eitaa logo
ازدحام عشق
440 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
213 ویدیو
1 فایل
- خالق واژه را که می‌‌شناسی؟! به نام همو!🖇 نویسنده‌ای هستم که هرروز و هرشب، در آغوش واژ‌ه‌ها جان می‌دهد...✒🌱 مهدینار⤸ @MAHDINAR
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ازدحام عشق
به نام اونی که بودهـ🖇 وقتی که هیچ کسی نبودهـ... و ‌به نام اونی که هستـ🍁 اون موقعی که هیچ کس نیستـ!! و این آغاز، آغازیست برای پایان هاییـ که بدون آغاز، به پایان می‌رسند♠️ سلام به این آغاز بی پایان🌱✒️ ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق ⛓| ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♠ ••❥••• ╰────────
سلام و نور مهدیناری های عزیز😄 از همتون عذرمی‌خوام... من امروز و دیروز بعد از ظهر رو به دلیل اینکه دو تا امتحان سخت داشتم و باید می‌خوندم، نتونستم واستوت فعالیت کنم... خداروشکر هر دو تا عالی بود... خب دیگه... عذر می‌خوام‌. پارت شبانه امشب هم سر جاشه🌱❣ - برای شما...🖇❤️
کاش زودتر بزرگ بشم خدا... فقط واسه اینکه بفهمم محصولات کشاورزی آفریقا و اسم طولانی ترین رود اروپا در بزرگسالی به چه دردم می‌خوره...!🙄 - به وقت مطالعات...📚 ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق⛓ | ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♣️ ••❥••• ╰───────
ازدحام عشق
🌱 🌱🌱 🌱🌱🌱 🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 #ازدحام_عشق ❣🖇 به قلم مهدی پورمحمدی👨‍🎓 #پارت_صد‌و_بیست0⃣2⃣1⃣ با صدای اذ
🌱 🌱🌱 🌱🌱🌱 🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 ❣🖇 به قلم مهدی پورمحمدی👨‍🎓 ⃣2⃣1⃣ از اتاق بیرون اومدیم و توی پارکینگ، سوار ماشین شدیم. بابا اونقدر تند روند که کمتر از نیم ساعت‌رسیدیم خونه... بدون اینکع سرعت رو کمتر کنه یا ترمز بگیره، پیچید توی پارکینگ و عجولانه ماشین رو پارک کرد و پیاده شد. منم از ماشین پیاده شدم که سوئیچ رو زد و داخل جیبش انداخت و سمت آسانسور رفت. خدا رو شکر این بار آسانسور درست بود. با هم وارد آسانسور شدیم و بابا دکمه‌ رو ‌فشار داد. *** به محض اینکه وارد خونه شدیم، مامان ملاقه به دست سمتمون‌ اومد و وقتی بابا رو دید گفت: سلام، چی شده؟! اتفاقی افتاده؟! بابا جواب سلامش رو داد و کتش رو در آورد و آویزون کرد. بدون هیچ‌ حرف دیگه‌ای ازمون دور شد و چند ثانیه بعد، صدای کوبیده شدن در اتاقش به هم اومد. مامان همون سوال رو آروم تر ازم پرسید و من‌ جوابی جز ”نمی‌دونم“ نداشتم!! هوا رو‌ بو‌ کشید و کشدار گفت: وای غذام سوخت... بعد بدون اینکه چیز دیگه‌ای بگه سمت آشپزخونه رفت. پشت سرش وارد آشپزخونه شدم و بلافاصله سمت یخچال رفتم. یه لیوان آب خوردم و از آشپزخونه اومدم بیرون. خودمو‌ روی مبل ولو کردم که یه دفعه هستی از اتاق مهمان ‌اومد‌ بیرون. سریع خودمو جمع و‌‌ جور کردم که نزدیکم شد و سلام کرد. جواب سلامش رو دادم که ‌گفت: ببخشید... من ‌حوصلم سر رفته، یه کتاب از قفسه‌ی خودت بهم می‌دی تا بخونم؟! باشه‌ای گفتم و از روی مبل بلند‌ شدم. سمت اتاق رفتیم و وارد شدیم. می‌خواستم رمانی که کنار لپ تاپ بود بردارم و‌ بهش بدم. سمت میز کامپیوتر رفتم که بلند گفت: وای!! حوض فیروزه از تکین حمزه‌لو؟! من خیلی تعریف اینو شنیدم. همینو می‌برم تا بخونم!! تا اسم کتاب رو آورد یاد ستایش و نوشته‌ی اول کتاب افتادم. خواستم بهش بگم کتابای بهتری هم هست که تشکر کرد و بدو بدو از اتاق رفت بیرون!! کلافه، هوفی گفتم و روی تخت نشستم و به شرکت فکر کردم. یعنی چی می‌شه؟! اون‌کلاهبردار دستگیر می‌شه؟! سر کارگرای کارخونه چی میاد؟! از افکار پریشونم‌ پریدم بیرون و در اتاق رو ‌بستم. لباسامو عوض کردم و خواستم مشغول تمیز کردن اتاقم بشم که صدای اذان رو شنیدم. سمت‌ پنجره رفتم و بازش کردم و زیر لب گفتم: اشهد و ان لا اله الی الله... وجودم پر از آرامش شد و برای گرفتن وضو از اتاق خارج شدم. @ezdehameeshgh🎊 لطفا لینک ما رو نشر بدید❣ 🌱 🌱🌱 🌱🌱🌱 🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱🌱🌱 🌱🌱🌱🌱🌱🌱
هدایت شده از ازدحام عشق
من به قلبم قول داده‌ام که شب را بدون اشک و آه و فغان و یاد تو و خاطراتت به سر کنم... قلب هم به من قول داد که تو را، از سر به در کند‌‌... و کیست که در این میان، واقعا به قولش عمل کند؟!🌌 ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق ⛓ | ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♣️ ••❥••• ╰───────
هدایت شده از ازدحام عشق
به نام اونی که بودهـ🖇 وقتی که هیچ کسی نبودهـ... و ‌به نام اونی که هستـ🍁 اون موقعی که هیچ کس نیستـ!! و این آغاز، آغازیست برای پایان هاییـ که بدون آغاز، به پایان می‌رسند♠️ سلام به این آغاز بی پایان🌱✒️ ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق ⛓| ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♠ ••❥••• ╰────────
و قلم، به کعبه‌ی واژه ها سجده کرد. از همان موقع بود که کتاب، از ”عشق“ سخن گفت. از تو...🖇❣ ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق⛓ | ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♣️ ••❥••• ╰───────
دانلود یه تقویم که هر روزش به مناسبت داشتن تو نامگذاری شده باشه...📆📍 ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق⛓ | ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♣️ ••❥••• ╰───────
_دوستم داری؟! _صحیح! سوال سختی بود... ولی جواب من سخت تره. _جوابت؟! _عاشقتم... ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق⛓ | ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♣️ ••❥••• ╰───────
داشتیم فیلم می‌دیدیم که یه‌دفعه دستامو گرفت... انگار وجودمو خلاصه کرد توی منهنی‌ای که به پهنای صورتم نقش بسته بود... یه منهنی، شبیه به امواج دریا... دریایی که امواجش به صفحه تلوزیون می‌خورد و منو آخر از این خواب شیرین بیدار کرد...!🖇 ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق⛓ | ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♣️ ••❥••• ╰───────
یه سری آدما هم هستن که چوب خوب بودنشون رو می‌خورن... چون دلشون اونقد صافه که خیال دارن همه عین خودشونن و راحت اعتماد می‌کن! این یه سری، بیشتر ضربه می‌خورن. می‌دونستی که؟!🤝🖇 ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق⛓ | ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♣️ ••❥••• ╰───────
اخیش بلاخره پیداش کردمممم😳🤣. خدا لعنتتون نکنه ته خاله‌زنک بازیه😂😐. ینی قشنگ کل خاندان و تیر طایفه رو با پروفایل های تیکه دارت محترمانه منحدم میکنی🤣. خوراک شیرین زبوناس😁😂 @my_house
- چی می‌شد اگه درست مثل قضیه‌ حضرت ابراهیم و اسمائیل، شمشیر به سر مولا اثر نداشت؟! - اونموقع نه شب بخشش و حلالیت طلبیدن داشتیم، نه هیچ‌چیز دیگه‌ای... - من حاضرم بخشیده نشم، ولی عمه زینب یتیم نشه🖇🕊 -مهدینار✒️♣️
مطمئن باش که شمشیر ندارد شرمی... شرم اگر بود در آن فرق علی(ع) سالم بود! آنکه شمشیر به دست در پی مولا می‌گشت... بیش از حرمله و شمر و سنان، ظالم بود - مهدینار🖇 ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق⛓ | ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♣️ ••❥••• ╰───────
مهدیناری های عزیزم... حلالم کنید🙂🌱
InShot_۲۰۲۲۰۴۲۰_۰۰۱۷۰۳۸۴۴.mp3
6.76M
دوباره مسجد و محراب، سرشکسته شده...🖇 امیرمرزبان✒️ مهدینار🎙♣️ ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق⛓ | ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♣️ ••❥••• ╰───────
هدایت شده از ازدحام عشق
به نام اونی که بودهـ🖇 وقتی که هیچ کسی نبودهـ... و ‌به نام اونی که هستـ🍁 اون موقعی که هیچ کس نیستـ!! و این آغاز، آغازیست برای پایان هاییـ که بدون آغاز، به پایان می‌رسند♠️ سلام به این آغاز بی پایان🌱✒️ ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق ⛓| ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♠ ••❥••• ╰────────
”من“ و تو، در ”ما“ شدن موفق نبودیم. اما ”من“، تبدیل شدم به تکه‌ای از »تو“. همانچیزی که هیچ‌وقت، نداشتمتش...🔗 ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق⛓ | ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♣️ ••❥••• ╰───────
بند کفشم را سفت کردم و از خانه بیرون رفتم. بلافاصله سوار تاکسی شدم و وقتی ‌راننده، آدرس را پرسید گفتم: آقا، برید گذشته لطفا...🏃🏼‍♂ - مهدینار🖋♣️ ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق⛓ | ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♣️ ••❥••• ╰───────
دنیای من گم شده در اتفاق های نیفتادنی مثل... تو🖇 ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق⛓ | ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♣️ ••❥••• ╰───────
گفت: علی؟ گفتم: آه... صدای گریه‌ی دخترکش می‌آید..‌.🖇 ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق⛓ | ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♣️ ••❥••• ╰───────
سلام و نور مهدیناری های عزیزم... احوالتون؟!😄 طاعات و عباداتتون قبول درگاه الله. تصمیم گرفتم برای پیشرفت کانال یه اد تب بگیرم... خواستم بدونم شما عزیزان موافقد یا نه؟! می‌شه لطفا توی این لینک پایین ناشناس بهم بگید؟! اینم پی‌وی من هست: @MAHDINAR🖋♣️ نظر شما بسی برایم قابل احترام است❣
هدایت شده از ازدحام عشق
به نام اونی که بودهـ🖇 وقتی که هیچ کسی نبودهـ... و ‌به نام اونی که هستـ🍁 اون موقعی که هیچ کس نیستـ!! و این آغاز، آغازیست برای پایان هاییـ که بدون آغاز، به پایان می‌رسند♠️ سلام به این آغاز بی پایان🌱✒️ ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق ⛓| ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♠ ••❥••• ╰────────
...علی دیروز صبح در سجاده و هم‌اکنون در بستر ضربت...!🖇 ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق⛓ | ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♣️ ••❥••• ╰───────
گفت: علی؟! گفتم: آه... صدای اشک ریختن دخترکش می‌آید... ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق⛓ | ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♣️ ••❥••• ╰───────
بنویسید از علی(ع)... از عمامه‌ی خونین از اشک های زینب از تاسف طبیب از کاسه‌های شیر بنویسید، همان ها که بعد از مولا، به زمین خورانده شدند. و سپس نوشته‌هایتان را به محفل نویسندگان باغ نور ارسال کنید...🖋 اجرتان با مولا https://eitaa.com/joinchat/2576875682Ca28f5c3fac ✒️👨‍🎓 | ازدحام عشق⛓ | ╭┈┄ │⇲@ezdehameeshgh 🖇🔉 │⇲MAHDINAR ✒♣️ ••❥••• ╰───────