#سم_مهلک
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_سی_ودوم
اخم هام رو کشیدم توی هم و با خشم گفتم: ببین مهسا امروزِ من، هیچ ربطی نه به تو داره!
نه شخص دیگه!
این یه واقعیته که هر کسی مسئول رفتار خودش!
بعد با حرص ادامه دادم: پس نیاز نیست اینقدر محکم بکوبی توی سر خودت!
مهساجاااان همینجوریش یه مدته عصبی و ناراحت هستم تو دیگه بهش اضافه نکن!
وقتی این حرف رو زدم، نگذشت جمله ی بعدی رو بگم و گفت: ببین اینم اینم نتیجشه، خودت بهم گفتی آقامون على(ع) گفتن: «من اطلق طرفه کثر اسفه 》هر کسی چشم خودش رو آزاد بذاره، همیشه اعصابش ناراحته!
یه لحظه جا خوردم!
نه از حدیثی که برام خوند، نه!
از اینکه واقعا متحیر موندم مهسا چطوری این حدیث رو حفظ کرده، اون هم به شکل عربی!
دیدم هر چی بگم، یه چیزی بهم میگه!
انگار جاهامون جا به جا شده بود!
آخرشم بدون اینکه ازش خداحافظی کنم بلند شدم و رفتم...
رفتنی که چند ماه تا دیدن دوباره اش طول کشید و چه دیدنی!
عملا یه جورایی این ناراحتی من از دست حرفهای مهسا ، که در واقعیت ناراحتی از دست خودم بود، باعث شد مدت طولانی از هم فاصله بگیریم و توی همین فاصله اتفاقات زیادی، هم برای من و هم برای مهسا افتاد.
تکرار دیدارها های من، حتی بدون هیچ گونه ارتباطی، کار دستم داده بوده و عملا من وابستگی بی منطقی پیدا کرده بودم ولی هنوز نمیخواستم بپذیرم که تمام اشتباه از خود من بوده!
طوری که خیلی وقتها در جواب وجدانم می گفتم بالاخره اون آقا هم مقصره چرا طوری رفتار می کنه که من احساس کنم مورد توجهشم!
البته که اون شخص هم شاید اشتباه میکرد، شاید هم رفتارش معمولی بود!
ولی من که می تونستم جلوی خودم رو بگیرم اما متاسفانه فقط توی چنین موقعیت هایی همراهی می کردم نه دنبال راه نجاتی بودم و نه راه مقابله ای!
دوستام می گفتن عاشق شدی!!!!
شاید راست می گفتن!
و من فکر میکردم آیا واقعا عشق این شکلیه؟!
توی همین حال و هوا و سوالهای بی جواب برای رفتارهام، کم کم خودم رو به خانم هایی که باهاش مرتبط بودن نزدیک کردم با این وجود نمیدونم چرا نمی دیدم چیزهای واضحی که هر انسان عاقلی با دیدنشون متوجه میشد این فرد اون فردی که من فکر میکردم نیست!
اما تکرار نگاه و استمرارش دیگه من رو واقعا از پا و از زندگی انداخته بود، چرا باید توی بیست و چهارساعت شبانه روز مدام تصویرش توی ذهن من رژه می رفت!
من یادم رفته بود... یادم رفته بود که .... دنبال چیم ؟ اصلا چی میخوام؟
و یه اتفاق ناخواسته من رو به تمام این جوابها رسوند هر چند ضربه ی سختی بود!
و یهوووو نمیدونم چی شد؟
نمیدونم بخاطر چی یا کی؟
نمیدونم بخاطر کدوم کارم؟
ولی یکدفعه....
ادامه دارد....
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
#وعده_صادق3
#بصیرت_افزایی
#تحلیل_سیاسی
🔮 @gamegahanbine 🪩