💠#قسمت_چهارم
💠#عشق_آسمانی
همون لحظه مادرشون زنگ زد به آقا پسر📞
گفتن ما که پسندیدیم بیاین خودتونم باشین🙂
من یکدفعه استرس عجیبی گرفتم😦
اخه قرار نبود اقایون بیان و قرارمون فقط دیدن خانم ها بود🙄
رفتم و ساق دستامو زدم ، روسری گلبهی رنگمو سر کردم ، چادرمو سرم کردم و وارد اتاق شدم🏠
چند دقیقه بعد زنگ در زده شد😲
رفتم گوشه اتاق وایستادم 😰
هم استرس داشتم هم مشتاق دیدنش بودم🙃
از در که وارد شد ، روم نشد نگاهش کنم و خیلی اروم سلام کردم🙂
روی مبل نشستن و پذیرایی شدن🍒🍎
خانواده ها گفتن عروس و داماد برن داخل اتاق تا باهم صحبت کنن☺️
رفتیم داخل اتاق من
هنوز سرم پایین بود😰
ایشون گفتن شما شروع کنید و من گفتم شما😄
تعارف شروع شد😅 اما من شروع کردم😉
با استرس دفترچه سوالامو باز کردم 📒
با یک خودکار صورتی رنگ داخلش نوشته بودم😊
- گفت خط خودتونه؟
+ بله خط خودمه
- چقدر خطتون قشنگه😍
+ممنونم🙃
سوالامو تک به تک پرسیدم
این سوالا چکیده معیار ها و اهداف زندگی من بودم که میخواستم ببینم آیا تفاهم داریم یا نه⁉️
هر سوالی که جواب میداد بیشتر متوجه تفاهممون میشدم😇
سوال ها تموم شد و تشکر کردم از پاسخ دادنشون
خودمو آماده کردم که برگردیم پیش خانواده ها ☺️
که یکدفعه گفت همه این سوالا خودتون جواب بدید😆🤣
من تعجب کرده بودم😅
همه سوالارو جواب دادم🙂
با شاختی که از گفتگو ها و جلساتمون پیدا کرده بودیم نسبت بهم ، خیلی تفاهم داشتیم👌
داشتم چادرمو درست میکردم که یکدفعه گفت......😳
⬅️ ادامه داستان واقعی
#عشق_آسمانی فردا🌱
از همین کانال 👇
🔰@ezdevage_asemani
بیا که تو #پنج_دقیقه ثبت نام بشی‼️
👇👇👇👇👇
@pasokhgou_1
👆👆👆👆👆
💠#قسمت_چهارم
💠#عشق_آسمانی
همون لحظه مادرشون زنگ زد به آقا پسر📞
گفتن ما که پسندیدیم بیاین خودتونم باشین🙂
من یکدفعه استرس عجیبی گرفتم😦
اخه قرار نبود اقایون بیان و قرارمون فقط دیدن خانم ها بود🙄
رفتم و ساق دستامو زدم ، روسری گلبهی رنگمو سر کردم ، چادرمو سرم کردم و وارد اتاق شدم🏠
چند دقیقه بعد زنگ در زده شد😲
رفتم گوشه اتاق وایستادم 😰
هم استرس داشتم هم مشتاق دیدنش بودم🙃
از در که وارد شد ، روم نشد نگاهش کنم و خیلی اروم سلام کردم🙂
روی مبل نشستن و پذیرایی شدن🍒🍎
خانواده ها گفتن عروس و داماد برن داخل اتاق تا باهم صحبت کنن☺️
رفتیم داخل اتاق من
هنوز سرم پایین بود😰
ایشون گفتن شما شروع کنید و من گفتم شما😄
تعارف شروع شد😅 اما من شروع کردم😉
با استرس دفترچه سوالامو باز کردم 📒
با یک خودکار صورتی رنگ داخلش نوشته بودم😊
- گفت خط خودتونه؟
+ بله خط خودمه
- چقدر خطتون قشنگه😍
+ممنونم🙃
سوالامو تک به تک پرسیدم
این سوالا چکیده معیار ها و اهداف زندگی من بودم که میخواستم ببینم آیا تفاهم داریم یا نه⁉️
هر سوالی که جواب میداد بیشتر متوجه تفاهممون میشدم😇
سوال ها تموم شد و تشکر کردم از پاسخ دادنشون
خودمو آماده کردم که برگردیم پیش خانواده ها ☺️
که یکدفعه گفت همه این سوالا خودتون جواب بدید😆🤣
من تعجب کرده بودم😅
همه سوالارو جواب دادم🙂
با شاختی که از گفتگو ها و جلساتمون پیدا کرده بودیم نسبت بهم ، خیلی تفاهم داشتیم👌
داشتم چادرمو درست میکردم که یکدفعه گفت......😳
⬅️ ادامه داستان واقعی
#عشق_آسمانی فردا🌱
از همین کانال 👇
🔰@ezdevage_asemani
بیا که تو #پنج_دقیقه ثبت نام بشی‼️
👇👇👇👇👇
@pasokhgou_1
👆👆👆👆👆