eitaa logo
بچه های مسجد-اصفهان
6.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
739 ویدیو
65 فایل
✅ صفحه رسمی ستاد هماهنگی کانون‌های فرهنگی هنری مساجد استان اصفهان 📲 ادمین: @Fahma_Esf_Admin 🌐 وبگاه: Isfahan.fahma.org 📍زیست بوم: bachehayemasjed.ir ☎️ تلفن: 03132355590 اصفهان خیابان صائب جنب آرامگاه صائب مجتمع صائب
مشاهده در ایتا
دانلود
من الحقیر الی رفقای فرهنگی ✌️ :‌‌ ۱۵ | تو میدان فرهنگ و اجتماع، مدیریتِ محمدی (ص) یعنی هنر آدم‌سازی...🎯 هدف ما این نیست که فقط یک کارِ خشک و خالیِ اداری را پشت سر بذاریم. نه! ❌ مقصود اصلی ما اینه که همراهانمون با هر قدمی که برمی‌دارن، خودشون هم رشد کنن 📈، ارتقا پیدا کنن و یه آدمِ بزرگ‌تر از دیروز بشن. همینجاست که کارِ ما سخت‌تر میشه! 🤔 چون خیلی‌ها برای رسیدن به هدف، از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنن؛ ولی وظیفه‌ی ما اینه که فقط زمينه‌ی این رشد رو فراهم کنیم 🌱، نه اینکه به جبر و زور، آدمو به سمتی بکشیم. 📌 نکته اینجاست: ما داریم برای آدم‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنیم ،نه روی کاغذ! موفقیت واقعی ما،آمار ارقام نیست ؛ دیدنِ رشدی هست که در نگاه و عملِ همراهمون پیدا میشه. پس چطوری این سبک مدیریت رو پیش ببریم؟ 🤷‍♂️ 👨‍🏫 مربی باش، نه رئیس! به جای دستور دادن، سؤالهای درست بپرس تا خودشون به جواب برسن. اینطوری توانمند میشن. 🌟 زمینه‌ساز باش، نه کنترل‌گر! اعتماد کن و فضایی بساز که بتونن خودشون تصمیم بگیرن و حتی اشتباه کنن. از اشتباهاتشون هم یاد می‌گیرن. ⏳ صبر کن! رشد آدم‌ها مثله درختچه؛ آروم و پیوستهست. 🗣️ چرایی کار رو بگو! برایشون از "هدف" و "معنای" کار بگو. اینطوری انگیزه‌شون از درون میجوشه , نه از اجبار. مواظب باش که این مسیر، مسیرِ خدمته , مسیرِ مهره ❤️. مدیریتِ محمدی(ص)، هنرِ دیدنِ ظرفیتِ نهفته‌ی هر آدمه 👑. هنرِاینه که هیچکس را دستِ کم نگیری و در هر سلام و علیکی، فرصتی ببینی برای ساختن یک همراهِ جدید. 🤝 این سبک مدیریت، سرمایه‌ی واقعیِ حرکتِ فرهنگیِ ماست. 📚 برگرفته از نگاه حکیمانه‌ی عین‌صاد در "آنگاه که یاری شدی" 🖋دکتر محمد تابش 🕌 بچه‌های مسجد–اصفهان 🆔@Fahma_Esf
من الحقیر الی رفقای فرهنگی ✌️ :‌‌ ۱۶ | نقشه راه نفوذ در دل محله: خدمت تا اعتماد❤️ در میدان کار فرهنگی، «ارائه خدمت» قوی ترین کلید است. کلیدی که قفلِ بی‌اعتمادی را می‌شکند و درِ دل‌ها را می‌گشاید.🔓 مردم محله، دلشان با کسانی است که دردشان را می‌فهمند و برای رفع آن، دست به کار می‌شوند ✊. بهترین کار این است: برو سراغ همان خدمتی که از دستت برمی‌آید و مردم محله، بی‌چشمداشت به آن نیاز واقعی دارند. از یک کارگاه رایگان مهارت‌آموزی برای جوانان بگیر 📚، تا پخش بسته‌های معیشتی بین خانواده‌های نیازمند 🛒. اما حواست باشد: نه از سر ترحم! بلکه از جنس «همدلی و تکلیف». اینطوری نه تنها کمک می‌کنی، بلکه جمعی از آدم‌های جدید را در اصیل‌ترین حالت ممکن می‌شناسی. افرادی که با یک خدمتِ صادقانه به تو اعتماد می‌کنند و پای کار می‌مانند 🤝. 📌 قدرت این استراتژی در میدان محلی چیست؟ • سازنده‌ی اعتماد است، نه ترحم: مردم می‌بینند تو برای «ساختن» آمده‌ای, نه نمایش. این‌گونه سرمایه‌ی اجتماعی می‌سازی. • مخاطب می‌ماند و نمی‌رود: کسی که از خدمت تو بهره برده، حالا کنجکاو است عقبه‌ی فکری تو چیست. این یعنی یک حامیِ کنجکاو و وفادار • رابطه‌ای عمیق‌تر از یک «حضور» موقت: شما با هم «همکار» یک کار خیر شده‌اید. این رابطه، ناب است. ❗️ اما مراقب باش: ⚠️ این راه، یک خطر بزرگ دارد: «عادت دادن» مردم به دریافت خدمات! هدف،تبدیل مردم به «مشارکت کننده» و «همپای» تو است, نه «مصرف‌کننده‌ای» که منتظر خدمت یا بستهٔ بعدی است. ⏳ 📌 چگونه خدمت کنی تا در دام نیفتی؟ • خدمتت را هوشمندانه انتخاب کن: نیازسنجی کن. خدمتی بده که محله‌ات واقعاً به آن نیاز دارد و تو در آن تخصص داری. • توانمندی سنجی هم کن! به دنبال استعدادها، مهارتها و دارایی‌های پنهان مردم محل بگرد. خدمتی را طراحی کن که این گنجینه‌های درونی را بیدار و متصل کند. • مشارکت بخواه، تنها خدمات دهنده نباش: از مردم محل کمک بخواه در همان پروژه شریک شوند. حتی با یک کار کوچک. آنها را سهیم کن. • پل بساز: خدماتت باید پنجره‌ای به دنیای فکری و فعالیت‌هایت باشد. بعد از خدمت، فضا برای گفت‌وگو ایجاد کن. • هدف را گم نکن: شناسایی و شبکه‌سازی، هدف اصلی‌است. خدمات، وسیله است. نگذار وسیله، جای هدف را بگیرد. 🎯 رفیق! میدان فرهنگیِ محلی، عرصه‌ی آدم‌سازی است. برای شناسایی آدم‌های درست، اول خودت را با یک عمل خالص به آنها معرفی کن. محله‌ات را از نزدیک بشناس، با مردمش زندگی کن و خدمتت را از دلِ نیازهای واقعی آنها بیرون بکش. 🌟 🖋دکتر محمد تابش 🕌بچه‌های مسجد–اصفهان 🆔@Fahma_Esf
من الحقیر الی رفقای فرهنگی ✌️ :‌‌ ۱۷ | گنج محله را کشف کن❤️ در میدان کار فرهنگی، نگاهت را دگرگون کن. به جای دیدن کمبودهای محله، به جستجوی گنجینه‌های پنهان آن برو. «خدمتِ راستین»، همان کلیدی است که این گنجینه‌ها را هویدا می‌کند. کلیدی که قفلِ بی‌اعتمادی را می‌شکند 🔓 و درِ دل‌ها و استعدادها را می‌گشاید. مردم محله، بزرگ‌ترین سرمایه آن هستند. دلشان با کسانی می‌تپد که توانایی‌ها و دارایی‌هایشان را می‌بینند، نه تنها نیازهایشان را. چه کاری برتر از این که بیایی و با خدمتت، استعدادهای خفته را بیدار کنی؟ از شناسایی بانوی خوش‌سلیقه‌ی محله و همراهی با او برای برپایی یک کارگاه خیاطی 👚 بگیر، تا یافتن جوان علاقه‌مند به فناوری و راه‌اندازی یک کلاس رایگان برنامه‌نویسی با همکاری او 💻. خدمت تو، باید آیینه‌ای باشد که سرمایه‌های مردم محل را به خودشان نشان دهد. اینگونه نه از موضع ترحم، که از جایگاه «هم‌توان‌سازی» و «مسئولیت» پیش می‌روی. با یک خدمت هوشمندانه، تو تنها یک یاری‌رسان نیستی؛ تو هماهنگ‌کننده‌ای هستی که سرمایه‌های پراکنده را به هم پیوند می‌زنی. 📌 قدرت این نگاه سرمایه‌محور چیست؟ • اعتماد می‌سازد: مردم می‌بینند تو برای «کشف گنج‌های آنها» آمده‌ای، نه برای نشان دادن کمبودهایشان. این‌گونه سرمایه‌ی اجتماعی ناب می‌سازی. • توانایی می‌آفریند: تو به مردم ماهی نمی‌دهی، بلکه به آنها روش ماهیگیری می‌آموزی. این یعنی پرورش عزت‌نفس و خودکفایی. • پایدار می‌ماند: برنامه‌هایی که از دل سرمایه‌های خود مردم بجوشد، پس از تو نیز پایدار می‌ماند. زیرا ریشه در خاک محله دارد. 🌱 ❗️ اما مراقب این دام باش: ⚠️ هدف،ایجاد دلبستگی نیست. خطر آنجاست که تو خودت را «تنها سرمایه» بپنداری. هدف نهایی، توانمندسازی جامعه برای مدیریت سرمایه‌های خودش است. 📌 چگونه با این نگاه خدمت کنی؟ • سرمایه‌یابی کن، نه کمبودیابی! 🗺: به جای پرسش از "چه نیازی دارید؟"، بپرس "چه مهارت‌ها، استعدادها و امکاناتی در همسایگی ما هست که نمی‌بینیم؟". به دنبال سرمایه‌های انسانی (مهارت‌های شخصی)، گروه‌های خودجوش و نهادهای محل بگرد. • راهنما و هماهنگ‌کننده باش، نه نجات‌دهنده: کار تو پیوند دادن سرمایه‌ها به هم است. آن بانوی خیاط را به جوانان علاقه‌مند معرفی کن تا مهارت بیاموزند. آن مغازه‌دار نیکوکار را به تیم جوان پرانرژی وصل کن تا برنامه معیشتی را خودشان بگردانند. • خدمتت را بر پایه سرمایه‌های موجود بنا کن: به جای آوردن یک منبع بیرونی، از سالن اجتماعات مسجد، از حیاط خانه‌ی یکی از همسایه‌ها، یا از دانش یک استاد بازنشسته‌ی ساکن محله بهره ببر. • هدف را گم نکن: 🎯 هدف نهایی، شبکه‌سازی و شناسایی «هم‌یاران» و مشارکت کنندگان است. خدمت وسیله‌ای است برای نشان دادن اینکه "ما با هم و با دارایی‌های خودمان می‌توانیم محله‌مان را بسازیم". میدان فرهنگ، عرصه‌ی کشف گنج‌های پنهان است. برای نفوذ در دل محله، اول با نگاهی تازه، سرمایه‌هایش را ببین. خودت را نه یک «خدمت‌رسان»، که یک «هماهنگ‌کننده توانایی‌ها» به آنها معرفی کن. محله‌ات را از نزدیک بشناس، با مردمش زندگی کن و خدمتت را از دل قدرت و سرمایه‌های درونی خودشان بیرون بکش. 🌟 🖋دکتر محمد تابش 🕌بچه‌های مسجد–اصفهان 🆔@Fahma_Esf
من الحقیر الی رفقای فرهنگی ✌️ :‌‌ ۱۸ | عشقِ حقیقی؛ انرژی تشکیلات بچه‌های مسجدی، رفقای فرهنگی عزیز! 🌸 همه‌مون شنیدیم هم بعضی از ما، با اشتیاق گفتیم که «راه ما، راه عشقه». اما یه لحظه صبر کن! بیایید با هم روراست باشیم؛ آیا واقعاً می‌دونیم این عشقِ به ظاهر ساده، توی میدانِ پرچالشِ کارِ فرهنگی چه معنایی داره؟ همون طور که توی مسیرِ تشکیلاتی همیشه راه‌ها بسته نیستن، همیشه هموار هم نیستن. بعضی وقتا احساس می‌کنیم همه‌چی ایستاده، انگار هیچ کاری پیش نمی‌ره، حتی احساس می‌کنیم آدم‌ها هم ما رو درک نمی‌کنن. اینجاست که باید بدونیم عشق واقعی فقط توی لحظه‌های آسون خودش رو نشون نمی‌ده، بلکه تو همون شرایط سختِ کار جمعی معنا پیدا می‌کنه. سید الشهدای اهل قلم، آوینی، راه رو اینگونه بهمون نشون می‌دهد: ««اگر بگوییم حُبِّ خدا محبت‌های دیگر را از بین می‌برد درست است، اما درست‌تر آن است که محبت‌های دیگر در سایه حُبِّ خدا جان می‌گیرند و روح پیدا می‌کنند 🕊️ و انسان سراسر رحمت و محبت می‌شود. و فاش بگویم هیچ‌کس جز آن که دل به خدا سپرده است،رسم دوست داشتن نمی‌داند. ❤️»» یعنی چی واسه ما؟ یعنی همین عشق به خداست که... · عشق به مردم رو از یه حس زودگذر به یه تعهد عمیق تبدیل می‌کنه. · وقتی با اختلاف نظر توی تیم مواجه می‌شیم، به جای جدال، صبر و فهمیدن رو پیشه می‌کنیم. · و در برابر انتقادها، به جای دل‌خوری، به دنبال حقیقت می‌گردیم. رفقا! موانع ها فقط برای شکست ما نیستن. بلکه برای اینن که بفهمیم عشقِ واقعی چیه. وقتی راه‌ها بسته میشه، تازه فرصت پیدا می‌کنیم تا با خلاقیت، ایثار و همدلی راهِ تازه‌ای بسازیم — راهی که با عشقِ حقیقی سنگ‌بندی شده. پس به جای ناامیدی، از این چالش‌ها استفاده کنیم. با همفکری و استفاده از تمام استعدادهای تیم، راه‌حل‌های نو پیدا کنیم. یادمون باشه: · عشقِ واقعی، ایستادگی می‌آره. · محبتِ الهی، صبر می‌ده. · و با هم بودن، همیشه راهِ تازه می‌سازه. یادتون نره؛ بزرگ‌ترین دستاوردها، از پسِ بزرگ‌ترین چالش‌ها به دست میاد. 🖊️دکتر محمد تابش 📚 بر اساس اندیشه‌های شهید آوینی در کتاب گنجینه آسمانی 🕌 بچه‌های مسجد-اصفهان 🆔 @Fahma_Esf
من الحقیر الی رفقای فرهنگی ✌️ :‌‌ ۱۹ | موانع، سکوی پرش است! شهید بهشتی به ما آموخت: اگر منتظر محیط بی‌مانع بمانی، فاتحه کار و خدمت را باید خواند. هیچ میدانی خالی از مانع نیست؛ راز پیشرفت در همین است که با کار، ابتکار، پشتکار و هوشیاری، از دل موانع راهی تازه بسازی. در میدان فرهنگ، موانع را نه چالش بازدارنده، که همچون معلمی، چالش‌سازنده ببین.». هر سختی، درسی تازه برای تو دارد. بی‌اعتمادی مردم، فرصتی است برای جلب اعتماد. کمبود امکانات، دعوتی است برای استفاده از سرمایه‌های پنهان محله. مثل همان روزی که در نبود سالن بزرگ، حیاط خانه‌ی یکی از اهالی شد کلاس پرشور بچه‌های مسجد 🏡✨. 📌 این نگاه، سه ثمره دارد: موانع، تو را متوقف نمی‌کند؛ تو را خلاق‌تر می‌کند. موانع، سد راه نیست؛ پل تجربه است. موانع، دیوار بسته نیست؛ درب پنهانی است که با بصیرت تو گشوده می‌شود. رفیق فرهنگی! 🌱 به یاد داشته باش: کار فرهنگی مثل قایق‌رانی در رودخانه است 🚣؛ جریان همیشه خروشان است. تو آمده‌ای برای ساختن راه، نه برای دیدن راه آماده. هر بار که از مانع گذشتی، سرمایه‌ای نو به دست می‌آوری. پس موانع را با لبخند ببین؛ آن‌ها چراغ راه تو در میدان خدمت‌اند. 🖋 دکتر محمد تابش 🕌 بچه‌های مسجد–اصفهان 🆔 @Fahma_Esf
من الحقیر الی رفقای فرهنگی ✌️ :‌‌ ۲۰ | از شنیدن تا اثرگذاری: چرا شناخت مخاطب، راز برنامه‌های مسجدی موفق است رفقای عزیز فرهنگی 🌱، همه ما بارها شنیده‌ایم که «مسجد، قلب محله است». اما اجازه بدهید یک لحظه صادقانه بپرسیم: آیا واقعاً می‌دانیم مردم محله ما چه می‌خواهند، چه دغدغه‌ای دارند و چه زمانی و چگونه می‌توانند همراه شوند؟ یک کنشگر حرفه‌ای می‌داند که هیچ برنامه موفقی بدون شناخت دقیق مخاطب شکل نمی‌گیرد. پرسنای مخاطب، چیزی فراتر از سن و جنسیت است: نگرش‌ها، سبک زندگی، دغدغه‌ها، سطح تحصیلات و مالی، حتی علاقه‌ها، ترس‌ها، نیازها و حتی نقاط ضعف! هم جزئی از آن هستند. پرسنا همان مخاطب فرضی است که خدمات شما را می‌بیند، ارزیابی می‌کند و در نهایت تصمیم می‌گیرد که آیا همراه شما باشد یا خیر! وقتی این ابعاد را نشناسیم، برنامه‌هایمان تبدیل به «اطلاعیه‌های خشک» می‌شوند و نه دعوتی برای مشارکت. شناخت شناخت مخاطب مهم است؟ چرا که... فاصله میان طراحی ما و واقعیت زندگی مردم را پر می‌کند: اگر بدانیم مخاطب هدف ما چه ساعتی می‌تواند بیاید، یا نوجوان محله چه مهارتی را دنبال می‌کند، برنامه دقیقاً پاسخگو خواهد بود. رقابت با نمونه‌های موفق اطراف را مدیریت می‌کند: مخاطبان علایق متفاوت، وقت و هزینه محدودی دارند همیشه مقایسه می‌کنند. شناخت پرسونای مخاطب به ما کمک می‌کند در میدان رقابت، برنامه‌ای با جذابیت و ارزش ادراک‌شده بالاتر ارائه کنیم، بدون اینکه کپی کنیم. ارزش و جذابیت برنامه را افزایش می‌دهد: وقتی می‌دانیم مخاطب چه می‌خواهد، می‌توانیم نام، محتوا و شیوه ارائه‌ای خلق کنیم که حس مشارکت، انگیزه و امید را منتقل کند. 💡 چگونه این شناخت عملی می‌شود؟ گفت‌وگوی مستقیم با مخاطب: چند نفر از مخاطبان هدفمان (حتما با طیف علایق متفاوت) و جوانان محله را دعوت کنید و درباره دغدغه‌ها، نیازها و زمان‌های مناسب بپرسید. این ساده‌ترین و مؤثرترین روش برای جمع‌آوری داده واقعی است. تحلیل نمونه‌های موفق اطراف: ببینید چرا برخی برنامه‌ها رقبایمان پرمخاطب هستند؛ نه برای تقلید، بلکه برای الهام گرفتن و ارائه نسخه‌ای بومی‌تر و جذاب‌تر. بازطراحی برنامه بر اساس داده‌ها: محتوا، نام، زیبایی‌شناسی و روش اطلاع‌رسانی را طوری بسازید که نتیجه ملموس و ارزشمند برای مخاطب ایجاد شود. ارائه ارزش افزوده و ایجاد فوریت: تعریف رقابت بر سر ظرفیت محدود، گزارش پیشرفت، هدیه یا حتی شهریه معقول (کار رایگان نکنید، اما حرفه ای و با کیفیت بالا کار کنید) می‌تواند حس ارزشمند بودن برنامه را برای خانواده‌ها تثبیت کند. رفقا! 🌿 شناخت پرسنای مخاطب، نه تنها راهبردی برای موفقیت برنامه‌هاست، بلکه نشانه احترام ما به مردم محله و وقت آنهاست. وقتی این شناخت درست باشد: برنامه‌هایمان پربار و ماندگار می‌شوند، اعتماد مردم افزایش می‌یابد،و مسجد دوباره به کانون پرشور فرهنگی و اجتماعی محله تبدیل می‌شود. 💡 یادمان باشد: برنامه فرهنگی بدون شناخت مخاطب، مثل رودخانه‌ای است که مسیرش را نمی‌شناسد. با شناخت درست، ما قایق‌رانانی هستیم که نه فقط مسیر را می‌بینیم، بلکه مسیر را می‌سازیم و هدایت می‌کنیم 🚣. 🖊️ دکتر محمد تابش 🕌 بچه‌های مسجد – اصفهان 🆔 @Fahma_Esf
من الحقیر الی رفقای فرهنگی ✌️ :‌‌ ۲۱ | راز موفقیت برنامه‌های فرهنگی در شناخت درست مخاطب است رفقای عزیز فرهنگی 🌱 بسیاری از ما تجربه کرده‌ایم: با ذوق و انرژی برنامه‌ای در مسجد طراحی و اجرا می‌کنیم، اما در نهایت فقط چند نفر ثبت نام یا در آن شرکت می‌کنند. در آن لحظه که تمام خستگی با به جانتان خشک می‌شود با خود چه فکر می کنید؟ آیا مشکل از بی‌علاقگی و بی توجهی مردم است؟ خیر. بیشتر اوقات، مسئله به «روش ما» در شناخت مخاطب، طراحی محتوا و معرفی برنامه برمی‌گردد. مسجد جایی است که می‌تواند زندگی محله را تغییر دهد، اما این اتفاق وقتی رخ می‌دهد که برنامه‌ها واقعی، کاربردی و با نیازهای مردم هماهنگ باشند. شما که کنشگری مردمی، دغدغه‌مند و از دل محله هستید، می‌دانید که هر فعالیت کوچک می‌تواند موجی از حضور و همدلی بسازد، به شرط آنکه درست دیده شود و درست معرفی شود. ببینید، گاهی برنامه‌ای طراحی می‌کنیم، تبلیغات می‌کنیم، اما در عمل استقبال کم است. علتش ساده است: ما هنوز نگاهی کامل به مخاطب واقعی و زندگی روزمره مردم محله نداریم. مخاطبان ما تنها برخی اطرافیان و هم نگرش های ما نیستند؛ کل اهالی محله با هر سلیقه و نگرشی ار نوجوانان، جوانان، زنان، سالمندان، کسبه محله و حتی خود داوطلبان و کنشگران، هرکدام دغدغه و محدودیت‌های خودشان را دارند. وقتی برنامه‌ای برای همه، اما بدون شناخت دقیق نیازها طراحی شود، بخشی از مردم ناامید از این نادیده گرفته شدن و برنامه‌های رقبای دیگر را ترجیح می‌دهند. برای موفقیت، لازم است بدانیم مردم محله ما چه می‌خواهند: مثلا نوجوانان دنبال مهارت‌های اجتماعی و شغلی هستند، فضای امن و سالم می‌خواهند که بتوانند استعدادهایشان را نشان دهند. بانوان دنبال آموزش، حمایت اجتماعی و فرصت‌های مشارکت واقعی هستند. سالمندان و پیشکسوتان دوست دارند دیده شوند، در تصمیم‌ها مشارکت کنند و حس کنند ارزش تجربه‌شان حفظ می‌شود. داوطلبان و کنشگران هم، اگر دیده و قدردانی نشوند، انرژی و انگیزه خود را از دست می‌دهند. گروه‌های آسیب دیده و آسیب‌پذیر و کم‌توان نیازمند برنامه‌های دسترس‌پذیر، حمایتی و شامل‌اند. هر فعالیتی که با این نگاه طراحی شود — چه کلاس هنری، چه کارگاه مهارت‌آموزی، چه یک رویداد پویش محله‌ای یا همیاری اجتماعی و حتی مراسمات مذهبی ما — نتیجه ملموس و ارزشمند برای مخاطب ایجاد می‌کند و مشارکت واقعی را به دنبال دارد. مسئله دیگر، اعتماد و معرفی درست برنامه است. وقتی مردم نمی‌دانند پشت برنامه چه کسی است، چه سابقه‌ای دارد و مسجد چقدر حمایت می‌کند، حضورشان محدود می‌شود. بنابراین همیشه مربیان، داوطلبان، تجربه‌های موفق و حمایت نهاد محلی را شفاف معرفی کنید و نشان دهید که برنامه پایدار است و مسیر مشخصی دارد. اطلاع‌رسانی هم باید چندکاناله باشد و تنها محدود به پوستر یا انتشار در یک گروه و کانال نشود: منبر، کانال‌ها و گروه‌های محلی، شبکه‌های اجتماعی محله، گفت‌وگوی چهره‌به‌چهره و استفاده از سفیران محلی (نوجوانان، والدین، کسبه) باعث می‌شود پیام به همه برسد. ارزش برنامه نیز برای مخاطب باید روشن باشد: مردم باید بدانند از حضور در کلاس، کارگاه یا پویش و... چه چیزی به دست می‌آورند و چرا مشارکتشان مهم است. ظرفیت محدود، مهلت مشخص و هدیه کوچک یا گزارش پیشرفت، حس ارزشمندی و فوریت ایجاد می‌کند. رفقای عزیز 🌿 وقتی برنامه‌ها با شناخت دقیق مخاطب، مشارکت همه گروه‌ها و معرفی شفاف و جذاب طراحی شود، مسجد دوباره مرکز پویای زندگی محله می‌شود. هر قدمی که به عنوان کنشگر بردارید، نه تنها به حضور مردم کمک می‌کند، بلکه روحیه همدلی، مشارکت و اعتماد را در محله تقویت می‌کند. 💡 پیشنهاد می کنم: این هفته یک نشست کوتاه با نمایندگان گروه‌های مختلف برگزار کنید و نکات کلیدی دغدغه‌ها، زمان‌ها و نیازها را ثبت کنید — این اولین قدم برای ایجاد موج واقعی حضور و همکاری است. 🖊 دکتر محمد تابش 🕌 بچه‌های مسجد-اصفهان 🆔 @Fahma_Esf
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من‌الحقیر الی رفقای فرهنگی ✌️ :‌‌ ۲۲ |مکتب شب نشینی شهید سید حسن نصرالله روایتی دارد که هرچه می‌گذرد، روشن‌تر می‌شود: «مهم‌ترین روش تبلیغ سید عباس موسوی، شب‌نشینی بود.» این نقشه راهی برای امروز ماست. بسیاری از برنامه‌های فرهنگی ما با نیت خوب اجرا می‌شوند اما، از روح صمیمیت و رابطه انسانی فاصله گرفته‌اند. 🕊 سید عباس مکتبی داشت که مربی‌گری را از پشت تریبون و منبر آورد میان مردم. او با جوانان و بچه‌ها می‌نشست، می‌شنید، می‌خندید و هم‌دل می‌شد؛ تربیت از دل همین همراهی می‌جوشید. 🌱 شب‌نشینی در مکتب او یعنی «زندگی کنار متربی»، نه آموزش از دور. مربی هم‌نفس و هم‌قدم است. 📖 این تجربه به ما می‌آموزد تشکیلات با رابطه و محبت ساخته می‌شود، نه با دستور. ✨ امروز هم اگر می‌خواهیم مسجد پویای محله باشیم، باید مربیان‌مان فقط مدیر نباشند؛ در زندگی متربیان حاضر شوند، کنارشان بنشینند، بشنوند و رشد کنند. 🌃 شب‌نشینی یعنی تربیتِ به زبان دل؛ تربیتی که در تار و پود زندگی جاری است، نه در حاشیه آن. رفقای عزیز 🌿 بیایید مربی‌گری را از جلسه و کلاس به خانه و کوچه و دل‌ها ببریم. بگذاریم گرمای رفاقت، سردی فاصله‌ها را آب کند. 💡 هر چند وقت یک‌بار، به جای برنامه‌ریزی برای جلسه، یکی دو دیدار ساده با خانواده‌ها یا بچه‌های مسجد داشته باشید؛ مردم را با خانواده‌شان دعوت کنید به یک میهمانی و دورهمی بی‌تکلف در مسجد، اما با نیت ارتباط صادقانه. همین قدم کوچک، آغاز تشکیلاتی بزرگ است. 🕋 این است مکتب سید عباس موسوی؛ مکتب شب‌نشینی، صمیمیت و تربیت. 🖊 دکتر محمد تابش 🕌 بچه‌های مسجد–اصفهان 🆔 @Fahma_Esf
‌ منِ الحقیر الی رفقای فرهنگی✌ :‌‌ ۲۳ | اقناع؛ هنر همراه‌سازی در کار فرهنگی رفقا، کار فرهنگی یعنی کار با دل مردم. بودجه کمه؟ امکانات محدوده؟ مهم نیست! وقتی دل‌ها را داشته باشین، هیچ چیز غیرممکن نیست. سؤال اینه: چطور دل مردم رو با خودمون همراه کنیم؟ یه نکته‌ی طلایی توی کار فرهنگی هست که بعضی وقتا فراموشش می‌کنیم: مردم فقط با منطق قانع نمی‌شن، با دلشون قانع می‌شن. همه شما ایده‌های خوب و نیت‌های پاک دارین، اما چون خیل از ما بلد نیستیم احساس مخاطب رو بفهمیم و هدایت کنیم، کارمون نتیجه نمی‌ده. 🎯 اصل ماجرا اینه: قبل از اینکه بخوای حرفت رو به ذهن آدم‌ها برسونی، باید دلشون رو لمس کنی. چرا که احساس، دروازه‌ی ذهنه. وقتی دل کسی با ما نباشه، هیچ منطقی جواب نمی‌ده. 💡 چند نکته‌ی ساده اما طلایی: 🔹 به‌جای شروع با آمار و تحلیل خشک، با یه داستان واقعی از دل محله شروع کن. یه خاطره‌ی انسانی همیشه بیشتر از هزار عدد اثر داره. 🔹 موقع صحبت، حواست به لحن، نگاه و زبان بدن مخاطب باشه. بفهم در چه حالی هستند، بعد با همون حال باهاشون حرف بزن. 🔹 پیامت رو با احساس جمع هماهنگ کن، نه در برابر احساسات اون‌ها. وقتی مردم نگران‌ن، امید بده؛ وقتی بی‌تفاوت‌ن، حس تعلق بینشون ایجاد کن. 🔹 از واژه‌هایی استفاده کن که احساس احترام، امنیت و معنا می‌سازن. آدم‌ها وقتی حس ارزشمند بودن کنن، خودشون پای کار میان. 🪄 رفقا، ما گاهی اون‌قدر روی «درستی حرفمون» پافشاری می‌کنیم که یادمون می‌ره آدم‌ها اول با احساس تصمیم می‌گیرن، بعد با منطق توجیهش می‌کنن. ما وقتی موفق می‌شیم که دل‌ها رو ببینیم و درک کنیم، نه برای کنترل کردن، بلکه از روی احترام به انسانیتشون. همدلی یعنی دیدن درون دیگری، نه هدایت از بالا . ان‌شاءالله یادداشت بعدی درباره‌ی «برانگیختن حس تعلق» و «اقناع از مسیر داستان» بیشتر حرف می‌زنیم. یادتون نره:👈 مردم فقط با منطق قانع نمی‌شن، با دلشون قانع می‌شن. ایده‌های خوب و نیت پاک دارین؟ پس اول دل‌ها رو فتح کنین، بعد دنیا رو. 🖊️ دکتر محمد تابش 🕌 بچه‌های مسجد – اصفهان 🆔 @Fahma_Esf
منِ الحقیر الی رفقای فرهنگی:‌‌ ۲۴ | چگونه احساس تعلق را در فعالیت‌های فرهنگی زنده کنیم؟ حتماً تا حالا تجربه کردین، که با شور و شوق برنامه‌ای در مسجد یا محله اجرا می‌کنید، اما آنگونه که انتظار دارید استقبال نمی شود. در آن لحظه شاید با خود بگویید: «مردم چرا همراه نمی‌شوند؟» واقعیت این است که مشکل معمولاً از احساس تعلق مردم به جمع است، نه از ایده یا توان اجرایی ما. هیچ نیرویی در محله قوی‌تر از حس تعلق نیست. اگر مردم حس کنند به این جمع و این فضا تعلق دارند و دیده می‌شوند، خودشان داوطلبانه پای کار می‌آیند. اما اگر این حس نباشد، حتی بهترین برنامه‌ها هم در حد اطلاع‌رسانی باقی می‌مانند. در کار فرهنگی، هنر این است که آدم‌ها را دوباره به «ما» تبدیل کنیم. وقتی احساس تعلق زنده باشد، حتی یک کار کوچک می‌تواند موجی از همدلی و حضور بسازد. اما وقتی خاموش شود، هیچ جلسه یا فراخوانی جان نمی‌گیرد. 💬 حالا این احساس تعلق یعنی چه؟ احساس تعلق یعنی: «من بخشی از این جمعم؛ اینجا خانه‌ی من است؛ صدایم شنیده می‌شود.» همین حس ساده، تماشاگر را به کنشگر تبدیل می‌کند. ریشه‌ی مشارکت اجتماعی، در دل همین حس است — نه در دستور، نه در تبلیغ، بلکه در احساس باهم بودن. حالا بیایید ببینیم چطور می‌توانیم این حس را در دل مردم زنده کنیم. ŸŸ راه‌های زنده کردن حس تعلق 🎯 ۱. از مردم دعوت واقعی کنیم دعوت واقعی یعنی فرد حس کند برای ما مهم است. دعوتی که با نام، تماس مستقیم یا پیام شخصی همراه باشد، خیلی بیشتر از هر پوستر اثر می‌گذارد. 🔹 ۲. تجربه‌ی مشترک بسازیم هیچ چیز مثل «با هم انجام دادن» تعلق نمی‌سازد. از رنگ‌آمیزی دیوار مسجد گرفته تا برگزاری جشن کوچک محله‌ای — وقتی مردم در ساخت چیزی شریک شوند، خود را صاحب آن می‌دانند. 🔹 ۳. موفقیت‌ها را جمعی جشن بگیریم اگر فقط مدیران دیده شوند، دل‌بستگی مردم کم می‌شود. اما وقتی هر عضو کوچک گروه یا اهالی محل احساس کند سهمی دارد، تعلق‌شان چندبرابر می‌شود. 🔹 ۴. روایت‌های محله را زنده کنیم محله ما پر از داستان است — از خاطرات قدیمی‌ها تا همدلی‌ها در بحران‌ها. بازگو کردن این روایت‌ها، ریشه‌ها را به نسل جدید وصل می‌کند و حس پیوند را تازه نگه می‌دارد. ŸŸ نکته: احساس تعلق را نمی‌توان «دستور داد»؛ باید آن را در فضا دمید. این حس زمانی جان می‌گیرد که مردم تجربه کنند با آن‌ها رفتار انسانی می‌شود و حضورشان اهمیت دارد. اگر ما در نقش تسهیل‌گر، نقش هرکس را ببینیم و بشنویم، همین دیدن، بزرگ‌ترین بذر تعلق است. 🔹 تمرین هفته: برای تقویت تعلق، این هفته سه نفر از اهل محل یا اعضایی را که کمتر فعال‌اند انتخاب کنید و به‌صورت صمیمی با آن‌ها گفت‌وگو کنید: 1️⃣ فقط بپرسید: «چه چیزی باعث می‌شود احساس کنید واقعاً به این جمع تعلق دارید؟» 2 با دقت گوش بدهید و پاسخ‌ها را یادداشت کنید. 3️⃣ از دل پاسخ‌ها، یک ایده کوچک برای تقویت حس تعلق در گروه بیرون بکشید و اجرا کنید. یادتان باشد: بذر تعلق از گفت‌وگوی واقعی آغاز می‌شود، نه از دستورالعمل و فرم‌های خشک 🌱 در یادداشت بعدی درباره‌ی داستان‌گویی اقناعی در کار فرهنگی صحبت خواهیم کرد؛ چگونه روایت درست می‌تواند احساس جمعی را به حرکت و کنش واقعی تبدیل کند. 🧭 دکتر محمد تابش 📌 بچه‌های مسجد – اصفهان 🖊 @Fahma_Esf
منِ الحقیر الی رفقای فرهنگی✌ : ۲۵ | داستان‌گویی اقناعی در کار فرهنگی؛ چگونه روایت، مردم را به حرکت درمی‌آورد؟ گاهی همه چیز آماده است: برنامه، تبلیغ، نیروها…. اما جمعیت سرد است. مردم آمده‌اند فقط تماشا کنند، مشارکت نمی‌کنند. حالا سؤال: «چطور دل‌ها را واقعا وارد جریان کار کنیم؟» پاسخ ساده است: داستان. مردم تا وقتی داستانی برای باور کردن نداشته باشند، حرکت نمی‌کنند. ما با داستان‌ها خندیده‌ایم، یاد گرفته‌ایم، تصمیم گرفته‌ایم. روایت دل‌ها را روشن می‌کند. 💬 روایت یعنی چه؟ یعنی اینکه ایده و پیام فرهنگی ما از دل زندگی مردم عبور کند. یعنی مفهومی که در ذهن ماست، به تجربه‌ای بدل شود که مردم در دل خود لمسش کنند. وقتی یک داستان خوب تعریف می‌کنید — درباره نوجوانی که با اراده‌ای کوچک تغییری بزرگ رقم زد، یا پیرمردی که با مهربانی جمعی را به حرکت آورد — دیگر نیازی به «دعوت رسمی» نیست. داستان، خودش مردم را به میدان می‌آورد. 🎯 چرا روایت حیاتی است؟ 1️⃣ احساس را بیدار می‌کند هیچ تبلیغی به اندازه یک احساس واقعی اثر ندارد. داستان خوب مردم را درگیر می‌کند؛ آن‌ها خودشان را جای شخصیت داستان می‌بینند، می‌ترسند، امید می‌گیرند و تصمیم می‌گیرند عمل کنند. 2️⃣ پیام را ماندگار می‌کند آمار و توضیح فراموش می‌شود، اما داستان در ذهن می‌ماند. وقتی کسی از تجربه تو خوشش آمد، آن را برای دیگری تعریف می‌کند و پیام تو تکثیر می‌شود. 3️⃣ حس تعلق می‌سازد وقتی روایت از دل مردم محله بیرون می‌آید، آن‌ها حس می‌کنند «این داستان، داستانِ ماست». همین حس، تماشاگر را به کنشگر تبدیل می‌کند. 🌱 سه عنصر طلایی داستان اثرگذار: • شخصیت ملموس: کسی که مردم با او احساس نزدیکی کنند (مش عباس یا کوکب خانم محله خودمان). • چالش واقعی: مشکلی که به تصمیم، حرکت یا همکاری نیاز دارد. • پیام روشن و عملی: احساسی که باید برانگیخته شود یا کاری که باید انجام گیرد. اگر این سه عنصر در روایت باشد، دیگر لازم نیست توضیح زیادی بدهید؛ خودِ داستان مردم را به فکر و عمل وا می‌دارد. 🧭 تمرین هفته: برای برنامه پیش‌رو در مسجد یا محله: 1️⃣ یک داستان کوتاه واقعی انتخاب کنید، درباره همدلی، موفقیت کوچک یا چالشی که با هم پشت سر گذاشتید. 2️⃣ آن را با سه عنصر «شخصیت»، «چالش» و «پیام» بازنویسی کنید. 3️⃣ در جلسه بعدی یا در شبکه اجتماعی داستان را تعریف کنید. 4️⃣ واکنش مردم را ببینید: کجا خندیدند؟ کجا ساکت شدند؟ کجا احساس همدلی یا انگیزه پیدا کردند؟ 5️⃣ از همین واکنش‌ها یاد بگیرید که روایت‌هایتان را قوی‌تر و انسانی‌تر بسازید. 📌 نکته پایانی: روایت، ابزار اقناع نیست؛ پل ارتباط انسانی است. وقتی از تجربه‌های واقعی و از دل مردم حرف می‌زنیم، حرف ما دیگر «حرف یک فعال فرهنگی» نیست — صدای یک جمع است. 📖 در یادداشت بعدی درباره نقشه عاطفی گفت‌وگو صحبت خواهیم کرد: چطور احساسات جمع را بفهمیم، هدایت کنیم و به سمت همدلی و عمل ببریم. 🖊 دکتر محمد تابش 🕌 بچه‌های مسجد-اصفهان 🆔 @Fahma_Esf
منِ الحقیر الی رفقای فرهنگی : ۲۶ | نقشه‌ی عاطفی گفت‌وگو چگونه «حال مردم» مسیر اقناع را تعیین می‌کند؟ چند وقت پیش، در مسجد برای تدارک یک برنامه محله‌ای جمع شده بودیم. همه چیز در بهترین حالیت که می توانستیم آماده بود: بنر، مجری، سیستم صوتی ، … حتی پذیرایی. اما وقتی جلسه شروع شد، فضا سنگین بود. چهره‌ها خسته، نگاه‌ها پراکنده، گفت‌وگوها بی‌جان. در حالی که از نظر ما همه چیز «درست» پیش می‌رفت، در دل جمع هیچ جریانی شکل نگرفت. آن شب فهمیدم گاهی مسئله در محتوا یا برنامه نیست، در حال مردم است. اگر ندانیم مردم چه احساسی دارند و در دل و مغزشان چه می گذرد، هر چقدر هم پیام‌مان درست باشد، در دل‌ها نمی‌نشیند. اینجا همان‌جاست که باید نقشه‌ی عاطفی گفت‌وگو را باز کنیم. 🎯 نقشه‌ی عاطفی یعنی چه؟ یعنی بدانی مردم چه می‌بیند، چه حس می‌کند و چه امید یا نگرانی‌ای در دل دارند؛ و بر اساس همان، پیام و رفتار خودت را تنظیم کنی. در کار فرهنگی یعنی همراهی دل‌ها، نه پیروزی در بحث. وقتی حال جمع را درک می‌کنی، گفت‌وگو مسیر می‌سازد، نه مقاومت. 💬 چرا نقشه‌ی عاطفی گفت‌وگو حیاتی است؟ 1️⃣ پیشگیری از تعارض‌ها: اگر حس عمومی جمع را بشناسی، از برخوردها و دلخوری‌های ناخواسته پیشگیری می‌کنی. گاهی فقط با یک جمله‌ی همدلانه، دلِ جمع آرام می‌شود. 2️⃣ افزایش مشارکت و اعتماد: مردم وقتی حس کنند «دیده و درک شده‌اند»، بیشتر همراه می‌شوند. هیچ برهانی به اندازه‌ی همدلی، اقناع‌آور نیست. 3️⃣ هماهنگی پیام با فضای احساسی جمع: اگر فضای جمع سنگین است، با امید و لبخند آغاز کن؛ اگر شور و انگیزه بالاست، با دعوت به عمل و همکاری ادامه بده. پیام زمانی اثر دارد که با «موج احساسی» جمع همسو باشد، نه در برابر آن. 🌱 سه گام برای طراحی نقشه‌ی عاطفی ۱. رصد اولیه: با ورود به جمع، نگاه کن: چهره‌ها چه می‌گویند؟ گفت‌وگوها چه رنگی دارند؟ گاهی لحن سلام یا سکوت افراد، از هر گزارشی گویا‌تر است. ۲. نشانه‌گذاری احساسات: احساسات جمع را در ذهنت طبقه‌بندی کن؛ شور، خستگی، بی‌اعتمادی، امید یا تردید. این طبقه‌بندی به تو کمک می‌کند تصمیم بگیری چه کنشی مناسب‌تر است. ۳. هماهنگ‌سازی پیام: پیامت را با فضای جمع تنظیم کن. نه از روی سیاست، بلکه از روی صداقت؛ چراکه پیام همدلانه، همان لحظه اعتماد می‌سازد. 🧭 تمرین هفته در فعالیت فرهنگی این هفته: 1️⃣ پیش از شروع، حال جمع را رصد کن. 2️⃣ سه احساس غالب را بنویس. 3️⃣ برای هرکدام، یک اقدام کوچک طراحی کن (مثلاً طنز برای خستگی، یادآوری تجربه موفق برای ناامیدی). 4️⃣ پس از برنامه بنویس : «کجا فضا تغییر کرد؟» با تکرار این تمرین، کم‌کم یاد می‌گیری جمع را نه از روی کلام، که از روی حالش بخوانی. 📌 نکته پایانی در کار فرهنگی، اقناع از مسیر دل می‌گذرد. ما قرار نیست فقط پیام برسانیم؛ باید احساس جمع را بفهمیم و با آن حرکت کنیم. همین فهم، رمز ماندگاری گفت‌وگوست. در یادداشت بعدی، درباره‌ی «زبان همدلی در مواجهه با انتقادهای مردمی» صحبت می‌کنیم؛ چطور پاسخ دهیم بی‌آنکه جدل کنیم، و چگونه نقد را به گفت‌وگو بدل سازیم. 🖊 دکتر محمد تابش 🕌 بچه‌های مسجد – اصفهان 🆔 @Fahma_Esf