#چند_خط_شعر
#چند_بیت_جنون
زیر این گنبد دوّار و کبود
کلبه ای سمت خدا در دارد
سالخورده پدری روحانی
حجره ای گوشهی بستر دارد
ششمین مرد که یک دریا غم
آب جاری شدهی عِینش بود
قسمت بال و پر میکائیل
آستان بوسی نعلینش بود
وضع حالات وخیمش از صبح
روز را در نظرش شب کرده
بسکه بالاست دمای بدنش
چند دفعه به خدا تب کرده
زهر خیمه زده روی بدنش
میکشد پا به زمین میسوزد
سرفهای خشک و عطش، این یعنی
سینه ی عرش برین میسوزد
بخت برگشته کسی که دیشب
اذیتش کرده سر سجاده
آتش انداخت به جان درب
خانهی حضرت زهرا زاده
زد به هر آتش و آبی جبریل
نکند حادثه تکرار شود
مادری پشت در خانهی خود
مانده با طفل و گرفتار شود
لحن آلودهی این قوم او را
گرچه دنیازده و سیرش کرد
باز اما غم بانوی فدک
پیش از موعد خود پیرش کرد
روضه خوان آمده حالا باید
پردهای نصب کند در منزل
آسمان دلش از بس بارید
خاک دنیا شده از دستش گِل
وسط منبر و درس روضه
یادش آمد ز لب خشک امام
لب نزد بر لب آبی تا گفت
بر لب تشنه ی مظلوم سلام
باز فرمود که هرکس با ماست
خنده در وادی محشر دارد
چشم گریان عزادار چو من
شاد باشد که برادر دارد
شاعر روح الله عیوضی
@fabkelelhosain