🌱
دیروز وقتی از ماشین پیاده شدم فاطمه زهرا هنوز روی دستم خواب بود
دستم دیگر گِزگِز میکرد
وقتی رسیدم، تریبون آزاد در حال آماده شدن بود.
روی یکی از صندلیها نشستم تا کمی خستگی به در کنم
جوْ کاملا دانشجویی بود
این را میتوانستی حتی از موزیکهای پر شوری که در حال پخش بود، بفهمی😁
خیلی وقت بود از این فضاهای دانشجویی فاصله گرفته بودم، همین چند دقیقه کافی بود تا مرا به یاد کرسیهای آزاد اندیشی دوران دانشگاه بیندازد...
مجری شروع به صحبت کرد و من با صدای مجری به امروزم برگشتم. گِز گِز دستم نشان میداد هنوز فاطمه زهرا خواب است
چشمانم را چرخاندم تا علیرضا را پیدا کنم،او را آنطرف ها مشغول بازی دیدم
حالا میتوانستم گوشهایم را به تریبون بسپارم
مجری از حضار خواست تا بیایند و از دیدگاهها و نظراتشان و حتی نامزد منتخبشان حمایت و دفاع کنند ولی کسی از خانم ها حاضر نشد برود!!
تصمیمم را گرفتم
بلند شدم و به جایگاه نزدیک شدم
به سختی بچه بغل، میکروفن را هم گرفتم و شروع کردم به صحبت...
از مادرانه هایم گفتم
از نگرانیهایم برای آینده فرزندان این مملکت... حتی دلواپسیهایم برای فرزندان غزه
از سندهای ۲۰۳۰ ای که ممکن بود دوباره به چرخه ی اجرا برگردد
حرف هایم که تمام شد، سر جایم برگشتم
فاطمه زهرا هنوز خواب بود...
در دلم گفتم بخواب دخترکم که من بیدارم...
۱۴۰۳/۴/۱
✍ فـ.مُحَـمـَّدِےْ
#انتخابات
#تریبون_آزاد
🌐 @f_mohaammadi