📚 برگی از #تاریخ_فامنین
✅ شاهزاده خانم، #عروس_فامنین
📌 روایتی مستند از ازدواج #عبدالله_خان_صارم_الدوله، خان فامنین و ماماهان با #نگار_خانم
👈قسمت اول: جنگ با افغان ها در جنوب
🔹عبدالله خان صارم الدوله قراگوزلو که به گفته عین السلطنه در کتاب روزنامه خاطراتش، در فامنین ساکن بود فرزند نصرالله خان قراگوزلو بود و در ابتدای امر در فوج ششم قراگوزلوها درجه یاوری (سرگردی) را بر دوش خود حمل می کرد و فرماندهی آن فوج را یکی از بنی اعمام وی یعنی سرهنگ نبی خان قراگوزلو فرزند محمد حسین خان بر عهده داشت.
🔸بنا بر آنچه در تواریخ مختلف من جمله، کتاب تذکره الخوانین آمده است، نبی خان و عبدالله خان، هر دو از شجاعان و دلاوران عصر خود به شمار می آمده اند.
صاحب تذکره الخوانین در شرح یکی از جنگ های فوج ششم قراگوزلو در جنوب با افغان ها به فرماندهی نبی خان که #محمد_شاه_قاجار به همراه حاجی میرزا آقاسی نیز شاهد آن بودند، مطلب را به آنجا می کشاند که برای فتح یکی از قلعات دشمن، به پیشنهاد نبی خان «از چهارسمت جمعیت به یکبار حرکت کرده، بعین روز رستاخیز نبی خان با فوج خودش که در حقیقت پور زال را پیر زال می دانست، دست جلادت از آستین شجاعت برآورده آن روز جنگی کردند که چشم روزگار ندیده بود.
🔹عبدالله خان هم در فوج نبی خان یاور بود. عبدالله خان به عون و نصرت خداوند بی همتا از خندق و مارپیچ و شیرحاجی گذشته با زینل بیک لعلجینی (لاله جینی) علمدار، خود را به بالای برج مشهور به «فیل بندر» رسانید و علم را استوار نمودند و مستحفظین برج و بدنه را به زیر ریختند.
🔸حضرت ظل اللهی (منظور محمد شاه است) در میان سراپرده با دوربین، تماشای جلادت و جرات ایشان می نمود. جناب حاجی میرزا آقاسی و ان یکاد می خواندند.
از فرماندهی کل، حکم به فوج شقاقی رسید که خود را به پشت بندی فوج ششم برسانند. آن فوج بی غیرتی کرده و گفتند اگر به پشت بندی ما این قلعه فتح شود، به اسم فوج همدان به قلم می رود؛ مسامحه نمودند. همین که نبی خان می بیند پشت بندی فوج نرسید برای ترغیب و تشویق سربازان، خود را به پایین می اندازد تا فوج را به فوج برساند و علم همچنان در بالای برج در دست علمدار بود. در همین حال دویست سیصد نفر افغان و ازبک با شمشیرهای کشیده خود را به علمدار مذکور رسانیده علمدار را به قتل رسانیده چشمشان به نبی خان در پای برج افتاده با خمپاره بر فرق نبی خان می زنند که سر او تا دماغ شکافته می شود. دوربین در دست شاه مبرور و حاجی میرزا آقاسی نگران که شاه مغفور دوربین را به زمین می زند که نبی خان را زدند و افتاد.
از روسای خلوت چند نفر می فرستند و نبی خان را به چادر خود نبی خان می آورند و طبل بازگشت می کوبند. چون که نبی خان خود را در میان بستر در وسط روز می بیند می داند که کار او گذشته زیرا که تا به آن روز کسی ندیده بود که نبی خان، مسلح و با لباس کامل نظامی بخوابد؛ وانگهی در میان بستر دانست که خواب آخرین اوست. علی داد بیک، آجودان خود را که خودش تربیت نموده بود به دربار همایون فرستاده و برای دیدن شاه معروض می شود که بحمد الله تعالی نخل امید من ثمر آورده آرزومندم که در این نفس آخر چشمم به جمال دل آرای شما روشن باشد:
به بالینم بیا بنشین و جان دادن تماشا کن
🔻ادامه دارد...
✍ به قلم: دکتر #رضا_جلیلی فامنینی
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
🔥 رسانه فرهنگی،
اجتماعی #فامنین_گرام
🌨☃️ @Famenin_Gram ☃️🌨
📚 برگی از #تاریخ_فامنین
✅ شاهزاده خانم، #عروس_فامنین
📌 روایتی مستند از ازدواج #عبدالله_خان_صارم_الدوله، خان فامنین و ماماهان با #نگار_خانم
👈قسمت دوم: وصایای نبی خان قراگوزلو به محمد شاه و فوت او
🔹گفته شد که عبدالله خان صارم الدوله (جد اعلای مهری لیلی خانم) و نبی خان قراگوزلو در جنگ با افغان ها در جنوب، هر دو مجروح شدند و جراحت نبی خان او را در آستانه وفات قرار داد. نبی خان با دیدن مقدمات فوت در خود، با فرستادن آجودان مخصوصش به خدمت محمد شاه، از شاه تقاضا می کند تا به چادرش بیاید و وصایای او را استماع کند.
🔸صاحب تذکره الخوانین می نویسد که شاه بعد از شنیدن تقاضای نبی خان «با حاجی میرزا آقاسی و صاحب منصبان خواص به چادر نبی خان وارد شدند. نبی خان بعد از ورود شاه به چادر عرض می کند:
پا نهادی به سر بسترم از مهر زمانی
که مرا نیست پی عذر قدوم تو زبانی
شاه مغفور در حالی که به چهاربالش احتشام و اجلال تکیه زده بود، دستمال در دست گرفته و گریه می کند و نبی خان وصایای خود را چنین معروض می دارد: اول عرضم این است که پس از مرگم مقرر بفرمایید که جمیع صاحب منصبان من در عزای من سیاه بپوشند سوای بالابانخانه مبارکه؛ آنها را به غیر از لباس الوان، جامه ای نشاید.
دیگر آنکه در مراجعت در رکاب ظفر انتساب چادر مرا و فوج مرا در درجه ششم بزنند و نعش مرا به قاعده نظام، در میان چادرپوش خودم بگذارند تا ورود به آستان امام ثامن ضامن و محل مدفن این جان نثار در رواق توحیدخانه حرم رضوی، مقرر بفرمایید.
عرض دیگر: مرا برادری است فضل الله نام در سلک جان نثاران، به سلامتی ورود به دارالخلافه باید مرحمتی به او بشود که مایه امیدواری سایرین باشد؛ یعنی یکی از دخترهای قبله عالم یا یکی از خواهرهای خودشان را به فضل الله خان بدهند که سرافراز بین همقطاران باشد.
عرض دیگر: دختری دارم که به قول دارا که به اسکندر عرض نمود:
همان روشنک را که دخت من است
نه دخت من او دست پخت من است
حکم بفرمایید حتما فضل الله خان برای پسرش لطفعلی خان ببرد و مواجب مرا مقطوع نفرمایید و مقرر دارید مادام العمر به دخترم برسانند که زمان حیاتش را به دعاگویی دولت جاوید مدت، مشغول باشد».
🔹صاحب تذکره الخوانین بعد از ذکر وصایای نبی خان قراگوزلو که از پسر عموهای عبدالله خان صارم الدوله بود، اشاره ای به وضعیت جسمانی عبدالله خان صارم الدوله می کند و می نویسد:
«عبدالله خان پسر نصرالله خان که از بنی اعمام نبی خان بود و منصب یاوری در فوج ششم داشت او هم به زخم گلوله و شمشیر مبتلا بود؛ او به مداوای حکیم فرنگی معالجه شد و در رکاب حضرت ظل اللهی با توجه تمام از فوج وارد به دارالخلافه گردیدند».
و بعد از ذکر مطلب فوق، باز به سر وقت قضیه وصیت نبی خان به محمد شاه باز می گردد و چنین ادامه می دهد:
«شاه مبرور، قبول وصایای نبی خان را نموده، گریه مجال به ایشان نداده برخاسته و تشریف فرما شد. دو ساعت بعد از تشریف فرمایی شاه در سنه 1253 در شب جمعه آخر شعبان (برابر با هفتم آذرماه 1216 شمسی، حدود 183 سال پیش) روح نبی خان به اعلی علیین پرواز نمود و موافق وصایای آن مرحوم، مقرر فرمود او را شستند و صندوقی از چوب سرو که در آنجا زیادت برای او آورده و نعش او را به ادویه بسیار در صندوق گذارده و صندوق را لفافه مشمع نموده بعد... صندوق مرحوم نبی خان را به لفافه بلغار گرفته، عقربه و آهنجامه نقره ساخته و به کار بردند و در چادر خودش با شال های ترمه و چراغ های متعدد و با تلاوت کلام الله و صرف چای و قهوه و شام و نهار، همه روزه و همه شبه و همه جا در رکاب همایون وارد به آستان عرش نشان حضرت امام ثامن ضامن گردانیده و در همان توحید خانه که وصیت نموده، مدفون نمودند و موقوفاتی به جهت روشنایی و قهوه و قلیان و گلاب و عطریات برای آن مقبره برقرار فرمودند که الی حال برقرار است.
🔸نبی خان از هجده سالگی به خدمت گذاری دیوان سرفراز آمد و در بیست و هشت سالگی قابل قربانی حضرت شاهنشاهی شد. از کرشمه شاهد غیب و شهود، ندای راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی را استفهام نموده موافق فرموده خواجه علیه الرحمه که می فرماید:
این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم
جان را به جان آفرین تسلیم کرد».
🔻ادامه دارد...
✍ به قلم: دکتر #رضا_جلیلی فامنینی
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
🔥 رسانه فرهنگی،
اجتماعی #فامنین_گرام
🌨☃️ @Famenin_Gram ☃️🌨
فامنین گرام
📣 #مسابقه ای دیگر از #تاریخ_فامنین 👈 شماره۲ 📔 کدام شخصیت فامنینی است که در کتاب #ناسخ_التواریخ از
📣 #پاسخ_مسابقه شماره ۲ #تاریخ_فامنین و نام برنده آن
📔پرسیده بودیم؛
کدام شخصیت فامنینی است که در کتاب #ناسخ_التواریخ از وی نام برده شده و شرحی از اقدامات وی در آن انعکاس یافته است؟
👈 پاسخ:
عبدالله خان باتمانقلیچ ملقب به صارم الدوله است که هنوز اولاد او در فامنین و تاوه سکونت دارند.
🔻شرح حال عبدالله خان #صارم_الدوله و ماجرای ازدواج او با دختر محمد شاه با عنوان شاهزاده خانم #عروس_فامنین ، قبلا در کانال فامنین گرام به اشتراک گذاشته شده است.
🎁 برنده این مسابقه : آقای عباس جعفری موحد فرزند محمود می باشد که یک عدد شارژ ۳۰ هزار تومانی به ایشان اهدا گردید.
💐 با #فامنین_گرام همراه باشید.
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
🔥 رسانه فرهنگی،
اجتماعی #فامنین_گرام
در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇
🌨☃️ @Famenin_Gram ☃️🌨