eitaa logo
شیخ محمد ایزدی
1.8هزار دنبال‌کننده
648 عکس
266 ویدیو
8 فایل
مدرس حوزه و دانشگاه🗣 محقق و مولف🖋 کارشناس مذهبی رسانه🎙️ و با افتخار نوکری اهل بیت علیهم السلام آیدی برای سوالات آقایان @MOHAMMMAAAD110 آیدی برای سوالات بانوان @m_ghafary
مشاهده در ایتا
دانلود
ایشون آقا احسان ایزدی پور همون پرستار و طلبه هستن که گفتم ، بسیار دغدغه مند و شریف که افتخارات بسیاری رو توی پرونده دارن و ایشون مسبب ورود طلاب به بیمارستان شدن که بعدها میگم چه اتفاقات خوبی در سطح کشور رقم خورد 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کی تا حالا برامون تعریف کرده بود روند اجاره نشینی تو آلمان اینطوریه 😳 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
شیخ محمد ایزدی
خاطرات کرونایی😊 ( بخش دوم) اقا احسان ایزدی پور با خونسردی از شرایط بیماری می گفتن که فعلا هیچ شناخ
خاطرات کرونایی(قسمت سوم) سمت راست توی راهرو یه جنازه کاور کشیده بود و با ماژیک روش بزرگ نوشته بودن کرونا😢 (بعدها فهمیدم اینا رو مخصوص میارن دم در آسانسور، تا عوامل تحویل به پزشک قانونی توی بخش نیان) یکم نگاش کردم بُهت زده بودم !نمی دونستم پیره یا جوون ؟مرده یا زن؟ با خودم فکر می کردم الان خانوادش چه حالی دارن و اصلا خبر دارن یا نه؟ و مهمتر خودش چه حالی داره و چقدر سختی کشیده؟ ولی خب خیلی آروم بود ! انگاری سالها خوابیده بود... یاد روایت پیامبر افتادم که فرمود : من ماتت قامت قیامته....هرکی بمیره قیامت و حساب و کتابش برپا میشه توی همین فکرا بودم که یکی از پرستارا صدا زد هاااای مشتی ! چیکار میکنی ؟ مگه بار اولته که مرده دیدی؟ صداش از ده متر جلوتر میومد، سمت راست ،ایستگاه پرستاری، به نشانه معذرت خواهی دستمو بلند کردم و توی دلم گفتم آره بار اولمه و رفتم توی راهرو ،اتاق ها راست و چپ بودن و معمولا پرستارا اصرار داشتن که در اتاق ها بسته باشه اولین اتاق سمت چپ وارد شدم دیدم 6 تا بیمار توی اتاق هستن که یه عالمه دستگاه بهشون وصله و برخی شون بیهوش بودن نفر دوم سمت چپ بیدار بود و با بی حالی یه نگاه کرد سمتم و دوباره روش رو برگردوند رفتم بالا سرش و باهاش احوالپرسی کردم حال حرف زن نداشت ، اگرم میخواست حرف بزنه سرفه می کرد گفتم اومدم حالتو بپرسم خوبی ؟مث کسایی که قهر باشن فقط چشماش رو بست و باز کرد دیگه به همین حد بسنده کردم و رفتم سراغ بعدی... و البته چند روز بعدش که تقریبا با هم رفیق شده بودیم یه اتفاق جالب افتاد فقط قبلش بگم که : مریضهای بیمارستان مثل قیامت سه گروه بودن( چون قرآن میگه روز قیامت آدما یا بدن و یا خوب و یا خوبتر ) حالا اینجا هم ؛ 👈یه عده کلا بیهوش بودن که علامت خوبی نبود و معمولا اینا رو می بردن بخش مراقبت های ویژه و اونجا هم معمولا تموم می‌کردن 😢 👈یه عده هم تقریبا سر حال بودن ولی تازه کرونا شون مثبت شده بود و باید منتظر شدت بیماری می بودن و وضع نامعلومی داشتن (مث کسایی که روز قیامت منتظر شفاعتن) 👈یه عده هم خیلی سر حال بودن که دوره رو گذرونده بودن و در آستانه مرخصی بودن و طبعا گروه سوم از جهت روانشناسی بهترین گزینه تبلیغ چهره به چهره بودن این بنده خدا وقتی دیدمش گروه دوم بود ... چند روز بعد که حالش بهتر شده بود و جز گروه سوم شده بود 😊صدام زد و گفت دکتر جان ازم راضی باش !من قبل اینی که بیام اینجا همش میگفتم اینا چقد پول می گیرن و یکی از تفریحاتم توی مطب های شما این بود که حساب و کتاب کنم روزی چند تا مریض دارین و ضرب و تقسیم می کردم و در اخر میگفتم کوفت تون بشه ولی حالا می بینم چقدر اذیت میشین خلاصه حلال کن یکم سکوت کردم و بهش گفتم غصه نخور منم از این فکرها میکنم و کلا همگانیه درضمن دکتر خودتی و جد و آبادت من طلبه ام چون حالش بهتر شده بود یهو برگشت و نشست و گفت جان ما؟؟😳 آخوندی ؟؟!😳 اینجا چیکار میکنی؟؟!😳 اینکه بدتر شد من حتی سر آلودگی هوا هم به شماها تیکه مینداختم😂 (اینو خدایی راست می‌گفت رفیق طلبم تعریف میکرد یه بار با لباس شخصی تو تاکسی نشسته بودم که راننده گفت عجب هوای گرمیه بر پدر آخوندا.... 😂شما فرض کنید گفته صلوات... بهش گفتم آخه مرد حسابی هوا چه ربطی به اونا داره...گفت تو اونا رو نمیشناسی هر شری باشه از گور اوناست 😂 و میگه منم ادامه ندادم فقط از پنجره ماشین به افق خیره شدم😄) خلاصه این بنده خدا وقتی فهمید طلبه ها اومدن توی بیمارستان خیلی تشکر کرد و خدا رو شکر همون روز مرخص شد در آخر بگم که ما اونجا چهار تا چالش جدی داشتیم 1-چالش نماز که نمی شد از مهر استفاده کرد چون لباسها کلاه یه تیکه داشتن و تا روی ابروها رو پوشانده بود و طبعا امکان نماز اول وقت نبود و باید ساعت 3 که می رسیدیم خونه و بعد دوش و قبل ناهار نماز میخوندیم و این موضوع قدری آزار دهنده بود😢 2-چالش دستشویی که اصلا نمی شد این لباسها رو توی بیمارستان دراورد و دستشویی رفت چون یه تیکه بودن😅( اینو بلغمی ها میفهمن) 3-چالش ریش و محاسن که مسئول تحویل لباس میگفت یا از ته بزنید یا فقط ته ریش داشته باشید که بتونم بهتون لباس بدم چون طبق پروتکل کسی که وارد بیمارستان میشه اصلا نباید محاسن داشته باشه که حالا ما با شما راه میایم و میگیم ته ریش😶 ( حالا شما فرض کنید توی محل حاج اقا جلوی همسایه ها با ته ریش باشه... البته از جهت شرعی که اشکال نداشت اما از جهت عرفی معضلی بود ... ) 4-چالش فرزانه ،که اینو بعدا توضیح میدم...😜😂 ادامه دارد... 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
شیخ محمد ایزدی
خاطرات کرونایی(قسمت سوم) سمت راست توی راهرو یه جنازه کاور کشیده بود و با ماژیک روش بزرگ نوشته بود
چالش سوم که میگم این بود😂 ایشون حاج آقا فلاح که توی جلسه اول از سختی های کرونا میگفتن😁
8.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند روز پیش یه کلیپ دستم رسید از تناقضات قرآن😐 به یه روشی جواب دادم که اینطوری میشه کل تناقضات قرآنی رو حل کرد 👆 ثواب پخش کردنش واسه شما😊 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
سلام علیکم به هیچ عنوان اشکالی نداره❌ ما مامور به وظیفه ایم و نه نتیجه ✅ خدا روز قیامت به من میگه چرا وقتی یه گناه دیدی بی تفاوت از کنارش رد شدی اما هیچ وقت نمیگه چرا تذکری دادی که اثر نداشت! و یا بدتر شد بله البته بهتره از روش هایی استفاده کنیم که طرف لج نکنه مثلا اگه همجنس گناهکار هستیم با زبون بسیار محترمانه تذکر بدیم🌷 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
خاطرات کرونایی (قسمت چهارم) اول این عکسو ببینید👆 اینکه میگم دکتر و پرستار توی نگاه اول تشخیص داده نمیشد معناش این بود، اونی که پشتش به دوربین هست بهش میگفتن فرزانه حالا جریان فرزانه چی بود؟!😂 یکی از بچه ها که اتفاقا بسیار مأخوذ به حیا بود رفته بود از اتاق پرستاری چیزی برداره و نشسته بود روی زمین تا از آخرین کشو دنبال اون چیز بگرده و توی همین احوال یکی از پرستاران خانم میاد تو اتاق و محکم میزنه روی شونش میگه چطوری فرزانه؟! نگو بنده خدا اشتباه گرفته بود 😄 اینم میگه من همینطوری که سرم تو کشو بود روم نشد برگردم و فقط بلند گفتم ببخشید من فرزانه نیستم 😂 میگه اون پرستار خانم که یهویی فرار کرد و رفت بیرون و منم همونجا روی زمین نشستم و از خجالت داشتم می مُردم خلاصه از اون به بعد بعضی بچه ها میخواستن اذیتش کنن میگفتن چطوری فرزانه😂 بگذریم تقریبا هفته اول گذشته بود و پرستاران هم به بودن روحانی بالینی عادت کرده بودن و برخی شون هم واقعا از فشار کاری بریده بودن اما جانانه پای کار بودن ،یادمه یه روز سرپرستار می‌گفت الان سه هفته هست که بچمو بغل نکردم و شبها که میرم خونه خودمو حبس میکنم تا بچم و یا همسرم کرونا نگیرن ..‌.این چیزا گفتن و شنیدنش راحته ولی خیلی سخت بود انصافا و وقتی اونجا زحماتشون رو می دیدم با همه وجودم درک می‌کردم که چقدر رهبر فرزانه انقلاب زیبا میگفتند که وقتی کسی ماسک نمیزنه من از اون پرستار خجالت میکشم 😷 البته هنوزم هستن کسانی که میگن دندشون نرم حقوق می‌گیرن برای همین روزا... که خب حرف تازه ای نیست برای مدافعین حرم هم از همین حرفا می‌زدند 😔 عکس العمل بیماران تقریبا مشابه بود که از دیدن روحانی جا می‌خوردن اما برخی خاطرات موندنی شد مثلا یه روز یه دزد که توی زندان کرونا گرفته بود رو آورده بودن بیمارستان ، اونم با دستبند به تخت و یادمه همش به بقیه هم فحش میداد ،بماند که چطوری بهش گفتم طلبه ام و اونم چطوری جواب داد😜 اما بعدها که بهتر شده بود بهش گفتم الان تو دزدی منم آخوند به نظرت چیکار کنم پرایدمو بلند نکنی؟! یکم فکر کرد و گفت توسل 😂 و جدی هم حرف میزد ،گفت ببین نمیتونی برام قفل بیاری که نتونم بازش کنم پس فقط توسل کن که گذر من به ماشینت نیفته خیلی سعی کردم نماز خون بشه اما نشد متاسفانه و البته حالش بهتر شد و مرخص شد در حالی که می‌گفت شما آخوندا ... هستین ... اومدین اینجا .... که مودبانش میشه ساده لوح 😂 حالا من و دوستان که به خودمون نمی گرفتیم و اینا رو وظیفه میدونستیم ولی دقیقاً روایت پیامبر هم همینه که اکثر بهشتی ها ساده لوح هستن... البته ساده لوح به این معنا که مثلا ساعت کاری رو بیشتر می ایسته اما ساعت رد نمی‌کنه تا ذره ای حق الناس نشه...خب این اسمش توی این دوره زمونه ساده لوحی هست دیگه که پیامبر فرمود بیشتر بهشتی ها اینجورین👆 خلاصه اینکه دزد بود و نماز خون نشد اما یهویی به سرم زد که چرا من نماز خوندن بقیه بیماران رو ندیدم ؟ البته دیده بودم ها ولی یکی دو نفر توی یه جمعیت 80 نفره کم بود رفتم سراغ بیمارا و بعد یه پرس و جوی ساده فهمیدم که علتش اینه نمیدونن باید چطوری نماز بخونن چون شرایط طبیعی نداشتن که اینجا یه سنگ تیمم صاف و بزرگ که برای تیمم توی بیمارستان ها هست رو برداشتم و اتاق به اتاق میرفتم و براشون توضیح می دادم و عکس العمل ها هم دو مدل بود 👈برخی که اقلیت بودن بهشون میگفتم حاجی میخوای برات توضیح بدم چطوری دراز کشیده و با تیمم نماز بخونی میگفتن نه مرسی ! انگاری مثلا بهشون آب میوه تعارف میکنی و میگن نه مرسی میل ندارم ! 👈و برخی که اکثریت بودن وقتی براشون طریقه عملی تیمم رو توضیح میدادم و از شرایط نماز میگفتم خدا رو شکر میخوندن و میگفتن ما نمیدونستیم مثلا با لباس نجس هم میشه نماز خوند و تشکر می کردن ❌وقسمت بد ماجراش این بود که عده ای نماز نمی خوندن و شرایطشون بد میشه و میرفتن بخش مراقبت های ویژه و تمامممممممم😢😢 و برام سخت بود طرف یه عمری خونده یا نخونده دم آخری هم با همین حالت از دنیا بره و یاد حدیث پیامبر می افتادم که به دخترشون فرمودن هرکس نماز رو سبک بشماره 15 بلا دچار میشه که از جمله اونها لحظه مرگ با لب تشنه جان میده و با همون حالت هم محشور میشه و ....💥 ادامه دارد.... 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
خاطرات کرونایی قسمت آخر (این قسمت رو حتما بخونید😍) اگه بخوام همه خاطرات رو بنویسم قشنگ یه کتاب میشه چه بازخورد های فراوانی که نداشتیم خصوصا از ناحیه پرستاران و دکترا که میگفتن «ما که اینجا هستیم، کارمون همینه. اما شما که داوطلبانه و جهادی آمده‌اید، به ما هم انگیزه می‌دین» و این خیلی حس خوبی بود که این قشر بدونن ما طلبه ها از مردمیم و چیزی جدای از اونا نیستیم خصوصا اینکه پیک اول کرونا به ماه رمضان و شبهای قدر خورد و اونجا توی بیمارستان ما مراسم احیا داشتیم و چه بیماران و چه پرستارا از ته دل دعا می کردن که تونستن توی این مراسم معنوی شرکت کنن حالا اینا مهم نیست اون چیزی که خیلی مهم بود و اصلا به خاطر همون دست به تایپ شدم این بود که 👇 وقتی ما به‌عنوان تیم همراهان سلامت به بیمارستان امام رضا (ع) رفتیم و بر بالین بیماران کرونایی حاضر شدیم، خانم دکتر «امینی»، پزشک متخصص این بیمارستان (که یکی از چهره‌های برجسته جامعه پزشکی مشهد در خط اول درمان کرونا محسوب می‌شد)در بیمارستان حضور نداشت. و ایشون به‌مدت ۲ هفته به بیمارستان شریعتی اعزام شده‌بود تا به رتق و فتق امور بخش کرونا در اون بیمارستان کمک کنه وبعد از ۲ هفته که برگشت و شروع به سرکشی از بخش کرونا کرد، بدون اینکه ما را بشناسن و خبر داشته باشن طلاب اومدن، گفته بود: «چه اتفاقی افتاده؟ چقدر بخش، تغییر کرده! چقدر سرزنده شده! بیمارانی که دارم ویزیت می‌کنم، همان علائم سابق را دارند، اما اتفاق دیگری اینجا افتاده...» وقتی به خانم دکتر گفتند ۲ هفته است یک گروه طلبه آمده‌اند در بخش و به‌عنوان همراه بیماران دارند خدمت می‌کنند، خانم دکتر خواست ما را ببیند. بعد از دیداری که داشتیم، خانم دکتر گفت: «در هیچ کجای دنیا چنین چیزی وجود ندارد که یک تیم به‌صورت داوطلبانه بیاید و نقش همراه را برای بیمار داشته‌باشد.» و پیشنهاد کرد برای ارائه این ایده به مجامع علمی دنیا، یک پژوهش در این زمینه انجام دهیم. خود خانم دکتر امینی هم عهده‌دار این پژوهش با عنوان «بررسی تأثیر مراقبت‌های معنوی بر کاهش اضطراب بیماران کرونایی و افزایش سیستم ایمنی آنها» شد. این پژوهش نشان داد در نتیجه مراقبت‌های معنوی، اضطراب بیماران مبتلا به کرونا به‌شدت کم و دوره بیماری‌شان کوتاه‌تر شده‌است. این مراقبت‌ها کمک می‌کند بیماران زودتر بهبود پیدا کنند چون سیستم ایمنی بدنشان قوی‌تر می‌شود و درمان را راحت‌تر می‌پذیرند. بعدها این پژوهش در بیمارستان شریعتی تکمیل شد و به عنوان طرح مراقبان سلامت معنوی تصویب شد و از اون موقع به بعد شرایط درمان معنوی که البته در همه جای جهان بود به غیر ایران 😐😐 شروع به کار کرد اما این آخری جا داره از اون مادری که بر سلامتی یکی از طلبه ها سفره سلامتی میگرفت هم یاد کنم😃😃 ماجرا بر می گرده به این موضوع که اونجا چون بیماران گوشی نداشتن و خانواده ها هم نمیتونستن برای عیادت بیان ما با خانواده هاشون تماس تصویری می گرفتیم و بعد معرفی میگفتیم این بیمار شما مث عزیز خودمونه و هواشو داریم و همین باعث شده بود که خیلی از خانواده ها تا مدت های زیادی باهامون مرتبط باشن اما یکی از قسمت های هندی ماجرا این بود که😁 جواد اقای زنده دل از طلاب خوب گروهمون، فهمیده بود که یه پسر نالوتی😕 احوالی از مادر مریضش نگرفته و گویا چندین ساله که مادرش رو ترک کرده و این جواد اقای ما با کلی واسطه گری کاری میکنه رابطه این مادر و پسر درست بشه و دقیقا بعد تماس تصویری پسر با مادر مریضش توی بیمارستان ،چقدر این مادر گریه کرد بمااااند😢قشنگ فیلم هندی بود برا خودش خصوصا اینکه بعد مرخصی هم رابطه مادر و پسر حفظ شد و جالبیش اینه که این مادر هنوز که هنوزه برای سلامتی این طلبه سفره نذر صلوات راه میندازه😊 در آخر یادی می کنیم از همه اموات کرونایی شادی روحشان صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم به پایان آمدیم دفتر ولی خیلی حکایت دیگه داشتیم که وقتش و حسش نبود😊🌷
شما کدوم فیلم ایرانی رو دیدین آخرش خوب تموم بشه😂 و البته حرف زیاد بود اما به دو علت خلاصش کردم 1_ ایام فاطمیه 2_ دارم کتاب جدیدی می نویسم که باید زودتر تموم شه و میخوام واسه اون وقت بذارم مثلا همون ایام که کلا قرنطینه بودیم و از خانواده ها دور،طبعا هم برای خودمون و هم واسه همسر و فرزندان خیلی سخت گذشت که اگه میخواستم بنویسیم می‌رفت توی ژانر درام و اونم در حد سینمای بالیوود 😁 حالا خاطره تبلیغی از شهر و روستاهای مختلف که زیاد دارم شاید برخی شو بعدها نوشتم🌷 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
سلام علیکم یکی از تفریحات آتئیست ها ترجمه کردن آیات قران به میل خودشون و طبعا نتیجه گیری طبق میل خودشون هست🤷‍♂️ آیه 29 سوره بقره خدا می فرماد استوی الی السما... استوی یعنی به تدبیر امور آسمان پرداخت نه اینکه اونها را خلق کرد ( ما 7 آسمان داریم فقط اولیش مُلکی و بقیش ملکوتی هست که توضیحش مفصله) به هر حال آسمان ها که محل رفت و امد فرشتگان و حتی شیاطین هستن نیاز به تدبیر داره و تدبیر غیر از خلقته مثلا میگم ما یه وقت بچه دار میشیم و یه وقت برای تربیت بچه وقت میذاریم خب اینا که یک مفهوم ندارن و دو چیز جدا از هم هستن،درست ؟ آیه اول اینو میگه که برای تدبیر آسمان ها ( همون تربیت خودمون) همت کرد ☝️ اما آیه دومی که میگه تناقض داره چیه؟👇 خدا توی سوره نازعات میفرماد و الارض بعد ذلک دحاها...یعنی زمین بعد آسمان گسترش پیدا کرد که اینم ربطی به خلقت نداره ایه آیه داره به روز دحو الارض اشاره میکنه که زمین از کعبه شروع به خشک شدن کرد که اون روز روزه گرفتن خیلی ثواب داره( پس معلوم میشه خدا از قبل زمین رو خلق کرده بود و الان میگه فقط خدا خشکی رو پهن کرد و گستراند) در نتیجه هیچکدوم از این دو آیه ربطی به خلقت نداره که بخواد با هم تناقض داشته باشه و اصلا کلمه خَلَقَ در دو آیه نیست❇️ 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄