eitaa logo
اعزام مبلغ
154 دنبال‌کننده
331 عکس
62 ویدیو
68 فایل
✅ کانال اعزام مبلغ 🇮🇷 eitaa.com/ezamemobalegh 🚙 اعزام مبلغ به روستاهای اطراف مشهد 🚕 اعزام منبری به روضه در مشهد 🌹 ادمین: 🆔 eitaa.com/davoody
مشاهده در ایتا
دانلود
💐 همکارای عزیز اینا 👆👆👆 مُشتی از خرواره تازه اونهاییکه زنگ میزنن و ساعات و روزهای خالیشونو میگن که هیچ 🆔 هر مجلسی باشه داخل کانال اطلاع میدم. 🤲🏻 خواهشاً 📿 التماسا 📛 پی وی سوال نپرسین 🚷 💐 خادم شما ( داودی)
۲۶ 📞 رابط سید صادق موسوی 🏡 مشهدمقدس- حر موعود ۲۱ ⏰ ۲۱:۳۰ تا۲۲ 🗓 از یک شنبه شب ۷ محرم تا شام غریبان واگذار شد به حجةالاسلام شجاعی ❌ الحمدلله، مبلغ اعزام شد. علی برکة الله
هدایت شده از شمع | شبکهٔ مبلغان
ده جلسه.pdf
2.61M
کتاب منبر به صورت رایگان منتشر شد ــــــــــــــــــــــــــــ ده جلسه سخنرانی روشمند ویژه ــــــــــــــــــــــــــــ سر سفره بچه‌هام: - بررسی علل کاهش جمعیت ... - فرزندان نان‌خورند یا نان‌آور؟! - ما هم سر سفره فرزندانمان هستیم؟! - دنیا دارد انسان را دعوت به تنهایی می‌کند. - سونامی سالمندی در راه است. - تنها راه نجات، هم‌بستگی اجتماعی برای رفع موانع فرزندآوری، سرِ سفرۀ حسین (علیه‌السلام) و فرزندان است. ــــــــــــــــــــــــــــ عناوین ده جلسه: - جلسه اول: سر سفره بچه‌های حسین علیه‌السلام - جلسه دوم: یک نان‌آور بیشتر؟! - جلسه سوم: به سختی‌اش می‌ارزد! - جلسه چهارم: سفرۀ تنهایی - جلسه پنجم: سر کدام سفره نشسته‌ای؟ - جلسه ششم: سفره گردانت کیست؟! - جلسه هفتم:مادر با یک دست، گهواره می‌جنباند و با دست دِگر، عالم را! - جلسه هشتم: تربیتش با ما! - جلسه نهم: می‌خواهند سفره‌هایمان را جمع کنند! - جلسه دهم: سفرۀ همیشه باز! ــــــــــــــــــــــــــــ ShabakeTabligh.ir eitaa.com/ShabakeTabligh شمع شبکۀ مبلغان و عملیات‌های تبلیغی
۲۷ 🏡 سیدی سپاه۴۹ پلاک۱۶/۱ 🏡 منزل شفیق 🗓 شنبه۳۰مرداد به مدت پنج روز ⏰ پنج عصر 🔊 بی زحمت گفتن اگه میشه خوش صدا و مسلط باشن واگذارشد به حجه الاسلام فاطمیان ❌ الحمدلله، مبلغ اعزام شد. علی برکة الله
👆👆👆 واگذارشد به حجه الاسلام فاطمیان اعلام آمادگی در ساعت 19:30
🛑 متاسفانه باخبر شدیم اندیشمند جانباز، استاد انقلابی، استاد مبتلا به کرونا شده و به علت عوارض شیمیایی دوران دفاع مقدس، در بیمارستان بستری شده‌اند. برای سلامتی همه بیماران و کرونایی‌ها مخصوصاً این استاد ارجمند دعای ویژه کرده و حمد شفا قرائت کنیم...🙏 اللهم اشف کل مریض 🙏
سلام علیکم امروز نماز ظهر اگر کسی میتونه قبول زحمت کنه اطلاع بده .ممنون. خیام ۳۶ حسینیه ابولفضلی ها 09354465707
سلام دوستان اگه کسی پیدا شد که دهه دوم محرم بجای من بره مسجد خودم (مسلم گاز ) ومن بجاش دهه سوم محرمشو برم اطلاع بده ۰۹۳۶۵۲۳۹۰۶۰
⚫️عصرها بفرمایید روضه حیاط خونمون (ع) پهن کردیم
هدایت شده از اعزام مبلغ
⚫️(السلام علیک یااباعبدالله)⚫️ نگران هزینه ها نباشید. ✅گستردن فرش عزا با شما ✅منبری و روضه خوان با ما 👈نگران کرونا نباشید. ✅بارعایت کامل ضوابط بهداشتی 1⃣سبک اول: در (حیاط؛پیلوت؛پشتبام؛کوچه وخیابان؛پارک؛مدرسه) 2⃣سبک دوم: روضه خانوادگی (بدون دعوت از دیگران) ویژه مشهد مقدس 👈لطفا فقط پیامک زمان (ایام و ساعت)و مکان مجلس 👈مبلغین منبری و مداح گرامی که خواستار همکاری جهت اعزام هستند نیز میتوانند باارسال () به همین شماره و آی دی اعلام آمادگی کنند. 🌺ادمین: 🆔 eitaa.com/davoody لینک :👇 👇👇 🇮🇷 eitaa.com/ezamemobalegh
اعزام مبلغ
⚫️(السلام علیک یااباعبدالله)⚫️ نگران هزینه ها نباشید. ✅گستردن فرش عزا با شما ✅منبری و روضه خوان ب
👆👆👆 هرچقدر در گروهها و کانالهاتون نشرش بدین درخواستها و کدها بیشتر میشه هم به مردم خیرش میرسه هم به شما
💠معاوضه ی المیزان با یک بیت شعر ایرج میرزا : 🔸آیت الله علوی بروجردی در نقل تکان دهنده ای از علامه طباطبایی که خود شاهد آن بوده است ، بیان می کند که مرحوم علامه در مجلس روضه ای وقتی روضه خوان شعری خاص از ایرج میرزا را قرائت می کرده است از او می خواهد بیتی را تکرار کند و به شدت اشک می ریخته است که تا چهار بار این تکرار انجام می شود و سپس فرموده است : ای کاش ایرج میرزا آن شعر خاص یا یک بیت آن شعر خود را که در وصف داغ حضرت علی اکبر علیه السلام سروده است را به من می داد و من المیزان را به او می دادم. 🔹بیت منظور نظر علامه طباطبایی این بیت بوده است : بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد آتش زدند لانۀ ی مرغ پریده را.. ! 🔸 آیت الله علوی بروجردی ادامه می دهد : من به مرحوم علامه طباطبایی اشکال کردم که آیا ایرج میرزا را می شناسید؟ او هجو سرا است. 🔹 علامه می فرماید : بله می شناسم و کتاب شعر او را هم دارم سپس علامه می فرماید : مع ذلک ، ای کاش ایرج میرزا این بیت شعرش را به من می داد و من المیزان را به او می دادم. و ادامه می دهد : من گمان ندارم کسی که چنین بیتی را راجع به حضرت علی اکبر امام حسین علیه السلام سروده است ، در روز قیامت حضرت سید الشهدا علیه السلام نسبت به این فرد بی تفاوت باشد. ✍️ متن کامل شعر ایرج میرزا از این قرار است : رسمست هرکه داغ جوان دید، دوستان رأفت برند حالت آن داغ دیده را یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را آن دیگری بر او بفشاند گلاب شهد تا تقویت شود دل محنت کشیده را یک چند دعوتش به گل و بوستان کنند تا برکنندش از دل ، خار خلیده را القصه ، هرکس به طریقی ز روی مهر تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را آیا که داد تسلیت خاطر حسین. !؟ چون دید نعش ا کبر در خون تپیده را آیا که غمگساری و اندوه ‌بری نمود لیلای داغدیده ی محنت‌ کشیده را بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد آتش زدند لانۀ ی مرغ پریده را.. ! السلام علیک یا ابا عبدالله
⚫️جاماندگان کربلا https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=14001 1⃣اشکهای کوفیان نه به آن نامه فرستادن‌ها و نه به آن جنگاوری‌ها در سپاه عمرسعد،کوفیان خودشان هم نمی‌فهمیدند که چه می‌کنند. روزی که کاروان اسرای کربلا به کوفه رسید زار میزدند! «حذلم بن ستير» می‌گويد:وقتی اهل‌بیت را سوار بر شتران بی‌جهاز آورده و وارد شهر کوفه شدند. زنان كوفی شروع به گريه و زارى کردند،امام سجاد (ع)باصدایی ضعیف پرسیدند: هان، اين زنان بر ما می‏ گريند! پس چه كسى (جز مردان ايشان) افراد ما را به قتل رسانده است؟ (برداشت از بیانات رهبری  ۱۳۷۷/۲/۱۸) 2⃣ پناه گرفتن در گوشه امن بعضی‌ها اگرچه در مقابل امام حسین (ع)  قرار نگرفتند اما برای یاری او هم خود را نرساندند ازجمله ربیع بن خثیم که عبادتش زبانزد بود. گفتند او مدتها هیچ صحبتی جز ذکر خدا نگفته است.  وقتی فهمید چه بر سر خاندان پیامبر اسلام آمده است، ناراحت شد و اظهار تأسف کرد، یعنی حسین (ع) به قتلگاه می‌رود و عابدانی هستند که از سجاده برنمی‌خیزند؟! طولی هم نکشید که پشیمان شد، می‌گفت کاش به‌جای همان ابراز تأسف همان ذکر خودم را ادامه می‌دادم. ( مجموعه آثار شهید مطهری ، ج ۲۳) 3⃣ راز یک خاطره سال‌ها قبل وقتی همراه حضرت علی(ع)  از جنگ صفین برمی‌گشت شنید که حضرت دارد به خاک کربلا می‌گوید: ای خاک! گروهی در تو اجتماع می‌کنند که بدون حساب وارد بهشت می‌شوند.  «هرثمه بن ابی مسلم» یک‌بار دیگر هم این ماجرا را به یاد آورد، وقتی‌که همراه سپاه عبیدالله برای جنگ حرکت کرده بود. امام حسین (ع) از هرثمه امید یاری داشت، او در کربلا بود و با امام هم دیدار کرد ولی ترسیده بود که اگر در سپاه امام (ع) باشد مبادا ابن زیاد به خانواده‌اش آسیبی وارد کند.  آخرش هم که دوباره همان خاطره را به یاد آورد تصمیم گرفت از معرکه فرار کند تا نه چیزی ببیند و نه بشنود، اما به‌هرحال حسین (ع) را تنها گذاشت و رفت. (کتاب توجیه المسائل کربلا، نوشته علی‌اصغر علوی، بسیج دانشگاه امام صادق) 4⃣زخمی که بر جان نشست کاروان کربلایی‌ها به‌جایی رسیدند که «عبیدالله بن حر جعفی» هم آنجا چادر زده بود. امام یک نفر را فرستاد که عبیدالله را به دیدار با امام دعوت کند. اما عبیدالله گفت که من از کوفه بیرون زده‌ام که با حسین (ع) روبرو نشوم. حالا دیگر خود امام به سراغ او رفته و او را به یاری در قیام خود دعوت کردند، در آخر عبیدالله گفت: من حاضرم اسب و شمشیرم را به شما بدهم و شما مرا از این کار معاف کن. امام هم فرمود: نیازی نیست....ما خودت را می‌خواستیم. بعد از عاشورا عبیدالله آن‌قدر گریه کرد و پشیمان بود که بعضی‌ها می‌گفتند الآن است که جان بدهد. ( بازنویسی از مقتل نفس‌المهموم، محدث قمی ص ۱۷۷ ) 5⃣قرآن ناطق تنها ماند از خاندان بنی‌هاشم و بزرگان قریش بود، به هنگام حرکت چند بار سعی کرد امام را منصرف کند و نتیجه‌ای نگرفت. 1⃣عبدالله بن جعفر 2⃣محمد بن حنفيه 3⃣عبدالله بن عباس این‌ها كه عام نبودند، همه دين‌شناس، آدم‌هاى عارف، عالم و چيزفهم بودند - وقتى به حضرت می‌گفتند كه «آقا! خطر دارد، نرويد» می‌خواستند بگويند وقتى خطرى در سر راه تكليف است، تكليف، برداشته می‌شود. آن‌ها نمی‌فهمیدند كه اين تكليف، تكليفی نيست كه با خطر برداشته شود. در آخر هم امام حسین(ع) به‌سوی کربلا رفت ولی ابن عباس امام را تنها گذاشت، او ماند که در مدینه تفسیر قرآن تدریس کند! (کتاب ۷۲ سخن عاشورایی، از بیانات رهبر انقلاب، صفحات ۵۱،۸۸،۹۶،۱۱۶،۱۲۸،۱۷۹) 6⃣از هزار تا هفتاد و دو نام فاطمه (س) دختر پیامبر (ص) کافی است برای آنکه کاروان بزرگی با بیش از هزار نفر همراه امام حسین(ع) از مکه حرکت کنند. در بین راه کم‌کم به سخت بودن کار پی می‌برند، حالا دیگر یکی‌یکی یا چندتا چندتا پراکنده‌شده و از همراهی با کاروان کربلا منصرف می‌شوند. تا اینکه مجموع آن‌ها که روز عاشورا خود را به حضرت رساندند ۷۲ نفر شدند. (برداشت از بیانات رهبر انقلاب۱۳۷۱/۴/۱۰) 7⃣خیلی دیر، خیلی دور «طرماح بن حکم» در مسیر کوفه با امام حسین(علیه‌السلام) ملاقات کرد. طرماح می‌گفت کاش به سمت یمن بیایید که امام جواب دادند که با مردم آن منطقه (کوفیان) عهد و پیمان‌دارم و باید پیش همان‌ها بروم. وقتی امام گفت: اگر قصد یاری داری شتاب کن، خدا تو را ببخشاید، طرماح می‌گوید:آنجا فهمیدم به یاری من احتیاج دارند. اما می‌خواست به شهرش برگردد و سفارشات کارهای اقتصادی‌اش را انجام دهد، برای خانواده‌اش آذوقه فراهم کند و آن‌وقت خودش را به یاری امام برساند. کارهایش که تمام شد، با خانواده خداحافظی کرد و وصیت‌نامه‌اش را هم نوشت، در مسیر کوفه بود که سماعه بن زید را دید. سماعه پرسید: به کجا می‌روی؟ طرماح هم گفت به یاری پسر پیامبرم می‌روم. سماعه حرف آخر را همان اول زد و گفت: بنشین که دارند سرها را می‌برند، دیگر دیر شده است. (ترجمه نفس المهموم صفحه ۱۷۶)
این افراد در ظهر عاشورا امام حسین(ع) را تنها گذاشتند - مشرق نیوز https://www.mashreghnews.ir/news/487238/%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D9%81%D8%B1%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%B8%D9%87%D8%B1-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B9-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7-%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B4%D8%AA ⚫️زیانکاران کربلا: 1⃣عبدالله بن عمر عبدالله فرزند عمر بن خطاب و از صحابی رسول گرامی اسلام (ص) است. (2) عمر او را در اداره حکومت پس از خود ناتوان ابن عمر بعد از عثمان از بیعت با علی (ع) سرپیچی کرد، (4) یاری نکردن حق و خار نکردن باطل دو ویژگی منفی او در نگاه امیرمؤمنان بود. (5) او خلافت معاویه را به رسمیت شمرد و با وی بیعت کرد، (6) آن هنگام که معاویه برای یزید بیعت می ستاند، ابن عمر به گروه مخالفان پیوست، اما معاویه از او بیمناک نبود و به وفاداری او در آینده ایمان داشت (7) و در این باره به فرزندش چنین گفت: «عبدالله بن عمر گرچه از بیعت امتناع ورزید، ولی او با توست، قدرش را بدان و او را از خود مران.» (8) در آغاز خلافت یزید و پس از ورود امام حسین (ع) به مکه «ابن عمر» برای ترغیب آن حضرت به بیعت با یزید نزد ایشان رفت و گفت: از دشمنی دیرین این خاندان با شما آگاهی داری، مردم به او (یزید) روی آورده اند و درهم و دینار در دست اوست، در صورت مخالفت با او کشته می شوی و گروهی از مسلمانان نیز قربانی می گردند. من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: «حسین کشته خواهد شد و اگر مردم دست از یاری او بردارند به خواری و ذلت ابدی مبتلا خواهند شد.» پیشنهاد من این است که مانند همه مردم راه صلح پیش گیری! (9) امام در پاسخ پیشنهاد عبدالله بن عمر چنین فرمود: ابوعبد الرحمان! آیا نمی دانی پستی دنیا به اندازه ای است که سر یحیی بن زکریا به زناکاری از زناکاران بنی اسرائیل هدیه داده می شود. مگر نمی دانی که بنی اسرائیل بین طلوع فجر تا طلوع سپیده خورشید هفتاد پیامبر را به قتل رسانده و سپس در محل کار خویش می نشستند و به خرید و فروش می پرداختند. گویا که هیچ جنایتی را مرتکب نشده اند، پروردگار تعجیل نفرمود و مدتی به آنان مهلت داد و سپس دست انتقام الهی با شدیدترین وجه گریبان آنان را گرفت و به سزای اعمالشان رساند. «اتق الله یا ابا عبدالرحمن و لاتدعن نصرتی؛ اباعبدالرحمن! از خدا بترس و از یاریم دست برندار ...» (10) ابن عمر دعوت حجت خدا را رد کرد و راهی مدینه شد و پس از شهادت امام، نامه ای به یزید نگاشت و ضمن پذیرش خلافتش با وی بیعت کرد. (11) در جریان شورش مردم مدینه، او ضمن نکوهش پیمان شکنی مردم، خطاب به خاندان خویش گفت: «اگر بدانم هر یک از شما دست از بیعت با یزید برداشته و از مخالفان او حمایت کرده اید رابطه من با او قطع خواهد گردید.» (12) در زمان خلافت عبدالملک مروان و پس از ورود حجاج بن یوسف به مدینه، عبدالله بن عمر شبانه نزد حجاج رفت تا به وسیله او با عبدالملک بیعت نماید، او در توجیه شتاب خود این سخن رسول خدا (ص) را یادآور شد «هر کس بمیرد و پیشوایی نداشته باشد به مرگ مردان جاهلی مرده است.» و گفت: می ترسم شب را بدون امام به صبح برسانم! گویند که حجاج برای تحقیر «ابن عمر» پای خود را از فراش بیرون کرد و گفت: برای بیعت دست خود را بر روی پایم بگذار! (13) این ماجرا اوج ذلت شخصیتی است که با وجود کهنسالی و نقل روایات فراوان از پیامبر اکرم (ص)، توان تمییز صف صالحان از ستمگران را نداشت و همواره برای حفظ «آقایی » خویش در جبهه پیشوایان ظالم قرار می گرفت، اما سرانجام فرجام دنیوی کردار خود را نیز دید. عبدالله بن عمر آخرین صحابی، در اواخر حیات خود بینایی اش را از دست داد و در مکه از دنیا رفت. (14)
2 - عبیدالله بن حر جعفی عبیدالله، از اشراف، شجاعان و شعرای معروف کوفه بود و در گروه پیروان عثمان قرار داشت. پس از قتل عثمان کوفه را به قصد شام ترک گفت و در کنار معاویه جای گرفت و با سپاه او در جنگ صفین شرکت جست. وی پس از شهادت حضرت علی (ع) به کوفه بازگشت. (15) ابن حر، در منزل بنی مقاتل (16) با کاروان امام حسین (ع) مواجه شد، حضرت نخست «حجاج بن مسروق » را به منظور همراهی و یاری نزد او فرستاد، لیکن عبیدالله بن حر به فرستاده امام جواب رد داد و گفت: «به خدا سوگند از کوفه بیرون نیامدم جز آن که اکثر مردم خود را برای جنگ مهیا می کردند و برای من کشته شدن حسین (ع) حتمی گردید. من توانایی یاری او را ندارم و اصلا دوست ندارم که او مرا ببیند و نه من او را!» پس از بازگشت حاجیان از مکه امام خود به همراه چند تن از یارانش به نزد عبیدالله رفت و پس از سخنان آغازین به وی چنین فرمود: «ابن حر! مردم شهرتان به من نامه نوشته اند که همه آنان به یاری من اتحاد نموده و پیمان بسته اند و از من درخواست کرده اند که به شهرشان بیایم، ولی واقع امر بر خلاف آن چیزی است که ادعا کرده اند، تو در دوران عمرت گناهان زیادی مرتکب شده ای، آیا می خواهی توبه کنی تا گناهانت پاک گردد؟ !» ابن حر گفت: «چگونه؟» امام فرمود: «فرزند دختر پیامبرت را یاری کن و در رکابش بجنگ.» ابن حر گفت: «به خدا قسم کسی که از تو پیروی کند به سعادت ابدی نائل می گردد، ولی من احتمال نمی دهم که یاری ام به حال تو سودی داشته باشد، زیرا در کوفه برای شما یاوری نیست. به خدا سوگندت می دهم که از این کار معافم دار، زیرا نفس من به مرگ راضی نیست و من از مردن سخت گریزانم. اینک اسب معروف خود «ملحقه » را به حضورت تقدیم می دارم، اسبی که تاکنون هر دشمنی را که تعقیب کرده ام، به او رسیده ام و هیچ دشمنی نیز نتوانسته است به من دست یابد! شمشیر من را نیز بگیر، همانا آن را به کسی نزدم جز آن که مرگ را بر آن شخص چشانیده ام!» امام در برابر سخن نسنجیده و نابخردانه ابن حر چنین فرمود: «حال که در راه ما از نثار جان دریغ می ورزی، ما نیز به تو و به شمشیر و اسب تو نیاز نداریم، زیرا که من از گمراهان نیرو نمی گیرم . تو را نصیحت می کنم همان گونه که تو مرا نصیحت نمودی، تا می توانی خود را به جای دور دستی برسان تا فریاد ما را نشنوی و کارزار ما را نبینی، فوالله لایسمع واعیتنا احد و لاینصرنا الا اکبه الله فی نار جهنم؛ به خدا سوگند اگر صدای استغاثه ما به گوش کسی برسد و به یاریمان نشتابد خداوند او را در آتش جهنم خواهد افکند.» (17) دنیازدگی و مرگ گریزی «ابن حر»، مانع وزش نسیم سعادت بر زندگی گناه آلودش شد، نسیم روح افزایی که می رفت کردار ناشایست گذشته اش را محو و او را در صف صالحان و شهدا قرار دهد. گرچه عبیدالله بن حر، امام را در منزل بنی مقاتل ترک گفت، اما حسرت و پشیمانی ابدی بر باقی مانده عمرش سایه افکند و زندگی اش را قرین تاسف و ماتم ساخت حتی در سروده هایش آهنگ ندامت و حسرت پدیدار گشت. (18) فیالک حسرة ما دمت حیا تردد بین صدری و التراقی حسین حین یطلب بذل نصری علی اهل الضلالة والنفاق ولو انی اواسیه بنفسی لنلت کرامة یوم التلاق (19) - آه از حسرتی که تا زنده ام در میان سینه و گلویم در جریان است. - آن گاه که حسین برای برانداختن اهل گمراهی و نفاق از من یاری طلبید. - اگر آن روز جانم را برای یاری اش می نهادم، روز قیامت به کرامت و جایگاه والا دست می یافتم. ابن زیاد، پس از آگاهی از ندامت «ابن حر»، او را به کاخ خود فرا خواند و «ابن حر» به هر تدبیری که بود توانست از دستش بگریزد. او سرانجام خود را به کربلا رسانید و در مقابل قبر مطهر امام حسین (ع) ایستاده و قصیده معروف خود را - که بیش از چهارده بیت آن در دست نیست - سرود. بعضی از ابیات آن از این قرار است: یقول امیر قادر و ابن غادر الا کنت قاتلت الحسین بن فاطمه و نفسی علی خذلانه واعتزاله و بیعة هذا الناکث العهد لائمه فیا ندمی ان لا اکون نصرته الاکل نفس لاتسدد نادمه و انی لانی لم اکن من حماته لذو حسرة ما ان تفارق لازمه (20) عبیدالله بن حر، پس از مرگ یزید و فرار ابن زیاد، با قیام مختار همصدا شد و به همراه گروهی به مدائن رفت ، ولی سپس در کنار «مصعب بن زبیر» با «مختار» جنگید. پس از مدتی «مصعب » به او مظنون شد و او را حبس کرد. مدتی بعد با شفاعت گروهی از قبیله «مذمح » وی را آزاد ساخت. ابن حر، پس از آزادی به عبدالملک مروان پیوست و چون به کوفه آمد شهر را در دست کارگزاران «ابن زبیر» دید. او مورد تعقیب خصم قرار گرفت و با بدنی مجروح بر کشتی سوار شد تا از فرات عبور کند، وی برای فرار از اسارت خود را در آب انداخت و کشته شد. مورخان، مرگ او را در سال 68 ه.ق نوشته اند. گویند که «مصعب بن زبیر» «عبیدالله بن حر» را بر دروازه کوفه آویخت. (21)
3 - عمرو بن قیس عمرو، به همراه پسر عموی خود در منزل بنی مقاتل به محضر امام حسین وارد شد. در ابتدا عموزاده اش به امام گفت: «این سیاهی که در محاسن شما می بینم از خضاب است یا موی شما بدین رنگ است؟» گردباد دنیاگرایی در پوشش فرینده عائله مندی و امانت داری مردم، ابن قیس و عموزاده او را در دام خود نهاد و آن دو را از همراهی با کاروان نور و راه یابی به بهشت جاودان بازداشت و در کویر نفس سرکش جای داد. حضرت فرمود: «خضاب است، موی ما بنی هاشم زود سپید می شود... آیا برای یاری من آمده اید؟» عمرو بن قیس گفت: «عایله زیادی دارم، مال بسیاری از مردم نزد من است و نمی دانم کار به کجا می انجامد . خوش ندارم امانت مردم از بین برود!» پسر عمویش نیز همانند او پاسخ داد. امام فرمود: «فانطلقا فلاتسمعا لی واعیة، و لاتریا لی سوادا، فانه من سمع واعیتنا او رای سوادنا فلم یجبنا و لم یغثنا کان حقا علی الله عزوجل ان یکبه علی منخریه فی النار؛ پس از این جا بروید، تا فریاد ما را نشنوید و ما را نبینید، همانا هر کس ندای ما را بشنود و یا ما را ببیند و پاسخ نگوید و به یاریمان نشتابد، سزاوار است که خداوند او را به بینی در آتش افکند.» (22) گردباد دنیاگرایی در پوشش فرینده عائله مندی و امانت داری مردم، ابن قیس و عموزاده او را در دام خود نهاد و آن دو را از همراهی با کاروان نور و راه یابی به بهشت جاودان بازداشت و در کویر نفس سرکش جای داد. «و ما الحیوة الدنیا الا متاع الغرور.» (23) 4 - هرثمة بن ابی مسلم هرثمه، به همراه سپاهیان امام علی (ع) در جنگ صفین شرکت کرد. در بازگشت، سپاه امام در کربلا توقف نمود. هرثمه می گوید: پس از برپایی نماز صبح، حضرت امیر (ع) مشتی از خاک کربلا را برداشت و آن را بویید و فرمود: «واها لک ایتها التربة، لیحشرن منک اقوام یدخلون الجنة بغیر حساب؛ ای خاک! همانا از تو مردمی محشور می شوند که بدون حسابرسی وارد بهشت می گردند.» ابن ابی مسلم، یکی از نیروهای اعزامی «عبیدالله بن زیاد» به کربلا بود، او می گوید: هنگامی که به سرزمین کربلا رسیدیم، به یاد آن حدیث افتادم، بر شترم نشستم و به سمت امام حسین (ع) رفتم. پس از عرض سلام، حدیثی که از پدر والای ایشان شنیده بودم بازگو کردم، امام فرمود: «با ما هستی یا بر ضد ما؟» گفتم: «نه با شما هستم و نه بر شما! دخترانم را در شهر نهادم و از ابن زیاد بر ایشان نگرانم.» حضرت در پاسخ فرمود: «فامض حیث لاتری لنا مقتلا و لاتسمع لنا صوتا، فو الذی نفس حسین بیده لایسمع الیوم واعیتنا احد فلایعیننا الا اکبه الله بوجهه فی جهنم؛ (24) برو! تا آن که قربانگاه ما را نبینی و صدای ما را نشنوی، قسم به آن که جان حسین در دست اوست، اگرکسی امروز صدای ما را بشنود و به یاریمان نشتابد، هر آینه خداوند او را با صورت در دوزخ می افکند.» اگر فقدان توکل و دلبستگی به دنیا قرین زندگی انسان گردد، اندیشه و دیدگاهی چون هرثمه خواهد داشت؛ او که خود شاهد همراهی زن و فرزند امام حسین و سایر بنی هاشم و حضورشان در صحنه بحرانی کربلاست، از فرزندان خود یاد می کند و به بهانه نگرانی حال آنان، از همراهی با حجت خدا روی گردان است. «انما اموالکم و اولادکم فتنة و الله عنده اجر عظیم.» (25) 5 - مالک بن نضر ارحبی و ضحاک بن عبدالله مشرقی ضحاک، به همراه مالک بن نضر ارحبی به حضور امام حسین (ع) رسید، این دیدار ظاهرا در کربلا صورت گرفت، امام پس از خوشامدگویی، سبب حضورشان را جویا شد، آنان در پاسخ گفتند: برای عرض سلام خدمت رسیدیم و از خدا عافیت و سلامت شما را خواستاریم، مردم برای جنگ با شما جمع شده اند! نظر شما چیست؟ امام پاسخ داد: «حسبی الله و نعم الوکیل؛خدا مرا کفایت می کند و چه نیکو وکیلی است.» آن دو برای امام دعا کردند، آن گاه حضرت فرمود: چرا مرا یاری نمی کنید؟ مالک بن نضر با بیان این جمله که: من مقروض هستم و عیال دارم، دعوت امام را رد کرد و رفت. ضحاک بن عبدالله نیز مشابه سخن ابن نضر را گفت و سپس حضور موقت و مشروط خود را در کنار امام پیشنهاد داد و گفت: تا آن جا از شما دفاع خواهم کرد که دفاع من به حال شما مفید باشد، در غیر این صورت در جدایی از شما آزاد خواهم بود، امام نیز پذیرفت. او در روز عاشورا، دلیری به خرج داد و امام بارها او را تشویق و دعا فرمود. چون جمله یاران امام حسین (ع) - جز سوید بن عمر و بشیر بن عمرو - به شهادت رسیدند، او نزد حضرت آمد و شرط پیشین خود را یادآور شد و از ایشان اجازه بازگشت خواست، امام هم آزادش گذاشت. او که قبلا اسب خود را در یکی از خیمه ها پنهان کرده بود، پس از اذن امام، سوار بر اسب شد و فرار کرد. تعدادی از سربازان «ابن سعد» به تعقیب او پرداختند، ضحاک چون به روستایی به نام «شفیه » رسید ایستاد، تعقیب کنندگان او را شناختند و رهایش کردند. (26) ماجرای «ضحاک بن عبدالله » در نوع خود بی نظیر است، او که تا دقایق پایانی حماسه عاشورا در کنار امام شمشیر زد و شم
اری از لشکریان خصم را از پای درآورد و از نزدیک شاهد صحنه مظلومیت خاندان رسالت بود، چگونه بر عاقبت نیکوی خود پشت پا زد و خود را از فیض شهادت در رکاب سالار شهیدان محروم ساخت! آری، او به دنیا دل بسته بود و اسبش نیز وسیله پیوند مجدد او به این زندگی ناپایدار و گذرا گردید ... : «ذلک بانهم استحبوا الحیوة الدنیا علی الآخرة.» (27) پی نوشت ها: 1) آل عمران (3) آیه 14  2) ابی الحجاج یوسف المزی، تهذیب الکمال، مؤسسة الرساله، ج 15، ص 332 3) محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، دارالمعارف، ج 4، ص 227  4) مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 15 5) نهج البلاغه، انتشارات هجرت، ص 521; قصارالحکم: 262 6) تاریخ طبری، ج 5، ص 58  7) فاما عبدالله بن عمر، فرجل قد وقذته العباده و اذا لم یبق احد غیره بایعک، ر . ک: ابی مخنف، وقعة الطف، مؤسسة النشر الاسلامی، 1367 ش، ص 69 8) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیة، ج 44، ص 311 9) خوارزمی، مقتل الحسین، مکتبة المفید، ج 1، ص 190 و 191؛ سخنان حسین بن علی، محمد صادق نجمی، دفتر انتشارات اسلامی، ص 42 10) ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطقوف، دار الاسوه، 1414ق، ص 102  11) ابن حجر، فتح الباری، دار احیاء التراث العربی، ج 13، ص 59; تاریخ طبری، ج 5، ص 571 و عبدالله بن عمر به وسیله ولید با یزید بیعت کرد . ر . ک: مروج الذهب، ج 2، ص 316  12) محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح بخاری، دارالکتب العلمیه، ج 8، ص 99  13) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 242; قاموس الرجال، للشیخ محمد تقی شوشتری، مؤسسة النشر الاسلامی، ج 6، ص 541 14) ابن حجر، الاصابه، رقم 4825; الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 4، ص 105 - 138 15) ابن حزم، جمهرة انساب العرب ص 385 ؛ تاریخ طبری، ج 5، ص 128 16) این منزل، منسوب به مقاتل به حسان بن ثعلبه است و بین عین التمر و قطقطانیه قرار دارد ر . ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 4، ص 374 17) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، مؤسسة الاعلمی، ج 4، ص 50 و 51; شیخ مفید، الارشاد، موسسة آل البیت، ج 2، ص 81 و 82; خوارزمی، مقتل، ج 1، ص 226 و مقرم، مقتل الحسین، ص 189  18) ر . ک: ادب الطف، جواد شبر، ج 1، ص 93 - 100 19) همان، ص 96 و 97  20) الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 288 و 289; وقعة الطف، ص 277; ادب الطف، ص 98 21) تاریخ طبری، ج 5، ص 105، 106، 129، 131، 135; الکامل فی التاریخ، ج 4، 289 و انساب الاشراف، ج 5، ص 295 22) شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 308; رجال الکشی، شیخ طوسی، ص 113; بحارالانوار، ج 45، ص 84; ابوعلی حائری، منتهی المقال، ج 5، ص 115 - 117 و موسوعه کلمات الامام الحسین (ع)، ص 369 23) آل عمران (3) آیه 185; حدید (57) آیه 20: زندگی دنیا جز متاع و مایه فریبکاری نیست. 24) شیخ صدوق، الامالی، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ص 117، تاریخ ابن عساکر (ترجمه الامام الحسین علیه السلام)، مؤسسة المحمودی، بیروت، 1389ق، ص 235، بحارالانوار، ج 44، ص 255، شیخ عبدالله البحرانی، العوالم، مدرسة الامام المهدی (ع)، قم، 1407 ق، ج 17، ص 147; موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 379 و 380 25) سوره تغابن (64) آیه 15: به حقیقت، اموال و فرزندان شما اسباب فتنه و امتحان شما هستند (چندان به آنها دل نبندید) و (بدانید که) پاداش بزرگ پیش خداست . 26) تاریخ طبری، دارالکتب الاسلامیة، بیروت، ج 3، ص 315 و 329; الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 73; انساب الاشراف، ج 3، ص 197; سماوی، ابصار العین، ص 101; سید مرتضی عسکری، معالم المدرستین، مؤسسة البعثه، ج 3، ص 113، موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، 378 452 و 453 . 27) سور نحل (16) آیه 107: آن به این جهت است که آنها دنیا را بیشتر دوست داشته و بر آخرت ترجیح می دادند
چه کسانی امام حسین (ع) را یاری نکردند؟ - ديگران https://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=31215
💐 دوستان برای شب عاشورا مسجدمنتظران ظهور ابتدای عبادی۷۸ نماز جماعت کسی میتونه بره؟ 📞 ۰۹۳۰۵۶۶۹۰۸۸ اطلاع بدید