فرق ذاتی و عرضی..... ۱... ذاتی از لوازم ذات است ... ۲.... ذاتی ثبوتش برای ذات ضروری است ... ۳....ذاتی بی نیاز از سبب است ..... ۴... ذاتیات به اعتبار عدم اجتماع مقدم بر ذات هستند به تقدم تجوهر
حمل میان ذات و ذاتی حمل اولی است.... مثلا حمل حیوان و ناطق بر انسان حمل اولی است که در این نوع از حمل موضوع و محمول اتحاد مفهومی دارند ... ذاتیات ماهیت را اجزائ ماهیت می گویند به علت آن که اجزائ ماهیت هر کدام جزئی از حد به شمار می آیند به اصطلاح به جنس و فصل حدود ماهیت می گویند
فصل پنجم از از مرحله پنجم...... ۱.... ذاتیات سه قسم است.... جنس و فصل و نوع .... نوع ماهیت تامه ای است که منشائ آثار خاص است مثل انسان .... فرس... غنم...... شیر و روباه...در سطح پایین تر درخت گردو درخت انار درخت سیب .... و در سطح پایین تر از نبات.... سنگ آجر بلوک و خاک .....
۲... حیوان ذاتی اعم و جزئ مشترک برای انواع است که جنس انواع هم هست فصل جزئ مختص انواع و ممیز انواع از یکدیگر است مثلا حیوان جزئ مشترک میان انواع است مثل انسان اسب شتر که حیوان جنس آنها است ولی ناطق ... متفکر... فصل انسان و تمیز دهنده انسان از سایر انواع مثل اسب و شتر است و صاهل .... شیهه کننده....فصل اسب و تمیز دهتده اسب از سایر انواع است و درندگی فصل گرگ و تمیز دهنده گرگ از سایر انواع است
۳..... ماهیت جنسی با عمومیت مفهومش و اشتراکش در میان مصادیق متعدد یا حقایق متکثر مستلزم نوعی ابهام و عدم تعین در آن است لذا هر مفهوم کلی فی نفسه مبهم است هر چه عام تر باشد درجه ابهامش بیشتر است و هر چه خاص تر باشد درجه ابهامش کمتر است
۴... مفهوم فصل فقط اعم از صورت است ولی مفهوم جنس هم اعم از ماده است و هم اعم از نوع است و از این رو مشمول دو گونه ابهام است ابهامی در مقایسه با ماده و ابهامی در مقایسه با نوع
۵..... جنس و ماده یک ماهیت اند و فرقشان فقط در نوع اعتبار است اگر ماهیت لابشرط اعتبار شود جنس است و اگر بشرط لا اعتبار شود ماده است در نتیجه جنس در مقایسه با ماده همواره عام و مشمول نوعی ابهام است
۶...... فصل و صورت نیز یک ماهیت اند فصل ماهیت لابشرط و صورت ماهیت بشرط لاست پس فصل نیز در مقایسه با صورت اعم است و همان ابهامی را دارد که جنس در مقایسه با ماده دارد
۷...... ماهیت جنسی به دلیل اشتراک وجودی با حقایق متکثر نامتحصل است لذا با تعبیر......عدم تحصل.... از آن یاد می کنند بر خلاف ماهیت نوعی که متحصل است و بر خلاف ماهیت فصلی که تحصل بخش است
۸...... جنس متقوم به فصل است چون جنس مبهم در خارج تحقق پذیر نیست مگر تحصل یافته باشد نیز در ذهن هم تحقق پذیر نیست پس جنس چه در ذهن و چه در خارج با فصل تحصل می یابد از این رو رابطه جنس و فصل در وجود خارجی را .... اتحاد جنس و فصل در وجود ......مس نامند
۹... پس ضرورتا ماهیات مرکب از جنس و فصل که انواع هستند انواع وجود جنس نیز هست چنان که وجود فصل نیز هست ماهیت نوعیه یعنی کل به اعتباری مصداق جنس و به اعتبار دیگری مصداق فصل است خواه وجود نوع بسیط باشد مانند وجود اعراض و جواهر مجرد و خواه مرکب باشد مانند وجود انواع اجسام که مرکب از ماده و صورت خارجی اند و ترکیبشان را خواه انضمامی بدانیم که مشائ قائلند و خواه اتحادی بدانیم چنان که صدرالمتالهین بر آن اصرار دارد از این روست که جنس و فصل در تغایر مفهومی با یکدیگر بر یکدیگر قابل حملند چنان که بر نوع قابل حملند بنا بر این صحت این قاعده.... اتحاد جنس و فصل در وجود نوع...... به بساطت و ترکب وجود نوع بستگی ندارد
۱۰...... تقوم جنس به فصل به حسب تحلیل عقلی است یعنی در ظرف ذهن وجود جنس که مغایر با وجود فصل است معلول فصل و وجود فصل علت وجود جنس و مقوم آن اشت البته این علیت چون در ذهن و به حسب تحلیل عقلی است علیت اعتباری است نه حقیقی یعنی در علیت اعتباری علت و معلول یک چیزند ولی ذهن همین یک چیز را دو اعتبار می کند یکی اعتبار علت و دیگری اعتبار معلول