May 11
May 11
اسرائیل، پروژه آمریکا و جبهه بزرگ مقاومت، پروژه انقلاب اسلامی است
لزوم تفکیک سطح «راهبردی» از «تاکتیکی» در تحلیل منطقه و لزوم «توسعه معنای مبارزه»
محمّد فدائی، پدرام کاویان
شماره یک از دو
در سطح راهبردی درگیری در منطقه، میان «ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران» است. رهبری معظم حفظهالله در سخنرانی چهارشنبه 11 مهر 1403 در تبیین «اساس مشکل در منطقه» نامی از رژیم نمیبرند و آمریکا (و برخی کشورهای اروپایی) را عامل اساسی مشکل معرفی میکنند.
رژیم صهیونیستی «پروژه امروز آمریکا» برای تحقق اهداف راهبردی خود در منطقه است و در برابر آن، پروژه انقلاب اسلامی، محور بزرگ و درونزای مقاومت است. این گزاره به معنای آن نیست که در سطح تاکتیکی اسرائیل لزوماً نعل به نعل تابع منویات آمریکا است اما اساساً حیات اسرائیل تا روزی است که در سطح راهبردی برآورنده منویات کارفرمای خود (آمریکا) باشد و در این سطح (راهبردی) تحلیل دوگانه میان رفتار آمریکا و رژیم اصولاً ناشی از درک نکردن ماهیت پروژهای رژیم صهیونیستی است.
در طرح راهبردی آمریکا، اسرائیل قرار است ژاندارم شیک منطقه، نماد لیبرال دموکراسی و بهشت موعودی باشد که علاوه بر تجمیع دوباره قدرت یهود، ملتهای منطقهی حساس، آخرالزمانی و تعیینکنندهی غرب آسیا را مدیریت کند و بر آنها «استیلا» یابد. در مقابل این طرح، جمهوری اسلامی ایران ملتهای منطقه را آزاد، خوداتکاء، هویتمند، مستقل و رشدیابنده میخواهد.
در تحلیل حوادث پیچیده منطقه، تحلیل راهبردی تنها در پاسخ به این پرسش تولید میشود که «کدام طرح راهبردی در حال پیشرفت و کدام طرح در حال افول است؟» سایر پرسشها و وقایع دربرگیرندهی سطوح تاکتیکی هستند که در درجه دوم اهمیت قرار میگیرند؛ ولو اینکه آتشینتر، پربسامدتر در خبر و هیجانانگیزتر باشد. سید بزرگ و شهید مقاومت در تحلیل همین نکته میفرمود «چشمتان به میدان باشد نه به سخنرانیها؛ میدان است که سخن میگوید.» تحلیل راهبردی معطوف به پرسش از میزان پیشرفت طرح راهبردی طرفین اصلی منازعه است. طرح آمریکا در برابر طرح ایران. کدامیک در حال پیشرفت و کدامیک در حال افول است؟
در طرح راهبردی آمریکا، اسرائیل باید نوعایدهآل زندگی مدرن باشد و مقصد مهاجرات ابدان و اذهان. یکی از لازمههای این اتفاق، سفیدشویی رژیم در منطقه است که با کلیدواژه «عادیسازی رابطه عربستان با اسرائیل» (و به تبع آن، عادیسازی سایر کشورهای بیهویت منطقه) دنبال میشد و روز به روز به مقصد خود نزدیکتر میشد تا اینکه «یک اتفاق» موازنه راهبردی منطقه را به نفع طرح رقیب تغییر داد.
«طوفانالاقصی» بزرگترین ضربه به طرح راهبردی آمریکا در منطقه بود. تعادل کنونی منطقه پس از یک سال کماکان بر ستونهای برآمده از کنش راهبردی 7 اکتبر شکل گرفته و هیچیک از اقدامات رذیلانه رژیم پست نتوانسته تغییری در موازنه طرحهای راهبردی منطقه ایجاد نماید. از این جهت رژیم زیر سختترین فشارهای روانی و عملیاتی تاریخ خود قرار گرفته است.
در یک سال گذشته بازیگر طلایی منطقه یعنی حزبالله لبنان با عالیترین سطح درایت، در تأیید و تکمیل کنش راهبردی مقاومت فلسطین (طوفان الاقصی) درگیری با رژیم را وارد یک «فرایند تدریجی و فرسایشی» کرد. در منازعات راهبردی طرفی که دست برتر را دارد زمان به نفع او و در خدمت اوست. زمان به نفع حزبالله و به ضرر رژیم در حال سپری شدن بود. حزبالله عاقلانه و با اشراف بر منازعه راهبردی، یکی از بزرگترین ضربات تاریخ رژیم را بر او وارد و سرزمینهای شمالی را خالی از سکنه ساخت. دیگر رژیم مقصدی برای مهاجرت نبود و این خود بزرگترین ضربه به طرح راهبردی او بود. رژیم عاجز از کنشی که بتواند موازنه راهبردی را به نفع خود تغییر دهد، بدلیل از دست دادن زمان، در ماههای اخیر دیوانهتر از همیشه و بدون لحاظ کردن استانداردها و پروتکلهای پوشالی و خیالی بینالمللی، افسارگسیخته، وحشیانهترین و احمقانهترین دوره حیات خود را تجربه کرد. با اقدامات نسنجیده و احمقانه روز به روز از جایگاه پیشساخته خود (بهشت دنیای مدرن و بازیگر شیک و مشروع منطقه) دور و دورتر شد و در بدترین دوره حیات سیاه خود قرار گرفت.
اسرائیل، پروژه آمریکا و جبهه بزرگ مقاومت، پروژه انقلاب اسلامی است
لزوم تفکیک سطح «راهبردی» از «تاکتیکی» در تحلیل منطقه و لزوم «توسعه معنای مبارزه»
محمّد فدائی، پدرام کاویان
شماره دو از دو
تقویت و استمرار این «منطق راهبردی» است که دست برتر این مبارزه را برای محور مقاومت حفظ خواهد کرد. و این مهم در گرو تقویت روزافزون حزبالله است. فرمان تاریخی رهبری معظم مبنی بر فرض بودن کمک همگان به لبنان و حزبالله بر این اساس قابل تحلیل است.
توجه کنید در سطح راهبردی هدفگذاری امروز رژیم مسئله لبنان و حزبالله است. پس از طوفانالاقصی (که مبدأ جدید تاریخ روایت منطقه است و تاریخ منطقه را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد)، رژیم اهداف راهبردی دیگری را انتخاب کرد که بتواند مجدد موازنه را به سمت خود برگرداند اما در همه آنها شکت خورده است.
ابتدا در تولید مشروعیت و عادیسازی رابطه با عربستان سعودی که طوفان، بساط آن را برچید.
در دومین تلاش و بلافاصله پس از طوفان، رژیم وارد فرایند مظلومنمایی شد. این نقش آنقدر به ماهیت رژیم بیارتباط بود که خود این هدف را بلافاصله رها کرد و در نتیجه شکست دوم رقم خورد.
در سومین هدفگذاری راهبردی، به سراغ آزادسازی گروگانها رفت. رژیم باور نمیکرد در باریکهای کوچک، عاجز از بازیابی اسرای خود باشد و در نتیجه شکست راهبردی سوم.
در چهارمین دور هدفگذاری راهبردی، رژیم نابودی کامل حماس را انتخاب کرد و در تلاش برای کشف مقرهای فرماندهی حماس شکست چهارم را تجربه کرد.
در پنجمین دور، وارد درگیری آشکارتر با لبنان شد که امنیت سرزمینهای شمالی را تأمین کند و در این دور درگیریها در عالیترین سطح در جریان است. به جز ابعاد نظامی، رژیم در فرایندی نرم و خزنده دو رکن تهدیدآمیز دیگر را نیز در دستور کار قرار داده است؛ اول توسعه فشارهای داخلی سیاسی به حزبالله (به موضعگیریهای اخیر نخستوزیر لبنان توجه کنید) که جنوب را حزبالله خالی کند و برگردد به قطعنامه 1701 شورای امنیت سازمان ملل. دوم تعیین قواعد جدید در منطقه از جمله حصر نرم و تدریجی مرز هوایی لبنان که منجر به بازگشت هواپیمای امدادی ایران شد.
موشکباران بینظیر، دلاورانه و فوقالعاده رژیم غاصب توسط جمهوری اسلامی اگرچه دستاوردهای بینظیر تاکتیکی داشت؛ از جمله آنکه سیگنال پرقدرت اشراف ایران بر منطقه را صادر کرد، افسانه ضربهناپذیری رژیم را برای بار چندم تمسخر کرد، توازن عملیاتی میدان را به نفع مقاومت تغییر داد، گروههای مقاومت را زندهتر، امیدوارتر و فعالتر ساخت، قلب مردم مقاوم منطقه را گرم کرد و رژیم را دچار فروپاشی روانی و ذهنی ساخت اما «اقدام راهبردی» کماکان «تقویت حزبالله، حماس، تسلیحاتیسازی کرانه باختری و تداوم فرایند فروپاشی تدریجی و ایجاد فرسایش برای رژیم» است.
این خط راهبردی تا جایی دنبال میشود که دیگر این پروژه برای کارفرمای خود نصرفد و پروژه پایان یابد. بر این اساس است که خط مهمی از مبارزه علیه رژیم معطوف به تخریب جایگاه، زیساختها و روابط استراتژک رژیم است. از این رو عرصههای مبارزه توسعه مییابد به حوزه مسائل اقتصادی (و تلاش برای ایجاد حصر اقتصادی و ایجاد اختلال عمیق در تجارت رژیم)، حوزه مباحث حقوقی و حقوق بینالملل (و تلاش برای بیاعتبارسازی روزافزون رژیم در سطح بینالمللی)، حوزه مباحث سیاسی و سیاستخارجی (و تلاش برای اجماعسازی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بر علیه رژیم) و حوزه مباحث فرهنگی و گفتمانی (و تلاش برای ایجاد حرکتهای پر قدرت اجتماعی، ملی و بینالمللی ملتها بر علیه رژیم).
هرچند واضح است که اگر کارفرما روزی نتواند پروژه خود را کنترل کند و او وارد لایه بالاتری از جسارت و کنش شود و به مرزهای خاکی یا هویتی جمهوری اسلامی نزدیک شود، پایان سریعتر و دیگری را برای خود رقم زده است.
@fadaee_kavian