eitaa logo
🍃 ازدواج 🍂
4.9هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
ازدواج اجباری رمانی و پر ماجرا و عاشقانه فصل ۲ بزودی... در این کانال به صورت آنلاین نوشته خواهد شد جذابتر از فصل یک فوروارد، کپی حتی با ذکر نام نویسنده و لینک و #حرام است🚫 #تبلیغات‌پر‌بازده ❤ http://eitaa.com/joinchat/1871446027C496dce5861
مشاهده در ایتا
دانلود
شُهَدا... اینجا تواین شهرِ شلوغ، اوضاع و احوالِمان خوب نیست... رمز عملیات بدهید...:) 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
فرار از تو فرارے می‌شود در عرصہ میدان چنان رفتے ڪہ بعد از آن بخوانندت هوالباقے 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
✨ اول صبح، بگویید حُسین جان رخصٺ🖐🏻🌤 تا ڪہ رزق از ڪرمِ سفره ے ارباب رسد..♥️ 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
🍃 ازدواج 🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃 🍂🍃 🍃 #پارت_182 _مرتیکه عوضی با دختر من چیکار کردی هان؟ حق ند
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃 🍂🍃 🍃 _لیلارو هم نمیارم خونتون،زنمه اختیارشو دارم. با این حرف ارش بابا جوش اورده بود و تند تند فحش میداد منکه اشکم از حرفای بابا در اومده بودو دست ارش در دستانم و التماس میکردم اما حرفش را زد به حرفهای بابا گوش ندادو سرم را فرو برد در سینه اش من زار زار گریه کردم. ارش همانطور گوشی را برداشت و با عصبانیت فریاد زد:_بخدا دایی اگه بلایی سر لیلا یا بچه هام بیاد من میدونم و بس... خواست ادامه بده که دستم روی دهانش گرفتم وقتی چشمان قرمز و ملتمسم را دید کوتاه امد. عمه و اقا کامران با فریاد ارش اومدن توی اتاق و پرسیدن: چیشده؟!! 🍂 فصل دو_ازدواج به اجبار🍃 https://eitaa.com/joinchat/999555136Cde41e2ed56 🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
••• | صَباحاً اَتنفسُ بِحُبِّ الْمَهدی(عج) | هر صبح به مهدی نفس میکشم :)❤️ چون هَــرچِـه دارم اَزْ او دارم ...🍃 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
خـُدایا مـرسے ڪـہ هـمیشـہ هـوآمـو داشـتـے ، دارے و خـواهـۍ دآشـت ...🌱 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
‹‹ بِرَبِّڪَ‌ الْڪَرِيمِ ›› ‹‹ روے مهربانیتــ‌ حسابــ میڪنم🌱`- ›› 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
حضرت معشوقه اين حالِ خرابم را بساز ...💔 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
هدایت شده از 🍃 ازدواج 🍂
••• | صَباحاً اَتنفسُ بِحُبِّ الْمَهدی(عج) | هر صبح به مهدی نفس میکشم :)❤️ چون هَــرچِـه دارم اَزْ او دارم ...🍃 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
هدایت شده از 🍃 ازدواج 🍂
خـُدایا مـرسے ڪـہ هـمیشـہ هـوآمـو داشـتـے ، دارے و خـواهـۍ دآشـت ...🌱 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
🍃 ازدواج 🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃 🍂🍃 🍃 #پارت_183 _لیلارو هم نمیارم خونتون،زنمه اختیارشو دارم.
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃 🍂🍃 🍃 نمیدانم چرا در عالم اینکه هر ان ممکن است خونم دیخته شود در اغوش ارش همه مشکل هایم را فراموش میکردم چشمانم را باز کردم روی تخت بودم و ارشی نبود پیراهنش بود که عظر تنش را با نفسی عمیق برای خود استشمام کردم. ارش در حمام بود.. صدای زنگ ایفن بلند شد ناگهان از در اتاق خارج شدم و روبه روی ایفن اییتادم از توی تصویر چهره وحشتناکه بابا رو دیدم. قلبم ریخت بچه هام اگه سقط بشن با این استرس ها جواب ارش رو چی بدم؟! سریع به سمت اشپز خانه رفتم عمه نبود اقا کامران هم روی مبل مشغول تلوزییون نگاه کردن بود. عمه نبود به سمت اقا کامران رفتم با بغض و چشمان ملتمسم زمزنه کردم:_اقا کامران تروخدا،تروخدا...... _چیشده؟! لیلا حرف بزن! _بابام بغضم ترکید و اشکهام مانند سیل بر روی گونه هام هجوم اوردند؛و ادامه دادم: _بابا...م....پایینه.... زنگ ..گخونتون... رو.. زده.. اقا کامران دست نوازشگری بر سرم کشید و گفت:_هیچی نیست. الکی نترس من هستم برو تو اتاق ارش باشه؟ با سر تایید کردم. 🍂 فصل دو_ازدواج به اجبار🍃 https://eitaa.com/joinchat/999555136Cde41e2ed56 🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
سرنوشت مقلدان خمینی چیزی جز شهادت نیست 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
بسیجی که باشی، جنگ باشد تیر میخوری! صلح که باشد فحش... 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
‌ ‌•﷽• ‌در رَگِ غیرَتِ مَن دَرد اگر جارے بود‌ گریہ‌هاے منِ دلتَنگ اَگر کارے بود‌ ‌صُبح برگشتنتان دیر نَباید مےشد‌ در قُنوت من اگر خواهِش بسیارے بود💔 ‌🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
🍃 ازدواج 🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃 🍂🍃 🍃 #پارت_184 نمیدانم چرا در عالم اینکه هر ان ممکن است خونم
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃 🍂🍃 🍃 وارد اتاق ارش شدم اقا کامران رفت پایین و صحبت کنه دلم داشت میترکید. تاغت نداشتم اونجا وایسم رفتم سمت ایفن دوربینشو روشن کردم اقاکامران داشت صحبت میکرد و بابا هم تند تند حرف میزد دستی روی شونه ام کشیده شد بدگشتم ارش بودگفت:_نترس باش افرین. پوزخندی به حرفش زدم انگار داره با بچه دوساله حرف میزنه شعور نداره یکم!!! ناگهان بابا دستشو گذاشت روی یقه اقاکامران و اومد داخل هین بلندی کشیدم و بدو بدو تو اتاق رفتم. عمه معلوم نبود کجایه؟! ارش اومد دستمو تو دستش گرفتم از شدت گریه به هق هق کردن افتاده بودم. 🍂 فصل دو_ازدواج به اجبار🍃 https://eitaa.com/joinchat/999555136Cde41e2ed56 🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
ای سایه ات فتاده به رویِ سرم حسین معنای واقعیِ اصول الکرم حسین یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
هدایت شده از 🍃 ازدواج 🍂
سرنوشت مقلدان خمینی چیزی جز شهادت نیست 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
هدایت شده از 🍃 ازدواج 🍂
بسیجی که باشی، جنگ باشد تیر میخوری! صلح که باشد فحش... 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
🍂برگرد که بر بهارمان میخندند 🍂یک عده به حال زارمان میخندند 🍂انقدر نبودنت به طول انجامید 🍂 دارند به انتظارمان میخندند 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
خدا صبر ‌پیشه‌کنندگان ‌را‌ دوست‌ دارد ...♥️ آل‌عمران | ‌۱۴۶🌿• 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
🍃 ازدواج 🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃 🍂🍃 🍃 #پارت_185 وارد اتاق ارش شدم اقا کامران رفت پایین و صحبت
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃 🍂🍃 🍃 نمیدونستم به کی پناه ببرم به ارش که الان خودش باید جوابگو باسه به اقا کامرا ن یا عمه؟ از شدت ترس سکته بزنم خوب میشد.. از دست همه راحت میشدم. صدای در که باشدت اومد در باز شد و قامت بابا دیده شد. چهره عصبانیش دستانی که میلرزیدن و چشمانی که اشکی برای ریختن نداشتن. ایستاده بودم و ادش کمی عقب تر از من که بابا جلو امد و همچنان سیلی به صورتم زد که اگر ارش مرا نمیگرفت،بخش زمین می شدم فریاد های بابا و ننگی اینکه بچه دار شدم تیغی بود که روی قلبم می خراشید با سیلی دومی‌که بابا زد هق هقم بلند شد ارش که عصبلنی تر از بابا شده بود گفت: 🍂 فصل دو_ازدواج به اجبار🍃 https://eitaa.com/joinchat/999555136Cde41e2ed56 🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
• . -پیشونےبندهاروباوسواس زیرورو‌میــڪرد؛پرسیدم⇩ دنبالِ‌چی‌می‌گردۍ؟! گفت🌿' گفتم‌یڪیش‌رو‌بردار‌ ببند‌دیگہ‌چہ‌فرقےداره؟! گفت؛نہ‌!آخہ‌من‌مادرندارم… !💔 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
♡ الجلال والجمال... نافذة في العاصمة المقدسة تطل على القبة الذهبية 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
گفتم ‌از‌ عشق ‌نشانی به من‌ِ‌ خسته ‌بگو گفت‌ جز ‌عشق‌ حُسین(ع) هر ‌چه ‌ببینی ‌بدلیست...♥️ 🌱 ازدواج اجبارے❤️ 🌱 @ezdevag_egbari❤️
🍃 ازدواج 🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃 🍂🍃 🍃 #پارت_186 نمیدونستم به کی پناه ببرم به ارش که الان خودش
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃 🍂🍃 🍃 _دایی حق نداری لیلارو بزنی اصلا زن خودم بوده اختیارسو داشتم دوست داشتم بچه دار بشم به شما چه مربوطه که توی صورت لیلا میزنین ها؟ عمه که هی میگفت بس کنید و بس کنید. سیلی سوم را هم ارش نوش جان کرد. بازوهایه ارش دور دستم پیچیده بود که با عقب رفتن من جدا شد بابا دستم را گرفت و کشید که ارش گفت:_دایی زنم حاملهههههههه. _بِدرک. ابا دستمو کشید و گفت:_میریم همین الان طلاقت رو از اینا میگیرم ابرو برام نزاشتم هرچیزی رسم و رسوم خودشو داره نه اینکه حامله بشی! _باباااا _طلاقت و ازش میگری فهمیدی؟ _نه نفهمیدم ....من الان ...دوتا بچه دارم طلاق بدم... میفهمی چی.. میگی.. بابا؟من.. بچه هام چی؟ _توله هاشو میدی خودش. _نه ماه.. تو من نگه.. دارم بعد... بدش به اون بابا ...ولم کن نه.... تورو ...میخوام نه اونو.‌. 🍂 فصل دو_ازدواج به اجبار🍃 https://eitaa.com/joinchat/999555136Cde41e2ed56 🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃