✅ آیت الله شهید سید مصطفی خمینی (ره)
جمعیتی در ایران معروف بودند به فدائیان اسلام، رئیس آنها مردی بود به نام سیدمجتبی نواب صفوی که واقعا دلیر و توانا بود و از روی احساس سنگ اسلام را به سینه میزد و نمیتوان او را دور از حقیقت دانست. مرد شماره دو آنها دوست عزیز خودم مرحوم سید عبدالحسین واحدی بود. این طایفه از دیر زمانی در قم زیست میکردند. آن وقتها ما قم بودیم و از دور آنها را میپاییدیم. تا آنکه شبانه عدهای با چوب و چماق در پیش چند صد نفر طلبه بر آنها هجوم بردند و آنان را زدند که دیگر کار به آخر رسیده بود و دیگر نتوانستند در قم بمانند . در نتیجه رحل اقامت را به تهران بردند تا سرانجام به دست پسر رضاخان و با سکوت مرگبار علماء آنها را تیرباران کردند. اگر چه دوست من سید عبدالحسین را در جای دیگر از بین بردند و داغش را در دل ما گذاردند.
📚 یادها و یادمانها از آیت الله سید مصطفی خمینی ج1، ص205 - 204
✅ حجت الاسلام و المسلمین مرحوم حاج سید احمد خمینی (ره)
در قضیه اعدام نواب صفوی و سایر اعضای فداییان اسلام، امام از مرحوم آقای بروجردی و مراجع دلخور شدند که چرا موضع تندی علیه دستگاه نگرفتند و اینها را نجات ندادند. امام در این قضیه خیلی صدمه روحی خوردند. در آن اوضاع و احوال شرایط به گونهای بود که از دیدگاه متحجرین مبارزه با شاه ننگ بود، یعنی استدلال میکردند، حالا که بناست یک روحانی اعدام شود، لباس روحانی را از تن او بیرون بیاورید تا به مقام روحانیت اهانت نشود! درست نقطه مقابل، تفکر امام که اعتقاد داشتند روحانی باید با کسوت مقدس روحانیت شهید شود تا مردم بفهمند و آگاه شوند که اینها در صحنه هستند. از دیدگاه متحجرین مبارزه با شاه ننگ بود در صورتی که از دیدگاه امام مبارزه روحانیون بزرگواری همچون شهید نواب صفوی روشنی بخش حیات اسلام و انقلاب راه مبارزین بود.
📚مجموعه آثار یادگار امام - ج 1 - ص 660
✅ همسر حضرت امام (ره)
مرحوم نواب صفوی و برادران واحدی را میخواستند بکشند، من با مادر آنها دوست بودم. آقا رفتند پیش اقای بروجردی که در این کار دخالت کنند ولی ایشان گفتند من در کار آنها دخالت نمیکنم. بعد هم آنها را کشتند.
📚 روزنامه اطلاعات 12 خرداد 73 ص 11
✅ خانم زهرا مصطفوی، دختر حضرت امام (ره)
حدودا سال 1334 بود که فداییان اسلام را محاکمه میکردند. در اتاق ایستاده بودم و مادرم داشتند کار میکردند که امام وارد شدند. صورت ایشان به شدت برافروخته بود و چشم ها حالت فوق العاده عصبانی و ناراحت ایشان را نشان میداد. فقط عبایشان را گوشهای انداختند و با عصبانیت وارد شدند. گویا مادر از جریان خبر داشتند که پرسیدند: نتوانستید کاری کنید؟ گفتند: نخیر، نشد، نتوانستم. ایشان - آقای بروجردی- میگویند من به این کارها کاری ندارم... بعد امام از اتاق بیرون رفتند ولی حالشان خیلی منقلب بود، چون میدانستند نتیجه محاکمه فداییان اسلام یعنی اعدام. این را چون میدانستند، خوب معلوم بود مساله اعدام یک عده جوان بیگناه فعال مبارز طبیعتا چقدر سخت بود. بعد من از مادرم پرسیدم که جریان چیست؟ گفتند: محاکمه فداییان اسلام است و آقا [امام خمینی] پیش آیت الله العظمی بروجردی رفتند که بلکه ایشان جلوی محاکمه و اعدام گرفته شود، اما ظاهرا موفق نشدهاند. چون مرام ایشان (آقای بروجردی) این بود که به حکومت کاری نداشته باشند.
📚روزنامه اطلاعات 17 خرداد 67
#سیاسی_اجتماعی
#گرامیداشت
#نواب_صفوی
#خاطرات
#مرکز_تخصصی_فلسفه_اسلامی
@mt_falsafeh
📙📙📙📙📙📙
https://eitaa.com/joinchat/729677891Cc0cea1ba96