eitaa logo
فـدک | مسجدالزهرا(س)کوهپایه
467 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
981 ویدیو
29 فایل
پایگاه حفظ و نشر آثار مسجد الزهرا سلام الله علیها کوهپایه جلسه هفتگی صبح های جمعه دعای پرفیض ندبه - انجمن مهدیه(عج) مراسمات مذهبی و اعیاد دینی هیئت حضرت فاطمه الزهرا(س) ارتباط با ادمین کانال @Smrbk77 @sayyed_Ali_84 @mhbk13788
مشاهده در ایتا
دانلود
چه سایه سار پر از لطف و رحمتی داری!  به جمع سایه نشینان عنایتی داری غبار تربت تو با دم مسیح یکی ست  عجب دوای عجیبی چه تربتی داری! در آن جمال علی وار و نور زهرایی  عجب شکوه و جلالی چه هیبتی داری! به عشق تو همه عالم شده حسینیه  چقدر مجلس روضه، چه هیئتی داری! بدون این که عتابم کنی، عطا کردی  چقدر خوب و کریمی چه عادتی داری! چقدر بنده نوازی چقدر آقایی!  چقدر حضرت آقا شبیه زهرایی! کبوتر دل من پر زده به سوی حرم  مگر که اوج بگیرد دوباره روی حرم خدا کند که بیایم دوباره پا بوست  خدا کند که نمیرم در آرزوی حرم اگر چه خیر ندیدی تمام عمر ز من  وجود من زده لطمه به آبروی حرم .. ...تو را دوباره قسم می دهم به عبّاست تصدّقی سرِ حضرتِ عموی حرم بده اجازه شبی باز زائرت باشم و روی خاک بیافتم به روبروی حرم منی که خاک توام دلبر ثریّایی تویی در اوج، که آقا شبیه زهرایی   در اعتکاف نشستم به پای چشمانت  منی که بوده دلم مبتلای چشمانت هزار بار بگردان مرا به دور سرت  فقط به خاطر درد و بلای چشمانت اشاره ای نه،  نگاهی نه، من دلم راضی ست  به یک بهم زدن پلک های چشمانت تو آمدی و علی و پیمبر و زهرا  شدند زائر کرب و بلای چشمانت تو یک نگاه کن آقا ببین که بعد از آن  هزار بار بمیرم برای چشمانت علی تو را بغلت کرد و مات روی تو شد  صدا زد ای گل بابا فدای چشمانت و خیره ماند روی چشم های رویایی به اشک شوق صدا زد شبیه زهرایی تمام محو تماشا شد عالم ایجاد  دمی که قابله قنداقه را به زهرا داد مدینه سبز شد و خانه سبز و دنیا سبز  و با حضور تو شد این جهان حسین آباد شب تولدت آقا تولد گریه ست  شبی که پرده ز چشمان مادرت افتاد تو را گرفت غریبانه بین آغوشش  به روی دست شریفش تو را تکان می داد و دید لحظه ی تلخ غروب عاشوراست  شکست بین گلوی شریف او فریاد هوا ز باد مخالف چو قیرگون می شد حسین فاطمه از اسب بر زمین افتاد و دید جسم تو را که میان صحرایی به سینه می زد و می گفت: عشق زهرایی 🔸شاعر:
جمعمان جمع كه تا نقشِ خیالی بزنیم كوچه باغی برویم و پَر و بالی بزنیم پایِ حافظ قَدح از شعر زلالی بزنیم جمعمان جمع بیایید كه فالی بزنیم "شاهِ شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان كه به مژگان شكند قلب همه صف شكنان" بگذارید از این فاصله بویی بكشیم درِ خُم را بگشاییم و سبویی بكشیم تیغ اَبروی كجش را به گلویی بكشیم صد و سی و سه نفس نعره‌ی هویی بكشیم از دلِ ما چه به جا مانده؟ كه غارت كرده پسرِ سوم زهراست قیامت كرده ماه و خورشید دو حیران و دو سرگردانند سال‌ها دل سرِ این طایفه می‌گردانند بال در بالِ فرشته غزلی می‌خوانند ما همه بنده و این قوم خداوندانند آمده تا زِ علی تیغِ دودَم را گیرد قد برافرازد و بر دوش عَلم را گیرد جمع مِهر و غضب و جذبه و زیبایی را در تو دیدیم مسیحایی و موسایی را محشری كن كه ببینند دل آرایی را بُرده‌ای ارث از این سلسله آقایی را حق بده مات شود چشم ، تماشا داری هر‌چه خوبان همه دارند تو یك جا داری آسمان پیشِ قدم هات به حیرت اُفتاد كهكشان وقتِ تماشات به زحمت اُفتاد موج برخاست و از آن همه هیبت اُفتاد كوه تا نامِ تو را بُرد به لكنت اُفتاد این علی هست خودش هست جنابش آمد خوش به حال دلِ زینب كه ركابش آمد تشنه خاكیم و ترک خورده ولی دریا تو شوره زاری همه با ماست و باران با تو وَ نوشتیم كه یا هیچ پناهی یا تو دلمان قُرص بُوَد ، قُرص چرا؟ زیرا تو بعد مرگم به هوای حرمت پر گیرم من كفن پاره کنم زندگی از سر گیرم رگِ پیشانی تو تا كه تَوَرم می‌كرد لشگر انگار كه با مرگ تكلم می‌كرد دست و پا را نه فقط راهِ نفس گُم می‌كرد بیرقت در وسطِ دشت تلاطم می‌كرد چقدر سر زِ سرِ تیغِ تو سرگردان است تو سلیمانی و تختت وسطِ میدان است میكِشی تا وسطِ معركه‌ها طوفان را بند آورده نگاهت نَفَسِ میدان را تا كه ارباب بگیرد به سرت قرآن را میدرد نعره‌ی تو زَهره‌ی سرداران را شورِ آن قُله كه آتش فوران كرد تویی آن كماندار كه اَبروش كمان كرد تویی سایه بان دلِ زینب دلِ ما هم با توست حاجتی گرچه نگفتیم فراهم با توست ماهِ شب‌هایِ محرم تویی و دَم با توست ای علمدارِ ادب شورِ مُحرم با توست دستِ ما نیست كه در پای غمت می‌گِرییم لطف زهراست كه زیر عَلمت می‌گِرییم بی تو از چشمِ حرم خونِ جگر می‌ریزد خون از ساقه‌ی صد تیر و تبر می‌ریزد وَ رُباب اشك به لب‌های پسر می‌ریزد خیز از خاك و ببین خاك به سر می‌ریزد اَبرویت بندِ دلش بود كه از هم وا شد وای بر حال سكینه كه سرت دعوا شد 🔸شاعر:
اِی سفره دارِ سفره یِ عشق وُ دعا سلام دوّم علیِّ آلِ نبی چارُمین امام اِی آشنایِ قَدر وُ قَدَر اِقتضایِ تام اِی قبله گاهِ قلبِ من وُ مسجدالحَرام اِی سیرتِ پیمبری وُ صولتِ علی آئیـنه یِ تمام قَدِ دولتِ علی آوایِ رَبنّایِ تو را عرش می شنید ناز وُ نیازهایِ تو طنّاز می خرید وقتی که اشکِ پاکِ تو بَر گونه می چکید قلبِ امامِ کرب وُ بلا تُند می تَپید آرامشِ دلِ حرَمی زاده یِ کرم عزّت گرفته با قَدَمت خاکِ کشورم آئینه یِ تمامی اوصافِ مصطفی بااسمِ و رسمِ حیدری وُ صبرِ مجتبی شد عاشقانه هایِ حرم بعدِ کربلا بَر رویِ شانه اَش عَلَمِ روضه یِ خدا مأمور صبر وُ گریه برایِ صیانَت است اسلامِ بچه شیعه فقط با سیاست است دینم حسین وُ قبله نمایِ دلم حسین تنها کسی که مانده برایِ دلم حسین شبهایِ جمعه حال وُ هوایِ دلم حسین ذکرِ جنونِ کرب وُ بلایِ دلم حسین تنها به شوقِ کرب وُ بلا می کشَم نَفَس با هر نَفَس صدا زده اَم یا حسین وُ بَس آمد سفیرِ کرب و بلا از حرم نَپُرس از بی کسی وُ قافله یِ دلبرم نَپُرس از کودکِ سه ساله یِ شاهِ کرم نَپُرس از گریه های بی رَمقِ مادرم نَپُرس دارم به روضه یِ تهِ گودال می رسَم دارم به پیرُهَن ...وَ به جنجال می رسَم جَنجال بود سرِ کُشتنِ کسی! بر رویِ سینه است خدا دشمنِ کسی! هِی ضربه می زدند پسِ گردنِ کسی! عمّامه رفت وُ بر سرِ پیراهنِ کسی! دعوا که شد تمامِ حرم روضه خوان شدند پائینِ نیزه سینه زَنان نُدبه خوان شدند 🔸شاعر: