلبیتش خوانده اند هم زمینی ها کریم اهلبیتش خوانده اند روح اهل خلد و ریحان بهشت است این پسر بلکه طاووس گلستان بهشت است این پسر سرو خوشرفتار بستان بهشت است این پسر جان آل الله و جانان بهشت است این پسر آفتاب صبح ایوان بهشت است این پسر سیّد جمع جوانان بهشت است این پسر ای تمام شیعیان این است مولای شما ای جوانان بهشت این است آقای شما سرّ دشمن بر ملا گردید با صبر حسن جاودان دین خدا گردید با صبر حسن حق ز باطل جدا گردید با صبر حسن هستی دشمن فنا گردید با صبر حسن نهضت عترت به پا گردید با صبر حسن کربلا کرب و بلا گردید با صبر حسن دین اسیر انزوا می شد اگر صلحش نبود دست دشمن باز وا می شد اگر صلحش نبود ای خط و خالت همه آیت در آیت یا حسن ای سپهر وحی را شمس ولایت یا حسن ای کلامت خلق را نور هدایت یا حسن ای خروشان بحر موّاج عنایت یا حسن ای یم جود، ای کریم بینهایت یاحسن ای جهانت جمله در ظّل حمایت یا حسن یا بن زهرا من نمی گویم ثنا گوی توام تو کریم عالمی من سائل ثنا کوی توام سینه های سوخته شمع شب تار تواند طایران سدره صبح و شام زوّار تواند عرشیان در عرش اعلا هم گرفتار تواند آسمان ها غرق در دریای انوار تواند ماه رویان ذرّه ای از مهر رخسار تواند شهر یاران برده های کوه و بازار تواند مهر تو هم بحر ما، هم فلک ما، هم نوح ماست تربت بی زائرت بیت الحرام روح ماست تو ز وصف عرشیان و فرشیان بالاتری نو نبی را جان شیرین تو خدا را مظهری تو کتاب الله روی سینۀ پیغمبری تو علّی مرتضایی نو بتول اطهری تو امام مجتبی چشم و چراغ حیدری تو کریم عترتی تو دست لطف داوری جود سائل، عفو مرهون و کرم مهمان تو است چشم «میثم» در دو دنیا بر تو و احسان تو است 💫✨💫✨💫✨💫✨
بارک الله نجمه امشب آفتاب آورده‌ای  وجه ناپیدای حق را بی‌نقاب آورده‌ای  در تراب امشب جمال بوتراب آورده‌ای  یا به دامن احمد ختمی مآب آورده‌ای  از دل دریای رحمت درِّ ناب آورده‌ای  گل به دست خود گرفتی یا گلاب آورده‌ای؟  با جلال آمنه مرآت احمد زاده‌ای  در حقیقت عالم آل محمّد زاده‌ای  ****  این پسر حسن خدا را مظهر است و منظر است  این پسر سر تا به پا، پا تا به سر پیغمبر است  این پسر هم مصطفی هم فاطمه یا حیدر است  تو چو مریم، این پسر عیسای عیسی پرور است  این پسر در هفت دریای ولایت، گوهر است  این پسر قرآن بابا روی دست مادر است  ایـن شـه ملک قـدر فرمانده جیش قضاست  این همان جان جهان مولا علی موسی‌الرضاست  **** بضعۀ ختم رسالت، روح قرآن است این  بلکه هم جان جهان، هم یک جهان جان است این  قدر قدر و نور نور و فرق فرقان است این  من به قرآن می‌خورم سوگند، قرآن است این  جان دین، اصل ولایت، روح ایمان است این  شمع جمع انبیا در بزم امکان است این  لاله‌های وحی از فیض بهـارش کرده گل  بوسۀ موسی‌ابن‌جعفر بر عذارش کرده گل  ****  ظرف نامحدود دریاهای رحمت ساغرش  آسمان گردیده چون پروانه بر دور سرش  ضامن آمرزش خلقی است آهوی درش  حافظ ایران اسلامی است در قم خواهرش  جد امیرالمؤمنین، ام ابیها مادرش  عالم هستی گرفته همچو کعبه در برش  موسی عمران بیا فرزند موسی را ببین  آدم و نوح و خلیل الله و عیسی را ببین  ****  چار صحن او پناه چار رکن عالم است  گندم مرغان صحنش عکس خال آدم است  گنبد زرین او خورشید ماه مریم است  پیش احسانش به سائل گر جهان بخشد، کم است  در زمین قصر بلندش، عرش عرش اعظم است  شهر مشهد چون مدینه، او رسول اکرم است  خسروان در کویش احساس حقارت می‌کنند  انبیـاء و اولیـا او را زیـارت می‌کـنند  ****  سایۀ گلدسته‌هایش سجده‌گاه آفتاب  آسمان بر خاک راه زائرش ریزد گلاب  جبرئیل از جام سقا خانه‌اش نوشیده آب  از حساب آسوده باشد زائرش روز حساب  پای دیوار حریم قدس او یک لحظه خواب  باشد از بیداری قدرش فزون اجر و ثواب  بهترین عبد خدا اینجا خدایی می‌کند  از تمـام آفرینش دلربـایـی می‌کند  ****  از هزاران کعبه زیر سایۀ دیوار تو  بار خیل انبیا افتاده در دربار تو  من کیم تا باشم ای وجه خدا، زوار تو؟  خارم و روییده‌ام در دامن گلذار تو  می‌کشی ناز مرا هر چند هستم عار تو  گرچه بودم با گناهم باعث آزار تو  هر چه می‌بینی بدی از من نمی‌رانی مرا  من خجالت می‌کشم اما تو می‌خوانی مرا  ****  رأفتت نازم چرا از من حمایت می‌کنی؟  از جهنم در بهشت خود هدایت می‌کنی  زنده‌ام از فیض سرشار ولایت می‌کنی  همچنان از کوثر نورم سقایت می‌کنی  نه مرا می‌رانی از خود، نه شکایت می‌کنی  قاتلت گر بر درت آید، عنایت می‌کنی  این که دشمن هم بوَد چون دوست مرهون شما  عفو و جـود و بذل و احسان است در خون شما  ****  کیستی تو؟ ظرف احسان خداوندی، رضا  در کرم مثل خدا بی‌مثل و مانندی رضا  من همه بی‌آبرو، تو آبرومندی رضا  تیرگی بودم به بحر نورم افکندی رضا  بس که آقایی، به رویم در نمی‌بندی رضا  هر چه گریاندم دلت را، باز می‌خندی رضا  تو رؤف اهل‌بیتی، لطف و احسان بایدت  میزبـانی و پـذیرایی ز مهمـان بایدت  ****  من به زنجیر غمت عمری اسیرم یا رضا  بسته شد از خاک زوارت خمیرم یا رضا  با تولای شما دادند شیرم یا رضا  وز گنه در آستانت سر به زیرم یا رضا  بار ده تا قبر تو در بر بگیرم یا رضا  لطف کن تا گوشۀ صحنت بمیرم یا رضا  هر چه بودم هر چه هستم«میثم»کوی توام  از خجالت کـورم امـا عاشق روی تـوام 
بسم الله الرحمن الرحيم ای منای معرفت دل هایتان روی جانان شمع محفل هایتان در هوالهو خویش را فانی کنید عید قربان است قربانی کنید مشعر و خیف و منی را بنگرید با نگاه دل خدا را بنگرید سینه نورانی، نفس ها مشک خیز چشم ها چون ابر رحمت اشگ ریز خاک با مشک و عبیر آمیخته اشگ مهدی در بیابان ریخته ای منی آهنگ دیگر ساز کن دفتر اسرار خود را باز کن وصف آن پیر خدا جو را بگو قصّه ی قربانی او را بگو عشق اینجا خودنمایی می کند مرگ دائم دل ربائی می کند کارد لرزد در کف دست پدر روح رقصد در تن پاک پسر بوسه های تیغ روی حنجر است یا نوازش های دست هاجر است عشق می جوشد به رگ های خلیل تیغ می گوید که یَنهانی جلیل دوست بهر دوست خود را ساخته تیغ اینجا رنگ خود را باخته الله الله همّتی کن جبرئیل تا بگیری تیغ از دست خلیل این که کرده جان خود تسلیم دوست لحظه ای، آنی نمی گنجد به پوست در جبینش نور احمد را به بین دیده بگشا و محمّد را به بین ای قضا زامر خدا تعجیل کن خلق را قربان اسماعیل کن ای فلک دست دعا از دل برآر ای ملک از عرش قربانی بیار آی حُجّاج این ندا را بشنوید بشنوید اینک خدا را بشنوید در منی از سوی ربّ العالمین گوسفند آورده جبریل امین کای خلیل از تو پذیرفتیم ما امتحان بود آنچه را گفتیم ما کردی اجرا آنچه را ما خواستیم بر خلیلیّت تو را آراستیم هر چه هست و نیست در فرمان ماست تیغ در دست تو، حکم از آنِ ماست بنده گی کردی خلیل ما شدی همدم بی جبرئیل ما شدی این ذبیح ماست رویش را ببوس تیغ بگذار و گلویش را ببوس گر چه طفلت تیغ ما را مشتری است آنکه باید ذبح گردد دیگری است او سرا پایش نشان هر بلاست قتلگاهش در منای کربلاست پیش از آن کآید وجودت در وجود بوده بر سجّاده ی خونش سجود پیش تر از خلقت این روزگار کرده اسماعیل ها بر ما نثار تو خلیل مایی امّا او ولی است نام زیبایش حسین بن علی است عشق تا شام ابد مرهون اوست اشگ «میثم» ها نثار خون اوست ــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحيم عید قربان است یـا عیـد عنایـات خداست؟ عید عشق و عیـد ایثار و مناجات و دعاست ذات حق با میهمـانانش گرفتـه جشن عیـد مرکـز ایـن جشـن نورانـی بیابـان منـاست هر کجا رو آوریم و هـر طرف چشم افکنیم خیمـۀ حجـاج بیـت‌الله پیش چشـم ماست نـور از هر خیمـه می‌تابـد بـه بـام آسمـان خیمه‌ها بیت‌الله و اشک و مناجات و دعاست حاجیـان دارنـد بـر سـر شـوق ذبح گوسفند قصد هر یک کشتن دیو هوس، گرگ هواست ای خوش آن حاجی که در آن سرزمین کرده وقوف خوش‌تر آن حاجی که جای او در آغوش خداست جان من قربان آن حاجی کـه زیـر خیمه‌ها چشم او گریان به یـاد خیمه‌های کربلاست پیش‌تر از دید چشمم خیمه می‌آید به چشم ای منا پاسخ بده، پس خیمۀ مهدی کجاست؟ حاجیان در هر نفس دارند از هم این سؤال پس کدامین خیمه‌گاه مهدی موعود ماست این صدای گریۀ مهدی است می‌آید به گوش؛ یا صـدای نالۀ «‌العفـو» ختم‌الانبیـاست؟ نالـۀ جانسـوز «یــااللهِ» ختـم‌المـرسلین یا صـدای گریـۀ شوق علی مرتضـاست؟ یا امـام مجتبا صـورت نهـاده بـر زمین؛ یـا نـوای آسمـان‌سـوز قتیل نینـواست؟ یکطرف آمـاده ابـراهیم، بـر ذبـح پسـر یکطرف تسلیم، اسماعیل از بهـر فداست جان من قربـان آن حاجی که قربانگاه او گاه نهـر علقمـه، گـه در کنـار قتلگاست جان من قربان آن حاجی که ذبح حجّ او طفل شیـر و نوجوان و پیرمرد پارساست حاجیان سر می‌تراشند و عـزیز فـاطمه در منای دوست می‌بینم سرش از تن جداست جان من قربان آن حاجی که در صحرای خون هـم قتیـل‌الاشقیـا و هـم ذبیـحٌ بالقفـاست جان من قربان آن حاجی که بعد از بذل جان سر به نوک نـی، تنش پامـال سمّ اسب هاست جان من قربان آن حاجی که در این حجّ خون مـروۀ او قتلگـاه او، صفـا طـشت طـلاست گریه کن «میثم» بر آن حاجی که اجر حجّ او گاه سنگ و گه سنان، گه تیغ، گه تیرِ جفاست
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید در منای دل وقوف از حج روحانی کنید تا نیفتاده است جان در پنجۀ گرگ هوا گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید سنگ ها از مشعر وصل الهی کرده جمع جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن حلۀ احرام از انوار ربانی کنید در مسیر وجه ربّک پای جان بگذاشته گام اول در هوالهو خویش را فانی کنید پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت گفتگو با ذات پاک حی سبحانی کنید از سر من، موی بتراشید و محو هو شوید تا همه لبریز از نور جمال او شوید شستشو کن روح را در چشمه عین الیقین حلۀ احرام پوش از شهپر روح الامین پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا تا شوی سر تا قدم آیینة حق الیقین گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین تیغ از الماس در دست پدر برنده تر ای عجب نازک تر از گل آن گلوی نازنین نه گلو بشکافت نه آن کارد حنجر را برید هم پسر گردید محزون هم پدر شد خشمگین پای تا سر شعله شد فریاد زد کای تیغ تیز از چه کندی می کنی در امر رب العالمین تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پر تو به من گویی ببر اما خدا گوید نبر ناگهان آمد ندا از جانب رب جلیل مرحبا ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو فدیه آورده است بر فرزند پاکت جبرییل ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را تو خلیلی تو خلیلی تو خلیلی تو خلیل ما تو را در بوته اخلاص کردیم امتحان ما تو را دادیم تا صبح جزا اجر جزیل هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت چون جمال دوست دیدی این بلا آمد جمیل تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود ای خلیل الله اسماعیل تو از آن ماست تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست فرق ها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح این سرش بر سینه تو، او سرش بر نیزه هاست حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست جسم اسماعیل تو چون روح در آغوش تو پیکر مجروح او از سم اسبان توتیاست ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود ذبح زهراعلیها سلام با لب عطشان سرش از تن جداست ای خلیل ما بود تا سیل اشکت در دو عین آب شو چون شمع سوزان گریه کن بهر حسین کیستی تو مروه و سعی و صفایی یا حسین بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی یا حسین تو طوافی تو مطافی تو نمازی تو دعا تو ذبیحی تو ذبیحاً بالقفایی یا حسین آب زمزم تشنه لعل لب خشکیده ات تو هزاران خضر را آب بقایی یا حسین خون تو جاری است در رگ های احکام خدا بلکه خود خون خدا، خون خدایی یا حسین تو حسینی تو حسین کل خلق عالمی تو شهیدی تو شهید کربلایی یا حسین تو تمام مصحفی، آیات زخم پیکرت تو کتاب انبیا و اولیایی یا حسین آفتابا بر سر خلق دو عالم سایه ای نخل "میثم" از کتاب زخم هایت آیه ای ــــــــــــــــــ
ای به شهر ری مزارت رشک جنات النعیم آیت عظمای حق نجل الحسن عبدالعظیم آفتاب فاطمه چشم و چراغ اهل بیت منشأ فضل و کرامت صاحب لطف عمیم هم شریف ابن شریف ابن شریف ابن شریف هم کریم ابن کریم ابن کریم ابن کریم قبلۀ دل کعبۀ اهل ولایی نی عجب گر زند بیت الحرامت بوسه بر خاک حریم در پی احیای دل کار مسیحا می کند بامدادی گر وزد از تربت پاکت نسیم زائر قبر تو یعنی زائر قبر حسین خادم کوی تو یعنی خادم حجر و حطیم شهر ری تا متکی بر آستان قدس تو است تا قیامت نیستش از فتنۀ بیگانه بیم نی عجب گر سائل درگاهت از احسان کند دامن طفل یتیمی را پر از در یتیم چارمین نجل کریم اهل بیتی میتوان هشت جنت را ببخشایی به شیطان رجیم طلعت نورانیت مرآت الله الصمد طاق ابروی تو بسم الله رحمان الرحیم مظهر توحیدی و در بیت دل داری مقام آفتاب عرشی و در شهر ری گشتی مقیم شاهراه زائرت "انا هدیناه السبیل" چل چراغ تربتت شمع صراط المستقیم بر مشام جان دهد در هر نفس عطر حسین هر کجا آرد نسیم از تربت پاکت شمیم اینکه من امروز می گردم به دور تربتت مرغ جانم زائر کوی تو بوده از قدیم دست من گر کوته است از مرقد پاک حسین یافتم از تربتت اینجا همان فوز عظیم هر که در این سرزمین بر خاک تو صورت نهاد در ثواب زائران کربلا گردد سهیم خورده از اول دل «میثم» گره بر مرقدت وصل اجداد تو خواهد از خداوند کریم 🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد  امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد  امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد  با خطّ نور، بر همه خطّ امان دهد  امشب خدا به کوثر خود داد کوثری در بر گرفته فاطمه زهرای دیگری   باید دوباره خلقت پیغمبری چنین  آرد ز کعبه بنت اسد حیدری چنین  بخشد خدا به ختم رسل کوثری چنین  کز دامنش ظهور کند دختری چنین  او جلوهء خدیجه به چشم پیمبر است زین اب است و ام ابیهای حیدر است صبر است سربلند که این مادر من است قرآن دهد شعار که احیاگر من است بالد به خویش فاطمه کاین دختر من است نازد به او حسین که این خواهر من است با خون نوشته اند شهیدان مکتبی زینب حسینی است و حسین است زینبی یک مصطفی کرامت و یک فاطمه جلال یک مرتضی ولایت و یک مجتبی کمال یک کربلا مجاهده یک پنجتن جمال بر صبر او درود خدا و رسول و آل تنها فهیمه ای که ندیده مفهمه از کودکی است عالمهء بی معلمه ام الکتاب صبر و رضا کیست؟! زینب است فصل الخطاب کرب و بلا کیست؟! زینب است فریاد خون خون خدا کیست؟! زینب است آیینۀ حسین نما کیست؟! زینب است آمد گلی که خون خدا پایبست اوست  گلبوسه های دست خدا روی دست اوست  زهراست جان احمد و این جان فاطمه است ریحانۀ محمد و ریحانِ فاطمه است طاها و قدر و کوثر و فرقان فاطمه است گویی تمام وحی به دامان فاطمه است بسیار زن که صابر و نستوه بوده است کی مثل او رایت جمیلا سروده است آیات نور معنی سیمای زینب است چشم حسین محو تماشای زینب است إعجاز وحی نطق دل آرای زینب است تفسیر فتح خطبهء غرای زینب است وقت سکوت هم نفسش انفجار بود شمشیر اگر نداشت دمش ذوالفقار بود وقتی گشوده شد لب اسلام پرورش وقتی خطابه خواند همانند مادرش وقتی که گفت از پدر و از برادرش کوفه دوباره دید علی را به منبرش فخریه کرد فاطمه اینجا به زینبش نهج البلاغه بود که می ریخت از لبش... بدر منیر و شمس ضحای علی تویی بعد از بتول عقده گشای علی تویی آیینهء تمام نمای علی تویی یادآور صدای رسای علی تویی با خطبهء تو پردهء ظلمت دریده شد از حنجرت صدای محمد شنیده شد بر شکر قتلگاه تو از داور آفرین  بر استقامت تو ز پیغمبر آفرین  بر ذوالفقار نطق تو از حیدر آفرین  بر خطبهء دمشق تو از مادر آفرین زهراست کوثر نبی و کوثرش تویی شهر شهادت است حسین و درش تویی تو کیستی فروغ چراغ هدایتی تو لنگر سفینهء نوح ولایتی مکتب نرفته بحر عمیق روایتی تو در مقام صبر و رضا فوق آیتی تنها نه صدر سورهء مریم به شأن توست در صبر هرچه آیهء محکم به شأن توست.... ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
سـلام فاطمـه مـرآت داور آوردی زهی که خون خدا را پیمبر آوردی ببـال کوثـر احمد که کوثر آوردی بـرای حیـدر کـرار، حیـدر آوردی به روی دامن تو شیرْدخت شیرِخداست درون سینـۀ او قلـبِ سیدالشهداست فرشتگان همـه از جـای خـود قیـام کنید کنــار فاطمــه بــر زینب احتــرام کنید به خاک مقدمشان سجده صبح و شام کنید همــه بــه فاطمـه و دخترش سلام کنید پیمبر آمده یا حیدر است این دختر؟ بگـو که فاطمۀ دیگر است این دختر چـه دختـری که جلال پیامبـر دارد ز خردسالی خـود صـولت پـدر دارد بـه سیـدالشهـدا الفتــی دگـر دارد از آن جمال، محال است چشم بردارد فقط نه محو جمالش نبی شده امشب حسینِ فاطمـه هم زینبی شده امشب نبی به یاد خدیجه است محـو دیدارش نشان بوسـۀ زهــرا بــه مـاه رخسارش عفـاف و عصمت و ایثار، جنس بازارش فقط به روی حسین است چشم بیدارش هنوز شیر ننوشیده ذکر حق سخنش ز شیـر بهتـر، نـام حسین در دهنش کسـی کــه بــر سر عالم علم زند این است کسـی کــه حکـم خـدا را رقم زند این است کسی که نقش شیاطین به هم زند این است کســی کـه شعله به کاخ ستم زند این است شکوه حیدری‌اش بین، مگو که حیدر نیست خطابه‌خوانــی او کــم ز فتـح خیبر نیست چو ذوالفقار، زبانش به خطبه کرار است حجـاب فاطمه از چادرش نمودار است مقـــام ام‌ابیهـــایی‌اش ســزاوار است نمــاز نافلـه‌اش را خـدا خریـدار است زهی نمـاز شب آن حقیقت زهرا که سیدالشهدا گفتش التماس دعا تو کیستی که علی‌گونه رهبری کردی تو مثـل فاطمـه اسـلام‌پروری کردی به عزم و همت و ایثار، مادری کردی تو بـا امــام شهیــدان برابـری کردی حسین، فلک نجات است و ناخداش تویی علــی زبـان خـدا باشـد و صداش تویی سلام بر تـو که تـو هم فرشتـه هم بشری سلام بر تو که در صبـر، مادر و پدری سلام بر تو که بر هفت شهر نور، دری سلام بر تو که در بحر معرفت گهـری خدا برات شهادت نوشته با قلمت سلام بر شهدای مدافع حرمت تو مـادر شهــدا تــا قیامتــی زینب تو آسمــان جــلال و کرامتــی زینب تــو پاســدار مقــام امامتــی زینب قدت خمید، ولی راست قامتی زینب تو با شهامت و صبرت، حسینی و حسنی حسینی و حسنی، نـه، تمـامِ پنج تنی ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️