eitaa logo
💕ازدواج سالم💕
56 دنبال‌کننده
163 عکس
134 ویدیو
4 فایل
مباحثی پیرامون :ارتباط انسانی ،روابط دخترو پسروانتخاب همسر. ارتباط با استاد امیدی @Tabyin16 ارتباط با مدیر @Moradi14419
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙 🔰وقتی پا به عرصه حیات گذاشت،مادرش او را به دستان پدر داد تا اذان به نامش بخواند. پدر امتناع نمود،وقتی علت را جویا شدند گفت:"بر پدربزرگش،سبقت نمی‌گیرم"،اما پدربزرگ در سفر بود،صبر نمودند تا برگردد. وقتی آمد،موضوع را مطرح نمودند او نیز جمله‌ای شبیه پدر نوزاد گفت: "بر خدا سبقت نمی‌گیرم!" لحظه‌ای گذشت فرشته خدا آمد و گفت: خدا فرمود نام او را بگذارید. پدربزرگش تبسمی نمود و و به نامش خواند و بوسه‌ای بر گونه‌‌هایش جاری ساخت. 🔹این نوزاد‌ِ دختر از همان ابتدا را آموخت که فرجام آن انتخاب نامش از سوی خدا بود. یقینا انتخاب نام که از سوی خدا باشد خبر از پذیرش رسالتی می‌دهد که به پهنای است. زینب را برادری بود که رابطه آنها از همان ابتدا خاص جلوه نمود دقت در این رابطه توجه را به سوی همان رسالت معطوف می‌کند. این رسالت هرچه هست همه را به نظاره‌گری مجذوب ساخته است. 🔸الغرض! این خواهر هر روز باید برادرش را می‌دید والا بی‌تابیش‌ گران میشد. وقتی خواستگارش آمد،پدر دو شرط برای عقد تعیین کرد: 1⃣او هر روز باید برادرش را ببیند. 2⃣همان برادر در آینده سفری خواهد داشت که مانع رفتن او نشوی! خواستگار تبسمی کرد و گفت: "مرا کار به آنجا رسیده که حرف روی حرف بزنم!؟ابدا!قبول می‌کنم." پذیرش مودبانه شروط،خبر از قرابت خواستگار با خاندان وحی را می‌داد. ایام سپری می‌شد و خواهر هر روز برادر را می‌دید تا اینکه وقت سفر فرا رسید. 🔹سفری که از نحوه تدارکش حداقل دو چیز را نمایان کرد: 1⃣سفر هر چه بود برای انجام آن رسالت بزرگ بود. 2⃣سفر فارغ از همه سختی‌هایش،بوی می‌داد!!! @ezdevajsalem1400
🌙 👼 وقتی پا به عرصه‌ی حیات گذاشت، مادرش او را به دستان پدر داد تا اذان به نامش بخواند. پدر امتناع نمود؛ وقتی علت را جویا شدند گفت: «بر پدربزرگش، سبقت نمی‌گیرم»، اما پدربزرگ در سفر بود، صبر نمودند تا برگردد. وقتی آمد، موضوع را مطرح نمودند او نیز جمله‌ای شبیه پدر نوزاد گفت: «بر خدا سبقت نمی‌گیرم». لحظه‌ای گذشت فرشته‌ی خدا آمد و گفت: خدا فرمود نام او را بگذارید. پدربزرگش تبسمی نمود و اذان و اقامه به نامش خواند و بوسه‌ای بر گونه‌‌هایش جاری ساخت. 🧕این نوزاد‌ِ دختر از همان ابتدا را آموخت که فرجام آن انتخاب نامش از سوی خدا بود. یقینا انتخاب نام که از سوی خدا باشد خبر از پذیرش رسالتی می‌دهد که به پهنای است. زینب را برادری بود که رابطه‌ی آن‌ها از همان ابتدا خاص جلوه نمود. دقت در این رابطه توجه را به سوی همان رسالت معطوف می‌کند. این رسالت هر چه هست همه‌ی انبیاء را به نظاره‌گری مجذوب ساخته است. ✴️ الغرض! این خواهر هر روز باید برادرش را می‌دید و اِلا بی‌تابی‌اش‌ گران می‌شد. وقتی خواستگارش آمد، پدر دو شرط برای عقد تعیین کرد: 1⃣ او هر روز باید برادرش را ببیند. 2⃣ همان برادر در آینده سفری خواهد داشت که مانع رفتن او نشوی! خواستگار تبسمی کرد و گفت: «مرا کار به آنجا رسیده که حرف روی حرف بزنم!؟ ابدا! قبول می‌کنم». پذیرش مودبانه شروط، خبر از قرابت خواستگار با خاندان وحی را می‌داد. ایام سپری می‌شد و خواهر هر روز برادر را می‌دید تا اینکه وقت سفر فرا رسید. 🐫 که از نحوه‌ی تدارکش حداقل دو چیز را نمایان کرد: 1⃣ سفر هر چه بود برای انجام آن رسالت بزرگ بود. 2⃣ سفر فارغ از همه‌ی سختی‌هایش، می‌داد!!! و صَلَّ اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدِِ وَ آلِهِ الطّاهِرین 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 @ezdevajsalem1400
🌙 👼 وقتی پا به عرصه‌ی حیات گذاشت، مادرش او را به دستان پدر داد تا اذان به نامش بخواند. پدر امتناع نمود؛ وقتی علت را جویا شدند گفت: «بر پدربزرگش، سبقت نمی‌گیرم»، اما پدربزرگ در سفر بود، صبر نمودند تا برگردد. وقتی آمد، موضوع را مطرح نمودند او نیز جمله‌ای شبیه پدر نوزاد گفت: «بر خدا سبقت نمی‌گیرم». لحظه‌ای گذشت فرشته‌ی خدا آمد و گفت: خدا فرمود نام او را بگذارید. پدربزرگش تبسمی نمود و اذان و اقامه به نامش خواند و بوسه‌ای بر گونه‌‌هایش جاری ساخت. 🧕این نوزاد‌ِ دختر از همان ابتدا را آموخت که فرجام آن انتخاب نامش از سوی خدا بود. یقینا انتخاب نام که از سوی خدا باشد خبر از پذیرش رسالتی می‌دهد که به پهنای است. زینب را برادری بود که رابطه‌ی آن‌ها از همان ابتدا خاص جلوه نمود. دقت در این رابطه توجه را به سوی همان رسالت معطوف می‌کند. این رسالت هر چه هست همه‌ی انبیاء را به نظاره‌گری مجذوب ساخته است. ✴️ الغرض! این خواهر هر روز باید برادرش را می‌دید و اِلا بی‌تابی‌اش‌ گران می‌شد. وقتی خواستگارش آمد، پدر دو شرط برای عقد تعیین کرد: 1⃣ او هر روز باید برادرش را ببیند. 2⃣ همان برادر در آینده سفری خواهد داشت که مانع رفتن او نشوی! خواستگار تبسمی کرد و گفت: «مرا کار به آنجا رسیده که حرف روی حرف بزنم!؟ ابدا! قبول می‌کنم». پذیرش مودبانه شروط، خبر از قرابت خواستگار با خاندان وحی را می‌داد. ایام سپری می‌شد و خواهر هر روز برادر را می‌دید تا اینکه وقت سفر فرا رسید. 🐫 که از نحوه‌ی تدارکش حداقل دو چیز را نمایان کرد: 1⃣ سفر هر چه بود برای انجام آن رسالت بزرگ بود. 2⃣ سفر فارغ از همه‌ی سختی‌هایش، می‌داد!!! و صَلَّ اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدِِ وَ آلِهِ الطّاهِرین 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 @ezdevajsalem1400
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 👼 وقتی پا به عرصه‌ی حیات گذاشت، مادرش او را به دستان پدر داد تا اذان به نامش بخواند. پدر امتناع نمود؛ وقتی علت را جویا شدند گفت: «بر پدربزرگش، سبقت نمی‌گیرم»، اما پدربزرگ در سفر بود، صبر نمودند تا برگردد. وقتی آمد، موضوع را مطرح نمودند او نیز جمله‌ای شبیه پدر نوزاد گفت: «بر خدا سبقت نمی‌گیرم». لحظه‌ای گذشت فرشته‌ی خدا آمد و گفت: خدا فرمود نام او را بگذارید. پدربزرگش تبسمی نمود و اذان و اقامه به نامش خواند و بوسه‌ای بر گونه‌‌هایش جاری ساخت. 🧕این نوزاد‌ِ دختر از همان ابتدا را آموخت که فرجام آن انتخاب نامش از سوی خدا بود. یقینا انتخاب نام که از سوی خدا باشد خبر از پذیرش رسالتی می‌دهد که به پهنای است. زینب را برادری بود که رابطه‌ی آن‌ها از همان ابتدا خاص جلوه نمود. دقت در این رابطه توجه را به سوی همان رسالت معطوف می‌کند. این رسالت هر چه هست همه‌ی انبیاء را به نظاره‌گری مجذوب ساخته است. 💐✨میلاد حضرت زینب سلام الله علیها عقیله بنی هاشم بر شیعیانشان مبارک باد.✨💐 با توسل از محضر این بانوی قهرمان و بزرگوار جهت آزادی قدس شریف و نابودی اسرائیل کودک کش. @ezdevajsalem1400