eitaa logo
فداییان بانوی دمشق
851 دنبال‌کننده
28.1هزار عکس
11.4هزار ویدیو
151 فایل
#شهدا_علمداران_سپاه_عشق با مطالب شهدایی، مهدویت، تحلیلی_بصیرتی و فرهنگی🌷 با ما همراه باشید 🌸ارتباط با خادم کانال🌸 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺🍃🌺 💢یه روز دیدم شهید باقری با سر و وضع #خاکی و گلی از در اومدن داخل اتاق گفتم: فرمانده چه خبر کجا بودید که این طور خاکی و گلی شدید ؟ 💢 #لبخند ملیحی زد و رفت نشست. میدونستم داره از گفتن موضوع خودداری میکنه. چند روزی #تکرار شد تا اینکه ی شب که شیفت بودم گاه و بی گاه خوابم میبرد و چرت میزدم، یک لحظه متوجه شدم #سایه ای از جلوی چشمام رد شد، وسوسه شدم و سایه رو #تعقیب کردم ببینم چکار میکنه 💢دنبالش رفتم دیدم ایشون مشغول #نظافت حیاط و سرویسهای بهداشتی هستند خجالت کشیدم و دویدم سمتشون و از ایشون خواستم ادامه کار رو به من بسپارن 💢گفتم: شما #فرماندهی این کارا #وظیفه ماست که نیروی شما هستیم. ایشون جواب دادن کاری که واسه #رضای_خدا باشه جایگاه انسان رو تغییر نمیده 💢من این کارو دوست دارم و انجام میدم چون میدونستم بچه ها نمیذارن انجام بدم قبل از نمازصبح و تو تاریکی انجام میدم. 💢از خودم خجالت کشیدم سرمو پایین انداختم و گفتم به خدا قسم شما خیلی بزرگواری.. #شهید_حجت_باقری🌷 #شهید_مدافع_حرم
💔عصر عاشورا بود و حسین(علیه السلام) در میدان ایستاد، جگر او از تشنگى مى سوخت، همه یاران و عزیزانش شهید شده بودند و اکنون او آماده شهادت بود، او به قلب لشکر هجوم برد... ساعتى بعد، باران تیر و سنگ و نیزه باریدن گرفت، تیرها بر بدنش نشست. ❌سنگى به پیشانى او اصابت کرد و خون از پیشانى او جارى شد و سپس تیرى بر قلب او نشست. صداى او در دشت کربلا پیچید: «من به راضى هستم» ⁉️حسین(علیه السلام) در آن کارزار چه مى دید که در میان آن همه سختى، این گونه با خدا سخن مى گفت؟ 👌من شیعه حسین(علیه السلام) هستم و این راز سخن او را نفهمیدم... حسین(علیه السلام) در اوج قلّه بلا ایستاد و این گونه فریاد عشق برآورد. 🌱🌱🌱 ⁉️مى خواهم از زینب(علیها السلام) سخن بگویم، من زینب را چگونه شناخته ام؟ وقتى حوادث روز دوازدهم محرّم سال 61 را مى خوانم، مى بینم که او را اسیر کردند و به شهر کوفه بردند. ابن زیاد فرماندار کوفه بود و از پیروزى خود سرمست شده بود، او رو به زینب(علیها السلام) کرد و گفت: «اى زینب! دیدى که چگونه برادرت کشته شد. دیدى که چگونه پسرت و همه عزیزانت کشته شدند». ابن زیاد منتظر بود تا صداى گریه و شیون زینب بلند شود، امّا زینب(علیها السلام) فریاد برآورد: «من در کربلا جز ندیدم». ✅تاریخ براى همیشه، مات و مبهوت این جمله زینب است. زینب معمّاى بزرگ تاریخ است، او در اوج قلّه بلا ایستاد و جز زیبایى ندید! ❌و چقدر او در میان دوستانش غریب مانده است، دوستانش او را با گریه و ناله مى شناسند، امّا زینب(علیها السلام) در آن روز، خود را مظهر زیبابینى، معرّفى کرد. ☝️من باید از حسین و زینب(علیهما السلام) درس بگیرم، باید پیرو آنان باشم و فکر کنم که آنان به زندگى چگونه نگاه کردند که این گونه سخن گفتند. هرکس این راز را کشف کند، پیام بزرگ عاشورا را درک کرده است. 🌱🌸🌱🍃🌱🌸🌱
🔰يكبار با او بحث كردم كه چرا برای كار پول نمی گيری؟ خُب نصف قيمت ديگران بگير. تو هم خرج داري و... 🔰هادی خنديدو گفت:‌ خدا خودش مي رسونه، آدم برای بايد كار بكنه، اوستا كريم هم هوای ما رو داره، هر وقت داشتيم برامون می فرسته. 🔰بعد مكثي كرد و ماجرای را برایم تعریف کرد.گفت: يه شب تو همين مشكل مالی پيدا كردم. خيلي به پول احتياج داشتم. 🔰آخر شب مثل هميشه رفتم تو و مشغول شدم. اصلاً هم حرفي در مورد پول با مولا (علیه السلام) نزدم 🔰همين كه به چسبيده بودم يه آقايی به سر شانه من زد و گفت:‌ آقا اين پاكت مال شماست. 🔰برگشتم و ديدم يك آقای پشت سر من ایستاده. او را نمی شناختم بعد هم بی اختيار پاكت را گرفتم. 🔰هادی مکثی کرد و ادامه داد: بعد از راهی منزل شدم. پاكت را باز كردم. باتعجب ديدم مقدار زيادی پول نقد داخل آن پاكت است. 🔰هادي دوباره به من نگاه كرد و گفت: ، همه چيز دست خداست من براي اين مردم ضعيف، ولی كار می كنم. هم هر وقت احتياج داشته باشم برام می ذاره تو پاكت و می فرسته. 🌷
می گفت: امیدوارم هـر گلوله ای که به تنم می خورد💥 درد و رنجش را حس کنم 📆تاریخ ولادت: ۱۳۴۱/۱۰/۲۰ 📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۲۱ ◻️محل شهادت: 📜 : 📖کاش تقدیر چنین باشد تا مرگ، را که بارها و بارها بدان نزدیک شدم نصیبم گرداند👌 این بار با این انگیزه به جبهه می روم، فقط برای و انقلابم و امنیت کشور اسلامیم🇮🇷 📖و را به یاری می طلبم که مرا آن طور که صلاح می داند هدایت کند💖 تنها هدفم خدا و مکتبم دین اسلام و مذهب شیعه و مرادم روح الله می باشد هر قدمی که بر می دارم و هر گلوله که شلیک می کنم فقط برای خدا و می باشد و امیدوارم هر گلوله ای که به تنم می خورد درد و رنجش را از عسل شیرین تر حس نمایم.  📖آری اگر در این نبرد الهی من به آرزویم برسم🌷 دست پرورده پدری مهربان و فداکار بوده ام و آن زندگی من بوده است. پس از وی تقاضا دارم در قبال بردبار باشد🙏
همان روزی که نامش را از القاب انتخاب کردند، به برکت صاحب نام، زندگی اش ختم بخیر شد. راهش را انتخاب کرد به قول خودش جهیزیه اش بود و فارغ از دلخوشی های هم سن و سالهایش به فکر می کرد 😇 فعال فرهنگی و به تمام معنا، گاهی معلم آیه های نور و گاهی تیمار بیماران و سالمندان، گاهی زائر شهدا؛ هرچه که بود برای خدا بود.😊 عاشق و پیرو رهبرش بود. وقتی سرباز شاه به بی حرمتی کرد جوابش سیلی صدیقه شجاع و باغیرت بود.😊 در بدون خستگی میکرد. در پا به پای رزمنده ها می جنگید تا جایی که منافقان پیغام داده بودند اگر دستمان به تو برسد پوستت را از کاه پر می کنیم.😠 فرق نمی کند باشی یا ، عاشق که باشی و برایش سربازی کنی، باعزت خریدارت می شود، مثل صدیقه. در جوانی شد. همچون حضرت مادر در از جنس و گفته بود از جنازه ام عکس نگیرید و بجایش و نوشته هایم را چاپ کنید.😔 خوش بحال صدیقه ها، برای به این دنیا باز شد و برای از این دنیا بسته شد💔 وای برما که هنوز فرصت داریم اما حواسمان به این زندگی روزشمار نیست و غرق در لذتهای کوتاه دنیایی راه را گم کرده ایم 😔💔 🌷
🍃مدافعان حرم که راهشان صراط المستقیم است و در آن شکی نیست، اما حرفم با مردمی است که طعنه را ذکر لب کرده اند و خودشان تماشاچی میدان شده اند. 🍃خواب غفلت عقل و منطقمان را بیخیال کرده است. برای حسین سینه می زنیم اما نمیدانم پاسخم به اینکه آیا حسین وار زندگی می کنیم یا نه چیست ؟ 🍃شب عاشورا اگر کربلا بودیم و در تاریکی شب، امام میفرمود هرکس میخواهد می تواند برگردد.نمیدانم چه می کردیم! 🍃مدافعان حرم، یارانی هستند که به پای حسین بن علی ماندند و حال برای دفاع از حرم خواهرش لبیک گویان راهی می شوند. از جمله محبّانی است که پرستوی دلش در هیئت حسین بال و پر گرفت. وقتی روضه اسارت و بازار را شنید، کوچ کرد سوی حرم عمه سادات و بالهایش را نذر دفاع از حرم بی بی کرد 🍃 دلی که با ارباب خو بگیرد، نمی تواند زینب را تنها بگذارد. از محمود فقط مژده شهادتش آمد و پناهگاهِ پیکرِشهدا، جسمش را در آغوش گرفت. خانطومان نمی توانست از محمود دل بکند که سالها پیکرش را میزبان بود 🍃حال، بعد از ۵ سال به حرمت بیقراری های مادرش، برای چشم های منتظر همسرش و دلتنگی فرزندانش، برای هوشیاری دلهای به خواب رفته و به قول خودش برای برگشت 🍃 با آمدنش، دلها زیر و رو شد. بغض ها شکست و اشک ها، روح خسته از گناه را شست. حرها توبه کردند و حبیب ها، تشنه تر شدند برای اما آنها که خود را به خواب غفلت زده و قصد بیداری ندارند تیر طعنه هایشان بر قلب داغدار خانواده شهدا می نشیند. کاش اگر مرهم نیستیم، نمک روی زخم نباشیم😓 راستی پرستوی به خانه برگشته❤️ ۳ آذر سالروز تولد شهید
📣 ماه رمضان، بهار قرآن✨ ✔ سی روز... ✔ سی جزء... ✔ سی نکته قرآنی... 👌 هر روز نکاتِ کوتاه قرآنی، از یک جزءِ قرآن کریم❤️ 🔻گرد و خاک نکنیم!🔻 ✍ آدم باید حواسش باشه که، با رفتارش در دلِ مردم، گرد و خاک به پا نکنه.❌ قرآن کریم در سوره‌ نور می‌فرماید: 🕋 قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ... وَ لا یَضْرِبْنَ بأرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتَهُنَّ (نور/۳۱) 💢 به زنان با ایمان بگو: پاهایشان را محکم به زمین نزنند، تا زینت‌های مخفی‌ِشان نمایان نشود، و دانسته نشود. ✨یک معنای آیه، در ارتباط با نحوه‌ی راه رفتن، و نحوه‌ی برخوردِ زنها در اجتماع است: 👈 زنها، جلوی مردانِ نامحرم خیلی جولان ندن، و جوری برخورد نکنند که دلِ مردهای دیگه بلرزه.👠 ✨امّا یک معنایِ آیه هم اینه: 👈 طوری با دیگران برخورد نکنید، که زندگی‌تون آشکار بشه، و دلِ اونها بشکنه.💔 ☝️ یکی از آفتهایی که در ارتباطاتِ بین خانواده‌ها وجود داره، اینه که زندگیِ خودشون رو خیلی نمایش میدن. ✔ مثلاً اینکه بعضی خانم‌ها، جلوی دیگران از شوهرشون زیادی تعریف می‌کنند یا بالعکس. این‌ها دلِ طرفِ مقابل رو خالی می‌کنه،☹️ و باعث میشه که در طرف، نسبت به خانواده‌ی خودش یک و بدبینی ایجاد بشه.😔 ✔ مثلاً یک مردی در خانه ظرف میشوره، و یکی نمیشوره. اینکه قرار باشه هرکسی بیاد این چیزها رو تعریف کنه، خوب نیست.❌ 🤔 خیلی وقتها ما خودمون هم میدونیم که داریم با این کارها، در دل بقیه گرد و خاک می‌کنیم، و دل بقیه رو میسوزونیم. ✔ حتّی گاهی از بچّه‌مون جلوی دیگران یه طوری تعریف می‌کنیم که طرفِ مقابل دلش می‌لرزه، و با خودش میگه: 👈 بفرما! مردم بچّه دارند، ما هم بچّه داریم.☹️ ✔ بسیاری از ، که قرار بوده خوش بگذره، با این رفتارها به تنِ بعضی‌ها زهر میشه. بعد از می‌بینی زن و شوهر به جون هم می‌افتند.😤😡 ⛔️ باید در و روابطمون تجدید نظر کنیم. کارهایی اتفاق می‌افته، که رسماً دیگرانه.😳 👈 میری، می‌بینی خانم خانه چند رقم غذاهای مختلف و عجیب و غریب درست کرده،🍱🥨🍔🍲🍕 و با چاقو به جونِ یک هندوانه افتاده،🍉 شکل‌های مختلف درست کرده و... 💔 ممکنه یه نفر توی این ، با خودش بگه: 🙁 «ببین بقیه زن گرفتند، ما هم زن گرفتیم؟!» ☝️ پول داریم، هنر داریم، گاهی نیّتِ بد هم نداریم، امّا با این کارِمون در دلِ دیگران گرد و خاک میکنیم. مهمون‌ها بجای اینکه خوشحال بشن، ناراحت برمیگردن خونه.😔 🎉 کردنِ زیاد در زندگی، گرد و خاک کردن در دل مؤمنان، و خوار کردنِ اونهاست. ☝️ از هر انگشتمون «برای خانواده خودمون» هنر بباره.⛔️ 👈 یا مثلاً: گاهی یه مسافرتی میریم،🏕 یا رستوران و پارکی میریم،🎡 یا ماشین یا خونه‌ای خریدیم،🚗 یا... عکسهاش رو توی اینستاگرام و فضای مجازی میذاریم، و دلِ کلّی آدم رو میشکنیم.💔 ☝️❌ما حق نداریم خوشی‌های خصوصی‌مون رو به رخِ دیگران بکشیم. ☹️ خدا میدونه چقدر زندگی‌ها بخاطر همین عکسها و پُست‌ها بهم خورده. روایت زیر رو بخونیم، تا ببینیم زیاد، خوار کردنِ مومنین حساب میشه، و چه گناه بزرگیه: حسین ابن ابی العلاء میگوید: 👈 حدود بیست نفر با هم از مدینه به سمت مکّه و سفر حج راه افتادیم. ☺️ من خیلی اهل بخشندگی بودم، و هر منزلگاهی که می‌رسیدیم، گوسفندی قربانی می‌کردم،🐑 و به همسفرانم غذا ميدادم. وقتی به مدینه برگشتیم، خدمت امام صادق رفتم.🚶‍♂ ☝️ حضرت به من فرمودند: یَا حُسَیْنُ، وَ تُذِلُّ الْمُؤْمِنِینَ؟! فلانی، آیا مؤمنان را میکنی⁉️ گفتم: پناه بر خدا از این کار.😱 آیا خطایی از من سر زده؟! ☝️ حضرت فرمودند: شنيدم در منزلگاهها قربانی میکردی. گفتم: بله یابن رسول الله، و نیّتی جز نداشتم.😨 ☝️ حضرت فرمودند: أَمَا کُنْتَ تَرَی أَنَّ فِیهِمْ مَنْ یُحِبُّ أَنْ یَفْعَلَ فَعَالَکَ فَلَا یَبْلُغُ مَقْدُرَتُهُ ذَلِکَ فَتَتَقَاصَرُ إِلَیْهِ نَفْسُهُ؟! آیا فکر نمی‌کردی نفر دیگری هم آنجا باشد، که دوست داشته باشد کار تو را انجام دهد، امّا توانائیِ مالی نداشته، و برایش مقدور نبوده است؟!💔 گفتم: یابن رسول الله، دیگر این کار را نمیکنم.❌ 📚 بحارالانوار، به نقل از المحاسن، ص ۳۵۹.