#طنز_جبهه
داشتم تو جبهه مصاحبه می گرفتم
کنارم ایستاده بود که یهو یه خمپاره اومد و بوممم...💣
نگاه کردم دیدم یه ترکش بهش خورده و افتاده روی زمین
دوربین رو برداشتم و رفتم سراغش
بهش گفتم توی این لحظات آخر اگه حرف و صحبتی داری بگو
در حالی که داشت شهادتین رو زیر لب زمزمه می کرد ، گفت:
من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم:
اونم اینکه وقتی کمپوت می فرستید جبهه
خواهشاً اون کاغذ روی کمپوت رو جدا نکنید
بهش گفتم: بابا این چه جمله ایه؟
قراره از تلویزیون پخش بشه ها!
یه جمله بهتر بگو برادر...
با همون لهجه ی اصفهانیش گفت:
اخوی! آخه نمی دونی ، تا حالا سه بار به من رب گوجه افتاده..
😂😂😂😂
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🌸فانوس نهاوند🌸
<<@Fanoos1398>>
#طنز_جبهه😂
#لبخند_بزن😊
اسیرشدهبودیم
قرار شد بچهها براخانوادههاشوننامه بنویسن
بین اسرا چندتابیسواد وکمسوادهم بودند کهنمیتونستن نامهبنویسن
اونروزا چند تا کتاببرامونآوردهبودن ڪه
نهج البلاغههم لابهلاشونبود📚
یه روز یکی از بچه های کم سواد اومد و بهم گفت:
مننمیتونمنامهبنویسم😕
از نهج البلاغهیکی از نامه هایکوتاه امیرالمومنین﴿؏﴾رو نوشتمرویاینکاغذ
میخوامبفرستمشبرا بابام😇
نامهرو گرفتم وخوندم
از خنده روده بُر شدم😝
بندهخدا
نامهیامیرالمومنین﴿؏﴾به معاویهرو برداشتهوبرایباباشنوشتهبود🤦🏻♂️😂
🌸اللهمصلعلیمحمد و آلمحمدوعجلفرجهم🌸
@fanoos1398
··|🗣😂|··
#طنز_جبهه 😁
رزمنده ای تعریف میکرد،میگفت:
تو یکی از عملیاتها بهمون گفته بودن موقع بمب بارون بخوابین زمین و هر آیه ای که بلدین بلند بخونین ...
.
.
.
منم که چیزی بلد نبودم،از ترس داد میزدم؛ النظافة من الایمان!😂
#خنده_حلآل😅
🕊| @fanoos1398
#طنز_جبهه😂🤣
هوس کردم با بی سیم عراقی ها
را اذیت کنم 📞 گوشی بی سیم
را گرفتم روی فرکانس یک عراقی
که از قبل به دست آورده بودم،
چند بار صدا زدم: " صفر من واحد.
سمعونی اجب"
بعد از چند بار تکرار صدایی جواب
داد: "الموت لصدام" تعجب کردم و
خنده بچه ها بالا رفت😄
از رو نرفتم و گفتم:بچه ها، انگار
این ها از یگان های خودمان هستند.
بگذارید سر به سرشان بگذاریم🤨
به همین خاطر در گوشی بی سیم
گفتم:انت جیش الخمینی👮🏻♂
طرف مقابل که فقط الموت بلد بود
گفت:الموت بر تو و همه اقوامت😐
همین که دیدم هوا پس است، عقب
نشینی کرده، گفتم:بابا ما ایرانی
هستیم و شما را سر کار گذاشته
بودیم☺️
ولی او عکس العمل جدی نشان داد😠
و اینبار گفت:مرگ بر منافق! بالاخره
شما را هم نابود می کنیم🤦♂ نوکران
صدام، خود فروخته ها..."
دیدم اوضاع قمر در عقرب شد، بی سیم
را خاموش کرده و دیگر هوس سر به سر
گذاشتن عراقی ها نکردیم😂
✨الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج✨
#لبیک_يا_رسول_الله
#شادی_روح_شهدا_صلوات 📿
#شهید_محمد_حسین_حدادیان 💫
ⓙⓞⓘⓝ↴
❀|→ @fanoos1398
#خنده_حلال😅📿
#طنز_جبهه💥😍
نصفہ شب ڪوفته از راه رسيد ديد توی چادر جا نيست بخوابہ.😪
شروع ڪرد سر و صدا، مگہ اينجا جای خوابه؟ پاشيد نماز شب بخونيد، دعا بخونيد.🤨
ما هم تحت تاثير حرفاش بلند شديم و اجبارا مشغول عبادت شديم، خودش راحت گرفت خوابيد😴😐😂
#شهید_بدیعی🕊🌷
✨الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج✨
#شادی_روح_شهدا_صلوات 📿
ⓙⓞⓘⓝ↴
❀|→ @fanoos1398
#طنز_جبهــہ😄😄
#مرخصى
پس از مدت ها درى به تخته خورد
و دسته ما بار و بندیلش👝 را بسته بود که فاصله بین دو عملیات را برود مرخصى
و یک آبى زیر پوستمان برود و هوائی تازه کنیم و قبراق و با روحیه برگردیم😍
بین ما بودند کسانى که شاید شش ماه بود مرخصى نرفته بودند😱 یا نخواسته بودند بروند
اما این وسط دوستان دیگر انگار جان فک و فامیل شان قسم خورده بودند که حال ما را بگیرند و مرخصى رفتن را کوفت مان کنند🤨
یکى رد مى شد و مزه مى پراند که : کجا؟ 😕
مگر امام نگفته جبهه ها را گرم نگهدارید و خالى نگذارید؟🤭
اما همین که دومى گفت که: مگر
نمیگفتید ما اهل کوفه نیستیم حسین تنها بماند؟
معطل نکردیم و دسته جمعى گفتیم : بله
درسته شنیدیم اما مصرع دومش را نشنیدید🙄
حالا بشنوید:🗣
ما اهل کوفه نیستیم حسین تنها بماند
ما مى رویم به تهران امام تنها نماند !🍃
حسابى خندیدیم و آنها که قصد داشتند سر به سرمان بگذارند
بور شدند و رفتند پى کارشان😄👌
@fanoos1398
#طنز_جبهه
#خاطرات_شهدا
قبل از عملیات بود...
داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم به هم رزمامون خبر بدیم...
که تکفیریا نفهمن...🤔
یهو سیدابراهیم(شهید صدرزاده)از فرمانده های تیپ فاطمیون😍😍
بلند گفت:آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدر خوشبختم...بدونید دهنم سرویس شده😁😂
@fanoos1398
#طنز_جبــهه✨
از سنگر اومدم بیرون حمید که یه بچه شوخ و باحاله جلومو گرفت گفت حاجی
مسئله تون
خندیدم گفتم بفرما
گفت حاجی من چند شبه خوابم نمیبره
گفتم چرا کسالت داری؟
گفت نه حاجی فکر شما نمیذاره بخوابم
گفتم فکر من چرا؟
گفت دلمو دریا زدم بیام امروز داستانو تموم کنم چشام از بیخوابی ناله میکنه
گفتم باشه اخوی بگو درخدمتم
گفت حاجی چندوقته زندگی برام نذاشتی
همش دارم فکر میکنم شما که ریشاتون اینقدر بلنده شبا میخوابی پتو رو میدی رو ریشات یا میدی زیر ریشات 🤔
گفتم ای شیطون مارو گرفتی😅
گفت نه والله بگین خب😌
گفتم فردا بهت میگم
فردا شد حمیدو صداش کردم گفتم بر پدرت صلوات ،دیشب یکساعت درگیر بودم
گفت حاجی واس چی؟
گفتم از دست تو با اون سوالای هچل هفتت
پتورو میدادم رو ریشام میخواستم خفه شم
پتورو میدادم زیر ریشام یخ میکردم😅
خلاصه راه رفتن خودمم فراموش کردم شبای قبل چحور میخوابیدم😂
حمیدم از خنده ترکید 😁و ازاینکه یه سوژه برا بچه ها پیدا کرده بود با خنده از من خدافظی کرد بره منتشر کنه
#خنده_ی_حلال
"@fanoos1398"
#طنز_جبهه😂
اول كھ رفتھ بوديم، گفتند كسۍ حق ورزش كردن نداره⛔️
يھ روز يكۍ از بچہها رفت ورزش كرد مامور عراقۍ تا ديد، اومد در حالۍ كھ خودكار و كاغذ دستش بود براۍ نوشتن اسم دوستمون جلو آمد و گفت : مااسمك؟[اسمت چيہ؟]📝
رفيقمون هم كھ شوخ بود برگشت گفت:
گچ پژ😁
باور نمۍكنيد تا چند دقيقــھ اون مامور عراقۍ هر كارۍ كرد اين اسم رو تلفظ كنھ نتونست! ول كرد گذاشت و رفت و ما همينطور مۍ خنديديم😂
#منامامزمانرادوستدارم
🌱@fanoos1398
#طنز_جبهه😂😂
یہ جا هسٺ:•°✨°•
شہید ابراهــیم هادے•°🧡°•
پُست نگہبانےرو •°💥°•
زودتر ترڪ میڪنه•°👀°•
بعد فرمانده میگهـ •°🤨°•
۳۰۰صلوات جریمتہ•°📿°•
یڪم فڪر میڪنه و میگه؛•°😌°•
برادرا بلند صلوات•°🔊°•
همه صلوات میفرستن•°😁°•
برمیگرده و میگه بفرما از ۳۰۰تا هم بیشتر شد...•°😂°•
#شهید_ابراهیم_هادی💚☘
@fanoos1398
😂#به_وقت_خنده
💠خاطرات طنز شهدای مدافع حرم
یک روحانی داشتیم هروقت عملیات بود یکسره
دعا و توسل و گریه و زاری میکرد.
آقا اینقدر که تو هر عملیاتی که قراد بود شرکت کنه اون عملیات کنسل میشد.
این آخریها بهش نمیگفتیم عملیات داریم وااالا😏
اونوقت عملیات برقرار بود
آقا شب عملیات بود با بچه ها توسل پیدا کردیم به اهل بیت و حسابی گریه و زاری
آماده میشدیم برای عملیات من یک جک گفتم همه ترکیدن 😂
گفتن سید الان حالمون خوب بود وقت جک نبود که
گفتم آنتی شهادته😉 دکتر تجویز کرده حالا با خیال راحت برین عملیات.😁👌
💠نقل از رزمنده سید علی
شاااااااااااااااااااادبااااااااااااش موووووووؤمن
#طنز_جبهه
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═
🆔 @fanoos1398
👈فانوس نهاوند را دنبال کنید
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄