eitaa logo
❤ازدواج موفق❤
369 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
19 فایل
📌 هدف کانال ترویج ازدواج موفق: 🌹بهنگام 🌹آسان 🌹مطلوب 🌹پایدار
مشاهده در ایتا
دانلود
تازه کنکور داده بودم که دوست داداشم اومدن خواستگاری، تا اون زمان خیلی خواستگار داشتم اما به هیچ خانواده ای جواب ندادم، به اصرار داداشم اولین خانواده ای بودن که تشریف آوردن😊 در طول صحبت ها، ملاک های اصلی فقط در نظر گرفته شد و سختگیری در صحبت ها نبود .... خلاصه بله رو گفتم و ترم اول کاردانی نامزد شدیم و دو ماه بعد، عقد دائم... ترم دوم که بودم، عروسی کردیم ترم سوم طعم شرینی بارداری رو چشیدم😍 با ویار شدیدی که داشتم اما سر همه کلاس ها حضور داشتم و بالاخره همزمان با آخرین امتحاناتم در ترم آخر، گل پسرم متولد شد.... طوری که دوتا از امتحاناتم روز زایمان و فردای اون روز بود، اما خوشبختانه اساتید محترم همکاری کردن و با تاخیر اون دو امتحان رو دادم و با قدم گل پسرم از مقطع کاردانی فارغ التحصیل شدم.... اینها فقط شرایط من بود، بماند که همسرم همزمان با من درس میخوند و امتحان داشت و کار میکرد و آخر شب میومد خونه... بعد از زایمان کمردرد سختی اومد سراغم آخه زایمانم سزارین بود و با بی حسی نخاعی😭 روزهای سخت اما شیرینی رو پشت سر گذاشتم، کمردرد هایی که توانایی بغل کردن بچه رو از من گرفته بود😔 بعد از این اتفاق با خودم گفتم تا عمر دارم بچه نمی خوام، اما اینها فقط برای آروم شدن چند لحظه من بود. من از مجردی عاشق بچه بودم .... پسرم دوساله شد و شرایط جسمی من به لطف خدا بهتر شد. تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم و مجدد از دو سالگی پسرم وارد مقطع کارشناسی شدم... باز هم همزمان با همسرم درس میخوندیم و اون کارم میکرد. خب دیگه وارد مراحل شیطنت پسرم شده بودیم☺️ روزها نمیتونستم درس بخونم و شبها بیدار بودم و میخوندم، شبهای امتحان ترم های زمستانی هم که تا صبح جزوه به دست به پاشویه و کنترل تب پسری که زمستونا مریض بود میپرداختم... خلاصه این دوسال کارشناسی هم با هر سختی و خوشی که بود به پایان رسید... اما متوجه شدم چقدررررر اشتباه کردم و فاصله سنی پسرم بالا رفته و برای فرزند دوم اقدام نکردم😔 پیش خودم عذاب وجدان گرفتم که توی این زمانه هست نه ادامه تحصیل...!!! دوستانم وارد مقطع کارشناسی ارشد شدن اما من به دستور رهبرم اقدام به فرزندآوری کردم، هرچند دیر شده و فاصله سنی آبجی کوچولو و داداشش دقیقا ۵ سال میشه اما باز هم بهتر از تک فرزندی هست.... الان که دوران بارداری رو سپری میکنم با توجه به تجربه دوستان عزیز در رابطه به زایمان طبیعی بعد از سزارین، تمام تلاشم رو میکنم که بتونم زایمان طبیعی داشته باشم که بتونم بدون دغدغه به بچه های بعدی فکر کنم و این دفعه از آوردن بچه فرار نکنم😊 راستی من با افتخار به فرمان رهبرم عمل کردم، و شبی آقا را در خواب دیدم که برای دخترم اسمی از القاب حضرت زهرا انتخاب کردن😍😍😍 همون نیتی که خودم داشتم که اگر دختر باشه اسمش از القاب زیبای حضرت زهرا باشه .... مطمئن باشید برای رضای خدا کاری کنید خودشون بهتون جواب میدن🌹🌹 من از شرایط مادی زندگیم چیزی نگفتم چون یقین دارم خدا رزاق هست، پس هیچ وقت دغدغه ای در این رابطه ندارم...
من ۱۸ ساله و همسرم ۲۰ ساله بود که با هم ازدواج کردیم، با توجه به ریزه میزه بودن هر دوتامون مخصوصا همسرم همه به چشم دوتا بچه بهمون نگاه میکردن، مخصوصا وقتی برای بار اول در کنار هم می دیدنمون. پیش دانشگاهی رو دوران عقد خوندم اما نمراتم خیلی بهتر از سال قبل شد📈بعد از پایان امتحانات درست بعد یک سال از عقدمون با کمترین هزینه رفتیم خونه خودمون، حتی حلقه عقد رو هم نقره خریدیم💍 ولی به هیچ کس حتی پدر و مادرهامون هم نگفتیم. با اینکه مستاجر بودیم اما بعد از ۱۰ ماه، به لطف خدا و قدم مبارک و پر برکت دخترم، خدا بهمون یک خونه ۶۰ متری هدیه کرد. بعد از ۱۱ ماه هم همسرم که کارگر بودن با فروش ماشین 🚗 و باز هم کمک خدا و عنایتی که خدا توی دل صاحب کارشون گذاشت، تونستن یه سرمایه ۱۰ میلیونی جور کنن و مستقل بشن، منم پا به پاشون میرفتم کمکشون چون کارشون یه طوری بود که میشد منم توی اون فضا با چادر و حجاب اسلامی کار کنم. تا اینکه مدت کمی بعد متوجه شدم مجددا باردارم. با اینکه هنوز دخترم فقط یک سالش بود. باز خدا از غیب و جایی که اصلا امید نداشتیم و فکر هم نمیکردیم یه پول قابل توجه گذاشت در مسیر زندگی مون، دوباره یه ماشین🚖 خوب خریدیم و خونه ۶۰ متری🏡 رو دادیم اجاره و رفتیم خونه ای 🏠بزرگتر اجاره نشینی... منم شروع کردم به ادامه تحصیل👩‍🏫 اما نه دانشگاه بلکه با تشویق همسر عزیزم حوزه علمیه... درسهام هم با اینکه حجمشون زیاد و سخت بود دو تاهم بچه داشتم👩‍👧‍👦 ولی خیلی خوب بود. بعد از یه مدت حدود ۲ سال متوجه عضو جدید خانواده شدیم. در همین حین اون سرمایه ۱۰ میلیونی کم کم شد حدود ۱۰۰ میلیون... من هم روز به روز بر فعالیتهای اجتماعی و فرهنگیم اضافه کردم. همسرم هم وارد فعالیتهایی شدن که باعث می‌شد کمتر بتونن سر کار برن اما این کمک به دیگران در هر زمینه ای، باعث نشد از روزیمون کم بشه که بیشتر هم شد. الان هم بعد از یک سال و نیم حس می کنم فرزند چهارم و عضو ششم خانواده توی راهه نمیدونم ایندفعه خدا قراره چه هدیه ی🎁 باعظمتی بهمون بده😌 کاملا سیر زندگی رو توضیح دادم تا اونهایی که میگن زندگی خرج داره، بچه داری خرج داره ببینن که بیشتر از اینکه ما خرج کنیم، خدا به دخل ما اضافه کرده. الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی بن ابی طالب والائمه المعصومین عليهم السلام 🆔️@ezdevaj_movafagh #️⃣ ═══✼🍃🕊🦋💞🦋🕊🍃✼══
ما توسط یک زوج از دوستانمون به هم معرفی شدیم. دوستم شماره گرفت و خانواده همسرم تماس گرفتند و برا روز بعد قرار خواستگاری گذاشتن... روز بعد تشریف آوردن. همون روز حدود یک ساعتی صحبت کردیم. تقریبا تمام سوالاتمان حول مسائل دینی و تشخیص ایمان طرفین بود. یک جلسه ی حدودا ۱.۵ ساعته هم چند روز بعد برگزار شد و به علاوه تحقیقی که پدرم از یکی دونفر از هم اتاقی های همسرم انجام دادند، شد تمام مراحل خواستگاری ما و جلسه ی بعدی، جلسه تعیین مهریه و عقد بود که مهریه ام هم ۱۴ سکه بود. در طول خواستگاری اصلا از همسرم نپرسیدم کار داره یا نه (البته در تحقیق این را فهمیدیم)، سربازی رفته یا نه و حتی اینکه قرار است در کدام شهر زندگی کنیم، چون برام مهم نبود، وقتی که ایمان همسرم را پسندیده بودم. مراسم ازدواجمون هم ساده و کم هزینه برگزار شد. بیشتر هزینه مربوط به ولیمه ای بود که به فامیل نزدیک دادیم و شیرینی و میوه. منزل پدرم، در شهرستان، نسبتا بزرگ بود، عروسی در همانجا برگزار شد و تالار نگرفتیم. ماشین عروس هم، متعلق به برادرشوهرم بود. لباس عروس را هم کرایه کردیم. با مبلغ ۸۰ هزار تومان (در سال ۹۴) برای آرایش عروس هم به هیچ وجه دنبال آرایشگاه های پرهزینه و معروف نرفتیم و به آرایشگاه همسایه با حداقل هزینه رفتیم‌. (که البته به نظرم از نظر کیفیت تفاوتی با آرایشگاه های معروف و پرخرج نداشت. آنها بیشتر هزینه برندشان را میگیرند) جهیزیه هم نسبتا ساده بود. بدون سرویس چوب ( مبل و تخت و بوفه و ...) و کم هزینه... بعد از ازدواج، بنده متاسفانه یک سال و چند ماه جلوگیری کردم تا باردار نشوم. و بعد از آن هم با نهایت تاسف، تا یک سال با وجود خواستن، باردار نشدم. بعدش الحمدلله با دعا زیر قبه امام حسین علیه السلام و‌ مراجعه به پزشک باردار شدم. در بارداری هیچ یک از غربالگری ها را نرفتم (با وجود اینکه پزشکم خیلی می ترسوند). چون به هیچ وجه نمیخواستم سقط کنم. حتی اگر معلول بود. استدلال من این است که آیا مگر آدم معلول را به خاطر معلولیتش میکشند که ما بخواهیم یک انسان بی گناه را به خاطر معلولیت احتمالی به قتل برسانیم؟ الان هم خداروشکر فرزندمان صحیح و سالم و ماشاءالله زیبا به دنیا آمده و انشاالله قصد داریم به فرموده آقا «هر چه بیشتر بهتر» فرزند بیاریم و حتی اگر ده تا هم داشتیم (و سنمان اجازه میداد)، باز نگوییم بس است دیگر... در ضمن به یُمن قدوم فرزندمان، دو سه هفته مانده به تولدش، ماشین هم خریدیم. انشاالله خدا به همه مومنین فرزندان سالم و صالح زیاد، روزی بفرماید. 🆔️@ezdevaj_movafagh #️⃣ ═══✼🍃🕊🦋💞🦋🕊🍃✼══
میخاستم در رابطه با فرزندآوری و رزاقیت خداوند مطلبی رو عرض کنم تا جوانان عزیز ما به خدا یقین پیدا کنن. خدا رحمت کنه رفتگان همه رو، مادرم همیشه میگفت مادر، به خدا علاوه بر اطمینان، یقین هم داشته باش... روزی رو خدا میده... رزق پدر و مادر هم در گرو فرزندان هستش. بنده بهورز هستم و همسرم هم نظامی در دوران مجردی مطالعه زیاد داشتم و چون عاشق بچه بود، هر اسمی خوشم میومد، می گفتم اسم بچم اینه تا شد ۱۱تا اسم😂😂 گفتم خب یکی دیگه پیدا کنم دوجین بچه!! که خدا نخواست یکی هم نصیبم بشه و حکمت بوده (البته درپی فرزندخوانده بودیم درشیرخوارگاه آمنه) ۸ سال از ازدواج ما گذشته بود، هر دو کارمند، درخونه سازمانی، هزینه برق ،آب،نفت و گاز رایگان اما در این هشت سال هیچی نتونستیم اضافه کنیم وسایل همون جهیزیه و هرچی از اول ازدواج داشتیم... ساعت ۱۱ شب بود خواهرم تماس گرفت که بچه نمیخوای؟ گفتم کور از خدا چی میخواد... خلاصه یه دختر سه روزه رو قبول کردیم و من شددددم ماماااان چه لذتی داشت شبا بیدار می شدم، شیر براش درست میکردم، تو صورتش نگاه میکردم، تو صورتم نگاه میکرد با خنده اش خندان بودم 😍😍😍 دخترکم بزرگ و بزرگ شد رسید به ۸ سالگی یعنی ۱۶ سال از ازدواجم گذشت... حالا در طی این ۸ سال دوم من و همسرم علاوه بر لذت پدر و مادرشدن چه چیزهای دیگه بدست آوردیم؟ 🌺زمین 🌺یه آپارتمان در شهر ورامین ۹۰متری 🌺ثبت نام جهت حج تمتع 🌺ثبت نام جهت عمره مفرده 🌺 زیارت کربلا 🌺 تعویض وسایل زندگی 🌺خرید ماشین ما هیچ گنج زیرخاکی هم بدست نیاوردیم، ‌ارثیه هم نداشتیم بجز گنج👧👧👧👧👧👧نی نی خوشگلمون و یقین بخدا عزیزای جوان به خدا توکل کنید و یقین حاصل کنید تا نتیجه ببینید.... : 🆔️@ezdevaj_movafagh #️⃣ ═══✼🍃🕊🦋💞🦋🕊🍃✼══
سلام به شما و همه خانواده های مهدوی من فقط یک خواهر کوچکتر از خودم دارم. همیشه از تنهایی خودم و خواهرم به پدرو مادرم گلایه کردم. و دوست داشتم عروس یه خانواده پر جمعیت بشم و شدم. ۳۴ سالمه و همسرم ۴۲ ساله. ۲۲ سالگی ازدواج کردم. همسرم علاقه ای به بچه دار شدن نداشت. خودمم بعد از دو سال دوست داشتم مادر بشم. اما بعد از ۴ سال همسرم راضی شد. البته من هم مقصر بودم. درس میخوندم و اینکه چون با مادر همسرم زندگی می کردم علاقه به داشتن فرزند در اون شرایط نداشتم. در پنجمین سالگرد ازدواجم، پسرم سه ماهه بود. من هر چه تلاش کردم دیدم همسرم به علت تنها ماندن مادرش راضی به استقلال زندگی نمیشن. و اگه مجدد مادر نشم با بالا رفتن سن شاید دیگه توانایی نداشته باشم. مجدد با اصرار من در چهارمین سال تولد پسرم دخترم به دنیا آمد. با قدم دخترم، شغل همسرم سرو سامان گرفت. مسکنم مستقل شد. خلاصه کلی روزی و گشایش با خودش آورد. راستی مستاجرم و در یک خانه ۵۰ متری زندگی می کنم. اما با مشورت و راضی کردن همسرم از خداوند فرزند سوم رو خواهانیم. و برای فرزند ۴ هم برنامه ریزی میکنم. در حالیکه دو تا دختر و پسر فوق العاده شیطون دارم. که مادر و خواهر خودم وقتی شیطنتاشونو میبینن مدام مثلا منو نصیحت میکنن نیار... اما ای کاش همان دو سال اول زندگیم رو بیشتر پافشاری میکردم و راحت تر میگرفتم. تا الان در انتظار فرزند ۴ میشدم. به گوش همه برسونید واقعا دو تا کمه از خدا بخواهیم.. بچه شیعه ها رو زیاد کنه... نگیم دختر بده یا پسر... بگیم همشو بده😜 🆔️@ezdevaj_movafagh #️⃣ ═══✼🍃🕊🦋💞🦋🕊🍃✼══