#پندانه
✍ به خودت نگاه کنی خداشناس میشوی
از یه متخصص ارتوپد سوال شد:
چطوری خدا رو شناختی؟
گفت:
کنار دریا، مرغابیای رو دیدم که پاش شکسته بود. اومد پاش رو داخل گلهای رس مالید، بعد به پشت خوابید و پاش رو سمت نور خورشید گرفت تا خشک شد. اینطوری پای خودشو گچ گرفت!
فهمیدم خدایی هست که به او آموزش داده.
به خودت نگاه کنی، خداشناس میشی. مغرور نشو.
وقتی پرندهای زنده است مورچه رو میخوره، وقتی میمیره مورچه اونو میخوره.
شرایط بهمرور زمان تغییر میکنه، هیچوقت کسی رو تحقیر نکن، شاید امروز قدرتمند باشی اما زمان از شما قدرتمندتره.
یک درخت، هزاران چوب کبریت رو میسازه اما وقتی زمانش برسه، یک چوب کبریت میتونه هزاران درخت رو بسوزونه.
پس خوب باشیم و خوبی کنیم...
💕
#پندانه_جمعه
🔅#پندانه
✍️ معجزه نیت
🔹دو برادر به نام اسماعیل و ابراهیم ارث پدرشان یک تپه کوچکی در یکی از روستاها بود که یکی در یک سمت و دیگری در سمت دیگر تپه گندم دیم میکاشتند.
🔸اسماعیل همیشه زمینش باران کافی داشت و محصول برداشت میکرد.
🔹ولی ابراهیم قبل از پرشدن خوشهها گندمهایش از تشنگی میسوختند یا دچار آفت شده و خوراک دام میشدند یا خوشههای خالی داشتند.
🔸ابراهیم گفت:
بیا زمینهایمان را عوض کنیم، زمین تو مرغوب است.
🔹اسماعیل عوض کرد، ولی ابراهیم باز محصولش همان شد.
🔸زمان گندمپاشی زمین، ابراهیم کنار اسماعیل بود و دید که اسماعیل کار خاصی نمیکند و همان کاری را میکند که او میکرد و همان بذری را میپاشد که او میپاشید.
🔹در حیرت ماند که راز این کار چیست.
🔸اسماعیل گفت:
من زمانی که گندم بر زمین میریزم در دلم در این فصل سرما، برای پرندگان گرسنهای که چیزی نیست بخورند، هم نیت میکنم و گندم بر زمین میریزم که از این گندمها بخورند. ولی تو دعا میکنی پرندهای از آن نخورد تا محصولت زیادتر شود.
🔹دوم اینکه تو آرزو میکنی محصول من کمتر از حاصل تو شود. در حالی که من آرزو دارم محصول تو از من بیشتر شود.
🔸پس بدان؛ انسانها نان و میوه دل خود را میخورند، نه نان بازو و قدرت فکرشان را.
🔹قلب و نیت خود را درست کن و یقین بدان در این حالت، همه هستی و جهان دست به دست هم خواهند داد تا کارهای تو را درست کنند.