مامانی وقتی ک نیستی هیچ ذوق و هیجانی دیگه واسه تولدم ندارم.دیگه ن روزهارو یکی یکی لحظه شماری میکنم ن ذوق و هیجانی دارم،وقتی تولدم مبارک نیست وقتی تو نیستی بزار روزها وسالها همینطور بیان و برن من با تنهایی خودم روزهارو میگذرونم،روز تولدمم مثل بقیه روزا میاد و می‌ره وکسی متوجه نمیشه حتی خودم.من امشب ب جای شادی مامان بغض کردم تو نیستی بغلت کنم،جای تو مامانی تنهایی مو بغلم کردم مامان وقتی نیستی بی کس ترین تنها میشه دخترت😔وقتی ب تقویم نگاه میکنم و میبینم امشب شب تولدمه و تو کنارم نیستی و وقتیم تو نیستی کسی ب یادم نیست دلم برای خودم میسوزه😔تو این پنج سال اینقدر تنهایی کشیدم و روزهارو پر از غم پشت سر گذاشتم ک امروز بازم با تنهایی خودم سر میکنم از اون بالا میبینی مامان ک چقدر دخترت پیرشده موهای سرم داره رو ب سفیدی می‌ره نبود تو با من و دل من کاری کرده که دیگه ن تنها روز تولدم حتی روزای دیگه و چیز دیگه ای هم منو خوشحال نمیکنه.مامان امشب شدم ۲۸ساله اما قلبم بیشتر از یک دختر ۲۸ساله پیر شده و تو سینم آروم نمیگیره امشب خیلی غم انگیزه برام مامان یاد سالهایی ک شمع های تولدم کنارتو خاموش میشدن افتادم اما الان تو نیستی پیش من مامانی تولدم مبارک نیست چطور میشه خوشحال باشم 😔 ۱۳۷۵/۳/۲۷ 🥀🥀💔 @explanationjihad75 #پست_موقت