eitaa logo
فامنین گرام
2.9هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
111 فایل
🌹آخرین اخبار و اتفاقات شهرستان #فامنین را اینجا دنبال کنید 🗣 💫 ارسال سوژه های خبری، آگهی ترحیم (ارسال #رایگان )، ارتباط با ادمین ها و هماهنگی تبلیغات (کسب و کار) #فقط با👇 @Famenin_Gram1402
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 هرشب یک خاطره و داستان از مدافع حرم شهید رسول خلیلی (فامنینی) 🌙 شب اول: قبرهای غریب 💐 پدر شهید نقل می کنند: روزهای آخر اسفند بود، که به سمت مناطق عملیاتی حرکت کردیم. آن موقع هنوز برنامه ی به شکل امروزی نبود. ما به همراه خانواده و نزدیکان با یک اتوبوس رفته بودیم. به فکّه رسیدیم، کمی جلوتر از آن ، مقرّ تخریب ما بود که اسم آنجا را الوارثین گذاشته بودیم. رسول کم سن و سال بود. به رسول می گفتم : نگاه کن پسرم، ببین بچه ها این قبر را زمان جنگ کنده بودند ؛ می آمدند داخل این قبرها، نماز می خواندند ، نماز شب می خواندند، مناجات می کردند، ولی حالا این قبرها غریب مانده اند! دیگر از آن حال و هوا خبری نیست! بعد نماز ظهر یک دفعه متوجّه شدم رسول نیست. با مادرش دنبالش گشتیم که دیدیم رفته داخل یکی از این قبرها به سجده افتاده و چفیه روی سرش کشیده، گریه می کند. بنده حقیقتاً همان جا گریه ام گرفت. 5⃣ ۵ روز مانده تا مراسم یادبود مدافع حرم شهید رسول خلیلی 💠 تهیه شده توسط هیئت جوانان حضرت ابوالفضل(علیه السلام) فامنین ⓙⓞⓘⓝ↯ 🍁 @Famenin_Gram
💠 هرشب یک خاطره و داستان از شهید مدافع حرم رسول خلیلی (فامنینی) 🌙 شب دوم: رسول خلیلی برای دو جوان دو دانشجو ، در دانشگاه امیرکبیر، به واسطه ی شهید خلیلی به یکدیگر رسیده اند. آن ها هر کدام ، قراری سر مزار شهید می گذارند و از رسول برای امر ، کمک می خواهند. دختر خانم می‌ گوید: سر مزار شهید گفتم: من به مدافعین حرم اعتقاد دارم و همسری، چون آن‌ ها می‌ خواهم. چند وقت بعد پسری که به عنوان خواستگار وارد اتاق دختر برای حرف زدن با او می‌ شود؛ عکس شهید خلیلی را روی دیوار اتاق می‌ بیند و تعجّب می‌ کند و به دختر می‌ گوید: شما هم شهید خلیلی را می‌ شناسید؟ من در امر ازدواج از او کمک خواسته ام. 4⃣ ۴ روز مانده تا مراسم یادبود مدافع حرم شهید رسول خلیلی 💠 هیئت جوانان حضرت ابوالفضل(علیه السلام) فامنین ⓙⓞⓘⓝ↯ 🍁 @Famenin_Gram
💠 هرشب یک خاطره و داستان از شهید مدافع حرم رسول خلیلی (فامنینی) 🌙 شب سوم: دعا کنید شهید شوم! 🔹 به نقل از پدر شهید: سیزده ساله بود که وارد بسیج شد. اول او را ثبت نام نمی‌کردند. می‌گفتند سنش کم است. ما رفتیم با مسئولین پایگاه صحبت کردیم. خلاصه قبول کردند و وارد بسیج شد. یک هفته بعد او را به اردوی آموزشی بردند. مربی آموزشی شان، آقای مرتضی امجدیان در مراسم سالگرد شهید خلیلی که در کرج گرفته بودند، این خاطره را تعریف می‌کرد و گریه می‌کرد. می‌گفت در دوره آموزشی بسیج، یک شب رسول، من را کنار کشید. حالا آن موقع سیزده ساله بود. گفت آقا مرتضی شما آدم خوبی هستید و من به شما اعتماد دارم. یک چیزی می‌خواهم بگویم، فقط از شما می‌خواهم که به هیچ کس نگویید. تاکید کرد که به پدرم نگویید، به مادرم نگویید، به برادرم روح الله نگویید. من اول فکر می‌کردم یک کار خطایی کرده یا تقصیری از او سر زده. گفتم خوب بگو. گفت آقا مرتضی شما آدم پاک و مومنی هستید، دعایتان هم مستجاب می‌شود. دعا کنید ما شهید بشویم! آقا مرتضی ‌گفت؛ من همانجا چشمم پر اشک شد، رفتم پشت چادرها و شروع کردم به گریه که این بچه در این سن و سال چقدر از امثال ما سبقت گرفته! 3⃣ ۳ روز مانده تا مراسم یادبود شهید مدافع حرم شهید رسول خلیلی 💠 هیئت جوانان حضرت ابوالفضل(علیه السلام) فامنین ⓙⓞⓘⓝ↯ 🍁 @Famenin_Gram
💠 هر شب یک خاطره و داستان از شهید مدافع حرم رسول خلیلی (فامنینی). 🌙 شب چهارم: ساختمان داعش!!! 🔹پدر شهید می گوید : در آن شبی که آن روز تشییع پیکر رسول بود، "حاج قاسم سلیمانی" به منزل ما تشریف آورد و به من گفت: من آمده‌ام تا هم به شما تسلیت بگویم و هم از شما تشکر کنم. از او پرسیدم برای چه می‌خواهید از من تشکر کنید؟حاج قاسم به من گفت: آیا شما می‌دانستید که فرزند شما در بخش تخریب و انفجارات فعالیت می‌کرد؟ به او گفتم: تقریباً می‌دانستم که چنین چیزی است و فرزند من مسئول این بخش بود. در ادامه با اشاره به کارگاهی که شهید رسول در آن کار می‌کرد حاج قاسم گفت: ما دو کارگاه داشتیم که یکی از آن‌ها را در ایران و دیگری را در سوریه دایر کردیم. آن‌ها مرا به کارگاه ایرانی بردند و آنجا را نشانم دادند. آنجا کارگاهی بود به عظمت ۳۰ متر و در آن نمونه‌ای از انواع و اقسام بمب و موشک‌هایی که داعش به کار می‌برد را ساخته بودند.وی سپس به فیلمی اشاره کرد که حاج قاسم نشان او داد و اظهار داشت: بعد از این به دفتر حاج قاسم رفتیم و او به ما گفت که من می‌خواهم قطره‌ای از دریا را به شما نشان بدهم. آنجا یک فیلمی را نشان من دادند که مربوط به قبل از شهادت شهید خلیلی در حلب بود. در فیلم ساختمانی را نشان می‌داد که مقر داعش بود. این ساختمان برای رزمندگان ایجاد مشکل ایجاد می کرد. شهید رسول در فیلم گفت: من در چهار ستون ساختمان چهار بمب TNT کار می‌گذارم. ساختمان مقر داعش با یک انفجار به هم می‌ریزد و خاک منطقه را برمی‌دارد. ساختمان تخریب می‌شود و تمام داعشی‌ها به هلاکت می‌رسند و عملیات با موفقیت انجام می‌شود. در اینجا من خدا را شکر کردم که پسرم خود را نشان داد و انتقام شهدا را از دشمنان گرفت. 2⃣ ۲ روز مانده تا مراسم یادبود مدافع حرم شهید رسول خلیلی 💠 هیئت جوانان حضرت ابوالفضل(علیه السلام) فامنین ⓙⓞⓘⓝ↯ 🍁 @Famenin_Gram
💠 هر شب یک خاطره و داستان از شهید مدافع حرم رسول خلیلی (فامنینی). 🌙 شب پنجم: رسول و خواب خطاط سنگ قبر شهادت ایشان همزمان شد با ضریح گذاری جدید برای حرم امام حسین(علیه السلام) و زمانی که این ضریح نصب شد، سنگ کاری داخل حرم امام حسین(علیه السلام) تغییر کرد و آن سنگ های مرمر سبز به سنگ های مرمر سفید رنگ تغییر کرد که از آن ، سنگ مزار شهید نیز به صورت شش ضلعی مشابه حرم امام حسین(علیه السلام) برش خورد و با آب طلا نیز نوشته شد و همزمان با آغاز سال نو، رونمایی شد. از سنگ مزار شهید رسول نقل شده است: وقتی در بهشت زهرا نگاهم به روح الله خلیلی و دوستش افتاد گفتم: ببخشید این سنگ مزار چه کسی است؟ گفتند: چطور؟ گفتم: اصلاً نمی دانستم قرار است، امروز برای نوشتن سنگ قبر، به اینجا بیایم. دیشب خواب دیدم از طرف حرم امام حسین علیه السلام مرا خواسته اند و گفتند شما مأمور شده ای روی ضریح آقا، قرآن بنویسید. آن ها به من گفتند: سنگ را از حرم امام حسین (علیه السلام) آورده اند و قرار است برای یک شهید نصب شود، حالم منقلب شد... 1⃣ ۱ روز مانده تا مراسم یادبود مدافع حرم 💠 هیئت جوانان حضرت ابوالفضل(علیه السلام) فامنین ⓙⓞⓘⓝ↯ 🍁 @Famenin_Gram