eitaa logo
فداییان بانوی دمشق
850 دنبال‌کننده
28.1هزار عکس
11.4هزار ویدیو
151 فایل
#شهدا_علمداران_سپاه_عشق با مطالب شهدایی، مهدویت، تحلیلی_بصیرتی و فرهنگی🌷 با ما همراه باشید 🌸ارتباط با خادم کانال🌸 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🏴 #شهیدانه 🕊🌹 ⚜بوسیدمش. پیشانی اش یخ زده بود. هنوز سرمایش زیر لبم هست. کف سرش یک لایه نازک از خون لخته شده بود. ولی ته تابوت خون تازه روان بود. عریان و غرق در خون دیدمش. هزاران هزار فکر از سرم می گذشت. یاد روضه هایی می افتادم که از ارباب عریان بدن می خواندیم .... #مدافع_حرم #شهید_محمد_حسین_محمد_خانی🌹 @fadayiane_banoye_damshgh
⭐️🌙 💠 #شب_نشینی_با_شهدا 💙از هم رزمان محمدحسیــــــن می گفت: یک بار بیسیم تکفیریها دست ما اُفتاد خواستم به عربی فحش بدهم ولی عمار نگذاشت گفت: هر چیزی که من می‌گویم برایشان تکرار کن 💙ما همه مسلمانیم گلوله‌ای که به سمت ما می زنید باید به سمت اسرائیل بزنید(چند بار این را به عربی تکرار کردم) 💙کمی آروم شدند. از ما سوال کردند شما که هستید و چرا با ما می‌جنگید؟ 💙پاسخ دادیم: ما همانها هستیم که اسرائیل را از لبنان بیرون کرد، همانهایی که آمریکا را از عراق بیرون کرد هدف ما مبارزه با اسرائیل و آزادی قدس است 💙ما دعوایی با شما نداریم 💙 این بحث ادامه پیدا کرد تا زمان اذان، محمد حسیـــــــــن گفت اذان سُنی بگو 💙حضرت آقا در سفر خود به کردستان به موذن سُنی گفت اذان بگوید 💙بعد از مدتی ۱۲ نفر از آنها آمدند و تسلیم ما شدند و گفتند به ما گفته بودند شما کافر هستید #مدافع_حرم #شهید_محمد_حسین_محمد_خانی 🌹 #شبتون_شهدایی 🌙 @fadayiane_banoye_damshgh
🕊🕊🕊 🌙 #شب_نشینی_با_شهدا هواے دلم را ڪہ میشناسے؟! به هوایت نیاز دارد... هوایـے ڪہ بوے #حسیــن دارد و عطر گل نرگس... #مدافع_حرم #شهید_محمد_حسین_محمد_خانی 🌷 #شبتون_شهدایی 🌙
🕊🕊🕊 🕊 #شب_نشینی_با_شهدا گاهی بعضی #نگاه ها چشم دل را ❤️ بسوی #خدا باز می کند! مخصوصاً اگر آن نگاه از قابِ چشم های آسمانی یک #شهید باشد.🌷 #شهید_محمد_حسین_محمد_خانی 🌷 #شبتون_شهدایی 🌙
🕊🌺 🌴کار کردن پی در پی بدون استراحت.... 🍁میدیدم چطور داره پر میکشه از خنده هاش مشخص بود از شوخیا و شیطنتاش معلوم بود از کار کردنش میشد فهمید که دیگه وقت رفتنشه...🕊 🕊عمار کلا خیلی کار میکرد، بخصوص چند شب قبل عملیات تا لحظه ی شهادتش کارش خیلی بیشتر شده بود، واقعا شب و روز نداشت... چندین روز بود نخوابیده بود ماشین یکی از فرمانده ها خراب شد طول میکشید تا مکانیک بیاد، محمدحسین گفت: فرصت خوبیه یه بزنیم. 🍁گفت بیا توهم بخواب بعد چشماش رو بست دوربینم رو درآوردم و دوتا عکس ازش گرفتم وقتی به عکس نگاه کردم با خودم گفتم : چقدر آروم خوابیده ، انگار شهید شده ، وقتی عکس بعد از شهادتش رو دیدم ، دیدم انگار خوابیده ، عین همون عکس آروم و آروم و آروم و خوشگل ، حتی خیلی خوشگل تر از اون عکس . 🍁میگفت راز اون آرامش رو میدونستم، آخه تازه داشت یه دل سیر استراحت میکرد ، داشت های اون همه کار و زحمت کشیدناش رو در میکرد . میگفت : تو آغوش خداش راحت خوابیده بود ...💔😔 🍃 یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة🍃 🍃إِرجعی إِلی ربِّکَ راضیةً مَرضیة🍃 🥀 🕊 🥀 🌷