「🌟| #شهیدانه」
به حمید التماس میکردم که مرا هم با ماشین
اداری ببرد به جایی که محل کار هر دویمان بود.
من توی بسیج بودم. خانه ما جایی بود که باید
بیست دقیقه پیاده میرفتیم تا به جاده برسیم!
حمید فقط مرا تا ایستگاه میرساند و خیلی جدی
🧔🏻میگفت: پیاده شو فاطمه با ماشین راه بیا!
🧕🏻میگفتم: من که از بسیج حقوق نمیگیرم؛فکر
کن روزی یک تومان به من حقوق میدهی،این یک
تومان را بگذار به حساب کرایه ماشین.
🧔🏻میگفت:ما نباید باعث شویم مردم به غیبت و
تهمت بیفتند.آدم عاقل هیچ وقت اجازه نمیدهد
کسیبهاوتهمتبزند.ماهم ناسلامتی انسانعاقليم
يگر،نيستيم؟!🙂 ..
به روایتِ: همسربزرگوار #شهیدحمیدباکری🕊
♡ʝσiŋ🌱↷
『@fadaei_hazrat_zahra』
💌کلام شهید در مورد حجاب:
▫️حمید به این چیزها خیلی حساس بود. به من میگفت: فاطمه! این چیه که زنها میپوشند؟ میگفتم: مقنعه را میگویی؟ میگفت: نمیدانم اسمش چیه؟ فقط میدانم هر چی که هست برای تو که بچه بغل میگیری و روسری و چادر سرت میکنی بهتر از روسری است.
▫️دوست دارم یکی از همینها بخری سرت کنی راحت تر باشی. گفتم: من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشد؟! خندید گفت: هر دوش.. از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جداش نکردم...
▫️تا یادش باشم، تا یادم نرود او کی بوده، کجا رفته، چطور رفته، به کجا رسیده ...
#شهیدحمیدباکری🕊❤️
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』∞♡
🍃🌸
#وصیت_شهدا
حمید یک بار گفت: یک چیزهایی آمده، خانم ها زیر چادر سرشان می کنند، جلویش بسته است و روی بازوها را می گیرد. نمی دانم اسمش چیست؟ ولی چیز خوبی است. چون بچه بغل می گیری راحت تر است. مقنعه را می گفت. از آن موقع با چادر مقنعه پوشیدم و هیچ وقت در نیاوردم.
#شهیدحمیدباکری🕊
#حجابوصیتشهدا
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』∞♡
چهل ویکمین سالگردشهادت
سردارفاتح خیبر
#شهیدحمیدباکری
جانشین فرمانده لشکر۳۱عاشورا
_صوتحاجقاسم🍀