eitaa logo
🍃 ازدواج 🍂
5هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
ازدواج اجباری رمانی و پر ماجرا و عاشقانه فصل ۲ بزودی... در این کانال به صورت آنلاین نوشته خواهد شد جذابتر از فصل یک فوروارد، کپی حتی با ذکر نام نویسنده و لینک و #حرام است🚫 #تبلیغات‌پر‌بازده ❤ http://eitaa.com/joinchat/1871446027C496dce5861
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🍃 ازدواج 🍂
• • واجبِ‌شرعیِ‌عشقَست‌سلامِ‌سرِ‌صبح السَلام‌اۍ‌همہ‌ی‌عشق‌ُ‌مسلمانیِ‌من((:♡ 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
هدایت شده از 🍃 ازدواج 🍂
سر سفره ی هفت سین همه جمع اند تو دعاتٌ بگو کجا می خونی؟ 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
الهی برقصاند خدا به ساز تو جهانت را...!
_درست کن اون مقنعه ات رو محل بهش ندادم و به راه رفتن ادامه دادم _دنیا! اون روی سگ منو بالا نیار. ایستادم برگشتم سمتش، طلبکارانه گفتم _چی میگی تو؟ _درستش کن. _خوبه که، اینجوری اَبروهام هم تو هستن. کلافه دستی لای موهای پرپشتش کشید _مسخره بازی نکن درستش کن. _هرکی خراب کرده خودش هم درست کنه. مطمئن بودم بهم دست نمیزنه اخمش هر لحظه غلیظ تر از لحظه قبل می شد. خواستم برگردم که مچ دستم اسیر دستش شد. با شدت به داخل خم کرد و فشار داد جیغ ارومی زدم، از درد کل صورتم رو جمع کردم. _باشه ... باشه الان درست می کنم. دستم شکست به خدا. با رها کردن دستم آروم ماساژش دادم، با حرص نگاهش کردم. _مگه مرض داری، عقده ایی. اگه به بابام نگفتم اصلا برا چی به من دست میزنی. سرزنش وار و طلبکارانه گفت _شلوغش نکن؛ از رو مانتو گرفتم با سر اشاره کرد به مقنه ام _درستش کن. https://eitaa.com/joinchat/1698234430C97c25ab6e2 ♨️💯 با چشم های پر از اشک به امیر نگاه کردم _همه ی اینها نقشت بود. میخواستی اینجوری نزاری برم درس بخونم _ساکت شو دنیا چیزی نشده که _بایدم این رو بگی. تو نامزدی باردار شدم ابروم رو جلوی همه بردی من چی جواب بابام رو بدم _چرا ابرو؟ مگه شوهرت نیستم ؟ 😜 https://eitaa.com/joinchat/1698234430C97c25ab6e2 رمانی زیبا با❣ قلمی پاک❣
مخلوق جدا از بشری حضرت بانو😍 دنیا شب و قرص قمری حضرت بانو😉 من مذهبی ام شاعر و عاشق از قضا 👌 معشوقه ی چادر به سری حضرت بانو☺️ 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
مخلوق جدا از بشری حضرت بانو😍 دنیا شب و قرص قمری حضرت بانو😉 من مذهبی ام شاعر و عاشق از قضا 👌 معشوقه ی چادر به سری حضرت بانو☺️ 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
‌[🌻🌿] . . صـُبح‌است‌ودلم‌در‌تَپـش‌لـَحظهـ‌دیدار بـٰازاین‌دل‌من‌‌‌گـَشتهـ‌بـهـ‌امیـدتـو‌بیدار:)💚!' ‌‌‌. . . .🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
°•♥️•° من با خیال این حرم آرام می شوم حتی اگر که خسته، اگر دور از شما ... 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
•🌤🌻• قیامتی‌است‌آمدنت‌ڪه‌عمریست‌ باخیالش‌هزاربار‌آمدنت‌را‌تجربه‌ڪردم! ڪاش‌یادم‌بماند بـراۍ‌آمدنت‌توشه‌اۍ‌بردارم..:) 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
•🌤🌱• حریـم‌باصفایٺ‌منبـع‌العشـق نسیم‌ڪربلایٺ‌مقطع‌العشـق سحــر‌آرام‌با‌من‌زیر‌لب‌گفٺ سـلامٌ‌هےحتے‌مطلـع‌العشـق..♥️ ✨ 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
در هیاهوی شب عید تو را گم کردیم غافل از آنکه شما اصل بهاری آقا ... اللهم عجل لولیک الفرج 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
چهره‌ی گل، باغ و صحرا را گلستان می‌کند دیدن مهدی هزاران درد درمان می‌کند، مدعی گوید که با یک گل نمی‌آید بهار من گلی دارم که عالم را گلستان می‌کند 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
هدایت شده از 🍃 ازدواج 🍂
•🌤🌻• قیامتی‌است‌آمدنت‌ڪه‌عمریست‌ باخیالش‌هزاربار‌آمدنت‌را‌تجربه‌ڪردم! ڪاش‌یادم‌بماند بـراۍ‌آمدنت‌توشه‌اۍ‌بردارم..:) 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
هدایت شده از 🍃 ازدواج 🍂
•🌤🌱• حریـم‌باصفایٺ‌منبـع‌العشـق نسیم‌ڪربلایٺ‌مقطع‌العشـق سحــر‌آرام‌با‌من‌زیر‌لب‌گفٺ سـلامٌ‌هےحتے‌مطلـع‌العشـق..♥️ ✨ 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
شُهَدا... اینجا تواین شهرِ شلوغ، اوضاع و احوالِمان خوب نیست... رمز عملیات بدهید...:) 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
فرار از تو فرارے می‌شود در عرصہ میدان چنان رفتے ڪہ بعد از آن بخوانندت هوالباقے 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
✨ اول صبح، بگویید حُسین جان رخصٺ🖐🏻🌤 تا ڪہ رزق از ڪرمِ سفره ے ارباب رسد..♥️ 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃 🍂🍃 🍃 _لیلارو هم نمیارم خونتون،زنمه اختیارشو دارم. با این حرف ارش بابا جوش اورده بود و تند تند فحش میداد منکه اشکم از حرفای بابا در اومده بودو دست ارش در دستانم و التماس میکردم اما حرفش را زد به حرفهای بابا گوش ندادو سرم را فرو برد در سینه اش من زار زار گریه کردم. ارش همانطور گوشی را برداشت و با عصبانیت فریاد زد:_بخدا دایی اگه بلایی سر لیلا یا بچه هام بیاد من میدونم و بس... خواست ادامه بده که دستم روی دهانش گرفتم وقتی چشمان قرمز و ملتمسم را دید کوتاه امد. عمه و اقا کامران با فریاد ارش اومدن توی اتاق و پرسیدن: چیشده؟!! 🍂 فصل دو_ازدواج به اجبار🍃 https://eitaa.com/joinchat/999555136Cde41e2ed56 🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
••• | صَباحاً اَتنفسُ بِحُبِّ الْمَهدی(عج) | هر صبح به مهدی نفس میکشم :)❤️ چون هَــرچِـه دارم اَزْ او دارم ...🍃 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
خـُدایا مـرسے ڪـہ هـمیشـہ هـوآمـو داشـتـے ، دارے و خـواهـۍ دآشـت ...🌱 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
‹‹ بِرَبِّڪَ‌ الْڪَرِيمِ ›› ‹‹ روے مهربانیتــ‌ حسابــ میڪنم🌱`- ›› 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
حضرت معشوقه اين حالِ خرابم را بساز ...💔 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
هدایت شده از 🍃 ازدواج 🍂
••• | صَباحاً اَتنفسُ بِحُبِّ الْمَهدی(عج) | هر صبح به مهدی نفس میکشم :)❤️ چون هَــرچِـه دارم اَزْ او دارم ...🍃 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
هدایت شده از 🍃 ازدواج 🍂
خـُدایا مـرسے ڪـہ هـمیشـہ هـوآمـو داشـتـے ، دارے و خـواهـۍ دآشـت ...🌱 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃 🍂🍃 🍃 نمیدانم چرا در عالم اینکه هر ان ممکن است خونم دیخته شود در اغوش ارش همه مشکل هایم را فراموش میکردم چشمانم را باز کردم روی تخت بودم و ارشی نبود پیراهنش بود که عظر تنش را با نفسی عمیق برای خود استشمام کردم. ارش در حمام بود.. صدای زنگ ایفن بلند شد ناگهان از در اتاق خارج شدم و روبه روی ایفن اییتادم از توی تصویر چهره وحشتناکه بابا رو دیدم. قلبم ریخت بچه هام اگه سقط بشن با این استرس ها جواب ارش رو چی بدم؟! سریع به سمت اشپز خانه رفتم عمه نبود اقا کامران هم روی مبل مشغول تلوزییون نگاه کردن بود. عمه نبود به سمت اقا کامران رفتم با بغض و چشمان ملتمسم زمزنه کردم:_اقا کامران تروخدا،تروخدا...... _چیشده؟! لیلا حرف بزن! _بابام بغضم ترکید و اشکهام مانند سیل بر روی گونه هام هجوم اوردند؛و ادامه دادم: _بابا...م....پایینه.... زنگ ..گخونتون... رو.. زده.. اقا کامران دست نوازشگری بر سرم کشید و گفت:_هیچی نیست. الکی نترس من هستم برو تو اتاق ارش باشه؟ با سر تایید کردم. 🍂 فصل دو_ازدواج به اجبار🍃 https://eitaa.com/joinchat/999555136Cde41e2ed56 🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃