eitaa logo
اسرار پر ابهام فکت
25.8هزار دنبال‌کننده
34.4هزار عکس
4.1هزار ویدیو
0 فایل
واقعیت های عجیب و هراس انگیز 😱😨 جهت رزرو تبلیغ محدود و گسترده @sadateshonam )
مشاهده در ایتا
دانلود
32.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلیل واقعی اینکه چرا پلوتون دیگر سیاره نیست🧌🧝🏼🧝🏿‍♀🕯⁉️⁉️ 🦢برگام ریخت 😑❤️‍🩹 - 🎗 「⃢҈💀ြ➤ 😱 | @FACTee | 😱
طبق تئوری کوانتوم مفهومی به نام اكنون، گذشته یا آینده وجود ندارد،! تمام حالت های زمانی به یكدیگر وابسته بوده و کل پدیده های هستی در سرعتی برابر در حرکت هستند.😶 + واقعا عجیبه 😐👌🏿 ‌‌ - 🎗 「⃢҈💀ြ➤ 😱 | @FACTee | 😱
🌎 ایرانیان باستان از ریتون استفاده می کردند زیرا ریختن شراب از ریتون مسیری قوسی شکل را طی می کرد،با اکسیژن هوا ترکیب می شد و کف بیشتری تولید می کرد که مزه ی شراب را عالی می کرد 「⃢҈💀ြ➤ 😱 | @FACTee | 😱
🌎 دانشمند جوان ایرانی، جانشین انیشتین "دکتر نیما ارکانی حامد" کرسی استادی دانشگاه پرینستون را تصدی کرده، جایگاهی که ۵۵ سال پس از انیشتین در اختیار فرد دیگری قرار داده نشده بود 「⃢҈💀ြ➤ 😱 | @FACTee | 😱
🌎 قدمت اهرام ثلاثه مصر دوبرابر بیشتر از تاریخ بدنیا آمدن کلوپاترا (آخرین فرعون مصر) تا به امروز است! 「⃢҈💀ြ➤ 😱 | @FACTee | 😱
🌎 کفش هایی که کشتی کج کاران میپوشند کفش های معمولی نیستند چون کفش آنها برخلاف کفشهای معمولی باید بسیار نرم و بدون سطح سفت باشد تاضرباتی که با کفش به حریف واردمیکنند به اوصدمه نزند 「⃢҈💀ြ➤ 😱 | @FACTee | 😱
🌎 گریم فوق العاده روی صورت 😱 「⃢҈💀ြ➤ 😱 | @FACTee | 😱
🌎 این دختر زیباترین صورت در جهان را دارد و بنابر گفته های لئوناردو داوینچی ریاضی دان جهان صورت این دختر با معیارهای زیبایی در ریاضی همخوانی دارد! 「⃢҈💀ြ➤ 😱 | @FACTee | 😱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ازعشق_تاپاییز قسمت ۶ بعد از نماز و زیارت برگشتیم خوابگاه خوابگاهمون یه کم دور بود به همین منظور یا با اتوبوس یا با تاکسی و بعضا با پای پیاده در رفت و آمد بودیم. تو مسیر برگشت محمدمهدی به گوشیم تماس گرفت خوشحالیم با دیدن اسمش روی گوشیم دوچندان شد باحالت مزاح توام با خنده گفتم -سلام بر بانوی پاکدامن -سلام اسماعیل خوبی -ممنوووون شما چطوری -خوبم کجایی -تو خیابون. با علیرضا دارم از حرم برمیگردم -علیرضا کیه؟؟ -علی دیگه همون که روزش تا دم در هم‌راهیم کرد علیرضا لبخندی زد و گفت -سلامش برسون -علی سلام میرسونه -تو هم سلام برسون بگو مشتاق دیدار -جانم مهدی جان کاری داشتی تماس گرفتی درخدمتم -اها کلا یادم رفته بود. بعدازظهر برنامت چیه؟؟ -برنامههه؟؟ نمیدونم نگاهی به علی انداختم و گفتم -علییی بعدازظهر برناممون چیه؟؟ نمیدونی؟؟ -نمیدونم باید برسیم خوابگاه تابلو اعلانات و ببینیم -نمیدونم مهدی، علی هم نمیدونه، برای چی میپرسی؟ -هیچی گفتم ببینمت البته اگه وقت داشتهب باشی -دیشب همو دیدیم که -اگه دوست نداری اصراری نمیکنم -نه نه شوخی کردم، برم خوابگاه بهت اس میدم برناممون چیه -باشه پس خبر با تو -چشششم استاد با خداحافظی محمدمهدی گوشیو قطع کردم یه چند ثانیه ای تو فکر بودم که علیرضا پرسید -چیشد اسماعیل تو فکری -هیچی گفت میخواد من و ببینه -دیشب باهم بودین که -میدونم..... گفت کارم داره -اها از اون نظر...... حالا میخای چکار کنی؟؟ -هیچی باید ببینم برنامه بعدازظهر چیه. خداکنه برامون کلاس نذاشته باشن وگرنه خیلی بد میشه تا خود خوابگاه خدا خدا میکردم که بعدازظهر کلاس یا برنامه خاصی نداشته باشیم. بااینکه از اولین دیدارمون چیزی نمیگذره ولی مثل بچه ها ذوق دیدن محمدمهدی رو داشتم 🍄 نویسنده؛ آقای اسماعیل صادقی 🌸🌸🌸🌸