#سم_مهلک
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_بیست_وچهارم
چند نفر آقا که تقریبا به فاصله ی ده _ دوازده تا مزار شهید اومدن توی ردیف ما ایستادن ، خوب برای من که طبیعی بود و بدون توجه بهشون اومدم حرفم رو ادامه بدم که مهسا با یه هیجان خاصی گفت: همااااا! هماااا! نگاه کن اون آقا پسر وسطیه چقدر شبیه همون شهیدیه که تو خیلی دوستش داری!
بعد با همون حالت خودش ادامه داد: واااای جل الخالق این همه شباهت!!!!
من خیلی عادی گفتم: جدی نگیر مهسا!
ببین بعدش دیگه بگی بگو، نمیگما!
بی توجه به حرف من دوباره اصرار کرد، بابا تو یه نگاه کن ، همونی که ماسکش رو کشیده پایین رو می گم، پیراهن خاکستری پوشیده، باور کن خوده همون شهید فک کنم زنده شده...
ولی من مقاومت کردم....
دوباره اصرار کرد در نهایت آخرش گفت: هما!
من که نمیگم زل بزن توی چشماش!
میگم ببین چقدر شبیه اونی که تو دوستش داری !
نمیدونم چی شد که در مقابل اصرارش تسلیم شدم و مقاومتم شکست....
سرم رو آوردم بالا سه نفر بودن !
درست روبه روی ما، اما با فاصله....
نگاهم که به چهرهی اون آقا افتادن یه لحظه احساس کردم مرتضی (همون شهید مورد علاقم و همراه زندگیم)رو به رومه!
فقط اشک بود که از چشمهام می بارید...
نمیدونم چقدر بهش خیره شده بودم، فقط در این حد بود که مهسا با آرنج دستش زد بهم و گفت: دختر من گفتم یه نگاه بنداز، نگفتم که طرف رو میخکوب کن!
عه! عه! نگاه اون هم داره خیره تو رو نگاه می کنه!!!
بلند شو تا آبرومون نرفته بلند شو...
بلند شدم و با هم راه افتادیم توی بهشت زهرا دیگه کلا یادم رفت چی می خواستم به مهسا بگم!
یادم رفت بگم که حمله ی شیطان از سمت چپم هست، که دعوتت می کنه به انجام گناه های متفاوت!
حمله از سمت راستم هست یعنی با صورت ها مقدس وارد عمل میشه!
اولش نه حتما با گناهان بزرگ و کبیره که کوچیک کوچیک و ریز ریز قدم ها رو و فکرها رو منحرف می کنه!
همینطور که با مهسا قدم میزدیم و مهسا با هیجان صحبت میکرد گفت: واقعا خیلی شبیه اش بود نه!
منتظر تایید من نموند و ادامه داد من بارها این چند نفر رو توی این قسمت که پیش سید رضا می نشستم(شهید همراه خودش) دیده بودم ولی همیشه ماسک هاشون بالا بود، البته برام مهم هم نبود که کین ولی ایندفعه جالب بوداااا....
من ساکت بودم و با خودم داشتم فکر میکردم این همه شباهت واقعا چطور ممکنه!!!!
ذهنم درگیر شده بود و بیشتر تصویر شهید مرتضی می اومد توی ذهنم....
سعی کردم بدون واکنش خودم رو جلوی مهسا نشون بدم اما بعد از جدا شدن از مهسا همون روز مغزم گرفتار این شباهت شده بود و تا آخر شب متحییر از ماجرای امروزم بودم!
اما روز بعد چون مشغول انجام کارهام شدم یادم رفت... یادم رفت تا... هفته ی بعد دقیقا همون روز که مهسا بهم زنگ زد و گفت: بیا بریم بهشت زهرا....
ادامه دارد....
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
#وعده_صادق3
#بصیرت_افزایی
#تحلیل_سیاسی
🔮 @gamegahanbine 🪩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧩 #دانستنی
اگه مغز انسان بخورید چه اتفاقی می افته؟
دانشمندان در واقع تأیید کردن که با خوردن مغز انسان میتونید به بیماری به نام "کورو" مبتلا بشید.
کورو یه بیماری پریونی(پروتینی) هست که امروزه بسیار به ندرت رخ میده. باعث افزایش سریع اختلالات روحی و روانی میشه، و همچنین از دست دادن هماهنگی بدن.
این بیماری در قبیله فور که در مناطق کوهستانی پاپوآ گینه نو زندگی می کردند رایج بود. این بیماری از طریق آدمخواری آیینی که بخشی از مراسم تشییع جنازه این قبیله بود، منتقل می شد!!
🧠 #فکت
#عجایب
「⃢҈💀ြ➤ 😱 | @FACTee | 😱