eitaa logo
♡ ازدواج آسمانی | دائم♡
22.1هزار دنبال‌کننده
705 عکس
253 ویدیو
79 فایل
﷽ زیر نظر موسسه قرآنی قائم آل محمد (ص)🔰 ثبت نام و فرم ازدواج 🔰 https://eitaa.com/moshaver_asemani قوانین 🔰 https://eitaa.com/joinchat/328204440Cd6dc60dbfb اتاق عقد 🔰 https://eitaa.com/joinchat/861995136C2e4e9b6713 تبلیغات 🔰 @pasokhgou_1
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 💠 پدرم رفت تا درو باز کنه🏠 که یکدفعه هممون تعجب کردیم😳 دیدم که بخاطر من که آرزوم بود روز عقدم لباس روحانیت تو تنش باشه 😍 لباس روحانیت پوشیده بود🤩 چشمام پر اشک‌شد☺️ بعد از سلام و احوالپرسی اومد تو اتاق رفتم جلو گفتم ممنونم که انقدر برات مهم هستم😌 گفت تو‌خود قلب منی😍 مگه جسم بدون قلب میتونه؟!😇 هر لحظه بابت همچین عشقی خداروشکر میکردم🤲 انگار این محبت رو‌ خدا تو قلبمون گذاشته بود❤️ انگار سالیان سال بود‌ همو میشناختیم😍 من برای عقد یک لباس کاملا پوشیده انتخاب کرده بودم☺️ روسری مو سرم کردم🧕 با یه چادر خیلی خوشرنگ از زیر قرآن ردمون کردن👋 با ماشین پدر شوهرم راهی سالن عقد شدیم🚗 ما دوست نداشتیم مثل بعضی ها ماشین اجاره کنیم🚘 یا اینکه مراسم های پر خرج بگیریم💰 از همه بزرگتر ها دعوت کردیم که بیان محضر تو مراسم ساده و شهدایی ما باشن😇 حتی برای عکس گرفتن‌که یکی از دوستانم اومد و زحمت عکس را کشید وارد اتاق عقد شدیم📸 شنیده بودم دعا موقع عقد پیش خدا جایگاه‌ ویژه ای داره🤲 اولین دعای من فرج مولامون بود و دومین دعای من «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً» بود چه ان شاالله نسل امام زمانی داشته باشیم😇 قرآن رو بدست گرفتیم🤲 حاج اقا قرآن و بوسید👌 سوره الرحمن رو باز کرد🙂 دوتایی مشغول خوندن شدیم🧐 مهریه من ۱۴ سکه بود 💳 عاقد شروع به خوندن کرد😇 نوبت به بله گفتن من رسید😌 یه نگاهی به حاج اقا کردم👀 چشماش پر از محبت بود😊 گفتم : با اجازه امام زمان عج و‌ بزرگترها بله 😌 نگاهم به حاج آقا افتاد که گفت «الحمدلله»😍 حاج اقا هم بله رو گفت🤩 دستشو بلند کرد و از روی میز حلقه زیبامون رو برداشت💍 بهم نگاه کرد و گفت خداروشکر که خدا همچین همسری رو نصیبم کرد☺️ انگشتر رو به دستم انداخت💍 منم انگشتر رو برداشتم گفتم من بیشتر شاکرم از همچین همسری❣ انگشتر رو تو دستش انداختم و.....💍❤️ ⬅️ ادامه داستان واقعی فردا🌱 از همین کانال 👇 🔰@ezdevage_asemani بیا که تو ثبت نام بشی‼️ 👇👇👇👇👇 @pasokhgou_1 👆👆👆👆👆
💠 💠 پدرم رفت تا درو باز کنه🏠 که یکدفعه هممون تعجب کردیم😳 دیدم که بخاطر من که آرزوم بود روز عقدم لباس روحانیت تو تنش باشه 😍 لباس روحانیت پوشیده بود🤩 چشمام پر اشک‌شد☺️ بعد از سلام و احوالپرسی اومد تو اتاق رفتم جلو گفتم ممنونم که انقدر برات مهم هستم😌 گفت تو‌خود قلب منی😍 مگه جسم بدون قلب میتونه؟!😇 هر لحظه بابت همچین عشقی خداروشکر میکردم🤲 انگار این محبت رو‌ خدا تو قلبمون گذاشته بود❤️ انگار سالیان سال بود‌ همو میشناختیم😍 من برای عقد یک لباس کاملا پوشیده انتخاب کرده بودم☺️ روسری مو سرم کردم🧕 با یه چادر خیلی خوشرنگ از زیر قرآن ردمون کردن👋 با ماشین پدر شوهرم راهی سالن عقد شدیم🚗 ما دوست نداشتیم مثل بعضی ها ماشین اجاره کنیم🚘 یا اینکه مراسم های پر خرج بگیریم💰 از همه بزرگتر ها دعوت کردیم که بیان محضر تو مراسم ساده و شهدایی ما باشن😇 حتی برای عکس گرفتن‌که یکی از دوستانم اومد و زحمت عکس را کشید وارد اتاق عقد شدیم📸 شنیده بودم دعا موقع عقد پیش خدا جایگاه‌ ویژه ای داره🤲 اولین دعای من فرج مولامون بود و دومین دعای من «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً» بود چه ان شاالله نسل امام زمانی داشته باشیم😇 قرآن رو بدست گرفتیم🤲 حاج اقا قرآن و بوسید👌 سوره الرحمن رو باز کرد🙂 دوتایی مشغول خوندن شدیم🧐 مهریه من ۱۴ سکه بود 💳 عاقد شروع به خوندن کرد😇 نوبت به بله گفتن من رسید😌 یه نگاهی به حاج اقا کردم👀 چشماش پر از محبت بود😊 گفتم : با اجازه امام زمان عج و‌ بزرگترها بله 😌 نگاهم به حاج آقا افتاد که گفت «الحمدلله»😍 حاج اقا هم بله رو گفت🤩 دستشو بلند کرد و از روی میز حلقه زیبامون رو برداشت💍 بهم نگاه کرد و گفت خداروشکر که خدا همچین همسری رو نصیبم کرد☺️ انگشتر رو به دستم انداخت💍 منم انگشتر رو برداشتم گفتم من بیشتر شاکرم از همچین همسری❣ انگشتر رو تو دستش انداختم و.....💍❤️ ⬅️ ادامه داستان واقعی فردا🌱 از همین کانال 👇 🔰@ezdevage_asemani بیا که تو ثبت نام بشی‼️ 👇👇👇👇👇 @pasokhgou_1 👆👆👆👆👆