❣ #سلام_امام_زمانم❣
صبحتـون زيبـا آقای من
روزتـون پـر از لبخند
دلتون لبريز از شادی مومنان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹تعجیل در فرج #پنج صلوات🌹
🌸 ساکش را بست برای رفتن به سوریه... دم رفتن اسم دختر هنوز به دنیا نیامدهاش را هم انتخاب کرد؛ رقیّه.
🔸 خیلی دلش میخواست دخترش را ببیند امّا پای ماندن نداشت. همسر و مادر و پدر و الیاس خردسالش را
به خدا سپرد و راهی میدان نبرد شد.
🔻 مرتضی غفوری؛ اهل سرزمین افغانستان، متولد ۱۳۶۸
پای حرفهای همسر شهید، با زنی روبرو شدیم که در این مدّت نه چندان زیاد زندگیش ماجراهای زیادی را تجربه کرده است... از اضطراب انتظار گرفته تا انتظار وداع ... و از بزرگ کردن یادگارهای شهید تا روایتگری
یادها و خاطرهها.
💥 این روایت ازآسمان با عنوان رقیه بابا ندیده را جمعه ۱۰ بهمن ساعت ۱۶:۵۰ از شبکه دو تماشا کنید.
#شهید_مرتضی_غفوری
از یخ پرسیدند که
چرا اینقدر سردی؟
یخ جواب خوبی داد؛ گفت:
من اوّلم آب و آخرم آب،
پس گرمی را با من چه کار؟
پس اِی انسان!
اوّلت خاک و آخَرَت هم خاک
پس این همه غرور از کجا؟
💕💛💕
چه زیباست این متن👌
اگر رسیدی ته خط و فقط یه تار مو
با نابودی فاصله داشتی
ولی یهویی خدا نجاتت داده
یادت نره همش از دعای
پدر و مادرت بوده
هیچوقت عشق ، محبت ،
رفاقت و هیچ چیز با ارزش دیگری را
از کسی گدایی نکن
چون معمولاً چیزهای با ارزش را
به گدا نمیدهند🌷
💕🧡💕
⚠️ #تݪـــــنگرانہ
🛑بعضي آدما انگار #چـــــوبن
تا عصبانے میشن #آتـــــیش میگیرن
همہ جا رو دودآݪـــــود میکنن
همہ جا رو تیره و تار مـــــیکنن
اشک آدمو جارے مےکنن
🛑ولی بعضیـــــها این طورے نیستن مثـــــل #عـــــودن
وقتے یک حرفـــــ میزنی کہ
ناراحت میشن و آتش میگـــــیرن
بوے #جوانمردے و #انصـــــاف میدن
و هرگـــــز نامردے نمیکنن
✍اینہ ڪہ هر ڪس رو میخواے
بشناسے
در وقٺـــــ "عصبانیٺ"✔️
در وقٺ "خشم" بشنـــــاس✔️
راستے شما وقتے آتیش میگیرید عودیـــــد یا چوبـــــ؟
💕❤️💕
📷 تصویری کمتر دیده شده و غم انگیز از در آغوش گرفتن بقایای پیکر شهید مدافع حرم فاطمیون "اکبر امیری" توسط مادر پس از تحمل سالها دوری…
▪️تاریخ ثبت تصویر: (۹۷/۸/۳۰)
#شهدای_فاطمیون
#شهدای_بصری_الحریر
#روز_زن
#مهرمادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎀به کوری همه ی عشق های پوشالی
🎈تلافی همه ی تیــــــتر های جنجالی
🎀نشـسته ام بنویسم بنام نامی عشق
🎈امـــام خامنه ای مد ظله العالی
🌺 شهيدی که دور مادرش میچرخید و میگفت: حلالم کن...
توی آشپزخونه غرقِ حال و هوایِ خودم، مشغول کار بودم که محمد رضا با صدای بلند گفت: مادر! ... نگاهکردم و دیدم دم درِ ورودی ایستاده، اومد توی آشپزخونه و شروعکرد به چرخیدن دورِمن وگفت: مادر حلالم کن ... مادر حلالم کن...گفتم: آخه چکار کردی که حلالت کنم؟گفت: وقتی اومدم، صداتون کردم اما متوجه نشدین. بعد با صدای بلند صداتون کردم، حلالمکنید اگه صدایم رو براتون بلندکردم.
🌹خاطرهای از زندگی سردار شهید محمدرضا عقیقی
📚منبع: کتاب همسفر تا بهشت۱ ، صفحه ۹۴
#شهیدعقیقی
#احترام_به_مادر