فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹️ترتیل سوره ی مبارکه ی بروج🌱
🔹️با هم بخونیم و تکرار کنیم☺☺
#ترتیل_سوره_بروج
@fahmeguran2
🌱✳🌱✳🌱✳🌱✳🌱✳🌱✳🌱✳🌱✳🌱
🌿بچه ها یادتونه جلسه ی قبل در مورد این صحبت کردیم که یه کارها و رفتارهایی رو وقتی تنها هستیم یه جور انجام می دیم و وقتی در مقابل کسی هستیم یه جور دیگه انجام می دیم
🌿اگر انسان در جاهایی که خیال می کنه هیچ کسی اون رو نمی بینه دقّت خودش رو بالاببره و حضور شاهدها رو احساس کنه چشم شاهدش فعّال میشه وبه مرور این شخص با تقواتر میشه ،به همین دلیل تصمیماتی هم که در زندگیش می گیره براساس رضایت خداست
🌿بچه ها بعضی وقتها شاهد مجموعه ای از آثاری هست که از شخص یا ...به جا مونده
🌿چند تا مثال میزنم تا بهتر متوجه بشید
👇👇👇👇
❇بچه ها لباسی از دوران نوزادی و کودکی خودتون دارید ؟؟
❇اگر دارید حتما برید و یه نگاهی به این لباسهای کوچک بندازید
❇بچه ها این لباسهای کوچک شاهدی هستند بر اینکه ما یه روزی همینقدر کوچک بودیم و الان بزرگ شدیم😊😊
#شاهد
@fahmeguran2
🍀یا مثلا کوزه ها و آثار باستانی به جامانده از پیشینیان شاهدی بر فرهنگ و تمدن گذشتگان ما هستند😊😊
#شاهد
@fahmeguran2
☘یا در فیلمهای پلیسی از اثر انگشت ،ردپا و ...که مربوط به مجرم هست اون شخص را شناسایی می کنند یعنی اثر انگشت و ردپای اون شخص شاهدی بر وجود اون شخص هست
#شاهد
@fahmeguran2
🌿در داستان زیر پسر بچه از جای پا و ریختن گندم به رد شدن حیوان و خورجین سوراخ پی برد
🌿یعنی جای پای الاغ شاهدی بر وجود الاغ بود
🌿داستان رو بخونید👇
🌿داستان راز نشانه ها 👇
☘مردی یک کیسه گندم بر پشت الاغش گذاشته بود و به آسیاب می برد؛ در راه به قهوه خانه ای رسید؛ الاغ را به درختی بست و به قهوه خانه رفت؛ وقتی بیرون آمد، الاغش نبود؛ درحالی که به دنبال الاغ می گشت، چشمش به پسری افتاد؛ از او پرسید: « الاغ مرا ندیدی؟ »
☘پسر پرسید: « همان که چشم چپش کور بود؛ پای راستش می لنگید و بار گندم می برد؟ » مرد، خوشحال شد و گفت: « نشانی هایش درست است. آن را کجا دیدی؟ » پسر جواب داد: « من، الاغی ندیدم ». مرد، خشمگین شد و پسررا پیش حاکم برد.
☘حاکم گفت: « پسرجان! اگر تو الاغ را ندیده ای، چطور نشانی هایش را دادی؟ » پسر گفت: « من فقط خوب نگاه کردم و به آنچه دیدم، کمی اندیشیدم. سر راهم، رد پای الاغی را دیدم که جای پای راستش کمتر از جای پای چپش گود افتاده بود. فهمیدم پای راست الاغی که از اینجا گذشته لنگ بوده است. علف های سمت راست جاده خورده شده بود؛ اما علف های طرف چپ دست نخورده مانده بود. از اینجا فهمیدم که الاغ علف های سمت چپ را ندیده است. به همین دلیل حدس زدم، چشم چپش کور بوده است. از دانه های گندمی هم که روی زمین ریخته بود، فهمیدم بارش گندم بوده است ».
☘حاکم به هوش و فهم پسر آفرین گفت و مرد از او معذرت خواست.
#داستان_راز_نشانه_ها
@fahmeguran2
🍃بچه ها وقتی کسی چیزی رو می نویسه نوشته ی اون شخص، گوش به گوش به نسل های بعدی می رسه و این نوشته های به جا مونده شاهدی بر افکار اون شخص هستند که پس از سالها از اون شخص باقی می مونن
#شاهد
@fahmeguran2
فعالیت
❇دانش آموز گُلم چند مورد از شاهدان اعمالت رو در قالب یک صوت برای من نام ببر↙️
@fadaeivelayatt
@FahmeGuran
فعالیت
🌱برای این کلمات از سوره ی بروج نقاشی بکشید یا عکس مناسب تهیه کنید و دفترتان بچسبانید:
1️⃣آسمان
2️⃣باغی که نهرها از زیر درختان آن جاری است
3️⃣زمین
🌿راستی یادتون نره عکس نقاشی زیباتون رو برای من اینجا ارسال کنید↙️
@fadaeivelayatt
@fahmeguran2
⬇️فعالیت آیینه
1️⃣مرحله ی اول👇
بچه ها یک آیینه دستتون بگیرید و چند حرکت انجام بدید :
۱.چشمهاتون رو به حالت تعجب گرد کنید😳
۲.یک لبخند بزنید😊
۳.لپهایتان را باد کنید😁
دندانهایتان را ببینید👀🦷
2️⃣مرحله ی دوم👇
حالا بدون آیینه خودتان را ببینید حتما می پرسید چطور بدون آیینه خودمون را ببینیم ؟؟
بچه ها فکر کنید که دارید آیینه رو نگاه می کنید ذهنتون می تونه جای آیینه خیال کنه و انگار شما دارید در آیینه نگاه می کنید☘
3️⃣مرحله ی سوم👇
با کمک دوستتون هر دو در یک آیینه نگاه کنید به اینصورت که نفر اول آیینه در دست و نفر دوم پشت نفر اول طوری می ایستد که نفر اول را در آیینه مشاهده کند
نفر دوم یک کلمه ی زیبا بدون صدا به نفر اول بگوید و نفر اول تشخیص بدهد که آن کلمه چیست
همینطور سه حرکت با اعضای صورتش انجام بدهد که نفر جلویی در آیینه ببیند
4️⃣مرحله ی چهارم👇
حالا آیینه ها را کنار بگذارید و همه ی مراحلی که انجام دادید رو در ذهنتون مرور کنید و بعد جاتون رو با دوستتون برای تکرار مراحل قبل عوض کنید
5️⃣مرحله ی پنجم👇
حالا هر کس آیینه ی خودش را در دستش بگیره و خودش رو نگاه کنه و فکر کنه که دوستش داره اون رو میبینه
بچه ها شما دوستتون رو می تونید در ذهنتون ببینید حالا بدون اینکه آیینه رو دستتون بگیرید فکر کنید دارید آیینه رو می بینید و آیینه هم داره شما رو می بینه .....بچه ها این چشمِ شاهد شماست✅
👀بچه ها اگر کسی چشم شاهدش فعال بشه در همه ی کارها و حوادث مختلف خودش رو از نگاه دیگری می بینه مثل اینکه شاهدی داره اون رو می بینه و به این ترتیب همه ی تصمیم گیریهاش براساس تقوا میشه👌👌
فعالیت_سوره_بروج
@fahmeguran2
فعالیت
☘دانش آموز گُلم یک نقّاشی با موضوع دلخواه بکش که از زاویه ی بالا به اون نقّاشی نگاه میشه یا یک نقّاشی بکش که در اون یک نفر بعنوان شاهد داره واقعه ای رو می بینه مثلا دختر بچه ای که شاهد تعارف کردن لیوان شربت مامان به مهمان در خانه است
☘راستی یادت نره عکس نقّاشی زیبات رو برام بفرستی↙️
@fadaeivelayatt
@fahmeguran2
🌱🌱🌱به نام خدا🌱🌱🌱
💠داستانِ خدا همه چیز را می بیند🌱
🍃سعید روزشماری میکرد و منتظر فرا رسیدن تعطیلات آخر بود.کم کم داشت به آرزویش میرسید. چند ساعت دیگر میتوانست به همراه خانواده به تفریح برود .سرانجام ساعت ۷ صبح شد.
🍃همانطور که بابا و مامان به او قول داده بودند بار سفر بستند و حرکت کردند. او همراه پدر و مادر و خواهرش سارا برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ به مزرعه آنها میرفت.
🍃چند ساعتی نگذشت که به مزرعه رسیدند. مادربزرگ که خیلی از دیدن نوههایش خوشحال شده بود یک تیر و کمان به سعید داد تا با آن بازی کند .سعید هم با عجله و شوق زیاد رفت که بازی کند ولی یک اتّفاق ناخوشایند افتاد.
🍃موقع بازی، او به اشتباه تیری به اردک مادربزرگش زد .آن تیر به سر اردک خورد و روی زمین افتاد.
🍃سعید که خیلی ترسیده بود نمیخواست کسی از این ماجرا با خبر بشود لاشه حیوان را پشت هیزمها پنهان کرد. وقتی سرش را بلند کرد فهمید که خواهرش همه چیز را دیده، اما به روی خودش نیاورده است .
🍃مادربزرگ سارا را صدا زد و گفت: در شستن ظرفها کمکم میکنی؟ سارا جواب داد مادربزرگ سعید به من گفته که میخواهد در کارهای آشپزخانه به شما کمک کند و زیر لب به سعید گفت: اگرظرف ها را نشویی، ماجرای اردک را به مادربزرگ میگویم .
🍃سعید ظرفها را شست .بعد از ظهر آن روز پدربزرگ گفت که میخواهد بچهها را به ماهیگیری ببرد ولی مادربزرگ گفت متاسفانه من برای درست کردن شام به کمک سارا احتیاج دارم
🍃سارا لبخندی زد و گفت نگران نباشید چون سعید به من گفته که می خواهد به شما کمک کند و دوباره زیر لب به سعید گفت: اگر کمک نکنی ماجرای اردک را به مادربزرگ میگویم
🍃آن روز سارا به ماهیگیری رفت و سعید در تهیه ی شام به مادربزرگ کمک کرد. در این یکی دو روز سعید مجبور بود علاوه بر کارهای خودش کارهای سارا را هم انجام بدهد، ولی دیگر نتوانست تحمل کند.
🍃پیش مادربزرگ رفت و همه چیز را اعتراف کرد. مادربزرگ مهربان لبخندی زد و او را در آغوش گرفت و گفت عزیز دلم می دانم چه شده! من آن وقت پشت پنجره ایستاده بودم و همه چیز را میدیدم. میدانم که از روی عمد تیر را به اردک نزدی پس نگران نباش من تو را بخشیدم .
🍃سعید که خوشحال شده بود از اینکه همه چیز را به مادربزرگ گفته است به یاد گفته پدربزرگش افتاد که: خداوند خیلی مهربان است و انسانهایی که به او بازگشت میکنند را دوست دارد.
#داستان
#خداوند_همه_چیز_را_می_بیند
@fahmeguran2
فعالیت
💠دانش آموز عزیز فهم قرآنی نام چند بازی یا ورزشی که در آن داور نقش مهمّی دارد برای من بگو ↙️
@fadaeivelayatt
#داور_در_بازی
#شاهد
@fahmeguran2
❇نکاتی از سوره ی مبارکه ی بروج
💠در سوره ی مبارکه ی بروج خداوند می فرماید که آسمان دیده بان دارد و هر چیز که انسانها انجام می دهند شنود و ثبت و ضبط می شود
💠خداوند و همه ی مخلوقاتش مثل آسمان و زمین و اعضای بدن در روز قیامت به کارهایی که انسان انجام داده شهادت می دهند
💠اگر انسان ها به بحث شاهد و شهادت دادن شاهد در روز قیامت توجه کنند به طور طبیعی تقوا در آنها شکل میگیرد
💠هر نیّت و کاری که انجام می دهیم توسط همه ی مخلوقات خداوند برای شهادت در روز قیامت ثبت می شوند
#سوره_بروج
#نکاتی_ویژه_والدین_و_مربیان_محترم
@Fahmeguran2