eitaa logo
کانون طه آب‌پخش
980 دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
20.5هزار ویدیو
966 فایل
ارتباط با ادمین: @faraghlit313
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 فروش ویژه‌ی صدها در تعطیلات کرونایی 🎁 با پست سه هزار تومانی 🔺 ▫️قیمت پشت جلد: ۹۵۰۰ تومان ▫️قیمت با تخفیف: از ۶۲۰۰ تا ۸۰۰۰ تومان 🔺تقویم جیبی (نیم‌نگاهی به بزرگترین جهاد حاج قاسم سلیمانی) ▫️قیمت: ۴۵۰۰ تومان ▫️قیمت با تخفیف: از ۱۵۰۰ تا ۳۰۰۰ تومان 🔺 بیست دلیل عقلی وروانشناسی برای حجاب ▫️قیمت پشت جلد: ۱۵۰۰۰ ▫️قیمت با تخفیف ویژه: از ۷۰۰۰ تا ۸۵۰۰ تومان 🔺 تقویم (خلاصه‌ کتاب ترگل با اپلیکیشن) ▫️ قیمت: ۵۰۰۰ تومان ▫️قیمت با تخفیف از ۲۵۰۰ تا ۳۵۰۰ تومان اطلاعات بیشتر و معرفی صدها کتاب دیگر در کانال نذر کتاب (لینک زیر را لمس کنید) @nazreketab
کتاب داستانی با موضوع جذاب است که توسط انتشارات شهید ابراهیم هادی تالیف شده و به نحوی جلد سوم کتابهای و است. 📿 پیش از این کتاب‌های و سپس با درون مایه داستانی بازگشت از مرگ و از این انتشارات منتشر شده بود که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و های زیادی را در زمینه چاپ و فروش کتاب جابه‌جا کرد. 📿 حال سومین اثر از این مجموعه، با داستانی ، و البته طبق روال قبل، ، در قالب کتاب شنود برای دوست‌داران کتاب آماده شده است. @Fahma_KanoonTaha
کانون طه آب‌پخش
#معرفی_کتاب 📚 #غواص_ها_بوی_نعنا_می_دهند 🔻گذری بر خاطرات ۷۲ شهید غواص لشکر انصارالحسین ✍ نویسنده:
📖 تجربه‌ای نزدیک به مرگ 📌کتاب سه دقیقه در قیامت کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی روایتی است از خاطرات یکی از مدافعین حرم که زیر عمل جراحی برای لحظه‌هایی از دنیای خاکی می‌رود و تجربه‌ای نزدیک به مرگ دارد. او در این زمان کوتاه چیزهایی می‌بیند که درک آنها برای مردم عادی سخت است. در این کتاب که بسیار مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته و نقدها و تفسیرهایی هم بر آن شده است، حقایقی درباره مرگ، برزخ، حال انسان در برزخ و بسیاری مطالب دیگر درباره حیات پس از مرگ خواهید خواند. 🔻بخشی از کتاب سه دقیقه در قیامت: بعد دوباره نگاهی به اطراف انداختم. دکتر جراح، ماسک روی صورتش را درآورد و به اعضای تیم جراحی گفت: مریض از دست رفت. دیگه فایده نداره... بعد گفت: خسته نباشید. شما تلاش خودتون رو کردین، اما بیمار نتونست تحمل کنه. یکی دیگه از پزشک‌ها گفت: دستگاه شوک رو بیارین... نگاهی به دستگاه‌ها و مانیتور اتاق عمل کردم. همه از حرکت ایستاده بودند! عجیب بود که دکتر جراح من، پشت به من قرار داشت، اما من می‌توانستم صورتش را ببینم! حتی می‌فهمیدم که در فکرش چه می‌گذرد! من افکار افرادی که داخل اتاق بدند را هم می‌فهمیدم. همان لحظه نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد. من پشت درب اتاق را می‌دیدم. برادرم با یک تسبیح به دست، نشسته بود کنار درب اتاق عمل و ذکر می‌گفت. خوب به یاد دارم که چه ذکری می‌گفت. اما از آن عجیب‌تر اینکه ذهن او را می‌توانستم بخوانم. @Fahma_KanoonTaha
13990516000303_test.pdf
2.15M
📙 کتاب فرصت کردین، حتما مطالعه کنید. @Fahma_KanoonTaha